خطای شناختی در تهران از مسکو

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در تهران شاهد یک خطای شناختی و معرفتی نسبت به روابط با مسکو و همینطور پکن هستیم.نوع نگاه تهران نسبت معین و مشخصی با واقعیت های سیاست خاورمیانه ای مسکو ندارد و همین مساله باعث می شود که اختلافات اخیر میان تهران و مسکو در حوزه هسته ای با بهت و شگفتی نگریسته شود.

الگوی رفتاری روسیه در خاورمیانه و بخصوص تحولات حوزه خلیج فارس را باید در قالب کنش یک قدرت بزرگ غیرایدئولوژیک،سکولار و معامله گرا تبیین و تفسیر کرد.از همین رو سیاست مشخص روسیه در منطقه را باید در قالب سیاست (quid pro quo)در نظر گرفت.سیاست بده بستان محور به روسیه ازادی عمل بیشتری می دهد تا به حداکثرسازی مزیت های سیاسی،نظامی و اقتصادی همزمان با کاهش مزایا و فرصت های کوتاه مدت بازیگران رقیب نظیر آمریکا و غرب بپردازد.در قالب این سیاست مسکو فرصت بیشتری می یابد تا بطور همزمان روابط با کیفیتی با رقبای منطقه ای یعنی ایران،عربستان و اسراییل برقرار کند و همه آنها را در سبد سیاست خارجی خود قرار دهد. 

بر این اساس این مولفه های رفتاری در سیاست خارجی روسیه در منطقه قابل شناسایی است: 

١-هیچ نشانه ای از روابط استراتژیک روسیه با کشورهای منطقه دیده نمی شود 

٢-بی طرفی ایدئولوژیک فرصت ها برای روسیه جهان ارتقای روابط سیاسی و سرمایه گذاری اقتصادی را با بازیگران رقیب در منطقه افزایش می دهد 

٣-بدلیل روابط غیرایدئولوژیک روسیه متحد دیرپایی در منطقه ندارد 

۴-عمق روابط را نه مسکو بلکه دولت های خاورمیانه ای تعریف می کنند.هر کشوری که بهای بیشتری برای این روابط پرداخت کند،مسکو نیز متقابلا آغوشش را برای روابط عمیق تر با ات کشور باز می کند. 

حال با در نظر گرفتن این مقدمه نظری به سراغ اختلاف نظرهای روسیه و ایران در حوزه مذاکرات هسته ای می رویم.ایران پس از روی کار آمدن دولت رییسی تلاش کرد که فشار دیپلماتیک و سیاسی را با گسترش برنامه هسته ای خود افزایش دهد تا از این طریق اهرم های بیشتر برای مذاکرات و کسب امتیازات بیشتر بیاید.در همین چارچوب خود مقوله بازگشت به میز مذاکره نیز به عنوان یک اهرم فشار در نظر گرفته شد و ایران حاضر نبود بدون اطمینان از اینکه طرف مقابل حاضر به واگذاری امتیازات بیشتر است،به میز مذاکره بازگردد؛اما این سیاست با فشار دیپلماتیک و سیاسی طرف غربی مواجه شد و مطرح شدن سناریوی بی در رسانه های غربی بر این فشارها افزود.از همین رو ایران ترجیح داد برای کاهش فشارها به یک سیاست میانه روی اورد.یعنی بدون اینکه امتیاز مذاکره را به کشور خاصی اعطا کند وارد پروسه پیش مذاکرات با طرف سومی شود که نقشی فراتر از میانجی و واسطه ندارد و در عین حال در مذاکرات هسته ای نیز در همین قالب حضور دارد. این بازیگر سوم نماینده یک مجمع منطقه ای یعنی اتحادیه اروپا بود؛به همین دلیل بود که ایران سیاست مذاکره در بروکسل به جای وین را در پیش گرفت و در عین حال حاضر نشد با هیچ یک از طرف ها نه تروئیکای اروپایی و نه امریکا و نه حتی با نماینده روسیه در وین اولیانوف به مذاکره بپردازد.اما روسیه در این میان خواستار بازگشت ایران به مذاکرات وین بود چرا که پیشرفت برنامه هسته ای ایران و نزدیک شدن تهران به نقطه گریز هسته ای سیاست کلان مسکو در منطقه را مبنی بر معامله و روابط بده-بستان محور در تنگنا قرار می داد.نباید از این نکته غفلت شود که روسیه در این بازه زمانی بطور علنی تحت فشار زیاد اسراییل و احتمالا پشت درهای بسته تحت فشار طرف های عربی قرار گرفته بود.بنابراین پلیتیک اهرم سازی ایران مغایر با اهداف بی طرفی ایدئولوژیک و حداکثرسازی منافع روسیه در منطقه بود.روسیه برای اینکه بتواند این سیاست کلان خود را مثل گذشته با ازادی عمل دنبال کند،نیازمند بازگشت سریع تر تهران به مذاکرات وین است و در عین حال نزدیک شدن به نقطه گریز و عبور از آن را مغایر اهداف سیاست خاورمیانه ای خود می داند ؛چرا که روابط بده بستان محور را دچار اختلال های اساسی می کند و حتی امکان برقراری روابط کیفی با تهران را بدلیل فشارهای منطقه ای در مضیقه قرار می دهد.بنابراین روسیه در این مرحله فشارهای خود را بر تهران برای بازگشت به میز مذاکره از حالت پنهانی به مرحله موضع گیری دیپلماتیک رساند.در صورت عدم پیشرفت مذاکرات وین نیز در ماه نوامبر احتمال تکرار روابط سرد میان تهران و مسکو همچون دولت احمدی نژاد وجود دارد.چرا که روسیه برای تامین اهداف طرحی شده در قالب سیاست کلان خاورمیانه ای خود می داند چه چیزهای می خواهد و چه چیزهایی نمی خواهد:مسکو چیزی که نمی خواهد هسته ای شدن ایران و عدم عبور ایران از نقطه گریز هسته ای است چون احتمال رویارویی سخت در منطقه را افزایش می دهد و این خود مغایر سیاست بی طرفی ایدئلوژیک و بحث حداکثرسازی منافع است و همینطور استفاده از کارت ایران در مناقشه با غرب را بسیار پرهزینه می کند.اما در این میان روسیه اگر نگوییم بیش از آمریکا اما حداقل هم سطح با این کشور حل مساله هسته ای و بوقوع پیوستن یک معامله در این حوزه را می خواهد تا از این طریق بتواند به سیاست متنوع سازی بازیگران در سبد سیاست خارجی خود در منطقه با کمترین هزینه و با بیشترین دستاورد ادامه دهد.به نظر می رسد ماموریت علی باقری در مسکو نیز برای مدیریت اختلاف نظرها و همینطور اطمینان خاطر به مسکو برای عزم ایران جهت اغاز مذاکرات وین طراحی شده باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟