برای مطالعه و دریافت متن کامل این مقاله، روی لینک زیر کلیک کنید.
در مقدمه این مقاله آمده است:
سیاست ایالاتمتحده در قبال کشورهای آسیای مرکزی -متشکل از قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان- از زمان استقلال آنها در سال ۱۹۹۱، شاهد دو فاز بوده است و اخیراً وارد فاز دیگری شده که هماکنون در حال پیشرفت و تکامل است. در جریان فاز نخست، که از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تا حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ به طول انجامید، سیاست ایالاتمتحده بر سه اولویت متمرکز بود: تأمین امنیت میراث تسلیحات کشتارجمعی شوروی، کمک به کشورهای آسیای مرکزی برای دستیابی و دفاع از حاکمیت و استقلال نوپایشان و نیز حفظ تمامیت ارضیشان در برابر تجدید حیات بالقوه نئوامپریالیسم روسی و سرانجام شکستن انحصار روسیه بر خطوط لوله و مسیرهای انتقال نفت و گاز آسیای مرکزی بهعنوان ابزاری برای حفظ استقلال این منطقه از روسیه. ایالاتمتحده بهطور علنی رویکرد ژئوپلیتیک به آسیای مرکزی را رد میکرد و در عوض بر تلاشهای درازمدت برای پشتیبانی از ایجاد حکومتهای دموکراتیک، اقتصاد بازار آزاد و ادغام اقتصادی منطقهای تأکید میکرد. بهرغم لفاظیهای گاه و بیگاه در مورد اهمیت این منطقه، سیاستگذاران ایالاتمتحده عموماً برای آسیای مرکزی، به نسبت اولویت کمتری قائل هستند و تعامل آمریکا برای دستیابی به ثبات، امنیت و رفاه و همچنین حکمرانی بهتر محدود باقی مانده است. این رویکرد ایالاتمتحده در قبال آسیای مرکزی به بهترین وجه در گزارش شماره ۱ تبیین شده است.
چشمانداز واشنگتن در قبال تعامل و دخالت در این منطقه به نحو چشمگیری پس از ۱۱ سپتامبر تغییر کرد، نشو و نمای این سیاست ایالاتمتحده در قبال آسیای مرکزی بهتفصیل در گزارش شماره ۲ مورد بررسی قرار گرفته است. بدون شک، کماکان مانند دهه گذشته علاقه به تعقیب دستور کار اصلاحات سیاسی و اقتصادی وجود داشت، اما ملاحظات نظامی و امنیتی بدل به مهمترین عناصر سیاست ایالاتمتحده در قبال آسیای مرکزی شدند. نیازمندیهای لجستیکی پشتیبانی از عملیاتهای گسترده ایالاتمتحده در افغانستان و در نتیجه وابستگی شدید به دسترسی به تأسیسات نظامی منطقه بر تعهد اصلاحات سیاسی و اقتصادی و حقوق بشر اولویت پیدا کرد. ایالاتمتحده، اهمیت همکاری امنیتی با کشورهای عمده این منطقه و بهطور گستردهتر، موقعیت ژئوپلیتیکی آمریکا در آسیای مرکزی را ارتقا داد. آسیای مرکزی از منطقهای با جایگاه و اهمیت حاشیهای بدل به یکی از اولویتهای مهم استراتژی ایالاتمتحده شد، هرچند که اهمیت این منطقه در درجه اول به خاطر نقش کمکی آن به ثبات افغانستان بود تا اینکه خود فینفسه واجد اولویت باشد.
دو فاز نخست مواجهه آمریکا با یک آسیای مرکزی مستقل دارای مضمونی مشترک بود: اهمیت این منطقه برای ایالاتمتحده تا حد زیادی برآمده از منافعی بود که به ذاته به خود آسیای مرکزی بازنمیگشت، بلکه ناشی از عملکردهای سیاسی، اولویتها و روابط ایالاتمتحده با کشورهای اطراف این منطقه بود. همزمان که ایالاتمتحده در حال گذار به ردپا و نقش کمرنگتری برای نیروهای خود در افغانستان است، واشنگتن یک بار دیگر نیازمند تعریف و اولویتبندی منافع و روابط خود در این منطقه است، خصوصاً هنگامیکه روسیه در حال نشان دادن تمایل و توانایی بیشتر برای مداخله در امور داخلی همسایگان خود است. علاوه بر این، هدف بلندمدت هر دوی پکن و مسکو برای بسط نفوذشان در آسیای میانه، میتواند به افزایش تنشها میان این دو قدرت و احتمالاً بین کشورهای منطقه منتهی شود. رقابت بین این دو قدرت، کشورهای آسیای مرکزی را برای پیجوییِ تداوم دخالت غرب در این منطقه برای مهار جاهطلبیهای چین و روسیه تشویق میکند.
بهطور قطع، رویکرد ایالاتمتحده به آسیای مرکزی در خلاء شکل نمیگیرد: تعامل ایالاتمتحده در این منطقه در بستر سایر منافع و اولویتهای جهانی آمریکا، بودجه و کمکهای خارجی محدود دفاعی، تقاضاهای رقیب پیرامون اختصاص ظرفیتها و اولویتبندی از جانب مقامات ارشد آمریکا، تعریف میشود. در واقع، وقوع بحرانهای متعدد در مناطق دیگر و در همان زمان، آسیای مرکزی را از تمرکز سیاست خارجی و دستور کار امنیتی غرب دور کرد. مبارزه بر علیه دولت خودخوانده اسلامی در عراق و سوریه، بحران در اکراین، جنگ داخلی در یمن و لیبی، اجرای توافق هستهای با ایران، و مواجهه با چینی جسورتر، اولویت این منطقه را که نه صحنه فاجعه بزرگی بود و نه منبع تهدیدات عمدهای بر علیه امنیت ایالاتمتحده، تصاحب کردند. در حقیقت، با خروج نیروهای ایالاتمتحده از افغانستان، آسیای مرکزی فرصتهای عمده چندانی برای پیشبرد منافع مهم آمریکا عرضه نمیکرد. در این زمینه، پرسشها و مسائل کلیدی متعددی وجود دارد که باید سیاست و استراتژی ایلات متحده در آسیای مرکزی را شکل دهند:
برای مطالعه و دریافت متن کامل این مقاله، روی لینک زیر کلیک کنید.
سیاست خارجی ایاالت متحده در قبال آسیای مرکزی
منبع:http://www.css.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.