به گزارش داون، پاکستان از سال ۱۹۸۱ تلاش میکرد توجه سازمان ملل متحد را به حل مسئله کشمیر جلب کند و لایحه پیشنهادی خود را به تصویب برساند. سازمان ملل متحد در حالی لایحه پیشنهادی پاکستان درباره کشمیر را تصویب میکند که در روزهای اخیر درگیری مرزی بین هند و پاکستان ۱۰ کشته بر جای گذاشته است. دور جدید اعتراضات مردم کشمیر بعد از کشته شدن برهان وانی، رهبر آزادیخواه عضو گروه حرکت المجاهدین، آغاز شد که همچنان ادامه دارد.
در چند ماه گذشته و طی هفتههای اخیر، کشمیر در پی اقدام نیروهای امنیتی هند در کشتن برهان وانی رهبر ۲۱ ساله گروه آزادیخواه جنبش مجاهدین و دو همراهش، شاهد درگیریهای خونین میان نیروهای امنیتی و مردم مسلمان بوده است و در سایه سکوت رسانهای، مسلمانان بی گناه به خاک و خون کشیده شدند و به همین جهت اختلافات هند و پاکستان بر سر کشمیر دوباره افزایش یافت و موجب بروز تنشهای مرزی هم شد. (برهان وانی رهبر گروه شبه نظامی حزب مجاهدین کشمیر بود که در ۲۵ تیر سالجاری توسط نیروهای امنیتی هندی کشته شد و پاکستان نیز لقب شهید را به وی داد.(
تحلیل رویداد
کشمیر در زمان تسلط انگلیس بر شبه قاره هند و قبل از استقلال هند و پاکستان، با وجود اینکه اکثر جمعیت آن مسلمان بودند، تحت حکومت فرمانروای هند قرار داشت. هنگام تقسیم مستعمره هند به دو کشور هند و پاکستان، قرار بود سرزمینهای مسلمان نشین به پاکستان و سرزمینهای هندونشین به هند واگذار شود، اما مهاراجه هندوی کشمیر در سال ۱۹۴۷، شخصاً طی سندی تصمیم گرفت سرزمین خود را در اختیار هند بگذارد. بر اساس این سند، دولتهای متوالی در هند اعلام کردند که این منطقه جزو لاینفک این کشور میباشد.
اعتراض پاکستان به این اقدام منجر به جنگ بین دو کشور تازه استقلال یافته در سالهای ۱۹۴۷، ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱ شد که با میانجیگری سازمان ملل متحد یا روسیه، دو کشور با آتش بس موافقت کردهاند. بعد از آن یک سوم این منطقه که شامل آنچه پاکستان جامو و کشمیر آزاد مینامد، به علاوه مناطق شمالی تحت اداره پاکستان، تحت کنترل پاکستان قرار گرفت و دو سوم دیگر شامل جامو، لداخ و دره کشمیر، تحت اداره هندوستان قرار دارد.
این نکته حائز اهمیت است که نگاه پاکستان به مسئله کشمیر، یک نگاه قومی-مذهبی است؛ چرا که رهبران پاکستان به دلیل حساسیتهای داخلی، بر این اعتقاد است که کشمیر به جهت ترکیب مذهبی آن متعلق به پاکستان باشد. در مقابل، هندوستان خواهان استقرار دولتی کاملاً عرفی و غیردینی است. از نگاه دولتمردان هندی، جدایی کشمیر از هندوستان، به سبب دخالتهای پاکستان، منجر به ایجاد حکومتی دین سالار و افراطگرای مذهبی شده و باعث گستردگی وسیع ناآرامیهای قومی و مذهبی در هندوستان خواهد شد. همچنین این احتمال وجود دارد که در آینده سایر مناطق نیز خواهان استقلال از هند باشند. با توجه به این موضوع، هندیها نمیخواهند مساله کشمیر رسانهای شود.
مسئله کشمیر طی هفت دهه اخیر، به دلیل وجود بحرانهای منطقه غرب آسیا، بویژه فلسطین و جنگ ۳۳ روزه لبنان، حمله آمریکا به افغانستان و عراق و…، به نوعی مورد بیتوجهی اغلب رسانهها و کشورهای جهان قرار گرفته است و طی چند سال اخیر نیز با ظهور گروه تروریستی داعش در سوریه و عراق، سبب غفلت و بیاعتنایی بیشتر مجامع و نهادهای منطقهای و بینالمللی و رسانههای اسلامی و عربی شده است.
گرچه در نگاه اول منازعه کشمیر، به عنوان منطقه مورد تنازع بین هند و پاکستان به نظر می رسد، اما راهکارهای بینالمللی برای حل و فصل این تنازع مورد بیاعتنایی قرار گرفته و ارائه هر گونه لایحه یا قطعنامهای در سازمان ملل در مورد کشمیر نادیده گرفته میشد و به نوعی مجامع و نهادهای بین المللی به ویژه سازمان ملل مساله کشمیر را مساله بین هند و پاکستان میدانستند و مردم کشمیر را نادیده میگرفتند. اگرچه سازمان ملل براساس مصوبههای ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ توصیه کرده بود سرنوشت کشمیر با مراجعه به آرای مردم آن سرزمین تعیین شود، اما این همه پرسی هرگز انجام نشد. در حالی که تنها راه حل مسئله کشمیر، احترام به خواستههای مردم این منطقه و به رسمیت شناخته شدن حق تعیین سرنوشت آنها بود.
دولت هند که اجازه انتشار گزارشهای دقیق از صحنه درگیریها را نمیداد و ارسال گزارشها و اخبار مربوط به تحولات کشمیر هم به دلیل کنترل شدید شبکههای اجتماعی در فضای مجازی به سختی انجام میشد، موجب شد تا دولت پاکستان ضمن ارسال گزارشهای میدانی، لایحه کشمیر را به سازمان ملل ارائه کند. این لایحه درباره حق آزادی مردم کشمیر درباره تعیین سرنوشت خود و عدم مداخله نظامی در این سرزمین است که از ابتدای استقلال هند و پاکستان در ۱۹۴۷ به نوعی نادیده گرفته شده است. سازمان ملل قبلا چنین لایحهای را نمیپذیرفت و هند نیز با حمایت آمریکا، ضمن تضییع و پایمال شدن حقوق مسلمانان، مساله کشمیر را یک مساله داخلی و بین دهلینو و اسلامآباد میدانست.
در هر حال مجمع عمومی سازمان ملل متحد پس از چند دهه لایحه پاکستان، درباره حق آزادی مردم کشمیر در تعیین سرنوشت خود و عدم مداخله نظامی در این سرزمین را پذیرفت، در حالی که باید این لایحه مدتها پیش پذیرفته میشد تا مردم کشمیر خود برای تعیین سرنوشتشان تصمیم بگیرند. البته باید افزود که دهها قطعنامه درباره حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین و مردم کشمیر و محکومیت جنایات اشغالگران در کشمیر و فلسطین صادر شده است، اما این قطعنامهها تا امروز اجرا نشده اند، لذا معلوم نیست که تصویب لایحه پاکستان درباره کشمیر در سازمان ملل نیز به اجرا گذارده شود.
4 ماه مه اجساد 9 پلیس کشته شده در یک شهر واقع در جنوب غربی استان درعا پیدا شد. قاسم الصبیحی، کسی که این افراد را کشته، یک شورشی سابق است که بعدتر به نیروهای امنیتی دولت پیوسته. او برای کشته شدن پسر و دامادش دولت سوریه را مقصر می دانست و نیروهای پلیس را نیز به همین دلیل کشت. با این حال، پلیس درگیر نشد. پس از این حادثه افراد دارای نفوذ در درعا بیانیه ای در محکوم کردن او صادر کردند که در سنت های قبیله ای به معنای آن است که او دیگر از حمایت قبیله خود برخوردار نیست. با این حال، دولت بشار اسد اعلام کرد که مناطق آزاد شده را تحت کنترل امنیتی خود در خواهد آورد و در روزهای بعد، نیروهای پشتیبانی در منطقه مستقر شدند که نشان از آن داشت که دمشق به دنبال استفاده از این حادثه به عنوان بهانه ای برای افزایش حضور خود در آنجاست.
تشدید تنش ها در سطحی که اکنون پیش بینی می شود، از تابستان 2018 که دولت اسد کنترل جنوب غربی سوریه را در دست گرفت، بی سابقه بوده و این در حالی است که تنش ها و خشونت های مسلحانه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوری به یک شاخصه در منطقه درعا تبدیل شده. جدیدترین نمونه از عملیات نظامی نیروهای سوری در مارس 2020 و زمانی بود که با موفقیت کنترل خود را بر بخش هایی از شهر الصنمین اعمال کرد. با این حال، تحولات کنونی از چندین نظر بی سابقه بوده است. اول، سطح استقرار نظامی نیروهای امنیتی سوری قابل توجه و نشان دهنده احتمال عملیات نظامی گسترده در منطقه است. دوم، شهر طفس در نتیجه توافقی که با میانجی گری روسیه حاصل شد، شاهد حضور مستقیم نیروهای دولتی نبود. سوم، شورشی های پیشین در طفس و مناطق حومه آن کاملا مسلح هستند و اگر یک رویارویی نظامی صورت بگیرد، سطح خشونت بسیار بالا خواهد بود.
روسیه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوریه به توافق متعهد بوده است. البته بر سر این مساله مناقشاتی وجود دارد. برخی از بازیگران مخالف مسکو را به دلیل خودداری از واکنش به اقدامات دمشق مورد انتقاد قرار داده اند. به هر حال، روس ها تا اندازه قابل توجهی به توافق متعهد بوده و در سال های گذشته مانع از حضور مستقیم نیروهای سوری در منطقه شده اند. این اقدام روسیه را می توان به نوعی، تلاش برای کاهش نگرانی های اسرائیل و اردن درباره احتمال حضور نیروهای ایرانی و گروه های شبه نظامی تحت حمایت ایران در جنوب غربی سوریه دانست. مداخلات متعدد روسیه در ممانعت یا محدودسازی حضور مستقیم نیروهای اسد در منطقه را می تواند نشان دهنده تعهد آن به توافق قلمداد کرد.
مذاکرات جاری با مشارکت روس ها می تواند نشان دهنده این مساله باشد که روسیه خواستار تشدید تنش نیست. شاید این مرتبه نیز مذاکرات بتواند همانند گذشته مانع از درگیری شود و با امتیازهای کوچک یا نمادین، به کاهش تنش ها بینجامد.
با توجه به سطح بی سابقه حضور نیروهای نظامی دولتی در منطقه، سناریوی دیگر می تواند این باشد که اگرچه روسیه حقیقتا به دنبال جلوگیری از درگیری نظامی است، اما در عین حال هدف وادار کردن شورشی ها به قائل شدن امتیازات بیشتر را دنبال می کند. احتمال دیگر هم این است که روسیه به دنبال تبدیل این بحران به فرصتی برای استخدام شورشی های سابق در یگان های طرفدار روسیه در ارتش سوریه باشد.
اعزام یگان هایی از ارتش سوریه که با ایران ارتباط نزدیکی دارند، به منطقه تحت حمایت روسیه می توان یک پیام پنهان داشته باشد. اما این مساله نشان دهنده محاسبات مخاطره آمیز دمشق نه فقط در سطح منطقه ای، بلکه در ارتباط با نظمی است که روسیه در درعا ایجاد کرده. همانطور که پیشتر گفتم، این نظم به طور ویژه برای ممانعت از افزایش نفوذ ایران و نیروهای طرفدار ایرانی در جنوب غربی سوریه طراحی شده است.
جنوب غربی سوریه یک منطقه مرزی معمولی نیست. یک جبهه مناقشه آمیز منطقه ایست که هر گونه بی ثباتی و تشدید تنش های نظامی در آن می تواند اثرات فرامرزی داشته باشد. از این رو، تشدید تنش ها توسط یک جناح طرفدار ایرانی در داخل دولت سوریه برای اسرائیل و اردن ناخوشایند است چرا که هیچ کدام از آنها حضور ایرانی در نزدیکی بلندی های جولان را نمی خواهند و تحمل نمی کنند. نظمی که روسیه برقرار کرده، به رغم ضعف های بسیار آن، در ایجاد ثبات در جنوب غربی سوریه موثر بوده و در همسایگان آن اطمینان ایجاد کرده است. البته لازم به ذکر است که حضور نیروهای متحد ایران در ارتش سوریه در طفس و حومه آن لزوما به معنای پایان نظم منطقه ای نیست. اگر دمشق و تهران برای این طرح برنامه ریزی کرده باشند، هدف آنها را باید به صورت گامی تاکتیکی برای پررنگ کردن حضورشان در بازی منطقه ای درک کرد و نه یک قمار مخاطره آمیز برای بر هم زدن توازن موجود در این منطقه حساس.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.