تاملی تاریخی و تحلیلی بر روند بین المللی شناسایی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی

 

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
مواضع کشورهای مختلف در سطح بین المللی درباره موضوع قتل عام ارامنه به دست ترکان عثمانی در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی به ویژه در 24 آوریل 1915 که با روایت های کاملاً متفاوتی از سوی ارامنه و دولت ترکیه در یکصد سال گذشته مواجه شده است، را می توان به سه دسته تقسیم بندی کرد
دسته نخست، دو کشور ترکیه و جمهوری آذربایجان که با اعتقاد به غیرسیتماتیک و غیرهدفمند بودن این وقایع و نیز وجود قتل قومیت های دیگر در کنار ارامنه، موضوعی تحت عنوان نسل کشی ارامنه را اساساً غیرواقعی دانسته و آن را انکار می کنند دسته دوم، 33 کشوری هستند که با اعتقاد به سیتماتیک و هدفمند بودن قتل عام و کشتار ارامنه در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی در شرق امپراطوری عثمانی، این وقایع را به طور رسمی به عنوان نسل کشی (ژنوساید) در سطح پارلمان ها یا دولت ها به رسمیت شناخته اند. ایالات متحده آمریکا در 24 آوریل 2021 و جمهوری لتونی در 6 می 2021 آخرین کشورهایی هستند که به طور رسمی نسل کشی (ژنوساید) ارامنه را به رسمیت شناخته اند. اما دسته سوم، 158 کشوری (از مجموع 193 عضو رسمی سازمان ملل متحد) هستند که در وضعیت میانه قرار دارند. بدین صورت که نه همانند ترکیه و جمهوری آذربایجان، نسل کشی ارامنه را انکار می کنند و نه همانند سی و سه کشور دیگر از جمله ارمنستان، روسیه، سوریه، لبنان، فرانسه و آمریکا، این وقایع را تحت عنوان نسل کشی (ژنوساید) به رسمیت می شناسند و لذا این کشورها عمدتاً از واژگان و تعابیری مانند قتل عام، کشتار دسته جمعی، فجایع تلخ و جمعی و اقدامات ضد انسانی در بیان موضع گیری رسمی در قبال موضوع قتل عام ارامنه استفاده می کنند. ایران از جمله کشورهایی است که در دسته سوم این دسته بندی قرار دارد و در یک صد سال گذشته (دوران قبل و بعد از انقلاب) نه اصل وقوع این حوادث را انکار کرده است و نه آن را به صورت رسمی به عنوان  نسل کشی (ژنوساید) به رسمیت شناخته است. بررسی تاریخی و تحلیلی روند بین المللی شناسایی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) نشان می دهد که با فروپاشی شوروی، پایان جنگ سرد و استقلال ارمنستان، این روند شتاب بیشتری به خود گرفته است و در حالی که در دوران جنگ سرد تنها دو کشور اروگوئه (1965) و قبرس (1975) این موضوع را به رسمیت شناخته بودند، در سه دهه گذشته 31 کشور این موضوع را به رسمیت شناخته اند. آنچه که از بررسی روند بین المللی شناسایی نسل کشی ارامنه در قاره های مختلف قابل مشاهده است، موفقیت ارامنه در دو قاره اروپا و آمریکا و ناکامی آن ها در سه قاره آسیا، آفریقا و اقیانوسیه است. هر چند در اروپا نیز که سه موج شناسایی نسل کشی ارامنه را در سه دهه گذشته تجربه کرده است تنها 20 کشور از 50 کشور اروپایی رسماً این موضوع را پذیرفته اند و کشورهای بزرگی همانند بریتانیا و اسپانیا تاکنون از پذیرش آن خودداری کرده اند. از بین 54 کشور آفریقایی نیز هیچ کشوری قتل عام ارامنه را به عنوان نسل کشی به رسمیت نشناخته است و شناسایی این موضوع از سوی دولت طُبرُق مستقر در شرق لیبی به رهبری ژنرال خلیفه حفتر در سال 2019 نیز فاقد وجاهت و مشروعیت بین المللی است. در سطح قاره آسیا و کشورهای عربی و مسلمان نیز تنها دو کشور لبنان و سوریه نسل کشی ارامنه را به رسمیت شناخته اند و در قاره اقیانوسیه نیز استرالیا و نیوزلند از شناسایی نسل کشی ارامنه خودداری کرده اند. از نقطه نظر دینی، 31 کشور از 33 کشوری که اقدام به شناسایی بین المللی نسل کشی ارامنه کرده اند، مسیحی هستند و تنها دو کشور لبنان و سوریه مسلمان هستند. همین امر به روشنی نقش قابل توجه و تاثیرگذار پیوندهای دینی و ملاحظات جهان مسیحیت را در قبال قتل عام ارامنه نشان می دهد. به نظر می رسد پس از شناسایی نسل کشی ارامنه توسط دولت جو بایدن در 24 آوریل 2021 میلادی، کشورهایی مانند بریتانیا، اسپانیا، هند، استرالیا و نیز اسرائیل در کانون اهداف جامعه دیاسپورای ارمنی در موضوع شناسایی نسل کشی ارامنه قرار گرفته باشد تا روند بین المللی شناسایی نسل کشی ارامنه از نظر توزیع جغرافیایی و نیز توزیع دینی از تنوع و گستردگی بیشتری  برخوردار شود. با عنایت به نکات و ملاحظات یادشده در این یادداشت تحلیلی کوشش می شود درک و شناخت بهتری از روند بین المللی شناسایی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) حاصل شود.

ولی کالجی

قتل عام ارامنه که با تعابیر متفاوتی از سوی ارامنه از جمله نسل‌کشی ارمنی‌ها، هولوکاست ارامنه، پاکسازی نژادی ارامنه و جنایت بزرگ یاد می شود، که با روایت های متفاوتی از سوی ارامنه و دولت ترکیه در یکصد سال گذشته مواجه شده است. در روایت و قرائت ارمنی به سلسه حوادثی از جمله قتل و کشتار و نیز تبعید اجباری ارامنه ساکن در شرق ترکیه (ارمنستان غربی به تعبیر ارامنه) به دست ترکان عثمانی در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی به ویژه در ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ است که تاثیری عمیق بر روح و روان ارامنه و حافظه تاریخی و جمعی آنان برجای گذاشته است. از همان ابتدای وقوع این تحولات، ارامنه پیگیر مطالبات تاریخی و حقوقی خود از دولت عثمانی شدند که در ادبیات و فرهنگ سیاسی ارامنه از آن با عنوان «دادخواهی ارمنی» نیز یاد می شود. این موضوع در کنار سایر موضوعات تاریخی مانند معاهده سور (تقسیم‌بندی‌های آناتولی و ترکیه در ۱۰ اوت ۱۹۲۰)، پیمان سن استفانو (قرارداد صلح بین امپراتوری روسیه و عثمانی در پایان جنگ های سال‌های ۱۸۷۷-۱۸۷۸) و پیمان برلین (بین بریتانیا، اتریش-مجارستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا، روسیه و عثمانی برای حل مسائل بالکان در ۱۸۷۸) در مجموع چالشی تاریخی و بنیادین را برای ارامنه ایجاد کرده است که در فرهنگ سیاسی و تاریخی ارامنه از آن با عنوان «مسئله ارمنی»[۱] یاد می شود.

از نظر حقوقی، ارامنه همواره بر تعریف این تحولات به عنوان نسل کشی (ژنوساید) تاکید دارند که از نظر بار و معنی حقوقی و نیز مسئولیت های قضایی تفاوت بسیار معناداری با قتل عام و کشتار دسته جمعی دارد. چرا که اساساً کشتار دسته‌جمعی یا قتل‌عام به عمل قتل و کشتار دسته‌جمعی از حیوانات یا از انسان و جز آن اطلاق می‌شود و بنابر تعریف اف‌بی‌آی کشتار جمعی به قتل چهار نفر یا بیش از آن گفته می‌شود که بدون وقفه انجام شده باشد. در واقع، در کشتار دسته‌جمعی یا قتل‌عام، قربانیان بدون جداسازی قوم، نژاد و یا مذهب خاصی، هدف حمله قرار می گیرند. اما در نسل‌کشی (ژنوساید) که واژه آن ابتدا توسط رافائل لمکین، حقوقدان لهستانی یهودی‌تبار در نیمه ابتدایی قرن بیستم مورد استفاده قرار گرفت، هرگونه اقدام و مبادرت به نابودی و حذف فیزیکی بخش یا کلیت گروهی نژاد، قومی، ملی، ذهبی یا ایدئولژیکی است. از این منظر، ارامنه بر سیستماتیک بودن حوادث نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در امپراطوری عثمانی و نسل کشی هدفمند و سازماندهی شده و کشتار بیش از ۱٫۵ میلیون نفر در راستای اهداف پان ترکیستی ترکان جوان عثمانی تاکید دارند و شواهد و مدارک تاریخی متعددی برای اثبات ادعای خود ارائه می کنند (از جمله ارامنه ایران که همواره به مشاهدات عینی محمدعلی جمال زاده در جریان نخستین سفر این نویسنده مشهور ایرانی به برلین از مسیر ترکیه عثمانی اشاره می کنند). در واقع ارامنه معتقد هستند که کشتار ارامنه به دست دولت عثمانی، یک کشتار دسته‌جمعی یا قتل‌عام نبوده است و با انگیزه های کاملاً سیاسی، ایدئولوژیک و هدفمند از سوی ترکان جوان عثمانی صورت گرفته است. لذا طی یک صد سال گذشته، این مطالبه به عنوان مهم ترین درخواست ارامنه از دولت ترکیه (به عنوان دولت جانشین امپراطوری عثمانی) و نیز سایر کشورهای جهان مطرح شده است و هر ساله در مراسم یادبود قتل عام ارامنه در ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ در سطح گسترده ای مطرح می شود. محاکمه عوامل اصلی و تاثیرگذار در حوادث مربوط به قتل عام ارامنه، پذیرش رسمی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی یا ژنوساید، عذرخواهی رسمی، پرداخت غرامت به بازماندگان یک و نیم میلیون قربانی این رویداد و بازگرداندن زمین ها و مناطق مسکونی و دینی ارامنه شرق ترکیه به بازماندگان، پنج مطالبه اصلی ارامنه از دولت ترکیه در یک سده گذشته بوده است که تاکنون محقق نشده است. همین امر موجب شده است ارامنه در یکصد سال گذشته همواره با برپایی مراسم های یادبود و راهپیمایی های اعتراضی به ویژه در روز ۲۴ آوریل هر سال این مطالبات را در سطح بین المللی مطرح می کنند تا دولت ترکیه حاضر به پذیرش مطالبات ارامنه شود.

 

مراسم صد و ششمین سالگرد قتل عام ارامنه در ۲۴ آوریل ۲۰۲۱ میلادی در ایروان، پایتخت ارمنستان

در نقطه مقابل، دولت ترکیه همواره بر غیر سیتماتیک بودن این رویداد، اغراق آمیز بودن اعداد مطرح شده از سوی ارامنه،  کشته شدن چند هزار نفر ارمنی به همراه سایر اقوام در شرایط ناامنی و بحرانی سال های جنگ جهانی اول و نیز کشته شدن سایر اقوام و ملیت ها از جمله کردها و آسوری ها تاکید دارد و لذا آنکارا این تحولات را ذیل عنوان نسل‌کشی (ژنوساید) تعریف نمی کند و به رسمیت نمی شناسد. در این راستا، دولت ترکیه همواره بر این موضوع تاکید دارد که باید از سیاسی شدن موضوعات و حوادث تاریخی جلوگیری کرد. با چنین استدلالی دولت های مختلف ترکیه از دولت های لائیک و سکولار تا دولت های برآمده از حزب عدالت و توسعه در یکصد سال گذشته از پذیرش شناسایی نسل کشی ارامنه و دیگر مطالبات ارامنه که در بخش قبلی به آن اشاره شد، خودداری کرده اند. هرچند دولت ترکیه به ویژه در دو دهه اخیر با ارائه پیشنهادهای مختلفی از جمله برگزاری کنفرانس های علمی و تشکیل کمیسسون مشترک تحقیق در رابطه با ماهیت و ابعاد حوادث اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی در سال های پایانی امپراطوری عثمانی را مطرح نمود، اما به دلیل اختلاف نظر شدید ارامنه با دولت ترکیه و کارشناسان و مورخان این کشور، این کوشش ها به نتیجه مشخصی نرسید.

اما موضوع شناسایی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) موضوعی نیست که تنها در روابط دوجانبه ارامنه و ترکیه محدود باقی مانده باشد و از جنبه های بین المللی نیز برخوردار است. آنچه باعث بین المللی شدن این موضوع و پیگیری آن در سطح جهانی شد، حضور جامعه دیاسپورای ارمنی با بیش از هفت میلیون جمعیت در بیش از یکصد کشور جهان است که بخش اعظم آن ها را «ارامنه غربی» تشکیل می دهند که به ارامنه ساکن در بخش شرقی امپراطوری عثمانی اطلاق می شود. «ارامنه غربی» برخلاف «ارامنه شرقی» عمدتاً ساکن در ایران، ارمنستان و گرجستان، خود را بازماندگان بلافصل قتل عام ارامنه در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی می دانند و به همین دلیل، جامعه دیاسسپورای ارمنی خارج از ارمنستان از همان ابتدای قرن بیستم به شدت از طریق تشکیلات سیاسی و رسانه ای به ویژه فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) کوشش نمودند در سطح بین المللی، موضوع شناسایی نسل کشی ارامنه را دنبال نمایند و از این طریق دولت ترکیه را به عنوان کشور و دولت جانشین امپراطوری عثمانی وادار به پذیرش شناسایی نسل کشی ارامنه نمایند. در واقع ارامنه بر این باورند که اگر دولت ترکیه از همان ابتدا این موضوع را مورد پذیرش رسمی قرار می داد اساساً نیازی به شناسایی بین المللی آن نبود و لذا آن ها ناچارند کشورهای مختلف جهان را با ارائه مدارک و مستندات به پذیرش نسل کشی ارامنه قانع کنند تا در نهایت اجماعی در سطح بین المللی ایجاد شود که دولت ترکیه را وادار به پذیرش رسمی این موضوع کند.

اما ارامنه در تحقق این هدف در بخش اعظم قرن بیستم با دو محدودیت و مانع جدی برای پیگیری مطالبات شان در این حوزه مواجه بوند. عدم شکل گیری ادبیات و مفاهیم مرتبط با نسل کشی در سطح محافل علمی، دانشگاهی و نیز عرصه های رسمی بین المللی، نخستین مانع مهم در پیگیری مطالبات ارامنه در موضوع قتل عام ارامنه بود. اساساً تا قبل از سال ۱۹۴۴ میلادی، واژه و مفهوم «نسل کشی» (ژنوساید) در ادبیات حقوق بین الملل جایی نداشت. در سال ١٩۴۴ میلادی یعنی در پایان جنگ جهانی دوم بود که یک وکیل یهودی لهستانی به نام رافائل لمکین (١٩۵۹-١٩۰۰) درصدد برآمد که سیاست های آلمان نازی درباره قتل های سازمان یافته از جمله نابودی یهودیان اروپایی را توضیح دهد. در این راستا، لمکین واژه “genocide” را از ترکیب کلمه “geno” (از زبان یونانی به معنی نژاد یا قبیله) با کلمه “cide” (از زبان لاتین به معنی کشتن) ابداع نمود که از نظر بار معنایی و حقوقی تفاوت قابل ملاحظه ای با «قتل عام» (mascare) داشت. در نهایت در  ٩ دسامبر ١٩۴٨ میلادی، سازمان ملل متحد تحت تاثیر واقعه هولوکاست و تا حد زیادی به دلیل تلاش های لمکین، «کنوانسیون منع و مجازات جرم نسل کشی» را به تصویب رساند.[۲] در این راستا، قتل عام یهودیان در جنگ جهانی دوم به ععنوان نخستین مصداق نسل کشی (ژنوساید) به رسمیت شناخته شد، حال آن که ارامنه بر این باورند که آن ها نخستین قربانیان نسل کشی در قرن بیستم هستند و چون در مقطع پایانی قرن بیستم و اوایل قرن بیستم هنوز واژه و مفهوم «نسل کشی» (ژنوساید) وارد ادبیات حقوق بین الملل نشده بود، از این منظر در حق ارامنه ظلم و اجحاف تاریخی و حقوقی صورت گرفته است و به عبارتی دیگر جنبه عملی (فعل) نسل کشی ارامنه قبل از شکل گیری جنبه حقوقی و تئوریک آن حادث شده است. (پیشگامی فعل بر نظریه). ارامنه حتی براین باورند که اگر این مفهوم در همان مقطع ابتدایی قرن بیستم وارد مفاهیم حقوق بین الملل و نهادهای بین المللی می شد، می توانست از وقوع حوادثی مانند قتل عام یهودیان در جنگ جهانی دوم نیز جلوگیری کند.

اما دومین عامل در عدم موفقیت ارامنه در پیگیری موضوع شناسایی نسل کشی ارامنه در سطح بین المللی در بخش اعظم قرن بیستم، وجود جاکمیت اتحاد جماهیر شوروی بود. حاکمیت هفتاد ساله اتحاد جماهیر شوروی بر ارمنستان، در عمل فضا و امکانی برای پیگیری بین المللی این موضوع از سوی ارامنه به ویژه جمهوری ارمنستان سوسیالیستی شوروی فراهم باقی نگذاشت. طی هفتاد سال حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی، مسکو از شناسایی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی خودداری می ورزید. در دوره رهبری لنین، استالین و خروشچف حتی اجازه برگزاری تجمعات اعتراضی و مراسم یادبود نیز به ارامنه جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی داده نمی نشد. اما یک سال پس از کنار رفتن نیکیتا خروشچف و به قدرت رسیدن لئونید برژنف، در ۲۴ آوریل ۱۹۶۵ که مصادف با پنجاهمین سالگرد قتل عام ارامنه به دست ترکان عثمانی بود نیز بود، ارامنه شهر ایروان و چند شهر دیگر ارمنستان در تظاهراتی اعتراض آمیز (به موازات اعتراضات ارامنه دیاسپورای ارمنی خارج از ارمنستان و شوروی) خواستار به رسمیت شناختن این رویداد از طرف دولت شوروی و و همچنین اجازه برپایی بنای یادبود برای قربانیان شدند.

 

برگزاری نخستین تجمع اعتراضی مردم ارمنستان در سالگرد قتل عام ارامنه در میدان لنین ایروان در سال ۱۹۶۵

 

برگزاری نخستین تجمع اعتراضی مردم ارمنستان در پنجاهمین سالگرد قتل عام ارامنه در ایروان در سال ۱۹۶۵

در نتیجه این اعتراضات، دولت شوروی اجازه ساخت بنای یادبود یادمان نسل‌کشی ارامنه را صادر کرد که معماری و طراحی آن توسط کالاشیان و مکرچیان صورت گرفت. نام این بنا در زبان ارمنی زیزِرْناکابرْت به معنی قلعه پرستوها (زیزرناک = پرستو و برت = قلعه) است که در فاصله سال های ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ ساخته شد. در این بنای یادبود، ۱۲ ستون همگرا نماینده ۱۲ استانی است که ارمنی‌ ها در آنجا کشتار شدند. در میان این ستون‌ها آتش جاویدان قرار دارد که نماینده روح و روان خاموشی ناپذیر ارمنی ‌ها است. نام این بنا از آنجا گذاشته شده است که پرستو پرنده‌ای است که همیشه به آشیانه خود باز می‌گردد حتی اگر آشیانه‌اش نابود شده باشد. ستون ۴۴ متری سوزن شکل کنار آن نماد زایش دوباره مردم ارمنی است.

 

زیزِرْناکابرْت به معنی قلعه پرستوها؛ بنای یادبود قتل عام ارامنه در ایروان، ارمنستان (۱۹۶۶- ۱۹۶۸)

با وجود ساخت بنای یادبود قتل عام ارامنه (زیزِرْ ناکابرْت) و برگزاری مراسم های یادبود و اعتراضی، دولت شوروی تا پایان حیات خود از ورود رسمی به این موضوع و شناسایی خودداری ورزید. در نهایت در فضای پرالتهاب سال های پایانی حیات شوروی در دوره رهبری میخائیل گورباچف که با خیزش احساسات ناسیونالیستی در مناطق مختلف شوروی از جمله ارمنستان، قره باغ و جمهوری آذرباریجان همراه بود، جمهوری سوسالیستی ارمنستان شوروی در سال ۱۹۸۸ راساً اقدام به شناسایی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی نمود که طبیعتاً به عنوان موضع رسمی و بین المللی دولت وقت شوروی محسوب نمی شد. در این مقطع زمانی طولانی هفتاد ساله، مطالبه شناسایی بین المللی نسل کشی ارامنه عمدتاً از سوی جامعه دیاسپورای ارمنی خارج از ارمنستان دنبال می شد که عمدتاً از بازماندگان «ارامنه غربی» بودند اما در عمل دیاسپورای ارمنی نتوانست به موفقیت قابل توجه و ملموسی در این زمینه دست پیدا کند و لذا تا قبل از فروپاشی شوروی در دسامبر ۱۹۹۱ میلادی، تنها دو کشور یعنی اروگوئه در سال ۱۹۶۵ و قبرس در سال ۱۹۷۵ بودند که در سال ۱۹۶۵ اقدام به شناسایی بین المللی نسل کشی ارامنه کردند.

فروپاشی شوروی و استقلال ارمنستان موجب شد پیگیری مطالبات ارامنه در موضوع شناسایی نسل کشی ارامنه وارد مرحله جدیدی شود و بین دولت ارمنستان و سازمان ها و نهادهای وابسته به جامعه دیاسپورای ارمنی در نقاط مختلف جهان برای پیگیری این موضوع همکاری متقابلی شکل گیرد. هدف نهایی ارامنه نیز رسیدن موضوع نسل کشی ارامنه به حد نصابی قابل قبول در سطح بین المللی بود. به گونه ای که به عنوان موضوعی مورد اجماع و مطالبه جهانی بتواند مشابه هولوکاست یهودیان در سطح سازمان ملل متحد و شورای امنیت مطرح شود و همانند قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اول نوامبر سال ۲۰۰۵ میلادی که انکار هولوکاست را غیرقابل پذیرش اعلام کرد، موضوع نسل کشی ارامنه نیز در چنین سطحی مطرح شود تا از طریق فشار جامعه بین المللی دولت ترکیه وادار به پذیرش این موضوع و سایر مطالباتی شود که در ابتدای این نوشتار به آن اشاره شد.

 

برگزاری راپیمایی اعتراضی در سالگرد قتل عام ارامنه در لوس آنجلس از سوی جامعه دیاسپورای ارمنی

برگزاری راپیمایی اعتراضی در سالگرد قتل عام ارامنه در پاریس از سوی جامعه دیاسپورای ارمنی

با چنین هدفی بود که شکل گیری یک کشور و دولت مستقل به عنوان جمهوری ارمنستان، پایان فضای دو قطبی و متصلب ایدولوژیک دوران جنگ سرد، گسترش ادبیات و مفاهیم نسل های سوم و چهارم حقوق بشر، گسترش رسانه ها و وسایل ارتباطات جمعی، ظهور اینترنت و شبکه های جدید اجتماعی و فضای مجازی موجب شد روند شناسایی بین المللی نسل کشی ارامنه در مقایسه با دوره جنگ سرد شتاب بیشتری به خود گیرد. به همین دلیل در حالی که تا قبل از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، تنها دو کشور اروگوئه (۱۹۶۵) و قبرس (۱۹۷۵) اقدام به شناسایی نسل کشی ارامنه کرده بودند، در فضای پس از پایان جنگ سرد، ۳۱ کشور دیگر نیز به این جمع اضافه شدند و تعداد کشورهایی که در سطح پارلمان یا دولت اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه کرده اند تا مقطع نگارش این یادداشت تحلیلی (می ۲۰۲۱ میلادی / اردیبهشت ۱۴۰۰) به ۳۳ کشور رسیده است. ایالات متحده آمریکا در ۲۴ آوریل ۲۰۲۱ و جمهوری لتونی در ۶ می ۲۰۲۱ آخرین کشورهایی هستند که به طور رسمی نسل کشی (ژنوساید) ارامنه را به رسمیت شناخته اند. جدول زیر گویای اسامی کشورها و تاریخ شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه است و در نقشه بعد از آن نیز پراکندگی پراکندگی و توزیع جغرافیایی این کشورها نشان داده شده است که از ارتباط معناداری با نقشه بعدی یعنی پراکندگی جغرافیایی جامعه دیاسپورای ارمنی در نقاط مختلف جهان برخوردار است.

 

ردیفنام کشورتاریخ شناساییردیفنام کشورتاریخ شناسایی
۱اروگوئه۱۹۶۵۱۸بولیوی۲۰۱۴
۲قبرس۱۹۷۵۱۹سوریه۲۰۱۵
۳ارمنستان شوروی/ جمهوری ارمنستان۱۹۹۱/۱۹۸۸۲۰بلغارستان۲۰۱۵
۴آرژانتین۱۹۹۳۲۱بلژیک۲۰۱۵
۵فدراسیون روسیه۱۹۹۵۲۲اتریش۲۰۱۵
۶یونان۱۹۹۶۲۳لوکزامبورگ۲۰۱۵
۷لبنان۱۹۹۷۲۴پاراگوئه۲۰۱۵
۸فرانسه۱۹۹۸۲۵برزیل۲۰۱۵
۹ایتالیا۲۰۰۰۲۶کانادا۲۰۱۵
۱۰واتیکان۲۰۰۰۲۷آلمان۲۰۱۶
۱۱سوئیس۲۰۰۳۲۸دانمارک۲۰۱۷
۱۲اسلواکی۲۰۰۴۲۹جمهوری چک۲۰۱۷
۱۳لهستان۲۰۰۵۳۰هلند۲۰۱۸
۱۴لیتوانی۲۰۰۵۳۱پرتقال۲۰۱۹
۱۵ونزئلاء۲۰۰۵۳۲آمریکا۲۰۲۱
۱۶شیلی۲۰۰۷۳۳لتونی۲۰۲۱
۱۷سوئد۲۰۱۰

کشورهای شناسایی ­کننده قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) در سطح پارلمان­ها و دولت­ها

 

نقشه پراکندگی جغرافیایی کشورهای شناسایی کننده قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید)

(با این توضیح که شناسایی این موضوع از سوی دولت طُبرُق مستقر در شرق لیبی به رهبری ژنرال خلیفه حفتر در سال ۲۰۱۹ نیز فاقد وجاهت و مشروعیت بین المللی است)

 

نقشه پراکندگی جغرافیایی جامعه دیاسپورای ارمنی در نقاط مختلف جهان که از ارتباط معناداری با نقشه پراکندگی جغرافیایی کشورهای شناسایی کننده قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) برخوردار است

با عنایت به ملاحظاتی که در بخش های گذشته اشاره شد و نیز آمارهایی که در جدول و نقشه فوق آمده است، نکات زیر در رابطه با روند شناسایی بین المللی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) شایان توجه است:

۱- دولت ارمنستان سوسیالیستی شوروی در سال ۱۹۸۸ میلادی  اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه نمود که البته فاقد وجاهت و مشروعیت بین المللی بود و لذا پس از استقلال ارمنستان در سال ۱۹۹۱، دولت این کشور به عنوان سومین کشور پس از اروگوئه (۱۹۶۵) و قبرس (۱۹۷۵) اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه نمود که البته این بار از مشروعیت بین المللی برخوردار بود. با این وجود باید توجه داشت که دولت های مختلف ارمنستان در سهه گذشته در این زمینه رویکرد عمل گرایانه و به تعبیری میانه را در پیش گرفتند. بدین صورت که دولت ارمنستان به موازات حمایت گسترده سیاسی، اقتصادی و نظامی از منطقه قره باغ (به تعبیر ارامنه آرتساخ) حاضر به شناسایی استقلال این منطقه نشند و در موضوع قتل عام ارامنه نیز به موازات برگزاری گسترده مراسم سالیانه یادبود قتل عام ارامنه در زیزِرْناکابرْت، جمع آوری اسناد، عکاس ها و مدارک تاریخی در اثبات این رویداد و نقش دولت عثمانی در موزه زیزِرْناکابرْت و دیگر اقدامات سیاسی و رسانه ای در رابطه با موضوع قتل عام ارامنه به ویژه در ارتباط با جامعه دیاسپورای ارمنی خارج از کشور که صورت داد، حاضر به قرارگرفتن این موضوع به عنوان دستور کار رسمی سیاست خارجی ارمنستان و پیش شرط روابط با ترکیه نشد. این موضوع از جمله مسائل چالش برانگیز صحنه سیاسی ارمنستان در سال های نخست استقلال و تدوین قانون اساسی بود که به موازات مباحث دیگری از جمله مخالفت با اعطای حق شهروندی به ارامنه دیاسپورا مطرح شده بود و از جمله مسائل اختلافی دولت ارمنستان با احزابی مانند فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) به شمار می رفت. به همین دلیل، ترکیه از جمله نخستین کشورهایی بود که استقلال ارمنستان را به رسمیت شناخت و روابط دیپلماتیک دو کشور برقرار شد. هرچند اختلافات ایروان و آنکارا در زمینه مرزهای دو کشور و نحوه تفسیر معاهده قارص ۱۹۲۱ موجب شد ارمنستان و ترکیه اقدام به بازگشایی سفارت نکنند. با این وجود، روابط دیپلماتیک دو کشور تا سال ۱۹۹۳ برقرار بود و به دلیل مناقشه قره باغ و نه به واسطه موضوع شناسایی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی قطع شد.

۲- واکنش دولت ترکیه نیز در قبال شناسایی رسمی نسل کشی از سوی ۳۳ کشوری که به آن اشاره شد نیز شایان توجه است. این واکنش معمولاً ترکیبی از تنش مقطعی و سردی روابط در سطح دوجانبه، احضار یا  فراخواندن سفیر کشور مربوطه و دیگر واکنش های کلامی و لفظی و انتقادی بوده است و تاکنون رابطه ترکیه با هیچ کدام از ۳۳ کشور شناسایی کننده نسل کشی ارامنه قطع نشده است. قطع روابط ترکیه با ارمنستان نیز به دلیل موضوع نسل کشی ارامنه نبوده است و ترکیه از جمله نخستین کشورهایی بود که استقلال ارمنستان را به رسمیت شناخت. در واقع قطع روابط ترکیه و ارمنستان به واسطه مناقشه قره باغ و حمایت ترکیه از جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۹۳ صورت گرفت که تا به امروز ادامه دارد. شاید بتوان یکی از دلایل تسریع در روند شناسایی بین المللی نسل کشی ارامنه را همین موضع گیری دولت ترکیه دانست. به عبارتی دیگر کشورها با مرور سوابق رفتاری و واکنش های دولت ترکیه به خوبی دریافته اند که شناسایی نسل کشی ارامنه منجر به قطع کامل روابط دیپلماتیک و اقتصادی آن ها با ترکیه نخواهد شد و تنها به صورت مقطعی ترکیبی از تنش مقطعی و سردی روابط در سطح دوجانبه، احضار یا  فراخواندن سفیر کشور مربوطه و دیگر واکنش های کلامی و لفظی و انتقادی را به همراه خواهد شد. نوع واکنش دولت ترکیه به شناسایی نسل کشی ارامنه از سوی دولت جوبایدن، آخرین و بهترین نمونه واکنش دولت ترکیه به این موضوع است که نشان داد برخلاف برخی پیش بینی ها در رابطه با واکنش شدید آنکارا و کاهش مناسبات ترکیه و آمریکا، موضع گیری دولت ترکیه چندان نیز شدید و دامنه دار نبود.

۳- مواضع کشورهای مختلف در سطح بین المللی به این موضوع را می توان به سه دسته تقسیم بندی کرد: دسته نخست، دو کشور ترکیه و جمهوری آذربایجان که با اعتقاد به غیرسیتماتیک و غیرهدفمند بودن این وقایع و نیز وجود قتل قومیت های دیگر در کنار ارامنه، موضوعی تحت عنوان نسل کشی ارامنه را انکار می کنند دسته دوم، ۳۳ کشوری هستند که با اعتقاد به سیتماتیک و هدفمند بودن قتل عام و کشتار ارامنه در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی در شرق امپراطوری عثمانی، این وقایع را به طور رسمی به عنوان نسل کشی (ژنوساید) به رسمیت شناخته اند. ایالات متحده آمریکا با صدور بیانیه دولت  جوبایدن در ۲۴ آوریل ۲۰۲۱ میلادی، سی و دومین کشوری بود که به طور رسمی نسل کشی (ژنوساید) ارامنه را به رسمیت شناخت. کشور کوچک لتونی نیز در ۶ می ۲۰۲۱ اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه نمود.   اما دسته سوم، ۱۵۸ کشوری (از مجموع ۱۹۳ عضو رسمی سازمان ملل متحد) هستند که در وضعیت میانه قرار دارند. بدین صورت که نه همانند ترکیه و جمهوری آذربایجان، نسل کشی ارامنه را انکار می کنند و نه همانند سی و سه کشور دیگر از جمله ارمنستان، روسیه، سوریه، لبنان، فرانسه و آمریکا، این وقایع را تحت عنوان نسل کشی (ژنوساید) به رسمیت می شناسند و عمدتاً از واژگان و تعابیری مانند «قتل عام»، «کشتار دسته جمعی»، «فجایع و حوادث تلخ»، «تراژدی انسانی» و «اقدامات ضد انسانی» در بیان موضع گیری رسمی در قبال موضوع قتل عام ارامنه استفاده می کنند. ایران از جمله کشورهایی است که در دسته سوم این دسته بندی قرار دارد و در یک صد سال گذشته (دوران قبل و بعد از انقلاب) نه اصل وقوع این حوادث را انکار کرده است و نه آن را به صورت رسمی به عنوان  نسل کشی (ژنوساید) به رسمیت شناخته است. اجازه دولت ایران به ارامنه برای برگزاری تجمعات و راهپیمایی در سالگرد قتل عام ارامنه در ۲۴ آوریل به موازات خودداری از پذیرش رسمی نسل کشی ارامنه به روشنی گویای این رویکرد میانه است که ایران را در دسته سوم جای می دهد. در راستای همین رویکرد است که با وجود امضای طوماری توسط ۳۰ نفر از نمایندگان دوره ششم مجلس شورای اسلامی در محکومیت نسل کشی ارامنه به دست ترکان عثمانی در سال ۱۹۱۵ میلادی و نیز حضور سید محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت ایران در زیزِر ناکابرت (بنای یادبود قتل عام ارامنه) در ایروان در ۹ سپتامبر ۲۰۰۴ میلادی، دولت ایران هیچ گاه به طور رسمی قتل عام ارامنه را به عنوان نسل کشی (ژنوساید) به رسمیت نشناخته است.

۴- سطح مواجهه ۳۳ کشوری که به طور رسمی نسل کشی (ژنوساید) ارامنه را به رسمیت شناخته اند، یکسان نیست و برخی از کشورها نظیر فرانسه، قبرس، سوئیس و اسلواکی، علاوه بر شناسایی برای انکارکنندگان مجازات نسل کشی ارامنه، مجازات مالی و حتی زندان نیز تعیین کرده اند. به عنوان مثال، در یونان هر انکارکننده نسل کشی ارامنه به ۳ سال زندان و حداکثر ۳۰ هزار یورو جریمه محکوم خواهد شد. در اسلواکی نیز مجازات انکار نسل کشی ارامنه، ۵ سال زندان را در پی خواهد داشت.

۵- پراکندگی و توزیع جغرافیایی کشورهای شناسایی کننده قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) گویای این واقعیت است که بخش اعظم این کشورها در دو قاره «اروپا» و «آمریکا» واقع شده اند و ارامنه تاکنون در روند شناسایی بین المللی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) در سه قاره «آسیا»، «آفریقا» و «اقیانوسیه» توفیق چندانی نداشته اند. دلیل اصلی موفقیت ارامنه در دو قاره «اروپا» و «آمریکا» را می توان تحت تاثیر چهار عامل دانست: نخست؛ حضور گسترده و موثر جامعه دیاسپورای ارمنی در این قاره در یکصد سال گذشته و نفوذ لابی ارمنی در ساختارهای تصمیم گیری به ویژه در پارلمان ها، دوم؛ توجه بیشتر رسانه ها، افکار عمومی، احزاب و رسانه ها در این دو قاره به مسائل حقوق بشری به ویژه پس از پایان جنگ سرد، سوم؛ مسیحی بودن کشورهای اروپایی و آمریکایی و احساس حس همبستگی دینی و مذهبی با ارامنه به ویژه پس از شناسایی رسمی نسل کشی توسط پاپ ژان پل دوم در سال ۲۰۰۰ و پاپ فرانسیس در سال ۲۰۱۵ و نیز سفر تاریخی پاپ فرانسیس به ارمنستان در سال ۲۰۱۶ و چهارم، روابط پر فراز و نشیب بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی با ترکیه به ویژه پس از کنار رفتن دولت های لائیک، ملی و سکولار حاکم بر ترکیه و به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان که موجب واگرایی بی سابقه ای بین ترکیه با بیشتر کشورهای غربی شد.

۶- در سطح قاره اروپا، قبرس نخستین کشور اروپایی  دومین کشور جهان پس از اروگوئه (۱۹۶۵) بود که در سال ۱۹۷۵ اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه نمود که عامل تنش با ترکیه در بخش شمال ترک نشین این جزیره، نقش بسیار مهمی در این روند داشت. با این وجود تا مقطع فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، هیچ کشور اروپایی دیگری اقدام به  شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه نکرد که عامل اصلی این امر را باید روابط بسیار نزدیک غرب با ترکیه عضو ناتو دانست که در چهارچوب رقابت های جنگ سرد و تقابل دو پیمان نظامی ناتو و ورشو از اهمیت استراتژیک بسیار بالایی برخوردار بود. اما پس از فروپاشی شوروی و انحلال پیمان ورشو تا حدودی فضا تغییر کرد و در موج اول یعنی دهه ۱۹۹۰ میلادی کشورهایی مانند روسیه (۱۹۹۵)، یونان (۱۹۹۶) و فرانسه (۱۹۹۸) اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه کردند؛ سه کشوری که از کانون های بسیار مهم جامعه دیاسپورای ارمنی به شمار می روند. در موج دوم که دهه ابتدایی قرن بیست و یکم را شامل می شود، پاپ ژان پل دوم در سال ۲۰۰۰ برای نخستین بار از واژه نسل کشی برای اشاره به موضوع قتل عام ارامنه استفاده کرد و متعاقب آن فضایی ایجاد شد که کشورهایی مانند واتیکان (۲۰۰۰)، سوئیس (۲۰۰۳)، اسلواکی (۲۰۰۴)، لهستان (۲۰۰۵)، لیتوانی (۲۰۰۵) و سوئد (۲۰۱۰) اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه کردند. اما موج سوم و بسیار مهم، مصوبه پارلمان اروپا در ۱۵ آوریل ۲۰۱۵ میلادی در شناسایی قتل عام یک و نیم میلیون ارمنی توسط ترکان عثمانی به عنوان نسل کشی (ژنوساید) بود که تنها چند روز پس از اشاره رسمی پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک های جهان به واژه نسل کشی ارامنه بود. این دو اقدام تقریباً هم زمان از یک سو عصبانیت و واکنش شد ترکیه را به دنبال داشت و از طرف دیگر زمینه افزایش تعداد کشورهای اروپایی شناسایی کننده نسل کشی ارامنه را فراهم ساخت. افزایش اختلاف و شکاف کشورهای اروپایی با ترکیه تحت رهبری رجب طیب اردوغان در موضوعات مختلف دموکراسی، حقوق بشر، بحران سوریه و لیبی و نیز موضوع مهاجران و آورکان جنگ سوریه نیز در این روند بسیار تاثیرگذار بود. بنابراین در موج سوم، کشورهای بلغارستان (۲۰۱۵)، بلژیک (۲۰۱۵)، اتریش (۲۰۱۵)، آلمان (۲۰۱۶)، جمهوری چک (۲۰۱۷)، هلند (۲۰۱۸)، پرتقال (۲۰۱۹) و لتونی (۲۰۲۱) اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه نمودند که موفقیت بسیار مهمی برای ارامنه به شمار می رود. با این وجود، از بین ۵۰ کشور اروپایی تنها ۲۰ کشور تا لحظه نگارش این یادداشت تحلیلی (می ۲۰۲۱ میلادی / اردیبهشت ۱۴۰۰) اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه کرده اند که در این بین، نبود کشورهای بزرگ و تاثیرگذاری مانند اسپانیا و بریتانیا  نقطه ضعف و چالش بزرگی برای ارامنه محسوب می شود. به همین دلیل جامعه دیاسپورا و لابی ارمنی در سال های اخیر تمرکز زیادی بر این دو کشور داشته اند. در نتیجه در بریتانیا سه منطقه انگلستان، ولز و اسکاتلند تاکنون اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه کرده اند و ارامنه امیدوارند با ادامه این روند بتوانند در سطح مجلس عوام و اعیان و نیز دولت بریتانیا، موضوع شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه را مطرح نمایند. اهمیت این امر برای ارامنه به واسطه نقش بریتانیا در جنگ جهانی اول و حوادث انسانی این جنگ به ویژه در امپراطوری عثمانی از اهمیت بسیار بالای تاریخی و نمادینی برای ارامنه برخوردار است. در اسپانیا نیز بیش از ۵ منطقه و ۳۵ شورای شهر این کشور اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه کرده اند و ارامنه امیدوارند این روند را بتوانند به سطح کل جامعه اسپانیا و مجلس و دولت این کشور بکشانند.

۷- آمریکای جنوبی را باید دومین کانون شناسایی نسل کشی ارامنه در سطح بین المللی دانست. دلیل مهم این امر را باید مهاجرت گسترده و تاثیرگذار ارامنه به آمریکای جنوبی به ویژه سه کشور آرژانتین، برزیل و اروگوئه دانست. به همین دلیل است که اروگوئه نخستین کشوری در جهان بود که در سال ۱۹۶۵ میلادی اقدام به شناسایی نسل کشی ارامنه در جهان نمود؛ موضوعی که از نظر نقطه آغاز این روند در سطح بین المللی از اهمیت بسیار بالایی برای ارامنه برخوردار بود. پس از پایان جنگ سرد این روند از شتاب بیشتری برخوردار شد و کشورهایی مانند آرژانتین (۱۹۹۳)، ونزئلاء (۲۰۰۵)، شیلی (۲۰۰۷)، پارگوئه (۲۰۱۵) و برزیل (۲۰۱۵) نیز اقدام به شناسایی نسل کشی ارامنه نمودند. با این وجود ارامنه نتوانستند در سایر کشورهای این منطقه از جمله نیکاراگوئه، جامائیکا، کلمبیا و و نیز کشورهای آمریکا مرکزی و حوزه کارئیب به ویژه السالوادور، مکزیک و کوبا به موفقیتی دست پیدا کنند.

۸- آمریکای شمالی سومین کانون تمرکز فعالیت جامعه دیاسپورای ارمنی برای شناسایی بین المللی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) بود و هر دو کشور بزرگ و قدرتمند این منطقه یعنی کانادا و ایالات متحده آمریکا از اهمیت بسیار بالایی برای ارامنه برخوردار بودند. در کانادا ارامنه پس از موفقیت در پارلمان های ایالتی توانستند در سال ۲۰۱۵ میلادی در سطح فدرال این موضوع را به تصویب برسانند. به قدرت رسیدن جاستین ترودو، رهبر حزب لیبرال در ۴ نوامبر ۲۰۱۵ نیز در این روند و تثبیت آن بسیار تاثیرگذار بود. در آمریکا نیز به واسطه حضور دومین جمعیت دیاسپورایی ارامنه  جهان(یک و نیم میلیون ارمنی) و نیز جایگاه سیاسی آمریکا در سطح بین المللی از اهمیت بسیار بالایی برای ارامنه برخوردار بود، پس از یک سده کوشش هدفمند لابی ارمنی به ویژه کمیته ملی ارامنه، شناسایی رسمی ۴۹ ایالت آمریکا تا قبل از شناسایی رسمی توسط دولت فدرال در واشینگتن (تاکنون تنها ایالت میسیسیپی نسل کشی ارامنه را به رسمیت نشناخته است)، تصویب لوایح مختلف و صدور قطعنامه ها و بیانیه های متعدد در مجلس نمایندگان و سنا در شناسایی نسل کشی ارامنه که از زمان صدور نخستین قطعنامه مشترک کنگره در ۲۸ ژانویه ۱۹۷۵ تا مصوبه مجلس سنا در ۴ آوریل ۲۰۱۹ (هرچند دولت های مختلف دموکرات و جمهوری خواه حاضر به اجرای این مصوبات و قطعنامه ها نشدند) در نهایت دولت جوبایدن در ۲۴ آوریل ۲۰۲۱ میلادی به طور رسمی اقدام به شناسایی نسل کشی ارامنه نمود که یک نقطه عطف مهم و تاریخی در روند شناسایی بین المللی نسل کشی ارامنه محسوب می شود. این امر از این جهت نیز حائز اهمیت است که هر سه کشور عضو گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا در حل و فصل مناقشه قره باغ یعنی فدراسیون روسیه (۱۹۹۵)، فرانسه (۱۹۹۸) و ایالات متحده آمریکا (۲۰۲۱)، نسل کشی ارامنه را به رسمیت شناخته اند که این امر کفه موازانه را از نظر سیاسی و روانی به نفع ارمنستان و به ضرر ترکیه و جمهوری آذربایجان سنگین تر می کند. به دلیل اهمیت و ابعاد مختلف شناسایی نسل کشی ارامنه از سوی دولت جو بایدن در یادداشتی دیگر به صورت تفصیلی آن پرداخته خواهد شد و در این بخش به همین مقدار بسنده می کنیم.

۹- اما در سطح کشورهای عربی و مسلمان ارامنه توفیق چندان قابل ملاحظه ای نداشتند و به جز دو کشور لبنان (۱۹۹۷)، سوریه (۲۰۱۵) و لیبی (۲۰۱۹)، کشور دیگری حاضر به شناسایی نسل کشی ارامنه نشده است. ارامنه در لبنان به لحاظ تاریخی از جایگاه بسیار مهم و تاثیرگذاری برخوردار بوده و هستند و این کشور از نخستین کشورهای میزبان بازماندگان قتل عام و تبعید ارامنه محسوب می شود. ارمنی‌ها از ۱۲۸ کرسی پارلمان لبنان دارای ۶ کرسی تضمین شده (پنج کرسی برای ارمنی‌های ارتدکس و یک کرسی برای ارمنی‌های کاتولیک) هستند و کلیسای ارمنی نیز از نفوذ بسیار بالایی در جامنعه لبنان برخوردار است. به همین دلیل این کشور نیز از جمله کشورهای پیشگام در شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه در سال ۱۹۹۷ محسوب                  می شود. در رابطه با سوریه نیز با وجود حضور تاریخی ارامنه در این کشور، تبعید بسیاری از ارامنه به ویژه به صحرای دیرالزور در ابتدای قرن بیستم میلادی و نیز روابط بسیار نزدیک دمشق و ایروان ، دولت سوریه به واسطه روابط نزدیک با ترکیه از شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه تا سال ۲۰۱۵ میلادی خودداری ورزید. در این سال بود که به واسطه مداخله مستقیم نظامی دولت ترکیه در سوریه و حمایت این کشور از گروه های شبه نظامی و همسویی با کشورهایی مانند امارات متحده عربی، قطر و عربستان سعودی، رویکرد دولت سوریه تغییر کرد و پس از چندین دهه اقدام به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه نمود. در واقع اگر بحران سوریه و مداخله سیاسی و نظامی ترکیه در این بحران علیه دولت بشار اسد نبود، بسیار بعید بود که دولت سوریه چنین سیاستی را در پیش بگیرد. در ۱۹ آوریل ۲۰۱۹ میلادی نیز دولت طُبرُق مستقر در شرق لیبی به رهبری ژنرال خلیفه حفتر اقدام به شناسایی نسل کشی ارامنه نمود که به واسطه حضور بسیار اندک ارامنه در لیبی موجب تعجب بسیاری از ناظران شد. در واقع دلیل اصلی این اقدام، حمایت سیاسی و نظامی ترکیه از دولت وافق ملی مستقر در طرابلس به رهبری فائز السراج بود که بعد از سقوط قزافی درگیر جنگ با دولت طُبرُق مستقر در شرق لیبی به رهبری ژنرال خلیفه حفتر شده است. مواردی از این دست به روشنی نشان      می دهد عامل تنش و اختلاف با ترکیه تا چه میزان در حرکت کشورها به سمت شناسایی نسل کشی ارامنه تاثیرگذار است واین موضوع چگونه دستخوش مسائل سیاسی شده و به عنوان اهرم فشار علیه دولت ترکیه مورد استفاده قرار می گیرد. اما نکته مهم در این بین این است که دولت طُبرُق مستقر در شرق لیبی به رهبری ژنرال خلیفه حفتر در سطح بین المللی به ویژه از سوی سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته نشده است و دولت وافق ملی مستقر در طرابلس به رهبری فائز السراج به عنوان دولت رسمی و قانونی لیبی مورد شناسایی بین المللی به ویژهع از سوی سازمان ملل قرار گرفته است. لذا اقدام دولت طُبرُق مستقر در شرق لیبی به رهبری ژنرال خلیفه در شناسایی نسل کشی ارامنه که در دو مقطع ۱۹ آوریل ۲۰۱۹ میلادی و ۲۴ آوریل ۲۰۲۰ میلادی صورت گرفته است، به معنی شناسایی رسمی این موضوع از سوی دولت لیبی نیست و لذا برخلاف برخی منابع ارمنی که از لیبی به عنوان سومین کشور عربی و مسلمان و نخستین کشور آفریقایی یاد می کنند که نسل کشی ارامنه را به رسمیت شناخته است، این موضوع واقعیت ندارد و همچنان لبنان و سوریه، تنها کشورهای عربی و اسلامی هستند که به طور رسمی قتل عام ارامنه را به عنوان نسل کشی به رسمیت شناخته اند.

۱۰- در سطح آفریقا ارامنه به هیچ موفقیتی در زمینه شناسایی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) دست نیافته اند. با توجه به نکته ای که در رابطه با عدم مشروعیت بین المللی دولت طُبرُق مستقر در شرق لیبی به رهبری ژنرال خلیفه حفتر در بخش قبلی اشاره شد، تاکنون هیچ یک از ۵۴ کشور آفریقایی موضوع قتل عام ارامنه را به عنوان نسل کشی به رسمیت نشناخته اند. عدم وجود جامعه دیاسپورای ارمنی در اکثریت کشورهای آفریقایی (به جز تعداد محدودی ارامنه در مصر)، رابطه تاریخی اکثر کشورهای عربی و مسلمان شمال آفریقا با ترکیه که بیشتر آن ها چندین قرن بخشی از امپراطوری عثمانی بودند، بعد مسافت فیزیکی و عدم ارتباطات گسترده سیاسی و اقتصادی اکثر کشورهای آفریقایی با ارمنستان و جامعه دیاسپورای ارمنی از جمله عواملی هستند که موجب شده است ارامنه در قاره پهناور آفریقا نتوانند به موفقیتی در زمینه شناسایی نسل کشی ارامنه دست یابند.

۱۱- قاره آسیا نیز از وضعیتی کمابیش شبیه قاره آفریقا برخوردار است و به جز دو کشور عربی سوریه و لبنان، هیچ کشور دیگر آسیایی از جمله قدرت های بزرگی مانند چین، ژاپن و هند حاضر به شناسایی قتل عام ارامنه نشدند. جمعیت بسیار کم جامعه دیاسپورای ارمنی در جوامع آسیایی، روابط گسترده اقتصادی این جوامع با ترکیه و ضرورت حفظ توازن در سیاست خارجی این کشورها موجب شده است اکثریت کشورهای آسیایی ورودی به موضوع شناسایی نسل کشی ارامنه نداشته باشند. این موضوع در رابطه با هند از این جهت شایان توجه است که این کشور طی سه دهه گذشته از روابط بسیار نزدیکی با ارمنستان برخوردار بوده است که در نقطه مقابل روابط نزدیک پاکستان و جمهوری آذربایجان قرار دارد. پاکستان تنها کشوری در جهان است که به دلیل مناقشه قره باغ و شباهتی که بین این مناقشه با مناقشه کشمیر می بیند، هنوز استقلال ارمنستان را به رسمیت نشناخته است. در حالی کشورهای دیگری مانند جمهوری آذربایجان، ترکیه، عربستان سعودی و یمن، استقلال ارمنستان را به رسمیت شناخته اند، اما روابط دیپلماتیک با این کشور ندارند. در منطقه خاورمیانه نیز موضع گیری اسرائیل در عدم شناسایی نسل کشی ارامنه بسیار شایان توجه است. برخی از ناظران معتقد هستند اسرائیل برای حفظ جایگاه انحصاری هولوکاست و نسل کشی یهودیان در جنگ جهانی دوم، تمایلی به شناسایی بین المللی نسل کشی ارامنه در سطح جهان ندارد و نگران است با این اقدام موضوع هولوکاست و نسل کشی یهودیان به حاشیه برود. در مقابل برخی دیگر از کارشناسان معتقد هستند که شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه از سوی دولت آمریکا و نیز توسعه مناسبات ارمنستان و اسرائیل که پس از جنگ دوم قره باغ با کاهش شدیدی مواجه شد، می تواند زمینه شناسایی نسل کشی ارامنه توسط اسرائیل را فراهم کند. حتی این احتمال وجود دارد که در صورت شناسایی پایتختی بیت المقدس به عنوان پایتخت جدید اسرائیل از سوی دولت ارمنستان، در مقابل اسرائیل هم نسل کشی ارامنه را به رسمیت بشناسد. هر چند این موضوع بر روابط ارمنستان با بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی به ویژه ایران، سوریه و لبنان تاثیر بسیار منفی برجای خواهد گذاشت.

۱۲- در قاره اقیانوسیه نیز ارامنه با وجود حضور جامعه دیاسپورای ارمنی در استرالیا و نیوزلند هنوز نتوانسته اند به موفقیتی در زمینه شناسایی نسل کشی ارامنه دست پیدا کنند. در سطح ایالتی در استرالیا تاکنون پارلمان های دو ایالت ولز جنوبی جدید[۳] (۲۰۰۷) و استرالیای جنوبی[۴] (۲۰۰۹) اقدام به شناسایی نسل کشی ارامنه نموده اند و ارامنه امیدوارند بتوانند با تصویب در سایر پارلمان های ایالت های دیگر بتوانند این موضوع را درسطح فدرال نیز مطرح و به تصویب برسانند.  به نظر می رسد در صورت شناسایی نسل کشی ارامنه در دولت بریتانیا، این روند در استرالیا نیز از شتاب بیشتری برخوردار شود.

۱۳- از نقطه نظر دینی، ۳۱ کشور از ۳۳ کشوری که اقدام به شناسایی بین المللی نسل کشی ارامنه کرده اند، مسیحی هستند و تنها دو کشور لبنان و سوریه مسلمان هستند. همین امر به روشنی نقش قابل توجه و تاثیرگذار پیوندهای دینی و ملاحظات جهان مسیحیت را در قبال موضوع قتل عام ارامنه نشان می دهد. ضمن آن که نباید فراموش کرد که ارامنه نخستین ملت مسیحی در جهان هستند که سال ها قبل از رسمیت یافتن آیین مسیحیت توسط امپراطوری روم  به این آیین گرویده بودند. لذا اعلام رسمی نسل کشی ارامنه از سوی پاپ ژان پل دوم در سال ۲۰۰۰ و پاپ فرانسیس در سال ۲۰۱۵ که با سفر تاریخی پاپ فرانسیس به ارمنستان در سال ۲۰۱۶ و حضور در زیزِر ناکابِرت (بنای یادبود قتل عام ارامنه در ایروان) تکمیل و تثبیت نیز شد، نقش مهمی در تقویت روند گسترش کشورهای مسیحی اروپایی و آمریکایی (به ویژه کشورهای کاتولیک آمریکای جنوبی) در شناسایی نسل کشی ارامنه ایفا نمود.

۱۴- آنچه که از بررسی روند بین المللی شناسایی نسل کشی ارامنه در قاره های مختلف قابل مشاهده است، موفقیت ارامنه در دو قاره اروپا و آمریکا و ناکامی آن ها در سه قاره آسیا، آفریقا و اقیانوسیه است. نکته بسیار شایان توجه روند حرکتی جامعه دیاسپورای ارمنی و سازمان ها و نهادهای وابسته به این جامعه به ویژه فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) برای اجماع سازی و اقناع موضوع شناسایی نسل کشی ارامنه در کشورهای مختلف است که عمدتاً روندی از پایین به بالا است؛ یعنی از تصویب این موضوع در انجمن های شهر و پارلمان های ایالتی (در نظام های فدرالی مانند استرالیا، بریتانیا، کانادا، آمریکا و برزیل) آغاز می شود و در نهایت در مجالس ملی و سنای کشورها مطرح می شود تا به عنوان یک موضوع و مطالبه ملی مورد تایید و تصویب دولت ها قرار گیرد. موفقیت ارامنه در قبولاندن دولت آمریکا به شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه در ۲۴ آوریل ۲۰۲۱ میلادی نمونه بارز چنین رویکردی یعنی حرکت از سطوح ایالتی به سطح فدرال است. همان طور که در بخش های قبلی اشاره شد، تا پیش از تصمیم دولت بایدن برای شناسایی نسل کشی ارامنه، مجالس ایالتی ۴۹ ایالت به جز ایالت میسیسپی این موضوع را به رسمیت شناخته بودند و با تصویب مجلس سنا در ۴ آوریل ۲۰۱۹ میلادی عملاً این موضوع به عنوان مطالبه ایالت ها به سطح فدرال رسید. در واقع جدا از اختلافات دولت آمریکا با ترکیه، شناسایی نسل کشی ارامنه در سطح دولت فدرال آمریکا به یک امر   اجتناب ناپذیر تبدیل شده بود و اختلافات واشنگتن با دولت ترکیه تنها کاتالیزور (تسریع کننده) این روند بود.

در مجموع به نظر می رسد ارامنه تا رسیدن به نقطه مطلوب و شکل گیری یک اجماع بین المللی در رابطه با شناسایی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) مسیر دشوار و طولانی را در پیش رو دارند. از بین ۱۹۳ عضو رسمی سازمان ملل متحد تنها ۳۳ کشور نسل کشی ارامنه را به رسمیت شناخته اند و به جز دو کشور ترکیه و جمهوری آذربایجان، ۱۵۸ کشور در موضع میانه (عدم انکار نسل کشی و عدم شناسایی نسل کشی) قرار دارند که بخش عمده آن ها در سه قاره آسیا، اقیانوسیه و آفریقا قرار دارند. حضور و نفوذ پایین جامعه دیاسپورای ارمنی در این سه قاره به ویژه جوامع آسیایی و آفریقایی و روابط نزدیک این جوامع با دولت ترکیه چالش بسیار مهمی برای ارامنه محسوب می شود که غلبه بر این چالش موجب تاخیر در تحقق اهداف ارامنه در تکمیل روند بین المللی شناسایی بین المللی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی (ژنوساید) خواهد شد. در چنین شرایطی به نظر می رسد پس از شناسایی نسل کشی ارامنه توسط دولت جو بایدن در ۲۴ آوریل ۲۰۲۱ میلادی، کشورهایی مانند بریتانیا، اسپانیا، هند، استرالیا و نیز اسرائیل در کانون اهداف جامعه دیاسپورای ارمنی در موضوع شناسایی نسل کشی ارامنه قرار باشد تا روند بین المللی شناسایی نسل کشی ارامنه از نظر توزیع جغرافیایی و نیز توزیع دینی از تنوع و گستردگی بیشتری برخوردار شود.

 پژوهشگر ارشد مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری و عضوی شورای علمی موسسه ایراس.

[۱] . Armenian Question

[۲] . طبق این کنوانسیون “نسل کشی” جرم بین المللی شناخته شد و کشورهای امضاکننده آن ملزم به “منع و مجازات” آن شدند. این کنوانسیون نسل کشی را این گونه تعریف می کند: نسل کشی یعنی هر یک از اعمال زیر که با هدف نابود کردن بخش یا تمامیت یک ملت، قوم، گروه نژادی یا مذهبی انجام گیرد: (الف) کشتن اعضای گروه؛ (ب) وارد کردن صدمات جسمی یا روحی شدید به اعضای گروه؛ (پ) تحمیل تعمدی نوعی از شرایط خاص زندگی بر یک گروه با هدف نابودی فیزیکی بخش یا تمامیت گروه (ت) تحمیل اقداماتی جهت جلوگیری از زاد و ولد در گروه؛ (ث) انتقال اجباری کودکان گروه به گروهی دیگر.

[۳] . New South Wales

[۴] . South Australia

 

 

منبع:http://iras.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟