از زمان احیای روابط دیپلماتیک اتحاد شوروی و اسرائیل در سال 1991، که پس از جنگ شش روزه در سال 1967 قطع شده بود، اسرائیل متحد غیر رسمی مسکو در خاورمیانه بوده است. در حالی که در طول دهه 1990 روسیه به سرعت در حال از دست دادن موقعیت سیاسی و اقتصادی خود در منطقه بود، روابط با اسرائیل قویتر هم میشد.
روابط دو کشور در خاورمیانه همواره به منزله یک اتحاد غیررسمی بوده است، این در حالی است که اسرائیل به طور سنتی متحد کلیدی آمریکا در منطقه محسوب میشود و به لحاظ تاریخی واشنگتن ضامن امنیت آن است. به گفته آویگدور لیبرمن، وزیر دفاع این کشور، بین دو کشور طی دهههای گذشته، حتی با وجود فشار سیاسی از سوی متحدان اسرائیل، روابط ویژهای شکل گرفته است. روابط تاریخی عمیق بین دو کشور هم به عنوان مبنایی برای تثبیت روابط متقابل آنهاست و تا حد زیادی ماهیت سیاسی کمتری به آن میبخشد.
تمرکز سنتی بر حل و فصل مسئله فلسطین-اسرائیل که به دلیل مباحث موجود در باب تهدید ایران به سرعت اهمیت خود را در جهان عرب از دست میدهد، در روابط روسیه و اسرائیل نیز به محض آنکه مسکو سیاست فعال تری را در خاورمیانه آغاز کرد، رو به ضعف نهاد. در حالیکه روسیه پس از به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل توسط دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، امکان ایفای نقش مهمی را در حل وفصل موضوع اسرائیل و فلسطین برای خود متصور بود، اما رهبران اسرائیل، مناقشه سوریه و توافق هستهای ایران را موضوعات عمده دستور کار دوجانبه میدانستند. این دو موضوع موجب تقویت موضع ایران شده و به کاتالیزوهای تهدید امنیت ملی اسرائیل تبدیل شدند.
در شرایط تشدید مناقشهی اسرائیل و ایران، روابط روسیه با اسرائیل در سوریه نیز مورد آزمون قرار گرفت. این امر به خصوص با ماجرایی که 17 سپتامبر در آسمان سوریه اتفاق افتاد، به نمایش درآمد، در جریان این اتفاق، سامانههای امنیت هوائی سوریه به اشتباه یک هواپیمای شناسایی IL-20 روسیه را در زمان حمله هواپیمای جنگی F-16 اسرائیلی به اهداف واقع در استان ادلب مورد هدف قرار دادند. برخی از تحلیلگران ادعا میکنند روسیه نقش ایالات متحده را به عنوان ضامن امنیت و بقاء اسرائیل در خاورمیانه بر عهده گرفته است، اما به سختی میتوان گفت که رهبری کشور (روسیه) چنین نقشی را برای مسکو در نظر میگیرد.
با وجود این، اسرائیل به وضوح این موضوع را تفهیم کرده است که خصوصا مسکو را به عنوان بازیگری که قادر به جلوگیری از تشدید جنگ تمام عیار با تهران است در نظر میگیرد، در حالی که چنین نقشی را برای واشنگتن قائل نیست.
مثلث اسرائیل- سوریه – ایران
سیاست عدم دخالت اسرائیل در مناقشه سوریه
هنگامی که جنگ سوریه آغاز شد بحثهای شدیدی در نظام حکومتی اسرائیل مبنی بر این که موضع کشور در مورد این درگیریها چگونه باید باشد، صورت گرفت. اظهارات آریل شارون در زمان نخست وزیری وی در اسرائیل در سال 2005 در این باره که بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، «شیطانی است که برای ما شناخته شده است»، دیگر در سال 2011 اهمیتی نداشت. در محاسبات اسرائیل رویدادهای «بهار عربی» که تا حد زیادی برای تهران نافع بود، در صورت موفقیت در سوریه، به شدت به تضعیف نفوذ ایران میانجامید. به همین دلیل، اسرائیل موضع صریحی مبنی بر لزوم کنارهگیری بشار اسد از قدرت اتخاذ کرد، اما با وجود این، این امر در کارزار حمایت از معارضان سوری تکامل نیافت.
با این حال، به اندازه تضعیف دمشق و تقویت نقش ایران در رویارویی نظامی، مواضع اسرائیل هم شروع به تغییر کرد. این تغییر در وهله نخست به دلیل آغاز عملیات روسیه در سوریه در پاییز سال 2015 بود. همانند کشورهای سنی نشین منطقه، اسرائیل امیدوار بود که حضور نظامی روسیه در سوریه مانعی برای دمشق و مهمتر از آن برای ایران باشد. بنابراین، اسرائیل انتظار داشت که جنگ سوریه در نقطه قابل پیشبینیتری ادامه خواهد یافت، چراکه نه خطر احتمالی روی کارآمدن نیروهای رادیکال در سوریه و نه پیروزی کامل نیروهای دولتی که به معنای پیروزی ایران بود، به نفع اسرائیل نبودند.
اصل عدم مداخله اسرائیل در درگیریهای سوریه و همچنین صرف نظر از خط مشی تغییر دولت بشار اسد که رهبر این کشور بارها در دیدار با همکاران روسی بر آن تاکید کرده، تا حد زیادی برای مسکو به عنوان تضمینی تلقی شد که اسرائیل صرفا از بابت مسائل امنیت ملی خود نگران است. به عبارت دیگر، تهدید دمشق «خط قرمز» مسکو است و تا کنون اسرائیل ثابت کرده که از آن عبور نخواهد کرد.
با این حال، تقویت سیاسی و نظامی ایران در سوریه هم زمان با تثبیت دولت در دمشق و تقویت کنترل آن بر قلمرو کشور میتواند به طور چشمگیری وضعیت موجود را که در چارچوب آن اسرائیل عمداً از مشارکت در یک درگیری نظامی فاصله میگرفت، تغییر دهد. اوضاع سوریه به طور چشمگیری در اوایل سال 2018 تغییر کرد، زمانی که در 10 فوریه، نیروی هوایی اسرائیل تقریبا نیمی از تمام سیستمهای دفاع هوایی سوریه را در پاسخ به نقض حریم هوایی کشور توسط یک هواپیمای بدون سرنشین (پهپاد) ایرانی که از خاک سوریه به پرواز درآمد، از کار انداخت. در جریان این حمله، یکی از جنگندههای F-16 اسراییل توسط سیستم دفاع هوایی سوریه سرنگون شد و در نزدیکی حیفا سقوط کرد.
با توجه به این واقعیت که دولت سوریه دیگر در موقعیت بقا (حفظ خود) قرار ندارد، و آخرین منطقه محاصره شده مخالفان در غوطه شرقی، توسط ارتش سوریه در آوریل 2018 پس گرفته شد (فرآیندی که در مسکو از آن به عنوان تحول مناطق کاهش تنش «در جریان حل و فصل صلحآمیز» نام میبرند)، تشدید اوضاع در جنوب کشور میان ایران و اسرائیل فقط موضوع زمان بود. مسئله در اینجا فقط این نیست که منطقه جنوبی کاهش تنش، مانند سایر مناطق مشابه در سوریه، صرفا اقدامی موقت برای توقف جنگ بوده اند. [بلکه] موضوع بلندیهای جولان، که مرز آن چندین دهه را در صلح سپری کرده و در آنجا نیروهای نظامی اسرائیل و سوریه تحت نظارت مأموریت صلح سازمان ملل متحد قرار دارند، امروزه نه تنها موضوع اختلافات سیاسی است، بلکه همچنین موضوع تشدید عملیات نظامی بالقوه است.
تشدید اوضاع در مرز بلندیهای اشغالی جولان، در بستر درگیریهای سوریه، اساسا میتواند وضعیت اسرائیل را از بیخ و بن تغییر دهد. طرف اسرائیلی در مذاکرات خود با روسیه، صراحتا اصرار دارد که موضوع بلندیهای جولان «خط قرمز» است و «با توافق یا بدون توافق، بلندیهای جولان بخشی از قلمرو تحت حاکمیت اسرائیل خواهد بود». سیاست اسرائیل برای فاصله گرفتن از درگیریها در کشور همسایه به شکل قابل توجهی کمتر مورد اشاره قرار میگیرد. رویدادهای جنوب سوریه هر چه بیشتر تداعیگر جنگ 1982 لبنان هستند، به خصوص، از نظر سطح و ابعاد اقدامات نظامی اسرائیل علیه سوریه. به کارانداختن سیستمهای دفاعی سوریه که 10 فوریه یک جنگنده اسرائیلی را سرنگون کردند، دمشق را به طور پیش فرض، به شریک درگیری میان ایران و اسرائیل تبدیل کرد.
در شرایطی که دمشق و نیروهای طرفدار ایران در حال انجام یک عملیات تهاجمی در نزدیکی مرزهای اسرائیل هستند، در محاسبات رهبران نظامی اسرائیل که به سازش ناپذیری مشهورند، مرز بین نیروهای طرفدار ایران و دمشق از بین میرود. به عبارت دیگر، هرگونه اقدام تحریکآمیز ایران با هدف بررسی خطوط قرمز اسرائیل، به طور خودکار (خودبه خود) دمشق را در این امر درگیر میکند که میتواند موضع اسرائیل را در مورد ضرورت تغییر دولت بشار اسد به طور اساسی تغییر دهد.
حملات اسرائیل به مواضع ایران و حزبالله در سوریه، علاوه بر رفع خطر فرضی، دو هدف دیگر را نیز دنبال میکند: نشان دادن این موضوع به دمشق که اتحاد با ایران برای بقای دولت بشار اسد خطرناک است و همچنین برای اینکه به مسکو بفهماند وابستگی به تشکیلات شیعی در پیشبرد سیاست روسیه در سوریه، در بلندمدت، علیه منافع روسیه است. مسکو ریسک مداخله مستقیم دمشق در رویارویی ایران و اسرائیل در سوریه را درک میکند. نفوذ ایران هم در سطح عملیاتی و هم سیاسی، در سیستم مدیریتی این کشور افزایش یافته و نیروهای مسلح را وابسته به حمایت ایران کرده است، و روسیه را هم در عملیاتهای خود بیش از حد به نیروهای طرفدار ایران وابسته کرده است. بنابراین، موضوع ایران برای روابط روسیه و اسرائیل بسیار «سمی و زهرآگین» است.
محال است که تعامل نظامی روسیه، ایران و حزبالله در چارچوب مرکز هماهنگی در بغداد موجب هشیاری اسرائیل نشود. به یمن عملیات نظامی مشترک در سوریه که در آن، نیروهای مسلح طرفدار ایران و ارتش سوریه نیروهای زمینی را مهیا میکند و روسیه نیروی هوایی را به کار میاندازد، مسکو و تهران همکاری نظامی خود را به طور قابل ملاحظهای عمیقتر کردهاند. علاوه بر این، بر اساس برخی گزارشهای رسانهای، ایران به منظور دور زدن تحریمهای سازمان ملل متحد، میتواند برخی از انواع تسلیحات را از طریق سوریه دریافت کرده و همچنین تجهیزات خود را برای خدمات سرویس به روسیه بفرستد.
علاوه بر این، طی عملیات نظامی مشترک با روسیه، حزبالله به طور قابل توجهی آمادگی رزمی و برنامهریزی تاکتیکی خود را بهبود بخشید و در نتیجه کار مشترک ستادهای نظامی نیروهای روسیه و حزبالله در دمشق و لاذقیه به اطلاعات شناسایی کاملتری دسترسی پیدا کرد.
افزون بر این، در میدان سوریه، حزبالله تاکتیک رزمی تهاجمی را به کار بست، که میتواند پیامدهای بسیار منفی برای اسرائیل داشته باشد. رهبری این کشور به طور جدی از حزبالله که در حال حاضر حدود 10 هزار نیروی مبارز در سوریه دارد، میهراسد، حزباللهی که زمانی یک گروه تروریستی بود به یک ارتش کامل تبدیل شده است. در حال حاضر بسیاری از اسرائیلیها این سوال را که آیا جنگ دیگری با حزبالله رخ خواهد داد مطرح نمیکنند، اما این پرسش را طرح مینمایند که جنگ بعدی با حزبالله چه زمانی و در چه شرایطی اتفاق خواهد افتاد.
در جریان بحران سوریه، موضع اسرائیل در مورد خطرات ناشی از حضور ایران و حزبالله در سوریه، برخی مواقع با واکنش کرملین همراه بود. به طور مثال، چند روز پیش از آغاز عملیات نظامی روسیه در سوریه در سپتامبر 2015، رئیس جمهور پوتین، دیداری با بنیامین نتانیاهو، در مسکو برگزار کرد. طی این نشست، وی صراحتا ادعاهای همتای اسرائیلی خود را در این باره که ایران و ارتش سوریه سعی در ایجاد «جبهه تروریستی» مشترک علیه اسرائیل در بلندیهای جولان دارند، رد کرد و اظهار داشت «ارتش سوریه و سوریه در کل، در وضعیت گشایش جبهه دوم نیست و صرفا در شرایطی قرار دارد که نظام دولتی خود را نجات دهد». با وجود این، رئیس جمهور روسیه به واقعیتهای حملات موشکی در قلمرو اسرائیل اذعان کرد. تعدادی از سیاستمداران کلیدی روسیه از جمله سرگی لاوروف و معاون وی، میخائیل باگدانف نیز مواضع مشابهی را اظهار کردند.
با وجود مواضع روشن روسیه در مورد امنیت اسرائیل و نقش ایران در این رابطه، مسکو ظاهرا به طرف اسرائیلی اجازه داده تا هرگاه موضوع در ارتباط با امنیت ملی است، آزادی عملیاتی کاملا گستردهای داشته باشد. به همین دلیل، مسکو عملیات اسرائیل برای نابود کردن کاروانهایی که در سراسر سوریه برای حزبالله تسلیحات (اغلب روسی) حمل میکردند را تا پاییز 2015 و پس از آن مورد انتقاد قرار نداد و سامانههای دفاع هوایی مجهز روسیه در سوریه برای عملیات هوایی اسرائیل ممانعتی ایجاد نکردند.
علاوه بر این، موشه یعلون، وزیر دفاع پیشین اسرائیل تصریح کرد که از زمان ایجاد کانال ارتباط اضطراری بین پایگاه هوایی «حمیمم» و مرکز فرماندهی «کیریا» در تل آویو در سال 2015، اسرائیل حتی مجبور نبود عملیات پیش رو را به اطلاع مسکو برساند، چراکه روسیه به طور مستقل به طور دقیق جنگندههای اسرائیلی را شناسایی میکرد و لزومی نمیدید در عملیات آنها مداخله نماید.
آینده ایران در سوریه
علیرغم وابستگی عملیاتی مسکو به نیروهای مسلح طرفدار ایران و نزدیکی استراتژیک مواضع روسیه و اسرائیل در رابطه با سوریه، نباید انتظار داشت که در رویارویی ایران و اسرائیل، روسیه به صراحت موضع یکی از طرفین را اتخاذ نماید. به لحاظ استراتژیک در این مناقشه، هیچ گزینهای برای مسکو به جز توازنبخشی و موضعگیری به عنوان میانجی گزینه مناسبی نیست. با این حال, هر موضعی که اتخاذ شود، سیاست روسیه در رابطه با دو کشور به ناگزیر چیزی شبیه مدیریت بحران خواهد بود که منفعت سیاسی اندکی در آن وجود دارد. یک تصویر از چنین واکنش بحرانی تماس ولادیمیر پوتین با نخست وزیر اسرائیل در 10 فوریه 2018 است که به روند تشدید اوضاع میان اسرائیل و سوریه پایان داد.
در مثلث ایران- روسیه – اسرائیل، مسکو قصد دارد توازن دقیقی را حفظ نماید. بنابراین، سرگی لاوروف سال گذشته اظهار داشت که نیروهای ایرانی به طور قانونی و به دعوت دولت سوریه در این کشور حضور دارند، و در جولای 2018 افزود که این انتظار غیرواقعگرایانهای است که ایران از این کشور خارج شود.
در عین حال، وزیر امور خارجه روسیه از تهران نیز برای اظهارات در مورد ضرورت نابودی اسرائیل انتقاد کرد. روسیه همچنین در مورد بلندیهای جولان از موضع متوازنی حمایت میکند: همه بیانیهها و اسناد رسمی، از جمله اعلامیه نهایی کنگره سوریه در سوچی و همچنین اسناد وزارت دفاع روسیه، به صورت دوژور این منطقه را به عنوان بخشی از سوریه میدانند. با وجود این، جنگندههای روسی از نقض حریم هوایی بلندیهای جولان اجتناب میکنند، که به صورت دوفاکتو به منزله اذعان حاکمیت اسرائیل بر این مناطق است.
به دلیل تشدید اوضاع در جنوب سوریه، رسانههای اسرائیلی اواخر می 2018 گزارش دادند که روسیه و اسرائیل برای توافق دوجانبه در رابطه با ایران به توافق رسیدند. مطابق موافقتنامهها، اسرائیل به بازگشت مناطق ناحیه جنوبی کاهش تنش هممرز با بلندیهای جولان و اردن، تحت کنترل بخشی از ارتش سوریه رضایت داد. روسیه، به نوبه خود متعهد شده است که عدم وجود نیروهای شیعی طرفدار ایران را در مرز اسرائیل و همچنین خروج تمام نیروهای خارجی از کشور را تضمین نماید. در حال حاضر هنوز مشخص نیست که توافقنامهها به این صورت تا چه حد به اجرا گذاشته میشوند، اما در پایان جولای 2018، الکساندر لاورنتییف، نماینده ویژه رئیس جمهور روسیه در حل و فصل اوضاع سوریه، اعلام کرد که یگانهای شیعی، تجهیزات سنگین و تسلیحات ازفاصله 85 کیلومتری اسرائیل خارج شدهاند، (وی در عین حال، تأیید کرد که مشاوران ایرانی در این شعاع ممکن است در ارتش سوریه حضور داشته باشند). به هر حال، کاملا مشخص نیست که موضع مسکو در مورد خروج تمام تشکیلات خارجی از سوریه چیست، چرا که اظهارات مقامات روسیه اغلب راهحلهای کاملا ضد و نقیضی را مطرح میکنند. به طور مثال، در نوامبر 2017، وزیر امور خارجه روسیه اعلام کرد که ایران به دعوت دولت سوریه به طور قانونی در سوریه حضور دارد و مسکو قول نداده که خروج تشکیلات طرفدار ایرانی از این کشور را تضمین نماید. با وجود این، الکساندر لاورنتییف، نماینده ویژه رئیس جمهور روسیه در امور سوریه، اوایل می 2018، اعلام کرد که تمام نیروهای خارجی از جمله حزبالله و نیروهای ایران باید از سوریه خارج شوند.
آخرین ماههای مناقشه نشان داده است که اسرائیل آمادگی دارد و حتی ترجیح میدهد مسئله مرزهای جنوب غربی سوریه را از طریق مذاکرات میانجیگرانه حل و فصل نماید. اما در عین حال، اسرائیل این نکته را فهمانده که خطوط قرمز آن، یعنی عدم پذیرش حضور ایران و حزبالله در نزدیکی مرزهای اسرائیل، هیچ تغییری نکرده است؛ از این رو، عقیم ماندن تلاشهای روسیه برای دستیابی به حل و فصل مصالحهآمیز با تشدید تلاشهای یکجانبه راهحل نظامی، همراه خواهد شد که به طور واضح هم به دولت بشار اسد و هم به منافع روسیه در سوریه لطمه خواهد زد.
شرایط توافق روسیه و اسرائیل در مورد ایران همچنان نامعلوم است. ایران نیز همانند روسیه، توسط دولت دمشق به طور رسمی به سوریه دعوت شده است. و اگر روسیه میتواند به صورت دو-ژور از حضور غیرمجاز نیروهای آمریکایی در قلمرو این کشور گلایه کند، در صورت اقدام مشابه نسبت به ایران، این اقدامات نه تنها در تهران، بلکه در دمشق نیز به عنوان یک اقدام غیردوستانه در نظر گرفته میشود.
بر اساس دادههای برخی از پژوهشها، ایران قادر بوده است پایگاههای نظامی دائمی خود را در سوریه ایجاد نماید که در آنها 10 هزار نیروی رزمی تحت فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران خدمت نمایند. تضعیف جزئی مواضع نظامی تهران در سوریه، به نفع روسیه است، چراکه این امر، با ایجاد این توهم در دمشق که گزینه نظامی حل و فصل بحران هنوز باز (امکانپذیر) است، مانع واضحی برای حل و فصل صلحآمیز اوضاع به شمار میآید.
در این میان، روسیه برای تغییر اهداف و مواضع ایران در سوریه، اهرمهای سیاسی بسیار کمی در اختیار دارد. تهران قبلا اعلام کرده که هیچکس حق ندارد خواهان خروج کامل آن از سوریه باشد. از این رو، فعالیتهای اسرائیل برای جلوگیری از استقرار نیروهای ایران در سوریه، تا زمانی که ماهیت این اقدامات تحریکات آشکاری نباشد، تا حدی به نفع خود روسیه هم هست.
این امر همچنین ممکن است به طور منفی در سرنوشت آخرین منطقه کاهش تنش در ادلب که در رابطه با آن فرستاده روسیه در سوریه هرگونه عملیات نظامی گسترده را رد کرده منعکس شود. اظهارات رئیس جمهور سوریه هم درباره کارزار پیش رو در ادلب و تمرکز نیروهای ایران در مرزهای ناحیه کاهش تنش در آن، گویای آن است که عملیات نظامی در محاسبات تهران و دمشق به هیچ وجه حذف نشده است.
در حال حاضر، با وجود گزارش رسانههای اسرائیلی مبنی بر اینکه مسکو برای ایران در ایجاد پایگاه نیروی دریایی در طرطوس ممانعت ایجاد کرده است، در توانایی روسیه برای جلوگیری از استقرار و ریشه دارشدن نیروهای ایرانی در خارج از منطقه جنوب غربی و همچنین به صلاح بودن این اقدام از نظر سیاسی، شک و تردید زیادی وجود دارد.
به احتمال زیاد، در حال حاضر روسیه تنها میتواند کاهش حضور تشکیلات طرفدار ایران را در شعاع مشخصی از مرز اسرائیل تضمین نماید؛ بعید نیست (امکان دارد) که روسیه خواستار افزایش شعاع موجود به 85 کیلومتری مرز اسرائیل باشد. در هر صورت، مسکو موفق شد نیروهای طرفدار ایران را از عملیات تهاجمی به جنوب شرقی سوریه کنار بگذارد و همچنین طبق برخی گزارشها به خروج بخشی از تشکیلات حزبالله از مناطق مرزی سوریه به لبنان دست یابد.
به احتمال زیاد، مسکو بر غیرنظامی کردن جزئی جنوب غربی سوریه پافشاری خواهد کرد و نقش مهمی در تضمین امنیت منطقه بر عهده خواهد گرفت. به همین دلیل، در چارچوب اجرای قطعنامه 350 شورای امنیت سازمان ملل متحد مصوب سال 1974 در مورد جدایی ارتش سوریه و اسرائیل در بلندیهای جولان، پلیس نظامی روسیه برای اولین بار از سال 2012، به بازگرداندن مجدد ماموریت حفظ صلح سازمان ملل متحد در منطقه کمک کرد.
علاوه بر این، به عنوان اقدامی موقت برای محافظت از نیروهای سازمان ملل متحد، روسیه قصد دارد 8 پست نظارتی خود را در امتداد خط تعیین شده، بگمارد، اما بعید نیست که حضور نظامی روسیه در منطقه دائمی باشد.
مسلم است که ایران آمادگی دارد هرچند به دلیل امنیت نیروهای خود در سوریه، تا حدی از حضور خود در جنوب این کشور بکاهد. اما این که این امر چقدر به طول میانجامد و این که چنین ناحیه غیر ایرانی تا چه حد دقیق باشد، محل شک و تردید است.
دلایل متعددی بر این امر مترتب است: در خارج از شعاع 85 کیلومتری، شهر دمشق واقع شده که هم از نظر استراتژیک برای ایران به عنوان گذرگاهی برای رسیدن به لبنان، حائز اهمیت است، و هم از نظر ایدئولوژیک حرم حضرت زینب که مکان مهم و مقدس شیعیان است در این شهر قرار دارد. حضور نیروهای ایران در جنوب غربی سوریه، در وهله نخست برای پشتیبانی از پل زمینی تهران به حزبالله لبنان ضروری است، از این رو، مسکو با محدودکردن حضور ایران در منطقه، توانسته این مسئله را حل کند، البته بیشتر، به عنوان یک علامت، نه خود مسئله را، و این یعنی صرفا قادر بوده از تنش اسرائیل و ایران به طور موقتی و محلی بکاهد.
روسیه با خارج کردن نیروهای شیعه از خط جدایی نیروها، توانست امنیت مرزهای اسرائیل را در میانمدت تضمین نماید. تا زمانی که نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گروههای شیعی مجددا در مناطق بیثبات در استانهای دیرالزور و ادلب مستقر شوند، به احتمال زیاد، موضوع حضور نظامی ایران در سوریه در روابط روسیه و اسرائیل، به درجه دوم اهمیت تنزل مییابد. با وجود این، طرف اسرائیلی دقیقا به مسکو فهمانده است که تثبیت نیروهای ایران در سرتاسر سوریه را نمیپذیرد، در اینجا هم اختلاف مواضح روسیه و اسرائیل مسلم است.
در خارج از جنوب سوریه، و همچنین مناطق ساحلی حما، که در آن حضور روسیه جدی است، برای مسکو متوقف کردن ایران، به خصوص در شرایطی که بشار اسد به شدت بین منافع هر دو کشور مانور میدهد، دشوار خواهد بود. همچنین برای روسیه کنترل استقرار سیستمهای دفاع هوایی ایران و موشکهای زمین به زمین، که یکی دیگر از خطوط قرمز اسرائیل است، کار سادهای نخواهد بود.
رویارویی اسرائیل و ایران تا حدی که به حالت جنگی نرسد و تنها به بررسی منظم خطوط قرمز یکدیگر بپردازد- مانند وضعیت موجود – برای روسیه قابل قبول است. مسکو نمیتواند از ایران که همچون روسیه متحد متساویالحقوق سوریه است و به طور رسمی از سوی دولت سوریه به این کشور دعوت شده، بخواهد ظرفیتهای نظامی خود را تضعیف کند، در حالی که خود روسیه توانسته در قلمرو سوریه استقرار یابد و دارای دو پایگاه نظامی است. بنابراین، اقدامات اسرائیل در راستای تضعیف پی در پی تواناییهای نظامی ایران در زمین و تضعیف نفوذ آن، تا حدی اقداماتی که روسیه مایل به انجام آن است، اما به دلایل سیاسی نمیتواند را انجام میدهد.
به احتمال زیاد، مسکو ناگزیر است تمایل تهران برای حضور نظامی در سوریه را بپذیرد، اما در عین حال مجبور است مسئولیت کنترل این موارد را که نیروهای ایران در چه مناطقی از سوریه مستقر خواهند شد و همچنین از چه سلاحهایی استفاده خواهند کرد، بر عهده بگیرد.
شایان ذکر است که سطح نفوذ روسیه در تصمیمگیریهای ایران در سوریه همچنان محدود است. بازیگر کلیدی در محدودکردن نفوذ ایران کسی جز بشار اسد نیست که به طرز ماهرانهای بین دو متحد توازن برقرار کرده و از پویایی دشوار بین آنها به نفع خود استفاده میکند. حضور ایران در سوریه طی دوره جنگ تحول یافت.
بنابراین، تشکیل نیروهای دفاعی ملی که در واقع در حکم یک ارتش موازی با حدود 50 هزار سرباز هستند و عمدتا توسط ایران حمایت مالی شده و آموزش دیدهاند، و همچنین ایجاد آگاهانه گروههای تحت حمایت ایران مانند حزبالله سوریه، حاکی از آن است که به خودی خود خروج نیروهای خارجی از سوریه به ایران اجازه میدهد تا نفوذ قابل توجهی بر مسائل امنیتی، از جمله در جنوب غربی سوریه داشته باشد.
به همین دلیل، مسئلهای که روسیه باید در درازمدت در سوریه حل کند، این است که چند افسر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و نیروهای مبارز شیعه از لبنان، عراق و افغانستان تحت حمایت رئیس جمهور در سوریه مستقر خواهند شد، و بیشتر این که نیروهای مسلح سوریه در دوره پساجنگ این کشور چگونه تشکیل خواهند شد و اینکه ایران در اجرای اصلاحات بخش امنیتی چه نقشی خواهد داشت.
منبع:http://www.iras.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.