با رای 52درصدی به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا در همهپرسی بیستوسوم ژوئن، جهان و مهمتر از آن اتحادیه اروپا دچار شوکی عجیب شد. بر اساس نتیجه این همهپرسی اتحادیه اروپا یکی از بزرگترین و مهمترین اعضای خود را از دست خواهد داد. با وجود این فریدون خاوند، تحلیلگر اقتصادی و استاد دانشگاه رنه دکارت پاریس معتقد است شوک اقتصادی ناشی از برگزیت در حد و اندازههای توفان مالی سال 2008 نخواهد بود. خاوند برگزیت را یک رخداد سیاسی میداند که به دلیل اتفاق افتادن در یکی از مهمترین مراکز مالی، صنعتی، بازرگانی و تکنولوژیک دنیا، پیامدهای اقتصادی نیز خواهد داشت. وی بر این باور است که نقش مقامات اتحادیه اروپا در مهار بحران و کاهش زیانهای اقتصادی ناشی از آن بسیار ضروری است. به طور کلی منافع ایران در گرو اروپای متحد خواهد بود چرا که یک اروپای متحد میتواند تنوع بیشتری را از لحاظ قدرت در سطح جهانی به وجود آورد و به تحکیم توازن در سطح بینالمللی کمک کند، و از آنجا که ایران در روابط با انگلستان از لحاظ بازرگانی قواعد کلی اتحادیه اروپا را به اجرا میگذارد، تغییری در سیاستها و روابط ایران با بریتانیا ایجاد نخواهد شد. استاد دانشگاه رنه دکارت در خصوص عکسالعمل ایران به برگزیت با حمایت از موضع وزارت خارجه گفت، بر مبنای اصول دیپلماتیک ایران باید در واکنش خود نسبت به جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا کاملاً بیطرف بماند. بدترین فرضیهای که خاوند در خصوص آینده پس از برگزیت بنا کرده این است که در انتخابات آتی ریاست جمهوری آینده آمریکا، دونالد ترامپ برنده شود. حضور این فرد در کاخ سفید و حضور یک تندرو عضو حزب محافظهکار بریتانیا به عنوان نخستوزیر بریتانیا، طبعاً وضعیت سختی را برای ایران به وجود خواهد آورد. وی همچنین با اشاره به اینکه بریتانیا توافقنامههای شنگن را به امضا نرسانده است اعلام کرد، برگزیت تغییری در روند ورود و خروج ایرانیها در بریتانیا ایجاد نخواهد کرد.
بسیاری از اقتصاددانان در سراسر دنیا معتقدند با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا شوکی شبیه بحران اقتصادی سال 2008 به اقتصاد دنیا وارد شده است، از نظر شما پسلرزههای این شوک تا چه حد گریبانگیر ایران خواهد شد؟
مقایسه شوک اقتصادی ناشی از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (برگزیت) با آنچه در پی توفان مالی سال 2008 اتفاق افتاد، کمی شتابزده به نظر میرسد. بحران سال 2008 ریشههای صرفاً اقتصادی داشت و گسترش آن در مقیاس جهانی نیز از کانالهای بانکی و مالی انجام گرفت، پیش از آنکه تقریباً بخشهای گوناگون «اقتصاد واقعی» را نیز در بر بگیرد. برگزیت اما یک زمینلرزه سیاسی است که چون در بزرگترین مجموعه همگرایی منطقهای دنیا و یکی از مهمترین کانونهای مالی و صنعتی و بازرگانی و تکنولوژیک اتفاق افتاده، میتواند از لحاظ اقتصادی هم نتایج مهمی در پی داشته باشد. ولی در حال حاضر، ورای شوکهای پس از همهپرسی 23 ژوئن، ابعاد اقتصادی واقعی این رویداد را به سختی میتوان پیشبینی کرد. همه چیز به نوع مدیریت این بحران از سوی رهبران اتحادیه اروپا و بریتانیا بستگی دارد. تردیدی نیست که از پایهریزی جامعه اقتصادی اروپا (اتحادیه اروپای کنونی) تا امروز، که تاریخی نزدیک به 60 سال را در بر میگیرد، این سهمگینترین بحرانی است که این مجموعه با آن روبهرو شده است. این بحران بسیار خطرناک سیاسی، اگر بد مدیریت شود، میتواند یک دوره بلندمدت بیثباتی را به وجود آورد که طبعاً چرخ فعالیت اقتصادی را در بخش وسیعی از اروپا از نفس خواهد انداخت و بر اقتصاد جهانی نیز تاثیر منفی خواهد گذاشت. این سناریوی بدبینانه، اگر تحقق بپذیرد، به دلیل اهمیت اتحادیه اروپا در اقتصاد جهانی، با پیامدهای منفی برای همه کشورها از جمله ایران همراه خواهد بود. کافی است اشاره کنیم که پایین رفتن نرخ رشد در اروپا با تاثیرگذاری بر کل فعالیت اقتصادی در جهان، تقاضای نفت را نیز کاهش خواهد داد. این رویداد مانع تازهای را بر سر بازگشت رونق به بازار جهانی نفت ایجاد خواهد کرد و ایران نیز طبعاً از این گذرگاه و کاهش درآمد حاصل از فروش نفت زیان خواهد دید. ولی سناریوی خوشبینانهای را نیز میتوان در نظر گرفت و آن مهار بحران از سوی رهبران اتحادیه اروپاست. مساله آن است که در حال حاضر سناریوی بدبینانه محتملتر از سناریوی خوشبینانه به نظر میرسد.
بلافاصله پس از رای بریتانیاییها به برگزیت، معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور بدون اشاره به چرایی مثبت بودن خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا برای ایران، اعلام کرد خروج انگلیس از این اتحادیه «فرصت تاریخی برای ایران است. اتحادیه اروپایی زمان درازی است که اعتماد مردم اروپا به خود را از دست داده است؛ این روند جدید سبب قدرت، امنیت و رفاه بیشتر دیگران میشود». به نظر شما این اظهار نظر تا چه اندازه میتواند صحیح باشد؟
بیان این سخنان از سوی یک روزنامهنگار، شخصیت حزبی یا حتی یک محقق مسائل تاریخی کاملاً عادی است. در عوض شنیدن چنین سخنانی از زبان مقامی در سطح معاون سیاسی دفتر رئیسجمهوری، بسیار شگفتانگیز است، آن هم در کشوری که هم رئیس دستگاه اجرایی و هم وزیر امور خارجهاش طی سه سال گذشته تمام تلاش خود را به کار بستهاند تا یک گفتمان پخته دیپلماتیک را در روابط بینالمللی ایران جا بیندازند. علاوه بر این گفته دکتر ابوطالبی که دشواریهای سیاسی اروپا را «فرصت تاریخی» برای ایران دانسته، با تجربههای تاریخی نیز همخوانی ندارد. اروپا، پیش از آنکه در مسیر همگرایی اقتصادی و وحدت سیاسی گام بگذارد، خطرناکترین کانون بحرانزا در جهان بود. دو تراژدی مرگبار قرن بیستم میلادی، یعنی جنگهای اول و دوم جهانی، از اروپا منشأ گرفتند. پسلرزههای این دو قصابی بزرگ به ایران نیز رسید و ما دیدیم که هم در جنگ اول و هم در جنگ دوم جهانی، کشور ما با مصیبتهای بزرگی روبهرو شد. جنگ جهانی اول بخش بزرگی از ایران را در قحطی فرو برد و جنگ جهانی دوم، کشور را گرفتار بیگانگان کرد و حاکمیت ملی آن را عملاً بر باد داد.
در این شرایط چطور میتوان گفت که درگیریهای درونی اروپا برای ایران فرصت تاریخی به وجود میآورد؟ منافع پایدار استراتژیک ایران با اروپای متحد بیشتر همخوانی دارد تا با اروپای تکهپارهشده. اگر ایران نمیخواهد زیر بار سلطه انحصاری دلار آمریکا برود، باید از وجود پول نیرومندی مثل یورو استقبال کند. تنوع قدرت در جهان، از جمله در عرصه پولی، به سود ایران است. هیچ یک از کشورهای عضو اتحادیه اروپا (از جمله آلمان) به تنهایی به آن اندازه بزرگ نیستند که بتوانند با ابرقدرتهای قرن بیست و یکم (آمریکا، چین و احتمالاً، در آینده دورتر، هند) دست و پنجه نرم کنند. در عوض اتحادیه اروپا اگر یکپارچه بماند، میتواند به عنوان یک قطب نیرومند اقتصادی و سیاسی مانع از آن بشود که دنیا زیر سلطه دو یا سه ابرقدرت قرار بگیرد. بدین سان اروپای متحد میتواند تنوع بیشتری را از لحاظ قدرت در سطح جهانی به وجود آورد و به تحکیم توازن در سطح بینالمللی کمک کند. ایران هم، مانند بسیاری دیگر از قدرتهای متوسط، از این توازن قوا سود خواهد برد.
برخی کارشناسان معتقدند از نظر اقتصادی، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا روی درآمدهای دولت ایران به خصوص درآمد حاصل از فروش نفت تاثیر خواهد گذاشت. اگر این چنین است، این تاثیر از چه طریقی خواهد بود؟
اتحادیه اروپا هم برای نفت و هم برای صادرات غیرنفتی ایران یک بازار مهم به شمار میآید، البته نه در سطحی که در سالهای دهههای 1350 و 1360 خورشیدی شاهد آن بودیم. تاثیر بازار اروپا بر درآمد ایران نسبت به آن سالها به شدت کاهش پیدا کرده است. از آن زمان تاکنون، جهتگیری خارجی اقتصاد ایران تا اندازه زیادی به سود آسیا تغییر کرده است. با این همه اتحادیه اروپا یک بازار بزرگ برای انرژی ایران است و شماری از قدرتهای تشکیلدهنده آن از جمله آلمان، فرانسه، ایتالیا و نیز بریتانیا که به سوی جدایی رفت، در تاریخ مناسبات اقتصادی ایران طی دو قرن گذشته جای بسیار مهمی داشتهاند و برای آینده ایران نیز اهمیت بسیار دارند. به ویژه بعد از پایان بحران مربوط به پرونده هستهای و امضای «برجام» این جایگاه پررنگتر نیز شده است. با توجه به همه این عوامل اگر برگزیت به کاهش نرخ رشد در اتحادیه اروپا منجر شود یا میانگین نرخ رشد را در سطح جهان از جمله در آسیا پایین بیاورد، ایران هم طبعاً از این گذرگاه زیان خواهد دید. با این همه تکرار میکنم که اگر رهبران اتحادیه اروپا بتوانند بحران را کم و بیش مهار کنند، خواهند توانست زیانهای اقتصادی ناشی از آن را نیز کاهش دهند.
با توجه به اینکه دو غول نفتی دنیا، بریتیش پترولیوم و رویال داچ شل، در انگلستان قرار دارند، آیا میتوان خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را فرصتی برای ارتباط بیشتر با این شرکتها دانست و اهداف نفتی کشور را به سمت ایدهآلتر شدن پیش برد؟
این دو غول نفتی که شما از آنها نام میبرید دیگر شباهتی به اجداد خود، که به «هفتخواهران» معروف بودند، ندارند. تا نیمه قرن بیستم و حتی دو سه دهه نخستین بعد از جنگ دوم جهانی، شرکتهای بزرگ چندملیتی از جمله در عرصه نفت با کشور زادگاه خود رابطه تنگاتنگ داشتند و حتی به نوعی فعالیت خود را با دیپلماسی آن کشور تطبیق میدادند. امروز وضع به کلی عوض شده است. سهامداران بریتیش پترولیوم یا شل مرکب از صندوقهای بازنشستگی، نهادهای سرمایهگذاری و میلیونها سهامدار عادی هستند. مدیران این دو شرکت به سهامداران خود حساب پس میدهند نه به دولت بریتانیا و حتی ممکن است با نفس خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا هم به شدت مخالف باشند. من فکر نمیکنم برگزیت تغییری (چه مثبت و چه منفی) در روابط ایران با این شرکتها به وجود آورد.
با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، و رها شدن این کشور از محدودیتها و قوانین اتحادیه اروپا، رابطه تجاری و اقتصادی دوجانبه ایران با انگلستان چه تغییری خواهد کرد؟
بریتانیا همچون 27 عضو دیگر اتحادیه اروپا تا زمان خروج نهاییاش از این اتحادیه (که دستکم دو سال دیگر عملی خواهد شد) تابع قوانین ناظر بر بازار مشترک اروپاست. بر پایه این قوانین، سرزمینهای تحت پوشش 28 کشور عضو یک منطقه واحد گمرکی به شمار میآیند. در درون این منطقه، کالاها و خدمات و سرمایهها و اتباع کشورهای عضو (البته با شرایطی که برای همه کشورها یکسان نیست) آزادانه جابهجا میشوند. در رابطه با کشورهای غیرعضو، اتحادیه اروپا تابع «سیاست بازرگانی مشترک» است که قوانین آن از سوی نهادهای اتحادیه تهیه و تصویب میشوند و برای همه اعضا لازمالاجراست. به بیان دیگر همه کشورهای عضو اتحادیه اروپا حقوق گمرکی واحدی را بر کالاهای وارداتی اعمال میکنند و مقررات آنها در زمینه مقابله با دامپینگ یکسان است. یک بازرگان ایرانی که میخواهد کالا به آلمان صادر کند، قوانین بازرگانی اتحادیه اروپا را مورد توجه قرار میدهد. همین قوانین در اسپانیا و لهستان و ایتالیا نیز اعمال میشوند. همه 28 کشور عضو در سازمان جهانی تجارت یک نماینده واحد دارند که از سوی اتحادیه اروپا سخن میگوید و قرارداد امضا میکند. همچنین این اتحادیه اروپاست که بر سر موافقتنامههای دوجانبه با کشورهای گوناگون مذاکره میکند. گفتوگو میان اتحادیه اروپا و ایران بر سر امضای یک موافقتنامه بازرگانی و همکاری در سال 2002 میلادی آغاز شد، ولی به دلیل دشواریهای گوناگون از جمله بر سر پرونده هستهای ایران به جایی نرسید. کوتاه سخن آنکه ایران در روابط با انگلستان از لحاظ بازرگانی قواعد کلی اتحادیه اروپا را به اجرا میگذارد. بریتانیا بعد از خروج از اتحادیه اروپا قوانین بازرگانی خاص خود را خواهد داشت. تصور نمیکنم در این جابهجایی، روابط بازرگانی ایران و بریتانیا دچار تغییر شود.
با توجه به لغو تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران و بازگشت تدریجی ایران به بازارهای جهانی، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا چه تاثیری بر روند جهانی شدن و روابط ایران با اتحادیه خواهد داشت؟
بریتانیا به عنوان یکی از اعضای گروه معروف به «1+5» در تمامی مراحل مذاکره با ایران بر سر پرونده هستهای، که به امضای برجام منجر شد، حضور داشته است. به بیان دیگر مصوبات و مقررات اتحادیه اروپا در مورد فرآیند لغو تحریمها از سوی انگلستان هم محترم شمرده خواهد شد. آینده روابط اقتصادی ایران و بریتانیا عمدتاً به نوع روابطی بستگی خواهد داشت که تهران بخواهد با قدرتهای بزرگ و متوسط جهان برقرار کند. اصولاً ایران باید در واکنش خود نسبت به جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا کاملاً بیطرف بماند. این که وزارت خارجه جمهوری اسلامی اعلام کرده که «خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا تغییری بر رویکرد جمهوری اسلامی ایران نسبت به آن کشور ایجاد نخواهد کرد»، یک موضعگیری کاملاً منطقی است. البته روابط اقتصادی میان دو کشور مسلماً از جهتگیریهای سیاسی آتی آنها تاثیر خواهد پذیرفت، از جمله روشی که جانشین دیوید کامرون در قبال ایران در پیش خواهد گرفت بسیار حیاتی خواهد بود. پیشبینی اینگونه تحولات کار آسانی نیست و در اینگونه موارد، تا روشن شدن اوضاع، بهترین روش به کار بردن جملات بسیار کلاسیک مرسوم در زبان دیپلماسی بینالمللی است.
بعضی کارشناسان معتقدند با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، انگلستان به ناچار به آمریکا نزدیکتر خواهد شد. با چنین تحول احتمالی، آیا ممکن است نزدیکی بیشتر بریتانیا به ایالات متحده باعث فشار مضاعف بر روی ایران شود؟
به گواه تاریخ، بریتانیا همیشه خود را به آمریکا نزدیکتر احساس میکرده تا به کشورهای درون قاره اروپا. این موضوع ریشه در بدبینیهایی دارد که همیشه بین این کشور و مثلاً فرانسویها وجود داشته. ولی در این زمینه نیز باید به انتظار تحولات آینده نشست. بدترین فرضیه ممکن آن است که در انتخابات آتی ریاست جمهوری آینده آمریکا، دونالد ترامپ بر هیلاری کلینتون پیروز شود. حضور این فرد در کاخ سفید و همچنین حضور یک تندرو عضو حزب محافظهکار بریتانیا در خانه شماره 10 داونینگ استریت، که بخواهد صد درصد دنبالهرو واشنگتن باشد، طبعاً وضعیت تازه و پیچیدهای را برای ایران به وجود خواهد آورد. روابط اقتصادی تهران و لندن هم از این وضعیت تاثیر خواهد پذیرفت. البته این یک گمانهزنی است، آن هم از نوع بدبینانه آن. سناریوهای دیگری نیز امکانپذیر است که میتواند برای ایران فرصتهای تازهای فراهم بیاورد. این موضوع به تواناییهای جمهوری اسلامی در بهرهبرداری از شرایط بستگی خواهد داشت.
حضور یک عضو حزب محافظهکار به عنوان نخستوزیر جدید بریتانیا وجود دارد، به طور کلی، قدرت گرفتن راستگرایان در اروپا آیا خطری برای ایران به وجود خواهد آورد؟
آنچه امروز در اروپا میگذرد در راستای قدرت گرفتن «راستگرایان» نیست، بلکه پیدایش زمینههای مساعد برای اوجگیری «پوپولیست»ها است که شماری از آنها به راست افراطی و شمار دیگری به چپ افراطی تعلق دارند. پیروزی همهپرسی در بریتانیا به سود برگزیت بدون بسیج «پوپولیست»های راست و چپ غیرممکن بود. همین «پوپولیست»ها در شمار دیگری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا به سختی فعال هستند و دستیابی آنها به قدرت میتواند برای همه جهان از جمله ایران خطرناک باشد. گسترش تنش در اروپا، که متاسفانه تنها یک فرضیه غیرقابل تحقق نیست و میتواند به واقعیت بدل شود، هم برای صلح و امنیت بینالمللی و هم برای توسعه اقتصادی در جهان زیانبخش است. اگر دولتمردان اروپا نتوانند این آتش را مهار کنند، هیچ کشوری از زبانههای آن در امان نخواهد ماند.
به عنوان آخرین پرسش، به نظر شما با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، رفت و آمد دانشجویان و استادان و تاجران به بریتانیا سختتر خواهد شد یا آسانتر؟ اگر سختتر میشود آیا راه حلی برای جلوگیری از آن وجود دارد؟
بریتانیا موافقتنامههای مربوط به منطقه «شنگن» را، که ناظر بر رفت و آمد آزاد افراد میان کشورهای اروپایی است، امضا نکرده است. در منطقه زیر پوشش موافقتنامههای «شنگن» اتباع کشورهای غیر عضو اتحادیه اروپا نیز میتوانند آزادانه رفت و آمد کنند. اگر یک ایرانی در تهران از سفارت یونان ویزا بگیرد، میتواند بعد از رسیدن به آن کشور به دیگر کشورهای عضو منطقه یورو بدون درخواست ویزای مجدد مسافرت کند. بریتانیا که توافقنامه «شنگن» را امضا نکرده، مشمول این جابهجایی آزاد نمیشود. با توجه به این موارد، میتوان گفت که خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا تغییری در مسافرت ایرانیان به بریتانیا ایجاد نخواهد کرد. تحولات آتی قوانین ناظر بر رفت و آمد ایرانیان به بریتانیا تابع تغییرات احتمالی است که به دلایل گوناگون ممکن است در روابط تهران و لندن اتفاق بیفتد.
منبع:http://www.tejaratefarda.com
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.