رابطه با اسرائیل؛ تفاوت عمان و عربستان چیست؟

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
با وجود مذموم بودن رفتارهای هم‌گرایانه مسقط با اسرائیل، آیا باید آن را در چارچوبی تحلیل کرد که رفتار هم‌گرایانه عربستان و امارات متحده عربی با این رژیم قابل بررسی است؟

دیدار یوسف بن علوی وزیر خارجه عمان با نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در حاشیه نشست پرحاشیه‌ی ورشو، بار دیگر ذهن‌ها را به خط آشکار و سازشکارانه‌‌ای که عمان طی می‌کند، جلب کرد. پادشاه عمان هم چندی قبل، میزبان نتانیاهو بود. البته اگرچه سال‌های قبل نیز چنین دیداری انجام شده بود اما این بار، میزبانی سلطان از نتانیاهو و دیدار بن علوی با او، معنای خاصی دربرداشته و دارد چرا که ظرف زمانی منطقه، واجد مولفه‌هایی است که در گذشته کمتر بود.

وقتی انور سادات پس از نبرد ۱۹۷۳ با اسرائیل، کم‌کم عَلَم مبارزه را زمین گذاشته و در پی سازش برآمد، چند سالی زمان برد تا نهایتا معاهده کمپ دیوید در سپتامبر ۱۹۷۹ در کاخ سفید با امضای او و نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی و البته میانجی‌گری کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا رسمیت یابد. بزرگ‌ترین جرم مصر در آن سال‌ها این بود که خط عربی مبارزه با اسرائیل را با همه نواقصش، شکست و باعث شد تا بعدها یاسر عرفات فلسطینی و ملک حسین اردنی نیز به جرگه به‌رسمیت شناسان اسرائیل بپیوندند. داستان عمان و اسرائیل – حداقل از منظر سوژه این یادداشت- از همین‌جا آغاز می‌شود. در حالی که غالب کشورهای عربی و اسلامی، روابط خود را با مصرِ سادات تقلیل داده یا قطع کردند، عمان تغییری در روابط خود با قاهره ایجاد نکرد چرا که اساسا به رسمیت شناختن اسرائیل برای مسقط، یک اقدام خائنانه محسوب نمی‌شد که بخواهد به دلیل آن، در پی تنبیه مصر باشد.

اما سوال این یادداشت این است؛ با وجود مذموم بودن رفتارهای هم‌گرایانه مسقط با اسرائیل، آیا باید آن را در چارچوبی تحلیل کرد که رفتار هم‌گرایانه عربستان و امارات متحده عربی با این رژیم قابل تحلیل است؟

حالا عمان جا پای مصر و سلطان قابوس جا پای انور سادات گذاشته است. اگر سادات باعث تشکیل صفی هرچند محدود از کشورهای عربی شد تا اسرائیل را به رسمیت بشناسند، حالا سلطان قابوس با میزبانی از نتانیاهو، در شرایطی که برخی کشورهای عربی هم‌چون بحرین، امارات و عربستان تا کنون چنین اقدامی را به صورت علنی انجام نداده‌اند و در حالی که طرح معامله قرن از سوی آمریکا با جدیت دنبال می‌شود، در کاهش موانع اجتماعی‌ سازش با اسرائیل، نقش مهمی ایفا کرده است. از این منظر، قبح‌شکنی عمان بی‌شباهت به طرح سادات نیست، به خصوص که دولت عمان به اعتدال و عقلانیت شهره است! تاکید چندباره‌ی بن علوی بر این‌که شرایط منطقه تغییر کرده اما برخی هم‌چنان علاقه دارند در همان شرایط قدیم به‌سر برند، در تلاش برای ترسیم وجهه‌ای عقلانی از روابط هم‌گرایانه عمان و اسرائیل است. لذا وجه سازشکارانه‌ی رفتار عمان، می‌تواند مورد بهره‌‌برداری سایر دولت‌های عربی قرار گیرد تا در این امر، تسریع کنند.

اما سوال این یادداشت این است؛ با وجود مذموم بودن رفتارهای هم‌گرایانه مسقط با اسرائیل، آیا باید آن را در چارچوبی تحلیل کرد که رفتار هم‌گرایانه عربستان و امارات متحده عربی با این رژیم قابل تحلیل است؟

واقعیت کنونی منطقه، بیان‌گر دو رویکرد هم‌زمان از سوی برخی بازیگران عرب است؛ هم‌گرایی با اسرائیل، واگرایی از ایران. از قضا هر دو رویکرد کاملاً مطلوب اسرائیل است و این رژیم برای تحقق این دو می‌کوشد. این رویکردها البته یک نقطه اشتراک دارند و این‌که هر دوی آن‌ها در مسیر ضدیت با ایران صورت می‌گیرند. واگرایی برخی دولت‌های عرب از ایران و تلاش برای تسری این واگرایی به سایر کشورها، در چارچوب نبرد دیپلماتیکی است که علیه تهران و برای منزوی‌سازی آن در دستور کار قرار دارد. طبیعی است که چنین رویکردی مورد رضایت اسرائیل باشد و برای تسریع و توسیع آن، از هیچ کوششی دریغ نورزد. از سوی دیگر اما «دشمنِ دشمن من، دوست من است»، مبنای مشترکی است که اسرائیل و اعراب را با محوریت ضدیت با ایران به یک‌دیگر نزدیک می‌سازد. لذا ادعای هر دو این است که ایران در حال بلعیدن منطقه است! و برای ممانعت از این اقدام تهران، باید مشترکاً مقابلش ایستاد. البته ریاض و ابوظبی، علاوه بر ضدیت با ایران، گزاره‌های دیگری نیز برای ارتباط‌گیری با اسرائیل دارند که محل بحث این یادداشت نیست.

عمان با همه‌ی خسارت‌های ناشی از رویکرد هم‌گرایانه‌اش با اسرائیل، این هم‌گرایی را با نیت ضدیت با ایران انجام نمی‌دهد. به بیان دیگر، عمان در یک رویکرد فعال است و آن هم هم‌گرایی با اسرائیل است نه واگرایی از ایران. مسقط همان‌گونه که وزیر خارجه‌اش گفته، معتقد است که شرایط تغییر کرده و منطقه عوض شده است و لذا باید تغییر کرد و در گذشته نماند. از نگاه سلطان عمان و یارانش، برای نقش‌آفرینی منطقه‌ای، باید آغوش را برای اسرائیل باز کرد و البته آن‌ها این آغوش باز را به‌معنای پایان هم‌آغوشی! با ایران نمی‌دانند. غلط یا درست، ادراک مسقط این است و بر همین اساس هم عمل می‌کند. گویا اسرائیل هم چنین فهمی در عمان را درک کرده و حداقل در شرایط فعلی، بیشتر در پی افزایش شمارگان کشورهای عربی و اسلامیِ مرتبط با خود است، اگرچه قطعا در بلندمدت برای واگرایی عمان از ایران، بی‌برنامه نخواهد بود.

عمان با همه‌ی خسارت‌های ناشی از رویکرد هم‌گرایانه‌اش با اسرائیل، این هم‌گرایی را با نیت ضدیت با ایران انجام نمی‌دهد. به بیان دیگر، عمان در یک رویکرد فعال است و آن هم هم‌گرایی با اسرائیل است نه واگرایی از ایران.

طبیعی است وقتی عمان، چنین فضایی برای خود متصور است، مواضع جمهوری اسلامی ایران در قبال آن، ضمن این‌که باید تقبیح‌کننده‌ی هم‌گرایی با رژیم صهیونیستی باشد، اما نباید در مسیری قرار گیرد که گویی عمان هم مانند عربستان، به دلیل ضدیت با ایران در پی تحکیم روابط با اسرائیل است. لذا هر اقدام غیرمدبرانه‌ای که منجر به واگرایی عمان از ایران در میانه نبرد دیپلماتیک عربستان و اسرائیل با تهران شود، در راستای منافع ملی تلقی نخواهد بود. تا کنون نیز سیاست نظام در قبال عمان همین بوده است و طبیعتاً باید استمرار داشته باشد، با این ملاحظه که روابط گرم با عمانی که در دیدار علنی و سطح بالا با رژیم صهیونیستی، پیشقراولی کرده است، تا حد امکان به قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران و تصویر ضداسرائیلی‌اش خدشه‌ای وارد نسازد.

منبع:http://tabyincenter.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *