نگاه روسی به تحولات افغانستان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

خروج آمریکا از افغانستان فارغ از تمام تحلیل ‌های محتملی که می ‌توان در مورد آن داشت و سناریوهای مختلفی که برای آینده افغانستان و مناسبات قدرت در منطقه می ‌توان متصور شد با در نظر داشتن میزان هزینه‌ های مادی و سیاسی و معنوی‌ ای که آمریکا در افغانستان متحمل شد و وضعیت نهایی‌ ای که واشنگتن در این کشور، به آن مبتلا شد؛ بازیگران مختلف سیاسی را در جهان به سمت بازنگری در نوع سیاست ورزی‌ در مورد مداخله نظامی در جغرافیاهای دور و نزدیک خود سوق خواهد داد.

طبیعی است که روسیه نیز که در دهه اخیر با توجه به فعال‌ تر شدن در زمینه‌ های مختلف جهانی نقش فعال‌ تری را در حوزه ‌های جغرافیایی مختلف ایفا می ‌کند و نیز با استفاده از تکثر پرونده‌ های دیپلماتیک و نظامی ‌اش درصدد تأثیرگذاری ‌های مطلوب خود در پرونده ‌های غربی – آمریکایی است، نتیجه‌ گیری ‌های جدیدی از این حوزه داشته باشد.

هم‌ زمان با خروج آمریکا از افغانستان کارشناسان مختلف سیاسی روس به بازبینی و عبرت پژوهی رفتار آمریکا در افغانستان و عراق پرداخته و تلاش کردند با در نظر داشتن تجربیات بومی روسیه در دوره شوروی از افغانستان و نیز تحولاتی که در 30 سال اخیر پس از استقلال روسیه در مناطق مختلف پیرامونی و دور خود از جمله در سوریه و خاورمیانه و آفریقا پشت سر گذاشته است نتایج ایجابی مختلفی برای سیاست خارجی این کشور به دست آورند. از جمله حوزه‌ های مقایسه ‌ای میان آمریکا و روسیه، مقایسه وضعیت آمریکا در افغانستان با وضعیت روسیه در سوریه است.

زمانی که در نظر بگیریم که هر دو کشور به بهانه مبارزه با گروه‌ های تروریستی در کشوری دور از سرزمین خود وارد عملیات نظامی شده‌ اند و حتی روسیه در موضوع حضور در سوریه در مقایسه با حضور آمریکا در افغانستان با مشکلات مختلف سیاسی و اقتصادی قابل‌ توجه ‌تری نیز روبرو بوده است طبیعی است که به بررسی مقایسه ‌ای دو طرف پرداخته شود.

با در نظر گرفتن دوایر تحلیلی روس می‌ توان به این نتیجه رسید که روس‌ ها با مقایسه میزان هزینه مادی، انسانی و سیاسی آمریکا و خود در افغانستان و سوریه به این نتیجه رسیده ‌اند که مدل مورد استفاده ‌شان در سوریه مدلی موفق‌ تر بوده است و به‌ رغم تمام ابهام ‌هایی که بر آینده سوریه حکم‌ فرماست اما در بدترین سناریوها نیز روسیه هیچ‌ گاه ضرری که واشنگتن در افغانستان از سرگذراند را تجربه نخواهد کرد.

استفاده از نیروهای هوایی با عملیات معین و مشخص با مأموریت‌ هایی محدود، استفاده بسیار محدود از نیروهای عملیاتی زمینی، استفاده از نیروهای حکومت مستقر به‌ عنوان سربازان تحت فرمان فرماندهان روس، عدم وابسته کردن پرونده ‌های سیاسی دیگر به آن پرونده و تلاش برای شکل‌ گیری پلتفرم‌ های همکاری با کشورهای منطقه ‌ای که دارای رابطه ‌های وجودشناختی، تاریخی و راهبردی با محل مورد نزاع هستند به‌ جای کشورهایی که صرفاً بر اساس یک سود سیاسی معین در قالب اتحادیه ‌هایی همچون ناتو یا پیمان ‌های نظامی تحت رهبری آمریکا مجبور به حضور در افغانستان بودند همگی مزایای مدل روسی در سوریه در مقایسه با مدل آمریکایی در افغانستان است.

طبیعی است که مدل روسی در سوریه هنوز تمام و کمال امتحان خود را پس نداده است و آینده سوریه همچنان مبهم است و تمامیت ارضی این کشور به‌طور کامل بازگردانده نشده است. ترکیه همچنان استان ادلب در غرب را تحت کنترل دارد، شمال تحت کنترل واحدهای کردی خارج از کنترل دمشق است و بلندی‌ های جولان در جنوب به اسرائیل ضمیمه شده است. خطر تشدید تنش در سوریه همچنان موجود است و عملیات بازسازی این کشور نیز با مشکلات و بحران ‌های مختلفی روبرو است. هنوز به ‌طور کامل مشخص نیست که عملیات نظامی روسیه در سوریه در چه وضعیت و تحت چه شرایطی به پایان می ‌رسد یا اینکه آیا مسکو استراتژی خروج دقیقی دارد یا نه. اما به ‌رغم همه این ‌ها معلوم شده است که حضور محدود در محل نزاع و حاکم شدن بر امکانات بومی و استفاده از نظم مستقر به نفع خود یکی از بهترین مدل ‌ها برای تأثیرگذاری بر نزاع‌ های بین ‌المللی است. طبیعی است که در این میان اگر مدل لیبی را که مدلی موفق‌ تر، کم ‌هزینه ‌تر و تأثیرگذار برای روسیه بود در نظر گرفته شود نقش‌ آفرینی نیروهای نظامی غیررسمی و مجهول‌ الهویه در سیاست ‌های روسیه بیشتر خواهد شد. روسیه در لیبی حتی از نیروهای رسمی ارتش خود نیز استفاده نکرده و تلاش کرد تا تمام نقش‌ آفرینی خود را از طریق شرکت «واگنر» که شرکتی امنیتی و خصوصی است پیش ببرد. با توجه به این وضعیت می‌ توان گفت که توجه مسکو به سمت استفاده از گروه ‌های واسطه و نیابتی در تأثیرگذاری بر درگیری‌ ها افزایش یافته است.

از نظر روس‌ ها مهم ‌ترین دستاوردهای جنگ نیابتی بر هم نزدن نظم سنتی مقصد به‌ وسیله قدرت خارجی و حرکت در چارچوب سازوکارهای بومی است که طبیعی است با در نظر داشتن بافت اجتماعی، قومی، مذهبی و زیرساخت‌ های راهبردی کشور مقصد بی ‌شک حداقلی از پشتوانه مردمی را که مانع متحمل شدن تمامی هزینه‌ های مادی و سیاسی از سوی دولت خارجی شود موجب می شود. به عبارت دیگر در مسئله سوریه و یا حتی لیبی، بشار اسد و یا حفتر به هر حال بدنه‌ ای اجتماعی به همراه خود دارند و روسیه در چارچوب یک نظم مستقر در آن کشور در حال رفتار است و همین مسئله باعث می ‌شود تا هزینه ‌های سیاسی و امنیتی محتمل خصوصاً در حوزه بین‌ المللی و مسائلی از جمله جنایات جنگی واقع شده در صحنه درگیری‌ ها نه بر عهده مسکو که بر عهده طرف بومی در محل نزاع قرار گیرد.

در این حالت حتی در صورت شکست سیاسی وضعیت کاریزمای نظامی کشور مداخله‌ گر خارجی (در اینجا روسیه) حفظ خواه شد و آن‌ چنان که در مسئله افغانستان در مورد آمریکا شاهد آن هستیم توانایی نظامی و ذهنیت راهبردی کشور خارجی مورد تردید واقع نشده و روحیه ارتش نیز تخریب نخواهد شد.

جمع‌ بندی

روسیه به‌ رغم تمام تحرکات سیاسی اخیری که در طول یک سال گذشته رخ داد اما تاکنون یک بازیگر اصلی در میدان افغانستان نبوده است و به ‌احتمال بسیار قوی نیز پس از این هم در پی چنین نقش ‌آفرینی فعال و مستقلی نخواهد بود. مسکو نه از قابلیت ‌های اقتصادی پکن و نه از ابزارهای سیاسی اسلام‌ آباد برخوردار است. امتیاز ایران در مورد هم‌ مرزی و ارتباط عمیق با گروه ‌های مختلف را نیز در دست ندارد. از سوی دیگر «سندرم افغانستان» در ذهنیت اجتماعی مردم روسیه باقی است و مردم این کشور به‌ شدت با هرگونه دخالت نظامی روسیه در افغانستان مخالف ‌اند.

اما از سوی دیگر روسیه نسبت به سرریز شدن موج پناهندگان افغانی به آسیای مرکزی و ناامنی ‌های حاصل از آن و نیز تبدیل شدن افغانستان به پایگاهی برای گروه ‌های تروریستی بین‌المللی مانند القاعده یا داعش نگران است. طبیعی است که در صورت وقوع چنین وضعیتی افغانستان به یک پایگاه عملیاتی برای عملیات این گروه‌ها در آسیای مرکزی و حتی خود روسیه خواهد بود. باید توجه داشت که از این نظر افغانستان به‌طور بالقوه تهدیدی بزرگ‌تر از سوریه سال‌های 2015 برای روسیه است. پس مسکو نسبت به وضعیت افغانستان بی‌تفاوت نخواهد بود.

با توجه به آنچه گذشت می‌توان نتیجه گرفت که روسیه عموماً در حوزه تأثیرگذاری‌های خارجی و خصوصاً در مسئله افغانستان به سمت استفاده از عناصر نیابتی حرکت خواهد کرد و در این میان فعالیت سازمان‌های امنیتی جاسوسی روسیه از فعالیت ارتش این کشور بسیار بیشتر و تأثیرگذارتر خواهد بود. این وضعیت امکان معامله ‌پذیری روسیه در افغانستان را نیز افزایش داده و امکان دادوستد امتیاز در دیگر پرونده‌ها را برای طرف‌های همکاری با مسکو افزایش خواهد داد.

 

منابع پژوهش در دفتر اندیشکده موجود است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟