موضع جریان راست افراطی اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در تیر ماه 1400 شاهد دو رویداد در حوزه مسائل مربوط به روابط ایران و اروپا بودیم که می توان آن را ذیل موضوع رویکرد راست افراطی اروپا نسبت به جمهوری اسلامی ایران طبقه بندی کرد.  نخست خبر قطعنامه ضد ایرانی پارلمان اروپا که توسط «چارلی وایمرز»نماینده سوئدی پارلمان اروپا  مطرح شد و در رسانه­های ضد انقلاب بازتاب زیادی داشت.  

دوم شرکت  «یانس یانشا» نخست وزیر اسلوونی در نشست سازمان منافقین بود که موجبات اعتراض ایران را نیز به دنبال خود داشت. آن چه در این بین مغفول مانده و رسانه­ ها و تحلیلگران کمتر آن را مورد توجه قرار داده اند وابستگی حزبی و طیف سیاسی عاملان هر دو رخداد هستند.

                  سخنرانی یانس یانشا نخست وزیر اسلوونی در نشست سالانه سازمان منافقین

«چارلی وایمرز» نماینده پارلمان سوئد از حزبی با نام «دمکرات های سوئد» است که حزب راست افراطی سوئد محسوب می شود، لازم به ذکر است رویکرد ضد مهاجری، مخالف اتحادیه اروپا و پوپولیستی این حزب بیش از خود آن شهرت دارد. نخست وزیر اسلوونی نیز یک چهره راستگرای افراطی محسوب می شود که خبر تبریک وی به ترامپ پیش از اعلام نتایج انتخابات آمریکا و پیروزی بایدن خبرساز شد. احزاب راست افراطی طی چند سال گذشته و به ویژه پس از بحران مهاجرت سال 2015 توانستند بر پایه هراس موجود از ورود مهاجران خارجی و افزایش بی ­اعتمادی مردم و نارضایتی نسبت به سیاستمداران جریان اصلی، خود را به عنوان صدای اکثریت خاموش معرفی کرده و از احزاب حاشیه­ ای کوچک به جریان ­های بزرگی مبدل شوند و در برخی کشورها حتی به جایگاه اجرایی هم دست پیدا کرده ­اند.

                         چارلی وایمرز از حزب دمکرات های سوئد و از نمایندگان ضد ایرانی پارلمان اروپا

اگرچه به طور کلی احزاب راست افراطی در اروپا از منظر ایدئولوژیک در مقایسه با دیگر جناح­ ها و احزاب نوعی متحد طبیعی و بالقوه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شوند، با این حال رویکرد آن ها همانگونه که ذکر شد در بسیاری از موارد برعکس کاملا خصمانه بوده است. از جمله وجوه تشابه احزاب راست افراطی اروپا و جمهوری اسلامی ایران می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. رویکرد اغلب این احزاب مخالف ایالات متحده است و دوره ترامپ در این بین یک استثنا موقت بود، در واقع این احزاب ایالات متحده و هژمونی فرهنگی آن را عامل تضعیف هویت اروپایی و ملی خود می دانند، و از سویی هم مخالف ناتو محسوب می شوند.
  2. نکته دوم نزدیکی این احزاب به روسیه است، احزاب راست افراطی در تمامی کشورهای اروپایی (به استثنای اوکراین و لهستان) همگی رابطه تنگاتنگی با روسیه داشته و از این کشور کمک های مختلف دریافت می کنند.
  3. نکته دیگر نگرش این احزاب نسبت به موضوعات اخلاق در جامعه و ارزش های سنتی است؛ این احزاب مخالف موضوعاتی همچون همجنس­گرایی بوده و بر جایگاه خانواده تاکید می کنند و نیز مخالف جهانی شدن و لیبرالیسم محسوب می شوند.

حال چرا علی رغم همه موارد مذکور احزاب راست افراطی به دشمنان جمهوری اسلامی مبدل شده اند؟ پاسخ این سوال را در چند نکته می توان خلاصه نمود:

  • نخستین چالش امری است که نگارنده آن را «معمای ترامپ» می نامد، روی کار آمدن ترامپ در ایالات متحده باعث شد بسیاری از همفکران راست افراطی در اروپا که پیش از این رویکرد مثبت یا حداقل خنثی نسبت به جمهوری اسلامی داشتند به ناگهان تغییر موضع دهند. در واقع تا پیش از روی کار آمدن ترامپ بسیاری از این احزاب موضع مخالفی با جمهوری اسلامی از خود بروز نمی دادند. درعین حال نزدیک شدن فرصت طلبانه رقبای منطقه­ای ایران همچون عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی به این طیف سیاسی هم در این میان بی تاثیر نبوده است.
  • دوم آنکه رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی به خصوص در سال ­های اخیر نزدیکی به احزاب چپ میانه و به ویژه سوسیالیست ها و سوسیال دمکرات ها بوده، حال آنکه از بخت بد این احزاب در حال حاضر در ضعیف ترین موقعیت تاریخی خود به سر برده و دچار افول و ضعف شدیدی شده اند. یکی از دلایل جمهوری اسلامی برای نزدیکی به این احزاب فرض بر عدالت خواهی و نگاه ضد آمریکایی آن ها است، حال آنکه جناح چپ میانه هم اکنون بر خلاف سابقه تاریخی خود نه نماینده اقشار ضعیف و کارگری بلکه پایگاه طبقه مرفه تحصیل کرده و شهرنشین است.
  • علاوه بر نکات فوق به تقسیم بندی درونی احزاب راست افراطی به دو گونه پوپولیست و نئوفاشیست هم باید توجه داشت، دسته اول که نژادپرستی بیولوژیک را کنارگذاشته است از یهودستیزی فاصله گرفته و آن را با اسلام ستیزی جایگزین نموده است و دسته دوم یعنی نئوفاشیست ها همچنان رویکرد سنتی دارند. در این بین جناح دوم معمولا بر خلاف جناح پوپولیست از موفقیت در انتخابات­ های مختلف بازمانده است.

مطالعه احزاب و جریان های سیاسی و درک مراکز مطالعاتی کشورمان معمولا امری درجه دوم و بعد از مسائل سیاست خارجی و روابط دوجانبه تلقی می شود، این در حالی است که در واقع سیاست خارجی بازتابی از تحولات داخلی و انتخابات در این جوامع محسوب می شود. از سویی دیگر حوزه جغرافیای اروپا در مراکز مطالعاتی و نهاد های تصمیم­ساز کشور اهمیت چندانی ندارد، در بهترین حالت نگاه ایرانی به اروپا تنها ذیل مسائل کشورهایی همچون بریتانیا و آلمان خلاصه می شود و روابط ایران و کشورهای اروپایی در چارچوب مسائل برجام نگریسته شده و عملا بسیاری از مناطق از جمله اروپای مرکزی نقشی در معادلات ندارد. نهایتا آنکه تنها بعد از وقوع چنین رویدادهایی است که توجهات به این مسئله جلب می شود، در حالی که مطالعات مسائل مربوط به احزاب، انتخابات، جریان ­های سیاسی و امثالهم در اکثر اندیشکده های جهان جایگاه ویژه ای دارد و بسیاری از پژوهش­ها بدون توجه به موضوعات روابط دوجانبه و سیاست خارجی صرفا برای درک و شناخت آرایش سیاسی و موضوعات ایدئولوژیک سیاست و احزاب در کشورهای هدف دنبال می شود. مطالعه موردی و کشوری احزاب و جریان های سیاسی، گروه های ذی نفوذ و شناخت سیاستمداران در کنار ساز و کار عملکرد سازمان ها و نهادهای سیاسی می تواند خلاء موجود در این بین را برطرف نماید.

باید توجه داشت هم ­اکنون گروهک منافقین به شکلی فرصت­طلبانه از تمامی امکانات خود برای برقراری ارتباط با سیاستمدران اروپایی، نفوذ در ارکان و سازمان­ های اتحادیه اروپا و استفاده تبلیغاتی از آن­ ها بهره می­برد. در آخرین نمونه این گروهک که عملا از نظر ایدئولوژیک چپ­گرا محسوب می­شود با برخی از احزاب راست افراطی همچون حزبvox  در اسپانیا ارتباط برقرار کرده و به آن ها کمک های مالی نموده است.

                            مریم رجوی در کنار آنخو ویدال کوادراس رهبر حزب ووکس اسپانیا

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟