در کنار آن نیز تاکید رئیس جمهور مبنی بر موافقت آمریکا با لغو تحریمهای اصلی این تصور را ایجاد کرد که مذاکرات وین به یک توافق بسیار نزدیک شده است. اما اظهارات دیروز آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا تا حدود زیادی از خوشبینیها به قریب الوقوع بودن توافق کاست و دوباره نوعی بدبینی را به روند طی شده حکمفرما کرد که متعاقب در یک جدال توییتری، وزیر خارجه و رئیس هیات مذاکره کننده ایرانی به آن واکنش نشان دادند.
البته ناگفته نماند که از زمان شروع مذاکرات وین، آمریکاییها با وجود اعلام نوعی پیشرفت در مذاکرات، اما بر عکس اظهارات طرف ایرانی، چنان با آب و تاب و خوشبیانه از روند مذاکرات سخن نگفتهاند.
بلینکن در گفتوگو با شبکه ایبیسی گفته است که آمریکا هیچ شواهدی از ایران ندیده است که نشانگر تمایل آن برای پایبندی آن به تعهدات هستهای برای لغو تحریمها باشد و تاکید کرده است که “ایران میداند که برای اجرای تعهدات هستهای خود چه کاری باید انجام دهد”.
در واقع بلینکن با این اظهارات خود توپ را به زمین ایران انداخته است. حال پرسش این است که واقعا مبنای اظهارنظرهای مقامات ایرانی درباره نتایج مذاکرات وین و موافقت با لغو تحریمها چیست؟ وقتی آمریکا اعلام میکند که هیچ نشانهای دال بر رغبت ایران برای بازگشت به تعهدات هستهای خود دریافت نکرده است، پس بر چه اساسی در مذاکرات پذیرفته است که همه “تحریمهای اصلی” را بردارد؛ آن گونه که رئیس جمهور بیان داشته است. وقتی یکی از دو طرف اصلی مذاکرات میگوید طرف دیگر هیچ تمایلی به بازگشت به تعهدات ندارد، سخن گفتن از در دسترس بودن توافق و قریب الوقوع بودن آن چه موضوعیتی پیدا میکند؟
صرف نظر از تعارض موجود در اظهارنظرهای مقامات ایرانی و آمریکایی، به ظاهر قضیه توالی زمانی بازگشت طرفین به برجام مطرح است، این که کدام طرف اول کلیه تعهدات خود را انجام دهد؛ اما این ظاهر مساله است و با توجه به پیشنهادات دیگر طرفهای برجام به ویژه روسیه از طریق همزمانی این مساله قابل حل است، ولی مانع اساسی چیز دیگری است و آن هم همان چیزی است که قبلا به عنوان دو گره اصلی مذاکرات وین به آنها اشاره شد.
این دو گره همچنان به قوت خود باقی است. نخست این که آمریکا حاضر به برداشتن کل تحریمها نیست و این خود باعث میشود تحریمهایی هم که ذیل برجام برداشته میشود، ذیل عنوان دیگری همچون مبارزه با تروریسم باقی بمانند. دوم این که بازگشت صرف ایران به تعهدات هستهای خود طبق برجام 2015 مقبول طرف آمریکایی و به احتمال زیاد طرف اروپایی نیست و مساله اساسی برای آنها نه صرفا بازگشت به تعهدات به تعلیق درآمده در دو سال اخیر بلکه زدون آثار این تعلیق است؛ چه در بحث ذخایر اورانیوم، چه دانش به دست آمده در نتیجه توسعه و تحقیق در حوزههای مختلف هستهای به ویژه در ارتباط با سانتریفیوژهای جدید و پیشرفته، چه تمدید زمان محدودیتهای هستهای برجامی با توجه به وقفهای که در چند سال اخیر در عمل به آنها ایجاد شد.
به نظر میرسد پیشرفتهای خوبی که در مذاکرات حاصل شده است، برای رسیدن به یک توافق لازم است اما کافی نیست و این توافق بسته به حل و فصل این دو گره مهم است و اشارات گذرای طرفهای مختلف به موضوعات مهم حل نشده معطوف به این دو است.
فعلا که فضای انتخاباتی در ایران تاحدودی بر مذاکرات سایه افکنده است، اما مانع جدی نیست، اما در آن سو اوضاع داخلی آمریکا یک مانع جدی و مستمر است. این وضعیت قدرت مانور و تحرک دولت بایدن در صورت داشتن تمایلی، برای تامین همه خواستههای ایران را تا حدود زیادی کاهش میدهد.
به هر حال، دور پنجم مذاکرات که قرار است این هفته شروع شود، بسیار مهم است، آن هم از جهت بازه زمانی این دور است که تاحدود زیادی سرنوشت اختلافات و همکاری ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز به نتایج این دور بسته است. از یک سو، توافق موقت با آژانس صرفا یک ماه دیگر تمدید شده است و از سوی دیگر نیز شورای حکام در اوایل ماه آتی میلادی نشست دارد تا به بررسی اختلافات ایران و آژانس در خصوص ادعاهای پیدا شدن آثار اورانیوم در دو سایت بپردازد. در واقع، مسائل ایران و آژانس به نوعی با روند و سرنوشت مذاکرات وین گره خورده است و روابط دو طرف بسته به آینده این گفتگوها دارد.
فعلا باید دید آیا از دور پنجم مذاکرات دود سفیدی بلند میشود.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.