نگاهی به بحران ریاست جمهوری در لبنان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
بحران ریاست جمهوری لبنان، ریشه در اختلافات عمیق جریانات سیاسی، داخلی و منطقه‌ای در کنار خطر روزافزون گروه‌های تکفیری دارد که موجب ایجاد خلاء قدرت در این کشور و نیز زمینه‌ساز مشکلات امنیتی و معیشتی برای مردم لبنان گردیده است که در عین حال گروه‌های سیاسی و کشورهای تأثیرگذار بر سیاست لبنان را به سمت توافق در این موضوع سوق داده است.

بعد از پایان دوره‌ی ریاست جمهوری «میشل سلیمان» در ۲۵ مه ۲۰۱۴م، به دلیل مخالفت اکثر گروه‌ها به ویژه هشت مارس با تمدید این دوره که دلیل آن را مواضع ضعیف ایشان در قبال تحولات داخلی و منطقه‌ای اعلام کرده‌اند، کشور لبنان با بحران خلاء قدرت ریاست جمهوری مواجه گردید. این بحران هزینه‌هایی را در ماه‌های گذشته بر لبنان وارد ساخته است. در این مطلب به بررسی دورنمای این بحران پرداخته می‌شود.

بر اساس بند چهل و نهم قانون اساسی و عرف سیاسی لبنان، نامزد ریاست جمهوری (از شخصیت‌های طایفه‌ی مسیحی مارونی) باید در دوره‌ی اول رای گیری، دو سوم آرای نمایندگان حاضر در مجلس نمایندگان را به دست آورد و در دوره‌های بعدیِ رای گیری، آرای اکثریت مطلق را اخذ نماید و برای یک دوره‌ی شش ساله که قابلیت تمدید نیز دارد ریاست جمهوری این کشور را بر عهده گیرد.

رئیس جمهور در لبنان وظیفه‌ی حفظ وحدت ملی، تمامیت ارضی و استقلال و صیانت از قانون اساسی و همچنین ریاست عالی کابینه، ریاست عالی شورای دفاعی و فرمانده‌ی کل قوای مسلح را برعهده دارد. در مورد نقش و قدرت مقام رئیس جمهور در لبنان باید گفت که این جایگاه به دلیل ساختار سیاسی و طایفگی این کشور بیشتر جنبه‌ی سمبلیک و تشریفاتی دارد، ولی عدم وجود آن، موجب خلاء قانونی و اجرایی همچون پرونده‌های استخراج نفت و افزایش حقوق کارمندان شده که نظام سیاسی این کشور را با بحرانی جدی روبرو کرده است.

خلاء وجود ریاست جمهوری در تاریخ سیاسی این کشور دارای سابقه می‌باشد، به طوری که از پایان دوره‌ی ریاست جمهوری «امین الجمیل» تا انتخاب «رینیه معوض»؛ یعنی از سپتامبر ۱۹۸۸ تا نوامبر ۱۹۸۹م و همین طور از پایان دوره‌ی ریاست جمهوری «امیل لحود» تا انتخاب «میشل سلیمان»؛ یعنی از نوامبر ۲۰۰۷ تا مه ۲۰۰۸، کاخ ریاست جمهوری لبنان در «بعبدا» فاقد رئیس بود.

با آغاز بحران ریاست جمهوری لبنان تاکنون پانزده بار جلسه‌ی مجلس نمایندگان برای انتخاب رئیس جمهور تشکیل شده که فقط جلسه‌ی اول آن با حضور اکثریت نمایندگان تشکیل گردید که طی آن ۴۶ رای به نفع «سمیر جعجع» ، ۱۶ رای به نفع «هنری حلو» ، ۵۲ رای سفید و ۷ رای باطل اخذ شد و بر این اساس هیچ کس نتوانست به مقام ریاست جمهوری نائل آید و به دلیل عدم دستیابی به رای مورد نیاز، انتخاب رئیس جمهور به تاخیر افتاد. لازم به ذکر است که شکست سخت «سمیر جعجع»؛ رهبر حزب نیروهای لبنانی و نامزد گروه چهارده مارس که در لبنان به «شکست با رای سفید» معروف شد، موجب افزایش تنش بین دو جریان چهارده مارس و هشت مارس گردید، به طوری که تاکنون هیچ یک از چهارده جلسه‌ی اخیر برای تعیین رئیس جمهور به دلیل عدم مشارکت نمایندگان وابسته به چهارده مارس، به حد نصاب برای رای گیری نرسیده و هر روز بر عمق بحران ریاست جمهوری این کشور افزوده شده است.

از سوی دیگر جریان هشت مارس و حزب الله نیز از نامزدی «میشل عون»؛ رهبر جریان آزاد ملی به عنوان یک رهبر ملی‌گرا و دارای مواضع روشن در قبال تحولات لبنان و مقاومت حمایت می‌کنند و علت آن را نیاز این کشور به یک رئیس جمهور قدرتمند برای عبور از بحران‌های فعلی؛ یعنی خطر تروریسم و تکفیر اعلام می‌دارند.

در مورد طولانی شدن بحران ریاست جمهوری لبنان باید گفت که شرایط این کشور با رقابت‌های منطقه‌ای و بحران سوریه گره خورده است، به طوری که جریان چهارده مارس، از آغاز بحران سوریه از ۲۰۱۱م تاکنون، به گمان سقوط نظام سوریه و تغییر سیاست آن نسبت به جریانات داخلی لبنان، صحنه‌ی سیاسی و اجرایی این کشور را در حالت انتظار قرار داده است تا بعد از تحقق این هدف، تحولات سیاسی به نفع ایشان رقم خواهد بخورد. با این وجود این تحلیل بعد از حدود چهار سال هنوز تحقق نیافته است و روند تحولات سوریه نشان می‌دهد که هیچ‌گاه محقق نخواهد شد.

در مقابل، حزب‌الله و جریان هشت مارس، تحلیل واقع‌ بینانه‌تری از بحران سوریه ارائه دادند و معتقد بودند که نباید مسائل سیاسی سوریه را به مسائل لبنان گره زد، چرا که این امر دستاوردی جز بحران‌‌آفرینی و ایجاد بن‌‌بست سیاسی برای لبنان ندارد و نظام سوریه دچار تحولات بنیادین نخواهد شد.

از طرف دیگر دخالت‌های عربستان سعودی نیز در این موضوع بی‌تاثیر نبوده است. برای مثال عربستان سعودی با مطرح‌کردن عدم پذیرش میشل عون به عنوان رئیس جمهور لبنان، بر ژرفای بن‌بست سیاسی اخیر افزوده است، به طوری که در دیدارهای مشترک میان رهبران المستقبل و جریان ملی آزاد، توافقاتی بین این دو گروه شکل گرفت، ولی به یک باره به بن بست رسید. بر اساس اظهارات محافل سیاسی لبنان، این مذاکرات با خط قرمز اعلام شدن میشل عون به عنوان رئیس جمهور لبنان توسط وزیر خارجه عربستان سعودی به بن‌بست کامل کشیده شد.

این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران بر طبق سیاست سنتی خود در لبنان، امور مربوط به این کشور را به هم‌پیمانان لبنانی؛ یعنی حزب‌الله و گروه هشت مارس واگذار کرده و همواره سعی نموده تا از دخالت مستقیم در امور این کشور پرهیز کند و مسائل لبنان، توسط لبنانی‌ها حل و فصل گردد، به طوری که «سید حسن نصرالله»؛ دبیر کل حزب الله در سخنان خود در عاشورای ۲۰۱۴م به صراحت اعلام کرد که این جنبش خود تصمیم‌گیر است و به هیچ طرفی مراجعه نمی‌کند.

با این حال در دو ماه اخیر تحولاتی اتفاق افتاده که امیدهایی را برای حل بحران ریاست جمهوری لبنان به وجود آورده است که عبارتند از:

الف) اعلام آمادگی جنبش حزب‌الله برای گفتگو با «حزب المستقبل»:حزب المستقبل لبنان از ارکان اصلی جریان چهارده مارس به رهبری سعد الحریری به دلیل روابط گسترده با عربستان سعودی و غرب همواره سعی در تضعیف جایگاه جنبش حزب الله به عنوان یکی از محورهای جریان مقاومت در منطقه و کشور لبنان داشته است که حزب الله همواره با اتخاذ سیاست منطقی مانع از دستیابی این حزب در اجرای این سیاست شده است. در بحران اخیر نیز این حزب در رابطه با پافشاری حزب المستقبل بر نامزد خود برای ریاست جمهوری؛ یعنی سمیر جعجع تاکید کرده است که این امر به دلیل جنایت‌های این شخص در حق مردم لبنان و فلسطین در جریان جنگ داخلی، خط قرمز حزب الله محسوب می‌شود و از این رو، این امر یکی از دلایل بن بست فعلی می‌باشد.

از طرف دیگر، رهبران حزب المستقبل با متهم کردن حزب الله در به بن بست کشاندن تلاش‌ها برای انتخاب ریاست جمهوری، ژست سیاسی تمایل به گفتگو را به خود گرفته بودند، اما بار دیگر این حزب الله بود که با ابتکار سید حسن نصرالله در روز عاشورای ۲۰۱۴م اعلام کرد که برای منافع لبنان با حفظ اصول خود همچون حفظ سلاح مقاومت، عدم پذیرش برخورد سیاسی دادگاه بین‌المللی پرونده‌ی ترور رفیق الحریری و حمایت از نظام سوریه، حاضر به گفتگو با حزب المستقل زیر نظر «نبیه بری»؛ رئیس مجلس لبنان است.

تعدادی از رهبران المستقبل همچون «فواد سنیوره» به شکل علنی مخالف این گفتگو بودند، اما این پیشنهاد موجب در تنگنا قرار گرفتن حزب المستقبل از طرف احزاب همسو با خود برای گفتگو گردید و لذا حزب المستقبل چاره‌ای جز قبول این پیشنهاد نداشت، به طوری که سعد حریری طی بیانه‌ای این گفتگو را پذیرفت. این گفتگوها قرار است بین «حسین الخلیل»؛ معاون سیاسی دبیرکل حزب الله و «نادر الحریری» دبیرکل حزب المستقبل برگزار شود.

ب) جدی‌شدن تهدید گروه‌های تکفیری برای کل لبنان: جریان چهارده مارس مانند همپیمانان منطقه‌ای خود بعد از آغاز بحران سوریه تلاش کرد تا با مردمی جلوه‌دادن این درگیری‌ها، به تسویه‌حساب‌های منطقه‌ای خود با جریان مقاومت بپردازد. در این میان جریان مقاومت از ابتدای تحولات سوریه همواره گوشزد کرده بود که حمایت از این گروه‌ها دامن حامیان آن را خواهد گرفت. قدرت‌گیری، توسعه‌ی ارضی و اقدامات خونین این گروه‌ها (داعش و النصره) علیه اقلیت‌ها در سوریه، عراق و بالاخره لبنان، باعث شد که ادامه‌ی حمایت از ایشان، موقعیت سیاسی جریان چهارده مارس را در خطر قرار دهد. این جریان در ابتدا با فرافکنی، این‌گونه وانمود می‌کرد که تحولات لبنان به گروه‌های سلفی ارتباطی ندارد، بلکه قیام مردم نسبت به دخالت‌های سوریه در لبنان و گروه‌های همسوی آن به ویژه حزب الله است. لازم به ذکر است که حزب المستقبل برای حفظ جایگاه خود در میان اهل سنت، حضور و فعالیت گروه‌های افراطی را به حضور حزب الله در سوریه مرتبط می‌کند و حتی برخی از اعضای آن همچون «خالد الضاهر»؛ نماینده‌ی منطقه‌ی عکار در پارلمان به صراحت از این گروه‌ها دفاع می‌نمایند.

از میان جنایات تروریست‌های تکفیری در لبنان می‌توان به اقدام مسلحانه‌ی «شیخ احمد الاسیر» در شهر صیدا علیه ارتش لبنان در ژوئن ۲۰۱۳م که به کشته‌شدن ده‌ها تن از نفرات ارتش لبنان منجر شد و همچنین حوادث خونین طرابلس اشاره نمود که موجب حساسیت اکثر گروه‌های سیاسی لبنان از جمله جریان چهارده مارس گردید و یک وفاق سیاسیِ نسبی برای رویارویی با این گروه‌های تکفیری ایجاد کرد و همین وفاق نسبی چشم‌اندازی را برای حل بحران ریاست جمهوری لبنان ایجاد نموده است.

در همین راستا می‌توان به سفر امین الجمیل به جنوب لبنان و مورد استقبال قرار گرفتن وی توسط مقامات حزب‌الله و «جنبش امل» و افتتاح دفتر حزب «کتائب» در مرجعیون که از سال ۱۹۷۸م تعطیل بود، اشاره کرد. این امر مهم نشان از افزایش تسامح میان دو جریان دارد، به‌طوری که امین الجمیل در این سفر به طور ضمنی، مقاومت را بر علیه اسرائیل تایید کرد و وجود خطر تکفیر را برای کل لبنانی‌ها مشترک دانست.

ج) اعلام آمادگی گروه‌های مسیحی برای گفتگو: بعد از پایان جنگ داخلی لبنان به دلیل ترورها و جنگ‌های خونین بین گروه‌های مختلف لبنانی، اختلافات شدیدی بر سر موضوعات مختلف باقی مانده است، به طوری که این امر شکاف شدید و غیر قابل گفتگویی را بین ایشان به وجود آورده است. گروه‌های عمده‌ی مسیحی از جمله جریان آزاد ملی به ریاست میشل عون و «سلیمان فرنجیه»؛ رهبر حزب «المرده»، هم‌پیمان جریان هشت مارس و حزب الله هستند، در حالی که حزب «نیروهای لبنانی» به رهبری سمیر جعجع و حزب کتائب به رهبری امین الجمیل هم‌پیمان جریان چهارده مارس می‌باشند و هیچ یک از دو گروه حاضر به همکاری با یکدیگر نبوده که همین امر موجب ایجاد بسیاری از بن‌بست‌های سیاسی در لبنان شده است. از یک سو با قدرت‌گیری گروه‌های تکفیری و سابقه‌ی برخورد خشن آن‌ها با مسیحیان سوریه و عراق، آن‌ها دچار یک تهدید مشترک شده‌اند و ناگزیرند که برای حفظ خود، برخی اختلافات را کنار گذارند و از سوی دیگر، اختلاف ایشان موجب گردیده که موقعیت مسیحیان مارونی به عنوان صاحب جایگاه ریاست جمهوری به دلیل انتخاب روسای جمهور ضعیف، به شدت در میان مردم لبنان متزلزل شود. به همین دلیل رهبران دینی و شخصیت‌های معتدل این طایفه، تلاش‌هایی را برای حل اختلافات آغاز کرد‌ه‌اند.

در همین راستا سمیر جعجع در پیامی به میشل عون خواستار کناره‌گیری طرفین از نامزدی ریاست جمهوری لبنان شد و میشل عون رئیس حزب جریان آزاد ملی هم اعلام نمود که برای نجات لبنان و حل مشکل ریاست جمهوری، آماده مذاکره با هر طرفی از جمله سمیر جعجع؛ رهبر حزب نیروهای لبنانی است.

د) اقدامات دیپلماتیک منطقه‌ای و بین‌المللی: بعد از جدی‌شدن خطر تکفیری‌ها در لبنان، قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به این نتیجه رسیدند که در صورت عدم توافق سیاسی در لبنان شاهد آن خواهند بود که یکی دیگر از کشورهای منطقه‌ی استراتژیک خاورمیانه؛ مانند عراق و سوریه به محلی امن برای فعالیت تروریسم تبدیل می‌‌شود و به دلیل ساختار جمعیتی و طایفگی این کشور، شاهد فاجعه‌ی انسانی خواهیم بود. به همین دلیل شاهد گسترش تلاش‌های دیپلماتیک در مورد لبنان در دو ماه اخیر بوده‌ایم. در همین راستا در مذاکرات «جان کری»؛ وزیر خارجه‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا و «سرگئی لاوروف»؛ وزیر خارجه‌ی روسیه در ایتالیا به موضوع لبنان هم پرداخته شد. لازم به ذکر است که بر اساس یک توافق عرفی بین ایالات متحده‌ی آمریکا و فرانسه، نماینده‌ی غرب برای امور لبنان، فرانسه می‌باشد و ایالات متحده کمتر در امور داخلی لبنان دخالت می‌کند و نظرات خود را از طریق فرانسه اعمال می‌نماید.

در روزهای اخیر «میخائیل بوگدانوف»؛ نماینده‌ی ویژه‌ی «ولادیمیر پوتین»؛ رییس جمهور روسیه و معاون وزیر خارجه‌ی روسیه در امور خاومیانه طی سفری دو مرحله‌ای به لبنان، با همه‌ی طرف‌های سیاسی لبنان از چهارده مارس و هشت مارس دیدار نمودند، ایشان را به گفتگو برای حل بحران سیاسی اخیر تشویق کردند و حمایت سیاسی روسیه را از هر توافق احتمالی اعلام نمودند.

از طرف دیگر «ژان فرانسوا ژیرو»؛ مدیرکل خاورمیانه‌ای وزارت خارجه‌ی فرانسه با اعلام طرحی که گفته می‌شود بر اساس آن انتخاب رئیس جمهور از میان یک فرد توافقی همچون «روبیر غانم» صورت می‌پذیرد، تلاش‌های دیپلماتیکی را آغاز کرده‌ است. البته اسامی دیگری همچون «جان عبید»، «أمین الجمیل»، «ریاض سلامه»، «جان قهوه جی» و «هنری حلو» نیز مطرح هستند. در همین راستا این دیپلمات فرانسوی در سفرهای متعددی که به تهران، ریاض و واتیکان انجام داده، سعی در راضی‌کردن طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برای پذیرش طرح فرانسه داشته است. همچنین ایشان چندین سفر به منظور حل بحران انتخاب رئیس‌جمهوری به لبنان داشته و با اکثر طرف‌های سیاسی دیدار نموده و حتی برخلاف رویه‌ی فرانسه و کشورهای غربی، در این ارتباط با مقامات جنبش حزب الله نیز دیدار کرده است.

در جمع‌بندی مطالب باید گفت که بحران ریاست جمهوری لبنان، ریشه در اختلافات عمیق جریانات سیاسی داخلی و منطقه‌ای در کنار خطر روزافزون گروه‌های تکفیری و عدم سیاست روشن برخی از طرف‌های منطقه‌ای دارد که موجب ایجاد خلاء قدرت و مشکلات قانون‌گذاری و اجرایی در این کشور شده است. از طرفی این امر زمینه‌ساز مشکلات امنیتی و معیشتی برای مردم لبنان گردیده است که ضرورت حل و فصل آن احساس می‌شود. همین امر گروه‌های سیاسی و کشورهای تأثیرگذار بر سیاست لبنان را به سمت توافق در این موضوع سوق داده است.

منبع:http://tabyincenter.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *