ضرورت تبدیل گفت و گوهای ایران و عربستان به چارچوب مذاکراتی

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

در دو هفته اخیر رسانه های مهم بین المللی از گفت وگوهای ایران و عربستان سعودی خبر داده اند. گفت وگوهایی که دور اول آن با میانجیگری نخست وزیر عراق در بغداد صورت گرفته و قرار است دور دوم آن نیز برگزار شود. تحول مهمی که در صورت تایید و تداوم می تواند نقش مهمی در روند تحولات منطقه داشته باشد.

مقدمه

در دو هفته اخیر رسانه های مهم بین المللی از گفت وگوهای ایران و عربستان سعودی خبر داده اند. گفت وگوهایی که دور اول آن با میانجیگری نخست وزیر عراق در بغداد صورت گرفته و قرار است دور دوم آن نیز برگزار شود. تحول مهمی که در صورت تایید و تداوم می تواند نقش مهمی در روند تحولات منطقه داشته باشد.

در تازه ترین خبر از این رخداد مهم، روزنامه نیویورک تایمز روز شنبه 1 می-11 اردیبهشت در گزارشی با پرداختن به روابط اخیر ایران و عربستان سعودی ادعایی از طرف برخی مقامات ناشناس ایرانی و عراقی را مطرح کرد که مذاکرات جدیدی در ماه می میان دو کشور انجام خواهد شد. پیش از این روزنامه فایننشال تایمز نیز یکشنبه 19 آوریل- 29 فروردین در گزارشی به نقل از سه منبع آگاه مدعی گفت‌وگوی مستقیم مقامات ارشد ایران و عربستان در بغداد شده بود و نوشت که دور اول این مذاکرات روز 9 آوریل-20 فروردین برگزار شده و دو طرف درباره موضوع یمن بحث و گفت‌وگو کرده اند که به گفته این منابع آگاه، این دور از مذاکرات مثبت بوده است. فارن افرز در یادداشتی به قلم «تریتا پارسی» و کریستین ساینس مانیتور نیز در گزارشی به تبیین چرایی چرخش بن سلمان پرداختند.

اما آنچه گمانه زنی این رسانه ها را به موضوع تحلیل و تفسیر تبدیل کرده است، اظهارات محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی در گفت وگو با شبکه العربیه بود که از روابط همسایگی و تمایل به حل اختلافات با ایران خبر داد. بن سلمان روز سه شنبه 27 آوریل در مصاحبه 90 دقیقه ای با «عبدالله المدیفر» مجری و مفسر عربستانی با بیان اینکه عربستان خواهان برقراری روابط دوستانه با ایران است، گفت که دو کشور منافع مشترکی برای پیشرفت و بهبود منطقه و جهان دارند.

اگرچه بن سلمان این گفت وگو را مشروط به تغییر رفتار ایران کرد، اما تغییر لحن او در مقایسه با مصاحبه های قبلی به خصوص مصاحبه ژوئن 2017 با شبکه MBC که از کشاندن جنگ به داخل ایران سخن گفت و از بیهوده بودن مذاکره با ایران سخن به میان آورد، یک عقب نشینی معنادار به حساب می آید.

سطوح تحلیلی رفتار بن سلمان :

برای فهم بهتر اظهارات محمد بن سلمان و همزمانی آن با گفت وگوهای تهران و ریاض و طرح این پرسش که آیا چرخشی از سوی عربستان در حال بروز است، می بایست آن را در سه سطح تحلیل مورد تبیین قرار داد:

 

 

اول؛ سطح داخلی: بخش مهمی از مصاحبه بن‌سلمان ناظر بر تحولات داخلی عربستان به‌خصوص چشم‌انداز 2030 بود که نقش مهمی در برآمدن و تحکیم قدرت ولیعهد سعودی از سال 2016 به بعد ایفا کرده است. تاکید بر این اولویت، در ارتباط با یک پیشران اصلی و تعیین‌کننده است و آن تحکیم موقعیت ولیعهد در سلسله مراتب جانشینی قدرت در عربستان است که با بر سر کار آمدن «جو بایدن» دستخوش پس‌لرزه‌هایی شده است، به خصوص که کاهش قیمت نفت و پاندمی کرونا باعث شده تا عربستان در طول 5 سال اخیر با کسری بودجه قابل‌توجهی مواجه شود و بسیاری از پروژه های گردشگری راکد شود و جذب سرمایه گذاری خارجی نیز کاهش چشمگیری پیدا کند. از این‌رو این اولویت بندی تفوق شرایط داخلی بر سیاست های خارجی، سیگنال مهمی برای سیاست خارجی عربستان است که می‌تواند معنادهنده به تنش زدایی در عرصه منطقه ای باشد.

 

دوم؛ سطح منطقه ای: دومین عنصر شکل دهنده به ادراک مذاکراتی در تصمیم گیرندگان سعودی کاهش سطح بحران در سوریه، عراق و یمن است. در یمن و پس از شش سال جنگ فرسایشی، ریاض به دستاورد حتی نسبی از این جنگ دست نیافته است و پیامدهای آن افزایش هزینه های نظامی و قدرت گیری انصارالله در جبهه های میدانی بوده است. در سوریه و پس از یک دهه جنگ و تقابل با نظام سیاسی اسد، زمینه های برقراری روابط سیاسی سوریه با جهان عرب و در راس آنها با شورای همکاری خلیج فارس در حال فراهم شدن است. در عراق با برقراری ثبات نسبی سیاسی و اقتصادی و تلاش های دیپلماتیک نخست وزیر برای احیای وزن بغداد در مناسبات منطقه ای و بر عهده گرفتن نقش میانجی، زمینه های گذار از تنش در حال فراهم شدن است.

از این رو شکست پیشبرد پروژه نظامی-تهاجمی در منطقه، عربستان را به سمت یک انتخاب استراتژیک کشانده است و آن تقویت رویکرد سیاسی و گذار از فاز نظامی است. به‌خصوص که ایران به دلیل قرار گرفتن در فضای تنش و منازعه 2020-2017، استراتژی مشخصی را برای مهار عربستان و پاسخ متوازن به تهدیدات آن در پیش گرفت، که نقش مهمی در عقب‌نشینی ریاض از بالا بردن سطح تنش با تهران داشت.

 

سوم؛ سطح بین المللی: رویکرد دولت دموکرات بایدن در بازبینی روابط با عربستان سعودی نقش مهمی در ادراک مقامات تصمیم گیرنده سعودی از ظهور عناصر واگرا در معادله همکاری استراتژیک با آمریکا دارد. وضعیتی که برآمده از استراتژی دولت ترامپ و مبتنی بر حمایت های بی قید و شرط ایالات متحده از شرکای امنیتی منطقه ای بود که پیامد آن بی انگیزگی عربستان سعودی برای فعال کردن تلاش های دیپلماتیک برای حل صلح آمیز تنش با همسایگان بود. در واقع راهبرد دنباله روی سخت عربستان از آمریکا در دوره ترامپ نقش بسیار مهمی در افزایش سطح تنش با ایران داشت. چنین تحولی برای عربستان را می توان در دوره بایدن در چارچوب گذار از راهبرد «دنباله روی سخت» به سمت راهبرد «موازنه نرم» صورت بندی کرد و انتظار داشت با کاهش حمایت های سطح بین المللی از عربستان در سطح منطقه ای، زمینه برای گذار ریاض از رویکرد تهاجمی فراهم شود. 

 

توصیه سیاستی

در این میان آنچه باعث اهمیت این رخداد می شود و ضرورت تبدیل این گفت وگوهای پراکنده همراه با ارسال سیگنال را به یک چارچوب مذاکراتی گام به گام بر سر موضوعاتی چون امنیت دریایی، برقراری روابط کنسولی و.. را دوچندان می کند، فضایی است که جمهوری اسلامی ایران می تواند از آن برای تثبیت حوزه های نفوذ منطقه ای و مدیریت متغیرهای مزاحم و مداخله گر استفاده کند. از این زاویه نباید صرفا به تمایل عربستان و کاهش تنش دلخوش بود، چرا که فرصت برای چانه زنی و گرفتن امتیازات از ریاض آماده است و نباید از کف برود. در این میان دو متغیر نقش مهم تر و تعیین کننده تری دارد.

 

  1. متغیر رژیم صهیونیستی

اصلی ترین متغیر مزاحم و مداخله گر در فضای روابط ایران و عربستان، رژیم صهیونیستی است که پس از روند عادی سازی با امارات و بحرین و احتمال پیوستن دیگر بازیگران شورای همکاری به این روند، از موضع تدافعی خارج شده و تلاش ها برای بسط روابط را توسعه داده است. کاهش تنش جمهوری اسلامی ایران با عربستان و رسیدن به یک چارچوب مذاکراتی در خصوص امنیت دریایی و توسعه آن در قالب های عملیاتی تر همچون تفاهم نامه امنیتی درخصوص مسائل دوجانبه می تواند ریاض را برای پیوستن به روند عادی سازی با تردید بیشتری همراه کند، چرا که تل آویو با اغراق در تصویر و ادراک تهدید خلیجی از ایران توانسته مسیر را برای توسعه نفوذ خود فراهم کند. شکستن این تصویر به خصوص با بسط روند گفت وگوها به دیگر اعضای شورای همکاری از جمله امارات و بحرین نیز می تواند موفقیت این راهبرد و شکست راهبردی عادی سازی روابط با رژیم را تضمین کند. از این رو بهبود روابط ایران و جهان عرب می تواند به تضعیف عمق راهبردی رژیم صهیونیستی و تقویت مواضع حمایتی از مسئله فلسطین بینجامد.

 

  1. متغیر یمن

دومین متغیر بسیار کلیدی یمن است که به تعبیری فصل برداشت محصول آن برای انصارالله فرا رسیده است. به خصوص با نزدیک شدن تسلط بر مارب و قرار گرفتن منصور هادی و حزب اصلاح در موضع تدافعی. مارب گذشته از موقعیت استراتژیک و ثروت ناشی از منابع انرژی آن، می تواند ارزش زیادی به عنوان یک برگ برنده برای مذاکرات صلح در دست انصارالله باشد. اگر نتوان از این فرصت برای تثبیت حوزه های نفوذ استفاده کرد، شکست تلاش ها برای آتش بس و مذاکرات صلح به خصوص با سقوط مارب می تواند زمینه های قرار گرفتن آمریکا و حتی برخی متحدین عرب در ایجاد تصویری به نام خطر آنی انصارالله را دوچندان کند.

 

 

 

 

 

منابع پژوهش در دفتر پژوهشکده موجود است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟