بی اعتمادی ، بازیگری و رقابت

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
به نظر می‌رسد مهمترین ویژگی روابط ایران و روسیه را، دست‌ کم در دو سده گذشته، بتوان در سه خصوصیت مهم خلاصه کرد: بی اعتمادی، بازیگری و رقابت.
 
از زمان جنگ‌های سه دهه اول قرن نوزدهم که به عهد نامه های گلستان در سال 1813 میلادی و ترکمانچای در سال 1828انجامید و بر اثر آن‌ها غرامت‌های غیر‌منصفانه و سختی بر ایران تحمیل شد، دیواربد‌بینی و بی‌اعتمادی میان دو کشور حائل گردید و دخالت‌ها و نفوذ روسیه در دربارقاجار، به ‌ویژه در زمان محمد شاه و محمد علی شاه، بر بلندا وعرض این دیوار افزود.
 
واقعه خود جوش هجوم مردم به سفارت روس و قتل گریبایدوف و همراهانش تبلور احساساتمردم نسبت به روسیه و قرارداد ننگین ترکمانچای بود. ملت ایران شکست سخت خود را ازروسیه و قراردادهای گلستان و ترکمانچای فراموش نکرده است و همواره با حسرت بسیار به سرزمین‌های جدا شده خود اندیشیده ‌است.
 
رخدادهاى بعدی در روسیه، یعنی وقوع انقلاب بلشویکی و تبدیل آن کشور به اتحاد جماهیر شوروی با نظامى کمونیستى، به تعدیل این برداشت منفی کمک نکرد زیرا در همان حال ‌که شوروی خود را داعیه ‌دار مبارزه ضد امپریالیستی مى‌دانست، از تمایلات آشکار خود برای بسط نفوذ در مناطق مختلف جهان، ‌به ‌ویژه ایران، دست نشست.
 
به بیان دیگر، نه تغییر ایدئولوژی و نه تبدیل روسیه تزاری به جمهوری سوسیالیستی، هیچ یک، در اولویت‌ها و منافع ملی و بین‌المللی آن کشورتغییرى ایجاد نکرد و شوروى نیز، همانند روسیه تزارى، همواره به ایران به عنوان کشوری که باید تحت نفوذ درآید، نگریست.
 
در دوره پهلوی، اشغال ایران به‌دست قوای نظامی متفقین، ازجمله شوروی و انگلستان (وبعدا آمریکا)، عدم خروج ارتش شوروى از آذربایجان و تمایل آشکار آن کشور برای تصرف بخش‌‌های دیگرى از کشورمان، برجراحت‌هاى پیشین افزود.
 
کمک به تشکیل حزب دست نشانده توده، دخالت‌های آشکار در شئون سیاسی و ایفای نقش‌ مخرب در بزنگاه‌ هاى بسیار حیاتی کشورمان، از موردهاى منفی دیگردر کارنامه روسیه نزد افکار عمومى ایرانیان است. اما در این کارنامه، شایدسیاه‌ ترین برگ، سکوت شوروى و حزب توده، در برابر کودتاى آمریکایى 28 مرداد 1332 و رضایت به شکست دولت دکتر مصدق باشد.
 
بى‌سبب نیست که بعد‌ها، حتی کسانی که در ایران به ایدئولوژی مارکسیسم روی می‌آوردند مى‌کوشیدند خود را از حزب خائن توده مبرا کنند.
 
با وقوع انقلاب اسلامی نیز، گرچه روابط میان دو کشوردستخوش فراز و نشیب‌های فراوان شده، اما تاکنون از میزان بی‌اعتمادی‌ها، کاسته نشده است. از این منظر، روابط دو کشور را در دوران پس از انقلاب اسلامی می‌توان به چندبخش تقسیم کرد:
 
بخش اول، تحولات بسیار عمیق ناشی ازانقلاب اسلامی و دوره شور و احساسات انقلابی مردم
 
بخش دوم، دوره جنگ عراق علیه ایران
 
بخش سوم، دهه 90 و حاکمیت یلتسین
 
بخش چهارم،‌ سال‌هاى دهه 2000 و دوره حکومت ولادیمیر پوتین
 
در همه این دوره‌ها روند و سمت ‌وسوى اتفاقات و تحولات به گونه‌ای بوده است که نتوانسته مشکلات ریشه‌ ای را از میان بردارد.
 
شاید انقلاب اسلامی ایران بزرگترین رخداد سیاسى در همسایگى شوروى در اوج رقابت آن کشور با ایالات متحده آمریکا باشد. ناگهان کشورى آمریکائی به کشورى ضد آمریکائی تبدیل شد و در نتیجه آن، ایران نه تنها از ضدیت با شوروی که سیاستى محصول اتحاد نسبی با آمریکا بود دست بر‌داشت، بلکه با شوروی در شعارهای ضد امپریالیستی متحد گشت و در مواردی از آن کشور پیشى گرفت.
 
باوجود آنکه این تحول برای شوروی یک پیروزی بدون هزینه به ‌شمار می ‌آمد، اما به‌جای استفاده از موقعیت پدیده آمده براى ترمیم روابط میان دو کشور، ناگهان شوروى به افغانستان حمله برد و آن کشور را اشغال کرد. همزمان در صدد گسترش نفوذ خود درایران  اسلامی برآمد. به بیان دیگر وقوع انقلاب در ایران نیز نتوانست شوروی را به بازاندیشى در هدف‌هاى استراتژیک خود در ایران ترغیب کند.
 
در دوره جنگ عراق علیه ایران نیز گرچه شوروی‌ها شاهد ایستادگى یک ‌تنه ایران در برابر غرب و دفاع از تمامیت ارضی و هویت اسلامی آن بودند، اما از کمک به عراق دریغ نکردند و در مقابل،‌ از هرگونه مساعدت به کشورمان سر باز زدند.
 
تانک‌های تی 72 شوروی و میگ‌های 29 آن کشور علیه ما به کارگرفته شد و ایران، تا حدود بسیار زیاد،‌ از تجهیزات پیشرفته روسی محروم ماند. تنها پس از پایان جنگ و با سفر آقای هاشمی رفسنجانی و ملاقات با گورباچف فضای تازه‌ ای درهمکاری‌های نظامی دو کشور به ‌وجود آمد. بنابراین دوره جنگ نیز در بردارنده تحولى مثبت در روابط روسیه و ایران به‌شمار نمی‌آید.
 
دوره سوم،‌ یعنى دوره اقتدار یلتسین راباید زمان گرایش روسیه به آمریکا دانست. در این دوره روابط ایران و روسیه تحول مهمی نیافت و رخداد سیاسی و یا حتی اقتصادی استراتژیکی میان دو به وقوع نپیوست که درپرتو آن وجهه روسیه نزد ایرانیان بهبود یابد و دیوار بلند بی ‌اعتمادی فرو بریزد. گرچه این دوره، زمان درون‌ گرائی، تحول‌گرائی و انتقال روسیه به‌ شمار می‌رود، ولی همراهی‌های روسیه با آمریکا براى ایران نگران‌ کننده بود. بر همین اساس، بی ‌اعتمادی، همچنان ویژگی مهم روابط بین دو کشور باقی ماند.
 
دوره پوتین، دوره بازسازی هویت وجهت‌ گیری‌ های جدید روسیه پس از فروپاشی و جنگ سرد دانسته می‌شود.
 
البته باید دقت کرد که این بازسازی، مدیون دو تحول است: یکی واقعه 11 سپتامبر که پوتین بر آن به خوبی موج سواری کرد، و دیگری بحران هسته ‌ای ایران، که به یمن آن روسیه درعرصه بین‌المللی توانست با بازیگری قابل تحسین، رؤیای یک قدرت بزرگ جهانی را تا حدودی تحقق ببخشد. اکنون، ادامه این دوره، آزمایشى بزرگ برای روابط دو کشور است. اینکه روسیه تا چه اندازه از این آزمایش پیروز بیرون آید بستگی به آینده دارد. سفر پوتین به ایران فرصتی است برای امیدواری‌ها و نا‌امیدی‌ها.
 
مواضع ضد آمریکائی ایران از مهم ‌ترین کارت‌های سیاسی کشورمان در برابر روسیه است. این مواضع، گرچه از یک دیدگاه ایدئولوژیک معامله ‌پذیرنیستند، اما دربردارنده ارزش سیاسی ویژه ‌ای نیز برای تعامل با دیگران نیستند.
 
درعین حال باید دانست هنگامى که موضوع حیات و و منافع راهبردى نظام در میان باشد لازم است بر آن‌ها پاى فشرد. حتی اگر ما خود را از موضع استغناء بى‌ توجه نشان دهیم ومواضع خود را امری بدیهی بینگاریم این وظیفه طرف مقابل است که قدردان ارزش بسیاربالای باورهاى ما باشد و نسبت به آن واکنش شایسته نشان دهد.
 
از قول یکی از مقامات بلند‌پایه امنیت ملی روسیه نقل شده که در پاسخ این پرسش که «آیا از  ایران هسته‌ای چیزی برای شما خطرناک ‌تر است؟» گفته است: «آرى، ایران دوست آمریکا!». بیان آشکارچنین نظرى،‌ امرى بسیار نادر است و روسیه همواره کوشیده از اعتراف به آن پرهیز کند، اما به هر روى واقعیتی سترگ است که هرگز نباید از نظر مقامات روسیه، خاصه در موقعیت حساس کنونى، مورد غفلت قرار بگیرد.
 
اکنون که پوتین، از یک سو، در اندیشه ماندگاری در ساختار قدرت سیاسی روسیه است، و از سوى دیگر در احیای آروزهای قدرت بزرگ کشورش می‌ کوشد، باید بداند که موضع ضد آمریکائی ایران و یا حتی موضع عدم هم پیمانی آن، موهبتى است که مى‌ تواند از آن بهره‌ مند شود. تنها کافى است به اینکه جمهورى آذربایجان، که سال‌ها یکى از جمهوری‌هاى شوروی بوده و اکنون پای آمریکا را تا نزدیکى روسیه باز کرده است، توجه کرد و دانست ایستادگى و استقلال کشور بزرگى همچون ایران در برابر ایالات متحده تا چه حد ارزشمند است.
 
ایران همواره کارت بین‌المللی شدن روسیه بوده است. در واقع ایران مهمترین دروازه روسیه به جهان قدرت بین‌الملل و بازار داد و ستد آن است. روسیه با کارت ایران توانسته است در طول قرن‌ها بازی کند وبه عنوان قدرت مهم جهانی قلمداد شود.
 
کشورهائی چون اوکراین، روسیه سفید، گرجستان،ارمنستان و…، که همگی جزء متحدین طبیعی روسیه به شمار می‌روند، هرگزنتوانسته ‌اند برای روسیه جایگاهی جهانی در سیاست قدرت فراهم کنند. بازی با کارت ایران برای روسیه در برابرکشورهای دیگر به ‌ویژه آمریکا بسیار مهم است.
 
شک نیست که پوتین به گونه ‌اى تحسین‌برانگیز توانسته است از پرونده هسته ‌ای ایران در جهت بین‌المللی کردن نقش خود بهره بگیرد و خودرا در زمره شرکاى داد و ستد‌های بزرگ بین‌المللی قرار دهد. تجربه چند ساله اخیر نشان داده است که روسیه در برابر هرموضع‌ گیری علیه ایران توانسته است به خوبى از آمریکا و دیگر کشورهای غربی امتیازبگیرد.
 
روسیه از یک سو خود را شریک نگرانی‌های بی ‌اساس غرب از قدرت سلاح هسته ‌ای ایران نشان داده و بر همین پایه، در همکاری‌های خود با ایران جانب احتیاط کامل راگرفته است و از طرف دیگر خود را همچنان طرفدار ایران و مخالف شدت عمل نظامی علیه کشورمان جلوه مى‌دهد.
 
صریح‌ تر: موضع نخست را به غرب و موضع دوم را به ایران فروخته است. حسن تدبیر و هنر  پوتین دقیقا در همین نکته نهفته است که او مى‌تواند یک موضع هسته‌ای را درآن واحد به دو مشتری عمده بفروشد و با یک تیر دو هدف را نشانه رود. کار نیروگاه بوشهر به بهانه‌های مختلف مالی عقب می‌افتد تا مجال فروش مواضع پوتین به غرب فراهم شود. همین تحلیل را مى‌توان درباره تأمین سوخت نیروگاه بوشهر، که می‌بایست حدود اسفند ماه گذشته تحویل ایران می‌شد، و هنوز نشده است، به کاربست.
 
این در حالى است که ایران به خاطرموقعیت ذاتی خوبش، از جمله اتکاء به مردمی سربلند، تاریخ و تمدنی شایسته، موقعیت جغرافیائی و سوق‌الجیشی بسیار مهم و نیز ثروت‌های زیر زمینی کمیاب، اصولا کشوری بین‌المللی است و حوادث و تحولات آن در جامعه بین‌المللی اثر گذار. از همین رو نیزکشورمان باید ارزش کارت خود را در بازی قدرت جهانی به خوبی بشناسد و به موقع از آن بهره بگیرد. از این کارت مى‌توان بدون ملاحظات ایدئولوژیک و در یک چارچوب پراگماتیستی به نفع منافع ملی استفاده کرد.
 
 
 
 
آخرین نکته این که روسیه در سال‌های اخیر از سیاست انرژی خود به عنوان ابزاری مهم در پیشبرد اهداف سیاست خارجی استفاده کرده است. نفت و گاز روسیه سکوی پرش این کشور برای تحکیم موقعیت خود در اروپا و در جهان بوده است.
 
به همین دلیل نیز روسیه به دقت تحرکات دیگر کشورهای دارای منابع نفت و گاز و ازجمله ایران را زیر نظر دارد. به بیان واقعی‌ تر، روسیه، ایران را رقیب خود در زمینه انرژی مى‌داند. روسیه از اینکه ایران بتواند گزینه ‌ای برای عرضه گاز به اروپا باشد نگران است. اگر اروپا بخواهد به رقیبى برای روسیه در عرضه گاز بیندیشد،‌ آن رقیب هیچ کشوری جز ایران، که دومین منبع گاز جهان را داراست، نمی‌تواند باشد.
 
در موضوع خط لوله گاز ایران  به پاکستان و هند هم روسیه خود را رقیب می‌داند. هر گونه همکاری‌ و معامله انرژی با کشورهایی همچون آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و ارمنستان و گرجستان نیز فضایى رقابت‌ آمیز را تداعى مى‌کند.
 
داستان صدور گاز ایران به ارمنستان و خریداری تمام شبکه گاز آن کشور از سوی گاز پروم نمونه ‌ای از این فضای رقابتی، اما غیر آشکار است. بنابراین ایران و روسیه در امر انرژی از یک فضا برخوردارند و اثر این رقابت را دربیشتر پروژه‌هائی که ایران مایل به حضور در آن‌هاست، مى‌توان دید.
 
همچنین باید تمایل روسیه را برای ایفای نقش اول در انتقال گاز به اروپا از طریق ترکیه و خط لوله نابوکو در همین جهت دانست. معاملات گازپروم در مجارستان، به عنوان یکی از اعضای نابوکو و برای تسلط بر شبکه انرژی آن کشور، و یا تلاش‌هایی که برای نفوذ در اتریش و در شرکت «او ام و» در جریان است همه با این هدف صورت مى‌گیرد که که اروپا از چنگ روسیه رهایى نیابد و کشورهای دیگر، به ‌ویژه ایران، از ایفاى نقش در این عرصه محروم بمانند.
 
از آنچه گفته شد چنین مى‌توان نتیجه گرفت: از جمله ویژگی‌های عمده روابط ایران وروسیه  سه پدیده عدم اعتماد، بازیگری‌، و رقابت است که هر یک در دوره‌‌های مختلف، بسته به شرایط و حوادث، ظهور آشکارترى مى‌یابند.
 
در مورد پدیده اول، یعنى بى ‌اعتمادى، مسوول اصلی روسیه است که باید با رفتار مناسب خود به تدریج از دامنه آن بکاهد.
 
همکاری و احترام گذاشتن به قول و قرار‌ها و قراردادها از بدیهى‌ترین اقدامات در این زمینه ‌اند. امید این است که قول و قرار‌های پوتین در سفر به تهران یکی پس از دیگری اجرا شود و روسیه بتواند از این آزمایش سربلند بیرون آید. مسلما شرایط کشورمان به‌گونه ‌ای است که وفاداری روسیه را بسیار ارج خواهد گذاشت. در عین حال، عدم وفاداری روسیه و پوتین به تعهداتشان قطعا شکاف بى ‌‌اعتمادى را گسترده و عمیق‌ترخواهد کرد.
 
 
 
 
 
اما در موضوع بازیگری روسیه با کارت ایران و حتی رقابت روسیه با ایران در عرصه انرژی، مسوولیت کار باید میان روسیه، غرب و ایران تقسیم شود. در این میان سهم آمریکا به دلیل موضع‌گیری‌های نامناسب و دشمنی بی‌منطق با انقلاب اسلامی  و نظام ایران از روسیه و ایران بیشتر است.
 
از سهم روسیه نمی‌توان شکایت داشت، زیرا آن کشور در یک پارادایم پراگماتیستی درصدد ارتقاءجایگاه و قدرت خود است. مى‌ماند سهم ایران که در مدیریت وضعیت و توانائی برای ایجاد تعادل به نفع خود که آرزو و دعای همه ایرانیان است.
منبع:http://irdiplomacy.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *