نوامبر ۲۰۱۱ میلادی که اتحادیه عرب براساس برخی محاسبات و پیشبینیها درباره سقوط حکومت بشار اسد به تعلیق عضویت سوریه در این اتحادیه رأی داد، شاید کمتر کسی فکر میکرد که هفت سال بعد، سخن از بازگشت این کشور به اتحادیه عرب مطرح شود. مارس ۲۰۱۱ و با آغاز بحران سوریه، بسیاری از بازیگران منطقهای و بینالمللی بر این تصور بودند که غروب حکومت بشار اسد نزدیک است تا جایی که پس از تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب، کرسی این کشور نیز به «معاذالخطیب»، رئیس شورای ملی مخالفان رسید. در ماههای نخست جنگ داخلی، عمده معادلات میدانی و سیاسی به زیان حکومت سوریه بود و معارضان با حمایتهای گسترده مجموعهای از کشورها ازجمله قطر، فرانسه، ترکیه، عربستان، آمریکا و … در آستانه تسلط کامل بر این کشور بودند و بر همین اساس اقدامات سیاسی و دیپلماتیک متعددی ازجمله تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب و مخالفت با شرکت نماینده رسمی این کشور در نشستهای این اتحادیه، تعلیق عضویت سوریه در سازمان همکاری اسلامی و واگذاری سفارت سوریه در برخی کشورهای عربی به مخالفان در دستور کار قرار گرفت؛ اما در هفتههای اخیر، نشانههای آشکاری مشاهده میشود که بیانگر تجدید نظر کشورهای منطقه در سیاستهای ضدسوری خود است. بازگشایی سفارت امارات و اعلام فعالیت سفارت بحرین در سوریه و زمزمههای بازگشت این کشور به اتحادیه عرب، بخشی از این نشانههاست. از اینرو تحلیل چرایی تغییر رویکرد کشورهای عربی نسبت به سوریه و برداشتن گامهایی برای برقراری روابط دیپلماتیک با این کشور اهمیت فراوانی دارد.
نوشتار حاضر با توجه به تحولات اخیر بهدنبال تحلیل چرایی این اقدام کشورهای عربی و تأثیر آن بر آینده معادلات در سوریه است. براین اساس به نظر میرسد روند اظهار تمایل کشورهای عربی برای برقراری مجدد ارتباط با دولت سوریه و آغاز فعالیت برخی سفارتخانههای عربی در این کشور، مجموعهای از دلایل سیاسی و اقتصادی دارد.
بقای اسد؛ واقعیتی غیرقابل انکار
یکی از نخستین دلایلی که استراتژی کشورهای عربی غرب آسیا نسبت به سوریه را تغییر داد، تحقق نیافتن هدفی بود که از آغاز جنگ داخلی در این کشور دنبال میشد. بدیهی به نظر میرسد که هدف اولیه حمایت برخی کشورهای عربی از مخالفان حکومت سوریه و آغاز جنگ داخلی در این کشور، سقوط بشار اسد و تغییر ساختار قدرت در این کشور و هدف ثانویه آنها تغییر در معادله قدرت در منطقه غرب آسیا بود؛ اما با گذشت حدود هفت سال از درگیریها این اهداف محقق نشد و اکنون کشورهای عربی با واقعیتی مواجه هستند که نه میتوانند آن را تغییر دهند و نه میتوانند به دلایلی ازجمله قدرتیابی ایران در این کشور و فشار غرب برای نقشآفرینی بیشتر جهان عرب در سوریه، آن را به حال خود واگذارند. بنابراین کشورهای عربی ناگزیرند تا رویکرد فعالانه را جایگزین رویکرد انفعالی خود کنند. به عبارت دیگر به نظر میرسد عربستان، امارات و مجموعه کشورهای همسو در شورای همکاری خلیج فارس اکنون تنها با یک انتخاب مواجه هستند و آن حضور مؤثر در سوریه پس از بحران است؛ انتخابی که البته میتواند برای منافع آینده آنها در سوریه و سهمبری از کیک قدرت این کشور، فرصتهایی را فراهم کند.
در هفتههای اخیر، نشانههای آشکاری مشاهده میشود که بیانگر تجدید نظر کشورهای منطقه در سیاستهای ضدسوری خود است. بازگشایی سفارت امارات و اعلام فعالیت سفارت بحرین در سوریه و زمزمههای بازگشت این کشور به اتحادیه عرب، بخشی از این نشانههاست.
تأثیرگذاری در ساختار سیاسی سوریه
نگرانی کشورهای عربی از شرایط سوریه پس از جنگ با داعش، از جهاتی مشابه تحولاتی است که در عراق پس از صدام رخ داد. سفارت عربستان سعودی اگرچه پس از حمله نظامی عراق به کویت تعطیل شد، اما سعودیها بارها نارضایتی خود را از عملکرد آمریکا در عراق پس از حمله ۲۰۰۳ بروز داده بودند. آنها معتقد بودند آمریکا با سیاستهای خود در عراق، این کشور را برای ایران از یک تهدید به یک متحد تبدیل کرده است. این نارضایتی در کنار شکلگیری دولتی شیعی در عراق باعث شده بود تا عربستان حضور مؤثری در این کشور نداشته باشد؛ اما در سالهای گذشته و بهویژه با نخستوزیری حیدرالعبادی روابط دیپلماتیک دو کشور عادی شد و سعودیها بهصورت گسترده برای ایفای نقش در عراق، دخالت در انتخابات پارلمانی و حمایت مالی و رسانهای از برخی فهرستها و نفوذ مادی در این کشور تلاش کردهاند. در این شرایط به نظر میرسد کشورهای عربی از چنین تجربهای درس گرفته و قصد دارند تا اشتباه تأخیر در ورود به عرصه داخلی عراق را درباره سوریه تکرار نکنند.
بنابراین با فروپاشی جغرافیای داعش و بسیاری از گروههای تروریستی دیگر در سوریه و آغاز رایزنیهای سیاسی در این کشور ازجمله تشکیل کمیته سهجانبه قانون اساسی سوریه از سوی ایران، ترکیه و روسیه، کشورهای عربی تلاش میکنند تا با بازگشایی سفارتخانههای خود، جای پایی برای تأثیرگذاری در تحولات آینده این کشور باز و جریانهای داخلی همسو با منافع خود را در سوریه ایجاد کنند. البته قطر به دلیل نزدیکی سیاستهای منطقهای خود به ترکیه و نقشآفرینی فعلی ترکها در تحولات میدانی و سیاسی سوریه از یکسو و گستردگی حمایت از گروههای مخالف در سالهای آغازین بحران از سوی دیگر، نیاز فوریای به بازگشایی سفارت خود ندارد و البته تلاش میکند تا حد ممکن این شکست و عقبنشینی آشکار را به تأخیر بیاندازد؛ اما بحرین به نمایندگی از عربستان با سرعت بیشتری فعالیت خود را پیش خواهد برد.
بهرهگیری از مؤلفههای نرم قدرت
کشورهای عربی به دلیل برخورداری از ثروت کلان نفتی، برای پیشبرد اهداف سیاسی خود در کشورهای مختلف، هزینههای هنگفتی را انجام میدهند. این مبالغ در قالب پروژههای مختلف سرمایهگذاری در کشور مقصد هزینه میشود تا آوردههای سیاسی و فرهنگی داشته باشد. برای مثال در روزهای اخیر رسانهها از طرح کلان عربستان در حوزه کشاورزی و ایجاد یک میلیون هکتار زمین در بیابانهای استانهای الانبار و المثنی خبر دادند. چنین طرحهایی علاوه بر اینکه کشوری مانند عراق را به شدت به منابع خارجی وابسته میکند، میتواند در دیدگاهها و نظرات افکار عمومی و جریانات سیاسی این کشور نسبت به عربستان نیز تأثیرگذار باشد و بهنوعی قدرت نرم برای این کشور تبدیل شود. براین اساس کشورهای عربی از چنین الگویی در بسیاری از کشورهای منطقه که با مشکل کمبود منابع مالی مواجه هستند، استفاده میکنند و سوریه نیز به دلیل حجم فراوان ویرانیهای ناشی از جنگ، میتواند یکی از بهترین گزینههای اعمال چنین سیاستی باشد. اساساً حضور در فرآیندهای اقتصادی و بهدنبال آن تأثیرگذاری در روندهای فرهنگی، آموزشی، رسانهای و … است که میتواند کلید نفوذ بلندمدت کشورهای منطقهای یا فرامنطقهای در سوریه بحرانزده باشد.
به نظر میرسد عربستان، امارات و مجموعه کشورهای همسو در شورای همکاری خلیج فارس اکنون تنها با یک انتخاب مواجه هستند و آن حضور مؤثر در سوریه پس از بحران است؛ انتخابی که البته میتواند برای منافع آینده آنها در سوریه و سهمبری از کیک قدرت این کشور، فرصتهایی را فراهم کند.
رقابت منطقهای با ایران و ترکیه
تحولات غرب آسیا پس از آغاز انقلابهای عربی و جنگ داخلی سوریه، باعث شکلگیری ائتلافها و البته اختلافهای گستردهای در منطقه شد. هماکنون ایران و مجموعهای از بازیگران غیردولتی منطقهای مانند حزبالله، انصارالله و حشدالشعبی یکی از اضلاع مثلث ائتلاف در غرب آسیا هستند. ضلع دیگر مثلث را ترکیه، قطر -با قدرت رسانهای الجزیره- و مجموعه نیروهای فکری و سیاسی اخوانالمسلمین شکل میدهند و در ضلع سوم نیز عربستان، مصر، بحرین و تا حدودی امارات قرار دارند که رژیم صهیونیستی و آمریکا نیز در بیشتر پروندههای منطقهای در این ضلع قرار میگیرند. مواجهه این سه جریان در تحولات گوناگون منطقه ازجمله کودتای ارتش مصر علیه مرسی، شکاف گسترده در شورای همکاری خلیج فارس، حمله نیروهای ائتلاف به یمن، بحران قتل جمال خاشقچی و موارد دیگر مشاهده میشود. بدون تردید از مهمترین این پروندهها، سوریه پس از بحران است و ازاینرو یکی از انگیزههای طرح مباحث بازگشت سوریه به جهان عرب را باید در این رقابتهای منطقهای جستوجو کرد. با وجود اختلاف نظرهای عمیق میان ایران و ترکیه درباره سوریه -که خود را در موارد متعددی ازجمله عملیات ارتش سوریه در ادلب نشان داد- سنگینی کفه ترازو در پرونده سوریه به سمت همکاریهای ایران، ترکیه و روسیه است که باعث میشود ضلع دیگر یعنی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، به سمت جبران این نابرابری و برقراری نوعی توازن حرکت کند.
نقشآفرینی در پازل خروج آمریکا از سوریه
اعلام خبر خروج نیروهای آمریکایی از سوریه اگرچه با اما و اگرهای مختلفی همراه بوده و مواضع ترامپ در توییتر، جان بولتون در سفر به ترکیه و رژیم صهیونیستی و پومپئو در سفر به غرب آسیا در روزهای اخیر ناهمخوان به نظر میرسد، اما موضعگیری نهچندان صریح رژیم صهیونیستی و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در مخالفت با این تصمیم واشنگتن، نشان میدهد احتمالاً هماهنگی و نوعی تقسیم کار میان آنها صورت گرفته است. این فرضیه که آمریکا کشوری در مرزهای رژیم صهیونیستی -سوریه- را به آسانی رها میکند و عرصه را برای نقشآفرینی ایران باز میگذارد، چندان واقعبینانه نیست. به همین دلیل این احتمال وجود دارد که ایالات متحده نقش مشخصی برای همپیمانان منطقهای خود در سوریه تعریف کرده است. این نقش باید به گونهای ایفا شود که خلأ نبود واشنگتن در سوریه را کاملاً بپوشاند. ترامپ شاید برای خود مأموریتهای مهمتری قائل است: تحقق معامله قرن و احتمالاً نقشآفرینی در منطقهای غیر از غرب آسیا، در شرق آسیا و حوزه نفوذ چین. تسریع در بهبود روابط با دمشق از سوی دولتهای عربی در شرایطی که ترامپ خبر از خروج نیروهایش از سوریه در آیندهای نزدیک را داد، از این منظر محل تامل است.
قطر به دلیل نزدیکی سیاستهای منطقهای خود به ترکیه و نقشآفرینی فعلی ترکها در تحولات میدانی و سیاسی سوریه از یکسو و گستردگی حمایت از گروههای مخالف در سالهای آغازین بحران از سوی دیگر، نیاز فوریای به بازگشایی سفارت خود ندارد و البته تلاش میکند تا حد ممکن این شکست و عقبنشینی آشکار را به تأخیر بیاندازد
واکنش احتمالی سوریه
فراتر از چرایی اظهار تمایل کشورهای عربی به بازگشت سوریه به جهان عرب، چگونگی سیر این فرآیند پرسش دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد. بدون تردید یکی از خواستههای کشورهای عربی بهویژه قطر و عربستان در شروع بحران سوریه، جدایی این کشور از ایران بود. آنچنان که برخی کشورها به بشار اسد پیشنهاد برقراری آرامش در قبال دوری از ایران را داده بودند که وی آن را نپذیرفت. بنابراین طرح مجدد چنین مباحثی بهطور مستقیم و بهعنوان شرط بازگشت مجدد سوریه به آغوش جهان عرب، دور از ذهن به نظر میرسد. اما این احتمال وجود دارد که سرمایهگذاری کشورهای عربی و غربی در بازسازی سوریه منوط به خروج نیروهای ایرانی از این کشور شود؛ بهویژه پس از اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه. همانطور که وزیر خارجه آمریکا در سفر به مصر و در دانشگاه قاهره به صراحت گفت: تا زمانی که ایران و نوابش از سوریه خارج نشوند، آمریکا هیچ کمک مالی برای بازسازی مناطق تحت کنترل دولت اسد پرداخت نمیکند. پس بشار اسد با یک انتخاب روبهرو خواهد بود؛ کاهش نقش ایران در سوریه بهازای دریافت کمکهای هنگفت برای بازسازی. اما اینکه تا چه میزان دولتهای عربی حضور خود در سوریه را منوط به انتخاب اسد کنند، جای تأمل دارد. آنان اگرچه از هیچ کوششی برای ضربه زدن به منافع ایران در سوریه دریغ نخواهند کرد، اما به نظر میرسد فارغ از انتخاب اسد میان ادامه حضور ایران یا دریافت کمکهای مالی، آنها گام به گام به بازگشت نزدیک خواهند شد.
در این میان به نظر میرسد سوریه نیز از برقراری ارتباط با کشورهای عربی و حضور مجدد در جهان عرب استقبال خواهد کرد؛ زیرا اولاً برقراری ارتباط با کشورهای عربی و موضوع بازگشایی سفارتخانهها با درخواست خود کشورهای عربی بوده و ثانیاً سوریه این فرآیند را بهعنوان پیروزی اراده خود بر حامیان منطقهای و فرامنطقهای معارضان داخلی میداند و ثالثاً از این مسیر میتواند برای عادیسازی روابط دیپلماتیک با جهان عرب استفاده کند؛ هرچند که به نظر میرسد سوریها فرآیند «بازگشت» را بهدقت زیر نظر خواهند داشت و مسیر همکاریهای کمیته مشترک ایران، روسیه و ترکیه را بهدلیل حضور ایران و روسیه مطمئنتر از سایر مسیرها میدانند. نظام سیاسی سوریه امروز و پس از آخرین نفسهای داعش و سایر گروههای تروریستی، همچنان حاکمیت یکپارچهای بر تمام سرزمین خود ندارد و در این شرایط تا استقرار ثبات و شکلگیری ساختارهای قانونی دموکراتیک در سراسر کشور، راه دشواری در پیش است.
این احتمال وجود دارد که ایالات متحده نقش مشخصی برای همپیمانان منطقهای خود در سوریه تعریف کرده است. این نقش باید به گونهای ایفا شود که خلأ نبود واشنگتن در سوریه را کاملاً بپوشاند. ترامپ شاید برای خود مأموریتهای مهمتری قائل است
نتیجهگیری
براساس آنچه در این نوشتار آمد، دلایل آغاز فرآیند بازسازی ارتباط دیپلماتیک دولتهای عربی با سوریه و بازگشایی برخی سفارتخانههای عربی در دمشق را باید میل اعراب حاشیه خلیج فارس و حامیان فرامنطقهای آنها در سهیم بودن در کیک قدرت آینده سوریه دانست. و حالا جهان عرب پس از هفت سال به آرامی در حال تغییر تاکتیک و بازگشت از مسیری است که قصد داشت تا در چند هفته به انتها برساند.
اتخاذ رویکردی فعالانه در مواجهه با واقعیت انکارناپذیر حضور بشار اسد در قدرت، تأثیرگذاری در ساختار سیاسی نظام سوریه، نقشآفرینی در پازل خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، رقابت منطقهای با ایران و ترکیه و بهرهگیری از مؤلفههای نرم قدرت را میتوان مهمترین دلایل این روند دانست.
منبع:http://tabyincenter.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.