سه دهه پس از فروپاشی ابرقدرت شرق و آغاز عصر جهان تک قطبی، شاهد تغییرات گسترده در مهرههای بازی هستیم. غربیها با دقت به توسعه روابط همهجانبه چینیها و روسها در مسائل بینالمللی مینگرند، اما آنها به افقهای متفاوتی مینگرند. اگرچه هر یک از آنها رقیبی خطرناک برای بلوک غرب هستند، اما با اتحاد آنها در هر حوزهای، یک تهدید نوظهور و بینالمللی واقعی شکل میگیرد.
روسیه خواهان کسب بازارهای جدید، به دست آوردن حمایت پکن و توازن قدرت در برابر ایالات متحده است. اتحاد چین و روسیه، اهدافی فرامنطقهای و جهانی دارد. آنها برای کسب منافع خود از هر اقدامی استقبال میکنند. یک ائتلاف میان اتحادیه اروپا و روسیه از منافع آشکار اقتصادی و ژئوپلتیک برخوردار است. روسیه دارای منابع و توان نظامی موردنیاز اروپا برای حفاظت از مرزهایش است. ثبات در مناطقی نظیر سوریه و لیبی با حضور روسها تضمین خواهد شد.
این ائتلاف امنیتی با همکاریهای اقتصادی دو طرف تقویت خواهد شد. از ۲۰ شرکت خارجی فعال در کشور روسیه، ۹ شرکت اروپایی است. از ۲۰ مقصد برتر توریستهای روسی نیز ۱۰ کشور در اتحادیه اروپا قرار دارد. در مجموع، اتحادیه اروپا بزرگترین شریک تجاری روسیها به شمار میرود. اما امریکاییها مهمترین مخالف این همکاریها هستند. هر چند شاهد افول محبوبیت امریکاییها و روابط غیردوستانه کنونی با رهبران بروکسل هستیم.
نعمتی به نام جنگ تجاری
دولت چین که در قرن بیستم در زیر سایه ابرقدرت شرق قرار داشت، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی توانست در کمتر از سه دهه به یکی از بازیگران کلیدی اقتصاد دنیا تبدیل شود. این دو کشور همسایه دارای 400 سال تاریخ مشترک بوده و اختلافات مرزی دو طرف در جنگ محدود سال 1969 میلادی نیز حل و فصل شده است.
بالا گرفتن جنگ تجاری پکن و واشنگتن در ماههای اخیر میتواند پیامدهای بینالمللی و منطقهای چشمگیری برای دو کشور به همراه داشته باشد. منافع امریکا در اقیانوس آرام از اهمیت بالایی برخوردار است و سالهاست که ناوگان ارتش این کشور در این منطقه حضور دارد.
در شرایط کنونی، توسعه دامنه جنگ تجاری با چین ممکن است منافع واشنگتن را در آسیا با محدودیتهای بیشتری مواجه کند. همکاریهای دو کشور در شورای امنیت سازمان ملل به این قدرتهای منطقه اوراسیا اجازه میدهد تا اهداف امریکا را نابود کرده و از یکدیگر در برابر تهدیدات حمایت کنند.
چین بزرگترین شریک تجاری مسکو است و از سال ۲۰۱۵ میلادی، مسکو با پیشی گرفتن از عربستان سعودی به بزرگترین تأمینکننده نفت پکن تبدیل شده است. خط لوله جدید قدرت سیبری برای عرضه سالانه ۳۸ میلیارد متر مکعب گاز مردان یخی به چین در حال ساخت است. پیشبینی میشود در دسامبر سال ۲۰۱۹ میلادی، شاهد راهاندازی این پروژه باشیم.
چینیها 30 درصد سهام پروژه الانجی یامال در مناطق قطبی سیبری را در اختیار دارند. همکاریهای دو کشور در خاورمیانه و شرق آسیا نیز راهبردی بوده و هر دو در جهت دستیابی به اهداف مشترک تلاش میکنند. آنها با یک تهدید مشترک (ایالات متحده) روبهرو و خواهان تغییر نظم جهانی امریکامحور هستند.
روسیه خواهان استفاده از تجارب پکن در متنوع کردن اقتصاد خود است. با این اقدام، شاهد افزایش امنیت کرملین خواهیم بود. با وجود نگاه روسیه به بازار انرژی چین، آنها همچنان خواهان حفظ بازار اروپا نیز هستند و بخش اعظم گاز صادراتی به چین از میادین جدید گاز طبیعی خرسها در شرق و شمال شرقی تأمین خواهد شد. به نظر میرسد روابط تجاری پایدار با اروپا و چین، برگ برنده مسکو خواهد بود.
ساخت خط لولههای جدید صادرات گاز طبیعی روسیه به چین میتواند سهم 90 درصدی بازارهای اروپا در خریداران گاز مسکو را به 60 درصد کاهش دهد. همچنین چینیها معتقدند در صورت محاصره دریایی چین توسط ناوگان نیروی دریایی امریکا بر سر تایوان، صادرات گاز این خط لوله میتواند انرژی موردنیاز آنها را تأمین کند.
بدین ترتیب خط لولهها در دنیای امروز از تأثیرگذاری ژئوپلتیک بدون رقیبی برخوردار هستند. در شرایط کنونی نیز جنگ تجاری ترامپ و رویارویی با ایران ممکن است به تقویت بیشتر بلوک شرق و چالشهای امنیتی برای واشنگتن و غرب منتهی شود. البته چینیها نیز از انزوای جهانی مسکو برای چانهزنی و خرید گاز ارزان از روسیه بهره بردهاند.
هماکنون حجم اقتصاد چین شش تا هشت برابر اقتصاد روسیه است. به هر ترتیب، روابط غولهای جهانی با فرازونشیبهای زیادی روبهرو است و در دوره ترامپ شاهد افت و خیزهای گستردهای نیز خواهیم بود. در این شرایط، پیشبینی آینده سختترین کار خواهد بود.
منبع:http://www.mizenaft.com
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.