جنیفر کافارلا در گزارشی امنیتی برای موسسه مطالعات جنگ (ISW) در واشنگتن نوشت: خطر جبهه النصره کمتر از خطر داعش نیست. اهداف النصره با القاعده مشترک است و برای رسیدن به این اهداف تلاش می کند. النصره بخش هایی از سوریه را حتی در حالی که نیروهای آمریکایی داعش را تحت حملات هوایی قرار دادند، تحت کنترل دارد.
النصره تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا محسوب می شود. النصره به دنبال برقراری یک امارت به اصطلاح اسلامی در سوریه به عنوان بخشی از خلیفهگری آتی القاعده است. النصره و داعش در هدف با یکدیگر اختلافی ندارند، اما در روش و اسلوب برای رسیدن به هدفشان با هم اختلاف نظر دارند.
النصره برخلاف داعش رویکردی تدریجی را برای برقراری دولت دنبال می کند. النصره به روش ایمن الظواهری، رهبر القاعده پایبند است. در روش الظواهری دسترسی های اجتماعی و جمع آوری پیروان به غلبه مستقیم بر سرزمین و اعلام فوری برپایی یک دولت ترجیح داده می شود.
النصره این کار را به عنوان راهبرد بلند مدتش برای کسب پذیرش مردمی انجام می دهد. این راهبرد درصدد جلوگیری از پس زدن مردمی است، پس زدن مردمی ویژگی جنبش های بیداری بود که دولت اسلامی عراق را در سال 2006-2007 تضعیف کرد. جبهه النصره در حال افزایش تعاملات با مردم سوری است.
النصره قابلیت های نظامی مهمی را برای مبارزه علیه بشار اسد به میدان آورد. تعهد صریح النصره به مبارزه با دولت اسد باعث جذب گروههای شورشی در حالی شد که ضرورتا دیدگاهشان درباره آینده سوریه با دیدگاه النصره که آن را به عنوان یک امارت برای القاعده در نظر میگیرد، موافق نیست.
راهبرد النصره مبنی بر کار کردن از طریق گروههای شرکا یا گروههای شورشی وابسته باعث شده است که دامنه واقعی فعالیتهایش در سوریه و سطح نفوذش در میان گروههای شورشی مبهم شود.
هدف عملیات های نظامی جبهه النصره نفوذ در میان گروههای شورشی است. النصره این نفوذ را با مبارزه ای غیرمرگبار برای کسب حمایت محلی در سوریه کامل می کند.
النصره رویکردهای مرگبار و غیرمرگبار را برای نفوذ در اپوزیسیون مسلح سوریه به شکلی دنبال می کند که ممکن است در بلندمدت به قدرتی در داخل ساختار حکومتی تحت رهبری شورشیان تبدیل شود. این ساختارها در معرض خطر پاسخگو شدن در برابر النصره و بنابراین القاعده قرار دارند.
در عمل همه شورشیان افراطی نیستند و همچنین همه آنها طرفدار النصره نیستند. یک اپوزیسیون دیگر در سوریه وجود دارد که اگر شرایط مناسب باشد میتواند از النصره جدا شود.
مخالفت با اسد باعث جذب به اصطلاح جهادگرایان و افراطی شدن آنها میشود. النصره متعهد به مبارزه با اسد است، بنابراین به گزینه ای جذابتر از داعش و آمریکا تبدیل شده است. به علاوه النصره برای نفوذ عمیق تر در میان گروههای شورشی و در بافت جامعه سوری بر روی احساس مورد خیانت واقع شدن و خشم مردم سوریه از ائتلاف نظامی بین المللی علیه داعش سرمایه گذاری می کند.
هنوز برای آمریکا و غرب این امکان وجود دارد که النصره را از جمعیت و قشر دیگری از اپوزیسیون جدا کند، اما اگر آمریکا شکست دادن نظام سوریه را برای اپوزیسیون تسهیل کند، احتمالا بیشتر گروههای شورشی از النصره پیروی خواهند کرد.
النصره می تواند در طول زمان خطرناکتر شود. القاعده و داعش برای به دست گرفتن رهبری خشونت بار در عرصه جهانی با هم در رقابت هستند. آنها شبکه ای قوی از جنگجویان خارجی را در سوریه دارند. النصره میتواند از توطئه علیه غرب و سرزمین آمریکا استفاده و به این وسیله ظرفیتهای القاعده را اثبات کند.
همچنین النصره میتواند در بلندمدت در صورت آشتی با داعش خطرناک تر شود. رهبران دو طرف مذاکراتی در این زمینه را تحت هدایت الظواهری رهبر القاعده دنبال می کنند. یک قدرت نظامی که ترکیبی از قدرت النصره و داعش باشد، نیروی بزرگ تر و مهلک تری خواهد بود.
نتیجه
تداوم عملیات های النصره در سوریه و نفوذش در گروههای شورشی سوری امنیت ملی آمریکا را از سه منظر تهدید می کند. اول، شکست در پاسخگویی به النصره به عنوان بخشی از مبارزات ضد داعش، احتمالا در بلند مدت موفقیت مبارزات ائتلاف را به مخاطره می اندازد. آمریکا باید النصره را از اپوزیسیون مسلح و جمعیت مردمی جدا کند تا بتواند نیرویی ضدداعش را به سوریه اعزام کند که تحت نفوذ القاعده و یا آسیبپذیر در برابر تهاجماتش نباشد.
النصره در حال به دست آوردن کنترل بالقوه قلمرو است و اخیرا این کنترل را گسترش داده به شکلی که کنترل مستقیم بخش هایی از سرزمین را در دست گرفته است. تلاش آمریکا برای محدود کردن داعش ممکن است به تحکیم قدرت النصره بعد از داعش منجر شود.
دوم، النصره تهدیدی مستقیم برای غرب و سوریه است. این جبهه توطئه های القاعده برای حمله به غرب را به وسیله گروه خراسان القاعده تسهیل می کند و این نشان می دهد که النصره صرفا بر رژیم سوریه متمرکز نیست، بلکه یک سازمان متحد القاعده است. این جبهه همچنین جنگجویانی را از آمریکا، غرب و کشورهای انگلیسی زبان به کار می گیرد و آموزش می دهد.
سوم، النصره همچنین تهدیدی برای غرب به دلیل ماهیتش به عنوان یک وابسته رسمی و بسیار موفق القاعده است. موفقیت در انقلاب سوریه گامی بزرگ به سمت جلو در مسیر القاعده به سوی برقراری یک دولت اسلامی است.
النصره احتمالا در طول زمان خطرناکتر میشود. القاعده و داعش برای رهبری یک جهاد خشونت بار جهانی با هم در رقابتند. شبکه های جنگجویان خارجی در سوریه فراوان است. همچنین النصره در بلند مدت در صورت آشتی با داعش حتی در سطوح پایین و نه در سطح رهبران می تواند خطرناکتر شود.
راهبرد فعلی آمریکا برای مقابله با داعش در عراق و سوریه نتوانسته است به هیچ یک از تهدید های النصره و القاعده پاسخ دهد. بنابراین احتمالا این راهبرد در تلاش برای شکست داعش با شکست روبرو می شود، مگر در صورتی که سیاستگذاران دوباره آن را تدوین کنند و با نیروهای محلی در سوریه وارد تعامل شوند.
النصره یک رقیب شورشی برای کسب حمایت مردمی است و باید از مردمی که قدرتی قابل توجه را از آن دریافت می کند، جدا شود. بنابراین ضروری است برای جلب اعتماد و حمایت مردم سوریه و شورشیان میانه رو سوری رقابت شود تا به این ترتیب به حفظ منافع آمریکا در منطقه، شکست داعش و کاهش تهدید علیه سرزمین آمریکا کمک شود.
اما سیاست فعلی آمریکا در قبال سوریه مبتنی بر تقویت نیروهای میانهروتر و سکولار است تا به این وسیله از ظهور داعش جلوگیری شود و در بلند مدت شرایطی را برای راه حل سیاسی بحران سوریه فراهم کند. در هر حال این راهبرد نتوانسته است تشخیص بدهد که النصره و گروههای شبه نظامی که علیه دولت بشار اسد شورش می کنند، در هم تنیده اند. استمرار حکومت اسد چراغ خطری برای جهادگرایان در سراسر جهان و محرکی مستقیم برای افزایش حمایت محلی از النصره است.
در عین حال به طور قطع راهبرد فعلی نتوانسته است به شکل مناسبی به تهدید موازی منافع آمریکا پاسخ دهد؛ این تهدید از موفقیتهایی ناشی میشود که القاعده توسط النصره در سوریه به دست آورده است. راهبرد آمریکا باید شامل مقابله با النصره باشد تا از ظهور یک دولت تحت نفوذ القاعده در سوریه جلوگیری کند.
ابومحمد الجولانی، رهبر النصره روابط میان النصره و مردم را برای موفقیت جهاد ضروری میداند.آمریکا باید راهبردی را تصویب کند که اجازه ندهد النصره اپوزیسیون میانه رو را به طور کامل زیر مجموعه خود سازد.
بررسی دقیق النصره در سوریه موید این استدلال است که اپوزیسیون سوری در صورت مجهز نبودن ویژگی میانه رو بودنش را از دست می دهد و به جنبش های افراطیتر گرایش پیدا می کند.
سیاست آمریکا خودداری از ورود به دینامیک پیچیده جنگ سوریه بوده است و النصره برای تحکیم نفوذش در میان شورشیان سوری از اپوزیسیون از هم گیسخته بهره برده است.
آمریکا برای تضمین امنیت ملی خود و موفقیت مبارزه علیه داعش در منطقه، باید راهبردش در سوریه را با واقعیت های موجود مطابقت دهد.
آمریکا برای محروم کردن القاعده از داشتن پناهگاههای امن در سوریه باید تلاش النصره برای نفوذ در مردم سوریه را خنثی کند. این امر مستلزم تعامل با نیروهای اپوزیسیون و نه حملات هوایی علیه النصره است. راهبردی محدود به حملات هوایی هدفمند برای مختل کردن داعش و گروه خراسان به این هدف دست نخواهد یافت.
گردن زدن رهبر این گروه نیز به رسیدن به این هدف کمکی نمی کند. اگرچه رهبران این گروه باهوش هستند، اما این سازمان ریشههایی را دوانده است که در حال حاضر و در آینده به آن کمک خواهد کرد. ضرورت دارد که النصره از اپوزیسیون سوری جدا شود.
النصره بر دو قابلیت مهم برای کسب حمایت مردمی و تسلیحاتی متکی است. اول، النصره همچنان با ویژگی بشردوستانه و ضد اسد توصیف می شود. لذا جامعه بین المللی و آمریکا باید تلاشی گسترده تر با حمایت حکومتی و بشردوستانه در سوریه و در میان پناهندگان سوری انجام دهند.
دوم، النصره قابلیت های نامتقارنی را که برای تداوم شورش مسلحانه علیه رژیم اسد ضروری است، در اختیار نیروهای شورشی قرار میدهد. النصره از طریق استفاده از این گونه اهرم ها نفوذی گسترده را به دست آورده است.
اپوزیسیون سوریه بر النصره به عنوان تقویت کننده نیرو تکیه می کند و از این مساله می توان به عنوان یک راه برای شکست النصره استفاده کرد. می توان با ارایه جایگزین هایی به نیروهای شورشی در زمینه قابلیت های نامتقارن به هدف جداسازی النصره از گروههای شورشی نزدیک شد.
اگر آمریکا بتواند قابلیت های نامتقارن بیشتری به اپوزیسیون سوریه ارایه دهد، به احتمال زیاد بیشتر گروههای شورشی به جای ترجیح النصره یا جنگیدن به نمایندگی از آن، در کنار آمریکا قرار می گیرند.
در هر حال یک راهبرد برای شکست النصره نیازمند گزینههایی سیاسی است که هدفشان شکست اراده النصره یا از بین بردن قابلیتهایش برای تداوم مبارزه باشد.
در نهایت نابود کردن توان نظامی النصره در سوریه امکان پذیر است، اما در هرحال زمان اندک است. اتکای مستمر بر النصره به عنوان شریکی علیه اسد می تواند تضعیف کننده سازوکارهای احتمالی باشد که شورشیان به وسیله آن می توانند از نفوذ النصره جلوگیری کنند. آمریکا برای مقابله با نفوذ النصره فقط چند ماه و نه چند سال زمان دارد.
منبع:https://www.scfr.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.