اکنون از یک سو، بحران سیاسی داخلی که از دسامبر 2018 شروع شد و با برگزاری سه دوره انتخابات کنست حل و فصل نشد، ولو موقتا پایان مییابد و از دیگر سو، نتانیاهو با ثبت رکورد طولانیترین دوره نخستوزیری برای پنجمین بار نخست وزیر خواهد شد.
پس از آغاز این بحران و اولین انتخابات کنست در آوریل 2019، بسیاری کار نتانیاهو را پایان یافته تلقی کرده و معتقد بودند که با توجه به پرونده فساد مالی دیگر شانسی برای نخستوزیری ندارد، اما نگارنده تاکید داشت که برای داوری درباره آینده سیاسی نتانیاهو زود است.
واقعیت این است که بعد از تئودور هرتزل بنیانگذار جنبش صهیونیسم و بن گوریون بنیانگذار اسرائیل، نتانیاهو را میتوان سومین شخصیت صهیونیسم دانست که بیشترین خدمات را به این رژیم داشته و باید او را به عنوان یک پدیده سیاسی در تاریخ 70 ساله اسرائیل مطالعه کرد.
قبلا کوچکترین اتهام مالی کافی بود تا نخست وزیری را به پایین بکشد و حتی به زندان افکند، مثل ایهود اولمرت، اما این اتفاق برای نتانیاهو نیفتاد و مانع از نخست وزیری دوباره نشد. در واقع، کسانی که با زندگی سیاسی نتانیاهو به عنوان یکی از تندروترین و پیچیدهترین رهبران اسرائیل به خوبی آشنا هستند، میدانند که وی به این راحتی تسلیم رقیب نمیشود و بسیار پیچیده بازی میکند. البته این تنها علت ماندن وی در قدرت نیست و دلایل دیگری نیز وجود دارد.
در طول یک دهه گذشته، منطقه پس از بهار عربی وارد تحولاتی سترگ و نزاعها و اختلافات عمیق عربی اسلامی شد که دولت اسرائیل به رهبری نتانیاهو بیشترین بهره را از آن برده است. از یک سو، با وجود پابرجا ماندن تهدیدات و حتی افزایش آنها در دو جبهه شمالی و جنوبی، اما محیط امنیتی پیرامونی اسرائیل در وضعیت فروپاشی و ضعف مفرطی قرار گرفته که موقعیت بهتری نسبت به قبل برای آن فراهم کرده است. از سوی دیگر، در چنین وضعیتی و به تبع آن جابجایی در مفهوم دشمنی در منطقه، معادلات مربوط به منازعه فلسطین چنان دچار تغییر ریشهای شد که معادله مشروط بودن صلح عربی اسرائیلی به حل این منازعه کاملا رنگ باخت و روابط تلآویو با برخی پایتختهای عربی از خلیج فارس گرفته تا سودان روی ریل عادی شدن قرار گرفت؛ جالب اینجاست که این امر در حالی رخ داد که همزمان با آن نه تنها اقدامات اسرائیل علیه فلسطینیها کاهشی نیافت، بلکه بیشتر از قبل تشدید شد و شهرکسازی در کرانه باختری رشد سرسامآوری داشت.
نتانیاهو اتفاقات پیشگفته، شناسایی قدس به عنوان پایتخت اسراییل و انتقال سفارت آمریکا به آن، به رسمیت شناختن حاکمیت بر جولان اشغالی و در نهایت طرح “معامله قرن” را مدیون سیاستها و تلاشهای خود میداند و به خوبی از آنها در انتخابات بهره گرفته است. اما عامل دیگر رشد راستگرایی و یکپارچهتر عمل کردن این جبهه علی رغم تناقضات فکری و سیاسی درونی در مقابل ضعف فزاینده رقیب تاریخی آن یعنی چپگرایان و دیگر جریانهاست.
البته باید پارامتر دیگری را نیز به عوامل کمک کننده به نتانیاهو افزود و آن هم شرایط ویژه کنونی از حیث وضعیت بیسابقه منازعه فلسطین به خصوص از منظر اجرای معامله قرن و نیز از جهت اوضاع منطقه به ویژه در رابطه با راهبرد فشار حداکثری به ایران که مراکز مطالعاتی اسرائیلی آن را مهمترین پیچ تاریخی در این منازعه میدانند. در این شرایط به نظر میرسد که رایدهندگان اسرائیلی و حتی رقبای نتانیاهو پذیرفتهاند که ماندن وی برای مواجهه با این اوضاع بهتر است. در حالی که بنیگانتز میتوانست با کسب حمایت ائتلاف یکپارچه عربی با 15 کرسی در پارلمان، کابینه را تشکیل دهد، اما بیم از تبعات آن بر آینده سیاسی خود و رگههای نژادپرستی صهیونیستی باعث شد که عطای دولت اقلیتی تحت حمایت این ائتلاف را به لقای نخستوزیری نتانیاهو ببخشد.
البته بنیگانتز نیم نگاهی به حذف نتانیاهو پس از محاکمه وی که از 24 می شروع میشود، دارد. اما در کنار این خوشبینی، نگرانی عدهای از طرفداران حزب آبی سفید نیز موجه است که احتمال می دهند نتانیاهو بعد از یک سال و اندی با فراخوان انتخابات مجدد مانع نخستوزیری بنیگانتز شود.
تاخیر دستگاه قضایی اسرائیل در رسیدگی به پرونده نتانیاهو نیز یکی دیگر از علل است. البته تبانی در این تاخیر بعید است، بلکه میتوان گفت که به نوعی تحت تاثیر فضای سنگین راستگرایی در اسرائیل و شرایط حساس کنونی داخلی و منطقهای اتفاق افتاده است. حال باید دید دستگاه قضایی پس از شروع محاکمه چه تصمیمی خواهد گرفت؟ البته این احتمال وجود دارد که پروسه دادگاهی تا پایان این یک سال و نیم به طول انجامد.
منبع:http://irdiplomacy.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.