چرخه صلح افغانستان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

ترامپ در دوره مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، برخی ادعاهای فصلی را مطرح کرد و از تغییر در نوع برخورد با قضایای افغانستان در قالب استراتژی جنوب آسیا، برنامه سرکوب نظامی شورشیان طالبان ، فشار بر پاکستان ، جهت روند صلح در افغانستان را مد نظر داشت. اما بعد ها، فشار نظامی بر طالبان جای خود را به مذاکره با این گروه داد و باعث گردید پاکستان از بازیگر تحت فشار به بازیگر همکار آمریکا تغییر نقش دهد. مذاکرات آمریکا و طالبان، حدود یک سال تدوام داشت و در آخرین ایام ثمر دهی، طی توئیت ترامپ، مذاکرات صلح با طالبان ، مرده اعلام و به آن پایان داده شد.

پس از آن الویت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به رغم آن که تحت تاثیر روند صلح قرار داشت، در ششم مهر ماه 1398، تحقق یافت. البته نرخ پیروزی در انتخابات کنونی ریاست جمهوری افغانستان بسیار بالا رفته و عملا امکان اعلام پیروزی یک تیم بسیار سخت و دشوار شده است، به گونه‌ای که هر تیمی به عنوان برنده اعلام شود، می تواند سوق به یک بحران غیر قابل مهار و کنترل در افغانستان را معنی دهد.

ج.ا.پاکستان هم چنان در قضایای افغانستان از یک جایگاه استراتژیک و بنیادینی برخوردار است که تا اراده این کشور برای رسیدن به یک اجماع و گفت‌وگوی معطوف به حل مسأله شکل نگیرد، دولت کابل به رغم اراده ایالات متحده ، به آن‌چه می‌خواهد، دست پیدا نمی‌کند.

البته پاکستان از قدرت لازم برای مخالفت با اراده موجود در کاخ سفید برخوردار شده است ، زیرا تداوم بحران و آشفتگی سیاسی در افغانستان، موجب تقویت منافع پاکستان و گاه نیز واشنگتن می گردد. از این روی ، بعضی از مشکلات و اختلاف‌های دیپلماسی اسلام آباد- واشنگتن ، مسیر سهولت حل و رفع را طی خواهند کرد. پاکستان و مقام‌های اسلام آباد، حداقل از نظر باور، ذهنیت، برخی عملکردها، هم‌چنان جایگاه خاص گذشته را برای خود در افغانستان قائل هستند. اگر چه ج.ا.پاکستان با جمعیت دویست واندی میلیونی ، بدهی خارجی 260 میلیارد دلاری که سالانه 30 میلیون دلار بدان افزوده می گردد ، کشوری است دارای سلاح اتمی که با گسل های فراوان اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی مواجه است و شرایط حساسی در منطقه دارد. اما در حلقه مفقوده صلح افغانستان ، پاکستان به دلیل نفوذ و تمرکز بر نیروهای افراطی ، اهمیت ویژه ای دارد ، بدون توجه به عمق راهبردی پاکستان ومنافع اسلام آباد ، دستیابی به صلح پایدار در افغانستان ، بسیار دشوار خواهد بود. در این بین بندر چابهار در راستای همکاری های ایران وهندوستان وافغانستان ، بناء شده است . ولی مسلماً پاکستان اجازه نخواهد داد ، هندی ها از طرق مختلف ، اسلام آباد را محاصره نمایند. قدر مسلم آن است که هر حزب و شخصی در پاکستان حکومت تشکیل دهد باید راهبرد « I.S.I » در مقابله باهندوستان را اجراء نماید .

طالبان یکی از محورهای راهبردی پاکستان است ، لذا اسلام آباد تحت هیچ شرایطی اجازه نخواهد داد ، منافع راهبردی ، رقابت سوق الجیشی اش در رابطه با افغانستان ، تحت الشعاع قرار گیرد. پاکستان مثل هر بازیگر تأثیرگذار قضایای افغانستان، به دنبال حداکثرسازی تأثیرات خود در روند صلح افغانستان و هم‌چنین مهندسی نقشه راه برای آینده افغانستان است. با روابط درهم تنیده و جدی که بین پاکستان و طالبان وجود دارد، نمی‌توان گسست‌های جدی را در این روابط تحلیل کرد و گفت که پاکستان دیگر نقش اساسی و جدی را در کنترل طالبان و یا دیکته کردن به این گروه ندارد، ممکن است پاکستان با هدف کاستن از فشارها برخی رفتارهای نمادین را انجام دهد، اما در واقع هرگونه خط مشی و استراتژی که طالبان به صورت کلان در سطح منطقه و در قبال افغانستان اتخاذ می‌کند، حتما متأثر از اراده و خواست اسلام‌آباد، خواهد بود. البته ممکن است برخی از امکانات و هزینه‌هایی که برای پیش‌برد فعالیت‌های طالبان نیاز است، از سوی برخی کشورهای دیگر هم تهیه شود، ولی به دلایل مختلف دیگری از جمله پیوندهای مذهبی و ارزشی که طالبان با پاکستانی‌ها دارد، پیوند های مذکور با وجود برخی از حرکت‌های فصلی و موسمی طالبان آسیب نمی‌بیند.

دیدارهای طالبان در اسلام آباد، مسکو- پکن ، معطوف به دوران پسا انتخابات افغانستان است، هر بازیگری در افغانستان تلاش می‌کند که از بیش‌ترین ظرفیت‌ها برای تعقیب منافع و خواست‌های خود در این کشور و نظام سیاسی افغانستان برخوردار شود. پاکستان هم به دلایل مختلف از جمله موقعیت ژئوپلیتیکی که دو کشور از آن برخوردار هستند، نوع قشربندی سیاسی مذهبی بین دو کشور، وضعیت خط دیورند و سایر مسائل تأثیرگذار دیگری که روابط افغانستان و پاکستان را متأثر می‌سازد، در قبال افغانستان بی‌تفاوت نخواهد بود، بلکه سعی خواهد کرد بیشترین تأثیرگذاری را برای آینده نظام سیاسی افغانستان داشته باشد تا بتواند توسط نیروهای نفوذی اش در نظام سیاسی فردای افغانستان، منافع خود را با هزینه کمتر دنبال کند.

ممکن است تداوم حضور آمریکا با مشکلات جدی مواجه باشد، اما این‌ که خواست واشنگتن در خصوص مسائل افغانستان یک‌جانبه‌گرایی است، شکی در آن نیست. ولی با این و جود نیز ممکن است همه فاکتورها به اراده بازیگران کاخ سفید برنگردد، بلکه آن چیزی که تعیین‌کننده است، واقعیت‌های بیرونی و تأثیرگذاری است که بازیگران منطقه‌ای در قضایای افغانستان دارند. نقش مسکو- پکن ، همسایه ها، سایر بازیگران دخیل در مسأله افغانستان را نمی توان نادیده گرفت. تا کنون هیچ بازیگر ، کنش‌گر سیاسی دخیل در مسائل افغانستان، هیچ گاه اعلام نکرده و نمی‌کند که ثبات افغانستان به ضرر آن‌ها است و صلح در اولویت آن‌ها نیست؛ حتی پاکستان هم همواره از ثبات و صلح افغانستان سخن رانده و می‌راند، ولی آن چیزی که عملا اتفاق می‌افتد؛ جنگ و جدال و خلق بحران‌ها از سوی این بازیگران در افغانستان است. این‌ها نشان‌گر یک نکته است که آن چیزی که برای همه بازیگران اهمیت دارد، منافع و خواست خود آنها است و این منافع و خواست، ممکن است زمانی از طریق صلح افغانستان پیگیری شود و روزی دیگر از طریق ایجاد ناامنی در افغانستان، گاه از طریق نظام طالبانی و گاه به شکل نظام دموکراتیک، این انعطاف به صورت جدی برای همه بازیگران وجود دارد، اما هیچ‌گاه یک موضع واحد و با ثبات از سوی بازیگران بیرونی برای حفظ ارزش‌ها یا ساختار دموکراتیک مبتنی بر قانون اساسی در افغانستان وجود ندارد.

شرایط و آرایش های داخلی افغانستان، تمایلات و اراده منطقه ای، بین المللی و نیز واشنگتن، به نحوی تنظیم و آماده می گردد تا همه به صورت نسبی به گفتمان صلح تن بدهند و بحث صلح را در الویت قرار دهند، مسلما با آغاز روند مذاکرات، نمایندگان طالبان به روند صلح خواهند پیوست تا حلقات تأثیرگذار و حامیان این گروه، بتوانند بیش از پیش اراده خود را در نظام سیاسی آینده افغانستان تعقیب و جستجو کنند. اینک آقای خلیل زاد، در سفر بین المللی اش، برنامه ای « مانیفست بروکسل» تدوین کرده است که با برنامه های نشست « بن» تفاوت هایی دارد و بر محور مشارکت و حضور دولت منتخب افغانستان در روند مذاکرات صلح بین الافغانی ، تاکید بیشتری دارد. ضمن آن که طرح صلح پیشنهادی آقای اشرف غنی موسوم به « طرح صلح کابل» نیز حاوی ابعادگسترده و جدی تر مذاکرات توافقی با طالبان و اسلام آباد است. شاید ادغام طرح های « مانیفست بروکسل» و« طرح صلح کابل» و نیز برآیند نتایج اجلاس های چهار جانبه اخیر: پاکستان- روسیه – چین- آمریکا- در مسکو و پکن ، راهگشای آتش بس، صلح با ثبات در افغانستان گردد.

 

منبع:http://peace-ipsc.org/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *