بهار عربی و چالش‌های اسرائیل

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در ظاهر امر ممکن است بسیاری بر این باور باشند که تحولات و خیزش‌های مردمی‌منطقه خاورمیانه صرفا محدود به حوزه کشورهای عربی و اسلامی‌بوده و تاثیر چندانی بر حوزه‌های دیگر نداشته است. به طور مثال اسرائیل که در قلب منطقه عربی خاورمیانه هم چون وصله ای ناهمگون، متفاوت با محیط پیرامونی چه به لحاظ نژادی، چه فرهنگی و عقیدتی و چه زبانی تعبیه شده، احتمالا از امواج این تحول مصون است.

واقع امر این است که در تحولات منطقه سخن از تغییر است و سخن از تاثیر. لزوما در همه حوزه‌ها تغییر صورت نگرفته اما تاثیر پذیری از دیگر تحولات به دلیل ارتباط پدیده‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی این حوزه با یک دیگر امری اجتناب ناپذیر و حتمی‌است.

همین که مردم عرب منطقه جرات پیدا کرده اند دیوار خوف و هراس را فرو ریخته، ‌وارد خیابان شوند یا در میادین بزرگ شهر تجمعات اعتراض آمیز علیه حاکمیت مستبد و وابسته خود تشکیل دهند، رژیم صهیونیستی کیان خود را در چالش تحول دیده است. به ویژه اگر حاکم دیکتاتور دارای روابط ویژه ای با این رژیم بوده باشد. در این چارچوب نهضت‌های عربی شکل گرفته در حوزه خاورمیانه و شمال افریقا برای اسرائیل و آینده آن تهدیدی جدی محسوب می‌گردد؛ حتی آن چه که در سوریه بشار اسد رخ داده است.

آثار این تحولات بر کیان صهیونیستی بعضا مستقیم و روشن بوده اما در برخی حوزه‌ها ممکن است تدریجی و آرام باشد. عزل مبارک و بن علی و توقف عادی سازی روابط با این دو کشور به ویژه در محور اقتصادی از جمله موضوع صدور گاز مصر به این رژیم یا ورود کالاهای اسرائیلی به مصر یا تونس و دیگر کشورهای عرب نتیجه آثار مستقیم این تحولات است.

مصر که همواره الگوی جهان عرب بوده است وقتی عادی سازی روابط با اسرائیل را متوقف کرده و بنای تجدید نظر در حوزه روابط اقتصادی دارد، دیگر حاکمیت‌های عربی چطور در فکر توسعه روابط خود با این رژیم باشند؟

در ابعاد سیاسی تاثیر نفوذ اسرائیل بر تصمیم گیری اعراب، به ویژه در محور مناقشات فلسطینی ـ اسرائیلی کاهش یافته است. طرح راهبردی رژیم حاکم بر فلسطین اشغالی مبتنی بر عادی سازی روابط با همه جهان عرب، امروز در‌هاله ای از ابهام است.

قالب بندی این طرح چه به گونه مذاکرات مستقیم عربی ـ اسرائیلی و چه به گونه پنهان،با چالش جدی مواجه شده است. امروز مردم فلسطین احساس می‌کنند از پشتیبانی بیشتر دیگر مردم عرب و مسلمان بدون فشار دولت‌های آن‌ها برخوردارند. اگر چه ضربه‌هایی به محور مقاومت وارد آمده ولی در کل فضای بسیار مناسبی برای حمایت افکار عمومی‌از قضیه فلسطین و اعاده حقوق مردم آن فراهم شده است که همه این تحولات به ضرر اسرائیل است.

نمونه آن، تظاهرات گسترده مردمی‌اعراب و فلسطینی‌ها در سالگرد کیان صهیونیستی و متعاقب آن در سالگرد جنگ 67 است. حتی مذاکره کننده فلسطینی در وضعیت بهتری قرار گرفته است. موقعیت اسرائیل با از دست دادن دوست‌ها منطقه ای اش که همواره عامل فشار بر طرف فلسطینی برای اعطای امتیازات بیشتر بوده اند، به شدت تضعیف گردیده است.

یکی دیگر از نشانه ای تضعیف موضع اسرائیل بر اثر تحولات منطقه،‌ تن دادن اسرائیل به برخی خواسته‌هایی است که در گذشته با آن‌ها شدید تر برخورد می‌کرد. مثال این مسئله ایجاد شکاف در درون دولت اسرائیل بر سر عذر خواهی از ترکیه برای حمله به کشتی مرمره و ناوگان آزادی است. گرچه لیبرمن تا کنون با این مسئله مخالفت کرده است، اما این احتمال می‌رود که در آینده اسرائیل مجبور به عذرخواهی از ترکیه شود.

خارج از فضای ترسیم شده در بیرون از مرزهای این رژیم، در داخل نیز ناملایمات و فشار‌های مردمی‌ علیه حاکمیت افزایش یافته است. گرچه مطالبات، نوعا معیشتی است اما به طور جدی حکومت نتانیاهو را هدف قرار داده است. البته باید توجه داشت، آن چه امروز دولت حاکم بر اسرائیل را بیش از گذشته به خود مشغول نموده و مایه نگرانی اصلی دستگاه حاکمه است، قبل از مطالبات مسکن، بیمه، خدمات درمانی و غیره، وجود بیش از 1.5 میلیون عرب در داخل محدوده جغرافیایی این رژیم است که تهدید مستقیم محسوب می‌شوند. لذا اقدامات کنترل مراکز سکونتی اعراب 48 پس از تحولات اخیر در حوزه خاورمیانه و شمال افریقا و محدودیت تردد فلسطینی‌های داخل، نسبت به گذشته افزایش یافته است.

به نظر می‌رسد چنان چه تحولات جهان عرب گسترش یابد، باید شرایط دشوارتری را برای آینده اسرائیل در منطقه متصور دانست.

منبع:http://irdiplomacy.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *