سیاست دولت بایدن نسبت به روسیه

 
 
در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

نشست بایدن و پوتین در ژنو، بار دیگر توجهات را به سمت نوع مواجهه دولت جدید آمریکا با مسکو، جلب کرد. این یادداشت به ارزیابی مؤلفه‌های مؤثر در تدوین سیاست آمریکا به روسیه می‌پردازد.

 

اولین دیدار بایدن و پوتین در ژنو، نقطه آغازی برای تلاش طرفین در راستای تعامل علی‌رغم اختلافات جدی فی‌مابین بوده است. در عین حال، چالش‌های جدی میان واشنگتن و مسکو در حوزه‌های نظامی، امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک، مانع از آن است که چنین دیدارهایی به توافقی جامع در راستای حل مسائل منجر شود. با این وجود به نظر می‌رسد دولت آمریکا در نظر دارد از تشدید تنش‌ها به سطحی غیرقابل‌کنترل جلوگیری کرده و در جهت مهار منازعه در حدودی مشخص، گام بردارد. این مسأله از ملاحظات گوناگونی برمی‌خیزد که این یادداشت سعی در بررسی آن‌ها دارد.

پرونده‌های فی‌مابین

حقوق بشر: «او یک سرهنگ ک‌گ‌ب با اشتهای تزاری و جاه‌طلبی‌های استالینستی است». توصیفی که کلیفورد می، رییس بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها درباره رییس‌جمهور روسیه به کار برد. او معتقد است نه «بازتنظیم مجدد« اوباما، نه چاپلوسی‌های ترامپ و نه نگرش بایدن مبنی بر پرهیز از جنگ سرد؛ نتوانسته «معمای حاکمان روسیه» را بگشاید. آزادی پل ویلان و ترور رید، دو تفنگ‌دار آمریکایی محبوس در روسیه به اتهام جاسوسی، آزادی ناوالنی، مخالف محبوس و حملات سایبری منتسب به روسیه علیه آمریکا از جمله موارد حقوق بشری است که منتقدانی چون کلیفورد می، کاخ سفید را به بی‌توجهی در قبال آن متهم می‌کنند[۱]. حقوق بشر نسبت به دولت ترامپ، مؤلفه مهم‌تری در تعیین اولویت‌های سیاست خارجی دولت بایدن است. برگزاری اجلاس سران دموکراسی و هم‌چنین مخالفت‌ها با بازگشت روسیه به جی‌هفت در ماه‌های اخیر از جمله نمودهای نقش‌آفرینی این متغیر در سیاست روسیه‌ای آمریکاست. در عین حال فقدان اهرم‌های فشار برای وادارسازی روسیه به تأمین این مطالبات، سبب شده تا کنش سیاسی دولت‌مردان کاخ سفید در این خصوص، چندان فراتر از مواضع رسانه‌ای نباشد.

نه «بازتنظیم مجدد« اوباما، نه چاپلوسی‌های ترامپ و نه نگرش بایدن مبنی بر پرهیز از جنگ سرد؛ نتوانسته «معمای حاکمان روسیه» را بگشاید

شرق اروپا: مسأله گسترش ناتو به شرق، رویکرد تهاجمی سالیان اخیر آمریکا و اروپا به سوی روسیه بوده است. آمریکا به شرق اروپا به عنوان خط مرز و فاصل روسیه با اروپا و به بیانی بلوک دموکراتیک می‌نگرد و هر گونه عبور مسکو از مرزهای شوروی سابق را تهدیدی علیه خود می‌داند. چنانکه آرسنی یاتسنبوک، نخست‌وزیر پیشین غرب‌گرای برآمده از انقلاب رنگی اکراین، امروزه تأکید می‌کند که اگر آمریکا از این محور عقب‌نشینی کند، معنایش بازگشت به جنگ سرد خواهد بود[۲]. ولی مسأله آن است که ایالات متحده گرچه زمینه‌های بروز انقلاب‌های نرم را در اکراین، گرجستان و قرقیزستان باعث شد، ولی با واکنش سخت مسکو مواجه شد. روسیه با حمایت از نیروهای خودمختار در گرجستان در ۲۰۰۸ و اکراین در ۲۰۱۴ سبب چندپارگی ارضی این کشورها شد و عملاً عضویت آنان در ناتو را به تعلیق درآورد. علاوه بر این روسیه با وجود اختلافات با بلاروس، در برابر فشارهای آمریکا و اروپا بر لوکاشنکو برای کناره‌گیری و ابطال انتخابات، صریحاً از متحد قدیمی‌اش حمایت کرده و در برابر مداخله‌جویی‌های غرب در بلاروس ایستاد. مسکو، شرق اروپا را عمق راهبردی خود در حوزه پیرامونی‌اش با غرب می‌داند و هر گونه پیش‌روی سیاسی، نظامی و امنیتی آمریکا و اروپا، چه در قالب حضور ناتو و یا حتی چرخش قدرت از طریق برگزاری انتخابات را خط قرمزی جدی قلمداد کرده است.

جنبه‌های همکاری

خلع سلاح هسته‌ای: بیش از یک دهه پیش، اوباما و مدودف با انعقاد پیمان «استارت جدید»، محدودیت‌های شدیدی بر تسلیحات هسته‌ای طرفین اِعمال می‌کرد، ولی امروز معاونان آن دو، البته اگر بتوان پوتین را معاون مدودف دانست، امید چندانی به تداوم رویکرد خلع سلاح هسته‌ای ندارند. خروج آمریکا از پیمان منع تسلیحات هسته‌ای میان‌برد، سبب توسعه برنامه هسته‌ای نظامی روسیه شد. از سوی دیگر روسیه امروز مطالبه جدی‌تری دارد و آن اینکه موشک‌های هسته‌ای کوتاه‌بُرد آمریکا مستقر در کشورهای عضو ناتو در اروپا نیز جزیی از توافق باشد. حال آن‌که ایالات متحده که نگران تسلیحات هسته‌ای کوتاه‌بُرد روسیه نیست، تمایلی به این امر ندارد[۳]. از سوی دیگر تیم سیاست خارجی بایدن با محوریت جیک‌سولیوان درصدد تدوین طرحی تحت عنوان «ثبات راهبردی» است که علاوه بر توافق‌های کنترل تسلیحاتی، رقابت‌های عرصه فضایی و هم‌چنین امنیت سایبری را نیز در بر بگیرد[۴].

تغییرات اقلیمی: اهمیت تغییرات آب‌وهوایی به عنوان یک اصل مهم سازماندهی سیاست خارجی آمریکا، از دیگر زمینه‌های همکاری ایالات متحده و روسیه در قطب شمال است. توسعه قطب شمال از استراتژی‌های اصلی رشد اقتصادی روسیه برای دهه ۲۰۲۰ است که برای بهره‌برداری از منابع شمالی، از جمله هیدروکربن‌ها و منابع جدید انرژی طراحی شده است. در گذشته، ایالات متحده از تحریم‌های پروژه‌های انرژی روسیه به عنوان ابزاری برای وادارسازی این کشور به تغییر مسیر استفاده کرده و در حال حاضر شرکت‌های آمریکایی از انتقال انواع فن‌آوری‌ها و همچنین تأمین مالی این پروژه‌ها ممانعت می‌کنند[۵]. حال باید دید که دولت جدید آمریکا، می‌تواند به توافقی در این خصوص با روسیه دست یابد که ضمن امکان پیش‌روی اقتصادی روسیه در قطب شمال، ملاحظات زیست‌محیطی ایالات متحده در این خصوص را نیز مد نظر قرار دهد؟ این مسأله از آن جهت اهمیت دارد که مسکو خود را کشوری در مسیر توسعه می‌داند و محدودیت‌های تحمیلی آمریکا را ابزاری برای جلوگیری از این مسیر دانسته و غرب را به استفاده ابزاری از محیط زیست متهم می‌کند.

ارزیابی‌های جامعه اطلاعاتی آمریکا نشان می‌دهد که حزب کمونیست چین و کرملین «کاملاً هم‌سو» هستند و احتمالاً همین وضعیت را نیز حفظ خواهند کرد

مؤلفه‌های فرامنطقه‌ای

مهار چین: نگرشی در میان نخبگان آمریکایی وجود دارد که لازم است میان چین و روسیه اختلاف ایجاد شود تا ایالات متحده بتواند توسعه روزافزون نفوذ پکن را مهار کند. اینکه ائتلاف پکن و مسکو ابعاد اقتصادی و نظامی دو کشور را پیوند دهد، نگرانی بسیاری از تصمیم‌سازان آمریکایی را برانگیخته است. در این چارچوب، باید سعی شود روسیه جزیی از بلوک دولت‌های غربی در مقابله با نفوذ چین تعریف گردد. شباهت تمدنی اروپا و روسیه در کنار ترویج سبک زندگی غربی در جامعه این کشور و وجود گروه‌های مخالف با گرایش‌های لیبرال، از جمله مؤلفه‌های چنین فرضیه‌ای برداشت شده است[۶]. کارشناسان آمریکایی اذعان دارند که تلاش دولت‌های پیشین برای حل مسأله روسیه از طریق تبدیل آن به بخشی از جهان غرب، بی‌نتیجه مانده و راه‌حل کنونی، مهار آن است[۷]. در این خصوص ارزیابی‌های جامعه اطلاعاتی آمریکا نشان می‌دهد که حزب کمونیست چین و کرملین «کاملاً هم‌سو» هستند و احتمالاً همین وضعیت را نیز حفظ خواهند کرد[۸]. روسیه و چین در شرق آسیا و آسیای میانه دارای اختلاف منافعی هستند. علاوه بر اینکه در شرق اروپا نیز رویکرد چین به ثبات سیاسی این منطقه، با توسعه‌طلبی‌های مسکو در تضاد است. اما این اختلافات به معنای آن نیست که کشورهای غربی می‌توانند برای مقابله با چین، روی مسکو حسابی ویژه باز کنند. این بدان دلیل است که روسیه اولاً چالش جدی با تفوق و هژمونی حداقل اقتصادی چین ندارد. زیرا گرچه دشمن مشترک برای یک اتحاد راهبردی کافی نیست، ولی اکنون اولویت هر دو دولت، مقابله با گسترش نفوذ آمریکا در حوزه پیرامونی‌شان و تضعیف روابط دو سوی اقیانوس اطلس است. ثانیاً مسکو نسبت به حفظ موقعیت خود، به ائتلاف با آمریکا و اروپا، احساس نیاز نمی‌کند. تداوم مداخله‌جویی روسیه در اکراین و تقابل آن با منافع غرب در روسیه و لیبی، نشان می‌دهد مسکو هم‌چنان از پشتوانه اقتصادی و انسجام سیاسی برای پیگیری منافعش در تقابل با اروپا و آمریکا برخوردار است.

احیای دو سوی اطلس: بایدن برای اتحاد دو سوی اقیانوس اطلس، نیازمند برساخت «دیگری» است که بتواند اروپای مرکزی و غربی را حول محور آن‌چه «دنیای آزاد» می‌خواند، رهبری کند. گرچه از منظر راهبردی و بلندمدت، آن خطری که کاخ سفید سعی دارد به متحدانش گوشزد کند؛ توسعه‌طلبی چین است. ولی نفوذ اقتصادی چین در اروپا و افزایش سطح همکاری‌ها با امضای توافق جامع تجاری پکن و اتحادیه، این راه را دشوار ساخته و روسیه را به دلیل آنچه کاخ سفید، نقض حقوق بشر و فقدان دموکراسی می‌خواند، گزینه نزدیک‌تری ساخته است. در عین حال که حمله به روسیه، حداقل با توجه به روابط مساعد مسکو و برلین، دستاورد مطلوب آمریکا را در مسیر اتحاد دو سوی آتلانتیک ممکن است در پی نداشته باشد و از سوی دیگر سبب تحریک روسیه به رویکرد دفاع پیشگیرانه شود که در ورودش به مرز اکراین و حمایت صریحش از بلاروس خودنمایی می‌کند[۹]. بنابراین تشدید تقابل با روسیه در اروپا نیز چندان به مصلحت اولویت‌های سیاست خارجی بایدن نمی‌باشد و مسائلی بیش از توان کنونی آمریکا بر آن بار می‌کند.

دولت بایدن تمایلی ندارد که وارد یک رویارویی تمام‌عیار با روسیه شود. او ترجیح می‌دهد با قدرت نرم و روش‌های دیپلماتیک، به مواجهه در مسائل اختلافی پرداخته و بر موضوعات تعاملی و همکاری‌جویانه نیز تأکید جدی داشته باشد

جمع‌بندی

ملاحظه مؤلفه‌های فوق نشان می‌دهد سیاست آمریکا نسبت به روسیه را باید در نسبت با دیگر متغیرها سنجید. به بیان دیگر سیاست واشنگتن نسبت به مشکو بیشتر در چارچوب اولویت‌های دیگر مورد توجه قرار خواهد گرفت تا اینکه در یک حوزه مستقل. به همین دلیل با وجود برخی لفاظی‌ها، فشارهای حقوق‌بشری بر روسیه و مداخله‌جویی‌های داخلی، تابعی از تقابل یا تعامل در دیگر حوزه‌ها، به‌ویژه اختلافات در شرق اروپا خواهد بود. از منظری دیگر و به‌تبع مؤلفه‌های مؤثر بر این روابط به‌ویژه اولویت مهار چین و هم‌چنین مسائل داخلی ایالات متحده، نوعی واقع‌بینی در سیاست آمریکا به روسیه دیده می‌شود. بدین ترتیب که دولت بایدن تمایلی ندارد که وارد یک رویارویی تمام‌عیار با روسیه شود. او ترجیح می‌دهد با قدرت نرم و روش‌های دیپلماتیک، به مواجهه در مسائل اختلافی پرداخته و بر موضوعات تعاملی و همکاری‌جویانه نیز تأکید جدی داشته باشد. به تعبیری، این سیاست نه لزوماً بر اساس ارزیابی طرف آمریکایی نسبت به تطبیق روسیه با ارزش‌های جهان غرب؛ بلکه بر اساس پرهیز از ورود از فاز رقابت به خصومت و در نسبتی با منافع مشترک در برابر مشکلات مشترک، تدوین خواهد شد و احتمالاً فشارها بر روسیه عمدتاً در مواردی افزایش خواهد یافت که هم‌سو با جنبه‌های تقابلی روابط آمریکا و چین باشد و هزینه سیاسی، امنیتی و یا اقتصادی، بیش از آن بر ایالات متحده تحمیل نشود.

منابع

[۱] کلیفورد می، اقبال از دست رفته بایدن برای پیروزی در دیدار با پوتین، واشنگتن‌تایمز، ۱ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://www.washingtontimes.com/news/2021/jun/22/biden-blew-a-chance-for-a-win-in-his-meeting-with-/

[۲] آرسنی یاتسنوک، چرا غرب باید در کنار اکراین بایستد، نشنال‌اینترست، ۴ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://nationalinterest.org/feature/why-west-must-stand-ukraine-188565

[۳] جک دتش، بایدن درصدد یک «استارت جدید» جدید، فارن‌پالیسی، ۱ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

Biden Looks for a New, New START

[۴] دمیتری ترنین، ذهنیت پوتین پیش از دیدار با بایدن چیست؟، اندیشکده کارنگی، ۲۵ خرداد ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://carnegie.ru/commentary/84753

[۵] نیکلا گووسدف، روسیه اولویت بایدن نیست، نشنال‌اینترست، ۲۶ خرداد ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://nationalinterest.org/feature/russia-isnt-priority-biden-187932

[۶] ریچارد کریمر، روسیه کلید مهار چین نیست، نشنال‌اینترست، ۱ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://nationalinterest.org/feature/russia-isn%E2%80%99t-key-containing-china-%E2%80%93-clear-eyed-allies-are-188345

[۷] الکساندر بانوو، روسیه جدید پوتین در دیدار با آمریکای جدید بایدن، اندیشکده کارنگی، ۲۷ خرداد ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://carnegie.ru/commentary/84800

[۸] توماس جاسکلین، در نشست بایدن و پوتین چه رخ داد، بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها، ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

What Happened at the Biden-Putin Summit? Not Much.

[۹] کادری لیک، آمریکا و روسیه و بازگشت دیپلماسی، اندیشکده شورای روابط خارجی اروپایی، ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://ecfr.eu/article/biden-meets-putin-america-russia-and-the-return-of-diplomacy/

 

 

 

منبع:http://tabyincenter.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟