گفتگوی اختصاصی با «جیم اونیل» وزیر اقتصاد اسبق انگلیس؛ «کمربند-جاده» به معنای نظم چینی نیست

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
چین به لطف توسعه سریع اقتصادی خود موفق شده است در سال های اخیر خود را به عنوان یک ابرقدرت نوظهور در جهان معرفی کند و در استراتژی چین برای تبدیل شدن به برترین کشور جهان، اقتصاد جایگاه بسیار مهمی خواهد داشت. بسیاری از نهادهاو موسسات و شرکت های خارجی در سال های اخیر حضور خود را در چین گسترش داده اند و حتی این احتمال وجود دارد که شهرهای پکن و شانگهای به قطب های مالی و اقتصادی جدید جهان تبدیل شوند.

آمریکا در سال های آینده نفوذ اقتصادی و مالی خود را روی اروپا حفظ خواهد کرد اما در برخی دیگر مناطق نظیر شرق آسیا و آفریقا، شاهد سنگین شدن کفه به نفع چین خواهیم بود. چین در حال حاضر شریک نخست تجاری بسیاری از این کشورهاست و این مساله در آینده هم ادامه خواهد داشت. با این حال سطح استاندارد زندگی در آمریکا حتی در آینده هم بهتر از چین خواهد بود و انتظار می رود کیفیت زندگی شهروندان آمریکایی در سال ۲۰۵۰ حدود ۳۰ درصد بهتر از شهروندان چینی باشد.

خبرنگار بازار در گفتگو با «جیم اونیل» عضو مجلس اعیان انگلیس و وزیر اقتصاد اسبق بریتانیا به بررسی این موضوع پرداخته که در ادامه می آید.

لُرد بارون «ترنس جیمز اونیل» اقتصاددان بریتانیایی و عضو مجلس اعیان (مجلس لُردها) بریتانیاست. وی بیشتر به خاطر ابداع اصطلاح «بریک»  BRIC، مخفف اختصاری ابتدای نام کشورهای برزیل، روسیه، هند و چین(چهار کشور با سرعت در حال توسعه) است. «بریک» در واقع نماد تغییر قدرت اقتصادی جهانی به دور از اقتصادهای توسعه یافته G۷ به شمار می رود.

اونیل همچنین در سال ۲۰۱۱ اصطلاح «میکت» که اشاره به اقتصادهای مکزیک، اندونزی، کره جنوبی و ترکیه دارد را به نام خود کرد. در سال ۲۰۱۳ وی نوواژه «مینت» که به اقتصاد کشورهای مکزیک، اندونزی، نیجریه و ترکیه اشاره دارد را نیز ابداع کرده است.

وی همچنین رئیس سابق مدیریت دارایی گلدمن ساکس و وزیر دولت محافظه کار سابق بوده است. وی استاد افتخاری اقتصاد در دانشگاه منچستر است. او به عنوان وزیر بازرگانی و خزانه داری بریتانیا در دولت دوم «دیوید کامرون» منصوب شد، سمتی که تا زمان استعفا در ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۶ در آن مشغول به کار بود. «اونیل» در حال حاضر رئیس شورای سلطنتی «چتام هاوس» بریتانیا است.

*چین در سیاست خارجی متمرکز بر توسعه اقتصادی است. این در حالی است که امریکا در تلاش است تا این کشور را وارد منازعات ژئوپلیتیک کند. به نظر شما امریکا قادر به این کار خواهد بود؟
من گمان می کنم این موضوع از این پیچیده تر باشد! رویکرد چین به توسعه اقتصادی دارای تبعات و نتایج ژئوپلیتیک است، مخصوصاً در موضوعاتی با ابعاد بین المللی آن، مانند پروژه «یک کمربند- یک جاده». بنابراین توسعه اقتصادی، چین را به منازعه ژئوپلیتیک می برد، حتی زمانی که به طور آگاهانه درگیر منازعه نیست. البته، بیشتر اوقات، ایالات متحده جهان را با یک نوع نگرش دموکراتیک و آمریکایی می بیند.

*بحث مهم درباره توسعه اقتصادی چین این است که این کشور بر خلاف مدل لیبرالی به توسعه اقتصادی دست یافته است بدون اینکه مسیر توسعه سیاسی را بپیماید. برخی معتقد هستند که چین در آینده از موضوع عدم توسعه سیاسی با مشکلات حادی مواجه خواهد شد و مطالبات مردم چین وارد فاز توسعه سیاسی هم خواهد شد. پیش بینی شما چیست؟
من مقاله ای درباره این موضوع حدود یک ماه پیش در سایت SYNDICATE نوشتم. فکر می کنم چین اکنون یک چالش دارد، بیشتر از ۳۰ سال گذشته. نیروی کار داخلی آن در شرایط رشد به بالاترین حد خود رسیده است و این امر رشد اقتصادی را سخت تر و باعث وابستگی بیشتر به بهره وری می شود.

چین برای دستیابی به هدف خود برای افزایش دو برابری تولید ناخالص داخلی و درآمد در ۱۵ سال آینده، نمی تواند وارد منازعات متعدد با سایر کشورهای جهان شود، زیرا این امر می تواند به کاهش بهره وری منجر شود و این کاهش بهره وری به سطوح تجارت و توسعه نیز کشیده شود. بنابراین چین باید با احتیاط فکر کند، شاید این موضوع کمی خیال انگیز باشد.

*در نشست اخیر گروه ۷ سران کشورهای غربی بودجه ای به منظور ترغیب کشورهای در حال توسعه برای مراودات تجاری با غرب و دور کردن آنها از چین تصویب کردند. آیا این راهکار می تواند مانع پروژه «یک کمربند-یک جاده» چین شود؟
من مطمئن نیستم که تعهد جدید «گروه ۷» در مورد پروژه «یک کمربند- یک جاده» چقدر جدی است، من هیچ نشانه ای که این موضوع باید اولویت قرار گیرد نمی بینم، شاید این اقدام گروه ۷ نشانه ای از این باشد تا نشان دهند که گزینه دیگری نیز به جای پروژه «یک کمربند-جاده» برای کشورهای در حال توسعه وجود دارد. من فکر می کنم بیشتر مقامات چینی در خلوت خود نیز می دانند که پروژه «یک کمربند-یک جاده» در مرحله اول خود موفق نبوده است. در واقع در این مرحله فقط توجه رسانه ها بیشتر معطوف آن شده است و بیشتر با تبلیغات رسانه ای در این خصوص مواجه هستیم.

بسیاری از کشورها واکنش نامطلوبی به این پروژه نشان داده اند. من فکر می کنم مشکل اصلی این است که چین سعی می کند پروژه «یک کمربند-یک جاده» خود را تحمیل کند. اگر چین واقعاً می خواهد در این پروژه موفق باشد و استقبال سایر کشورها را در خصوص آن داشته باشد، باید کشورهای دیگر را دعوت کند تا به آن کمک کنند.

در حقیقت، برای حداقل ۴ سال، من پیشنهاد کرده ام که چین باید به طور خاص از همسایه عظیم خود، هند دعوت کند تا به توسعه بیشتر آن کمک کند. البته هند به خودی خود، احتمالاً هرگز علاقه مند نخواهد بود. این علامت بزرگی نیست. چین نیاز دارد تا رویکرد جهانی خود را به صورت تصورآمیزتری اعمال کند.

*در دکترین جدید امنیتی روسیه نقش مهمی برای روابط با چین لحاظ شده است. با توجه به همکاری های دو کشور به نظر می رسد روسیه و چین به رغم برخی اختلاف نظرها ولی در حال تعمیق مناسبات با یکدیگر به ویژه در خصوص پروژه «یک کمربند-یک جاده» هستند. توافق در خصوص گذر برخی کریدورهای مهم این پروژه از مسیر شمالی(روسیه) در این راستا ارزیابی می شود. آیا شاهد قطبی شدن جهان بر اساس مناطق تجاری و اقتصادی خواهیم بود؟ به این معنا که در یک طرف روسیه و چین و متحدان آنها و در طرف دیگر غرب و متحدان آن؟
جذب شدن روسیه برای مسیر شمالی پروژه «یک کمربند-یک جاده» می تواند آشکارا روسیه را بیشتر مقابل غرب قرار دهد.

در مورد اینکه این موضوع تا چه اندازه باعث ایجاد تفاوت و واگرایی در خارج از مرزهای روسیه و کشورهای اطراف آن می شود، مسئله دیگری است. روسیه خود دارای مشکلات اقتصادی بزرگی است.

روسیه دارای ویژگی های جمعیتی ضعیف است و به طور کلی قادر به اصلاح اقتصاد داخلی و وابستگی بیش از حد خود به منابع انرژی نیست. بنابراین، بله، همکاری با چین برای آنها بسیار جذاب است. اما من مطمئن نیستم که این یک مسئله بزرگ جهانی باشد.

*مراودات تجاری و اقتصادی چین با حدود ۱۳۰ کشور است و امریکا با حدود ۸۰ کشور. و چین در حال عملیاتی کردن پروژه «یک کمربند-یک جاده» است. وابستگی این کشورها آیا باعث نخواهد شد ما شاهد شکل گیری نوعی نظم چینی باشیم؟
من فکر می کنم تا میزانی و به درجاتی این اتفاق قبلا افتاده است. زیرا چین به عنوان شریک تجاری شماره یک برای بسیاری از کشورها تبدیل شده است. اما این موضوع به معنای این نیست که نظم جدید بین المللی ایجاد شده است. به عبارت دیگر روابط گسترده تجاری کشورهای دیگر با چین به معنای این نیست که نظم چینی در سطح بین المللی ایجاد شده است.

 برای اینکه چین واقعاً بتواند نهادهای بین المللی و نظمی جهانی را شکل بدهد باید تا میزانی آنها را راهبری کند و نقش راهبری را برای سازمانهای جهانی ایفا کند بدون اینکه بخواهد به طور فزاینده ای برای ایجاد ساختار آن تلاش کند و نقش رهبری آنها را بر عهده بگیرد.

 

 

منبع:https://www.tahlilbazaar.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟