یکی از مسائل جاری و مهم کنونی منطقه غرب آسیا، بحران لبنان است که از ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹ آغاز شده است. این بحران با اعتراضات خیابانی آغاز و با استعفای نخستوزیر لبنان، سعد الحریری در ۲۹ اکتبر، همچنان با فراز و نشیبی تداوم دارد. اکنون اما این پرسشها وجود دارد که بسترها و زمینههای بحران کنونی لبنان چیست؟ و این تحولات به کدام سو پیش خواهد رفت؟ در پاسخ میتوان گفت اگرچه بحران لبنان دارای ریشههای عمیقی در داخل این کشور است ولی عوامل خارجی تأثیر بیشتری در بروز این بحران داشتهاند.
عدم موفقیت کابینه لبنان در بهبود شرایط اقتصادی، اعمال مالیاتهای جدید بهخصوص بر تماسهای آنلاین از طریق واتساپ و آتشسوزیهای متعدد در جنگلهای لبنان، اعتراضات متفرقهای که از سپتامبر ۲۰۱۹ آغاز شده بود را به یکباره در ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹ با فراخوانهایی که در فضای مجازی از طرف فعالان این عرصه صورت گرفت، جدیتر کرد. این اعتراضات که به شکل وسیعی سراسر لبنان را در برگرفت، در ابتدا با برخی مطالبات عمومی و معیشتی همراه بود و بهتدریج به مناقشات بین جریانات و گروههای سیاسی داخلی تبدیل شد.
در هفتههای اخیر و از زمان آغاز اعتراضات، سمیر جعجع رهبر حزب نیروهای لبنانی، ولید جنبلاط رهبر حزب سوسیالیست پیشرو و سامی الجمیل رهبر حزب کتائب لبنانی (موسوم به سه جیم) اقدام به همسو نشان دادن خود با اعتراضات کردند و حتی جعجع با اعلام استعفای چهار وزیر حزب متبوعش، خواهان استعفای دولت شد. سعد الحریری اما با برگزاری کنفرانس خبری اعلام کرد شرکای وی در کابینه مانع انجام اصلاحات هستند و به آنها برای همراهی با اصلاحات سه روز مهلت داد و در ادامه با ارائه برنامه اصلاحات اقتصادی و لغو مالیاتها خواهان حفظ آرامش مردم شد. مهمترین این اصلاحات عبارت بودند از: ۱. کاهش پنجاه درصدی حقوق وزرا و نمایندگان؛ ۲. افزایش سرمایهگذاری برای تولید برق؛ ۳. حذف وزارت امور رسانهای و چند نهاد دولتی؛ ۳. اختصاص بودجه بیشتر برای بهبود معیشت مردم؛ ۴. ارائه طرحهایی برای مبارزه با فساد مالی و جلوگیری از قاچاق.
از زمینههای خارجی اصلی وقوع بحران اخیر در لبنان، تلاش برخی بازیگران منطقهای برای مقابله با قدرت روزافزون ایران و محور مقاوت بوده است
در این میان سید حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان، میشل عون رئیسجمهوری لبنان، جبران باسیل رهبر حزب جریان آزاد ملی و نبیه بری رئیس مجلس و رهبر جنبش امل، با حمایت از مطالبات معترضان و تأکید بر اصلاحات، مخالفت خود را با استعفای کابینه اعلام کردند. با توجه به ادامه اعتراضات، سعد الحریری در ۲۹ اکتبر ۲۰۱۹، استعفای خود را تقدیم میشل عون کرد و خود را حامی معترضان معرفی کرد و خواستار تشکیل کابینه تکنوکرات و غیرسیاسی در لبنان شد. اما میشل عون، سید حسن نصرالله و نبیه بری با هشدار به اینکه تداوم وضعیت فعلی و عدم تشکیل سریع کابینه، زمینه را برای تداوم بحران و شکلگیری بیثباتی امنیتی در لبنان فراهم میکند، خواهان تشکیل سریع کابینه شدند. تا زمان نگارش این مطلب، رایزنیها برای تشکیل کابینه میان جریانات سیاسی ادامه داشته و اختلافات جدی در مورد شکل و ساختار کابینه در مورد تکنوکرات بودن و یا سیاسی بودن مانع تشکیل آن شده است. با توجه به مطالب فوقالذکر میتوان گفت بحران اخیر لبنان دارای بسترها و ریشههای فراوانی است که بخشی از آن دارای عوامل داخلی و بخش دیگر دارای عوامل خارجی است.
دلایل شکلگیری بحران لبنان
لبنان، کشوری برخاسته از بستر بیثباتی سیاسی، جنگ داخلی و اشغالگری رژیم صهیونیستی است و به همین دلیل از مشکلات اساسی در حوزههای مختلف رنج میبرد. این مشکلات عبارتاند از: ۱. بیکاری؛ ۲. فساد اداری و مالی؛ ۳. ضعف بودجه و بدهی خارجی؛ ۴. دولت ضعیف و جامعهی شبکهای؛ ۵. کاهش مشروعیت سیاستمداران کنونی لبنان به دلیل عدم تحقق وعدههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی، ناامیدی از کارآمدی سیاستمداران، فساد و سوءاستفاده از قدرت و وابستگی به قدرتهای منطقهای و بینالمللی به شکل آشکار؛ ۶. تداوم بیثباتی سیاسی؛ ۷. عدم توانایی دولت لبنان در مدیریت و توازنبخشی به فعالیت گروههای مدنی و فضای مجازی.
به صورت کلی همعرض شدن این مشکلات میتواند ظرفیت مناسبی برای تحریک لایههای اجتماعی باشد بهطوریکه تقریباً از همه اقشار و طوایف لبنان در اعتراضات اخیر حضور داشتند. به نظر میرسد تا زمانی که دولت و جریانات سیاسی لبنان فکری به حال حل این مشکلات نکنند، نارضایتی عمومی همچنان ادامه خواهد داشت و زمینه برای موجسواری و سوء استفاده قدرتهای منطقهای و بینالمللی فراهم خواهد بود.
از زمینههای خارجی اصلی وقوع بحران اخیر در لبنان، تلاش برخی بازیگران منطقهای برای مقابله با قدرت روزافزون ایران و محور مقاوت بوده است. این قدرت بهتدریج در حال افزایش و بهعنوان چالشی جدی برای محور غربی، عبری و عربی مطرح است، بهطوریکه توانسته موازنه قوا را به نفع خود تغییر دهد. نظریات رئالیستی عنوان میکنند که هرگاه در ساختار نظام بینالملل وضعیتی ایجاد شود که زمینهی برتری یکطرف فراهم شود، طرف مقابل موازنهسازی میکند و ممکن است با یکی از ابزارهای این موازنهسازی، به ایجاد بحران جدید بپردازد. این موضوع بعد از انتخابات سراسری لبنان بعد از چهار سال تأخیر در ششم می ۲۰۱۸ تثبیت شد بهطوریکه که نتیجه آن دستیابی حزبالله به ثلث معطل شد. این ثلث معطل، از اینجهت دارای اهمیت است که بدون رضایت برنده این سهم، هیچ تصمیم مهم سیاسی در لبنان که نیاز به دو سوم آرا دارد، اخذ نخواهد شد.
قطع کمکهای آمریکا به ارتش لبنان در شرایط فعلی که این ارتش نیازمند نقشآفرینی مثبت در تحولات و فرونشاندن اعتراضات خیابانی است را میتوان نشانه دیگری از نقشآفرینی ایالات متحده قلمداد کرد
حزبالله به غیر از ثلث معطل، با توجه به کسب ۲۹ کرسی ائتلاف همسو با جریان آزاد ملی عملاً اکثریت پارلمان را نیز در اختیار دارد. این در حالی است که جریان المستقبل و حزب نیروهای لبنانی همسو با محور غربی و عربی، جمعاً ۳۵ کرسی را به دست آوردهاند. اگر کرسیهای نزدیک به جریان چهارده مارس همچون حزب سوسیالیست ترقیخواه ولید جنبلاط و حزب کتائب را نیز به ایشان اضافه کنیم عملاً نمیتوانند حتی اکثریت شکننده در پارلمان را به دست آوردند. اگرچه سعد حریری بهعنوان رهبر جریان المستقبل، شکست را در انتخابات تجربه کرده بود ولی بر اساس یک توافق داخلی و منطقهای مبتنی بر اینکه میشل عون از جریان آزاد ملی، ریاست جمهوری را و سعد حریری نخستوزیری را در اختیار داشته باشد، حزبالله و متحدانش برای اینکه لبنان دچار بحران سیاسی جدیدی نشود با نخستوزیری سعد حریری موافقت کردند. با توجه به قدرت روزافزون محور مقاومت بهخصوص جنبش حزبالله در لبنان، رقبای منطقهای (عربستان سعودی، امارات متحده عربی و رژیم صهیونیستی) و بینالمللی (آمریکا) از هر فرصتی برای کاهش این حضور و نفوذ استفاده میکنند به همین دلیل سطح دخالت خارجی در لبنان بالاست.
از اینرو این بازیگران منتظرند تا انسجام راهبردی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران و همپیمانان منطقهایاش به ثمر بنشیند. بر اساس این راهبرد که از آن به راهبرد فشار حداکثری یاد میشود، آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران و گروههای مقاومت همچون حزبالله شدیدترین تحریمها و فشارهای امنیتی را وضع کرده و سعی دارد به این وسیله موجب تغییر رفتار ایران در سطح منطقهای و بینالمللی شود؛ اما با توجه به شرایط جدید محور مقاومت، میتوان گفت این راهبرد با بنبست روبرو شده است که دلایل آن عبارتاند از: ۱. توان مدیریت بحرانِ محور مقاومت؛ ۲. تغییر راهبرد جمهوری اسلامی ایران؛ ۳. عدم تمایل آمریکا به جنگ با ایران.
به نظر میرسد بحرانسازی در کشورهای همسو با محور مقاومت همچون عراق و لبنان در دستور کار محور غربی، عبری و عربی قرار گرفته تا از این طریق قدرت محور مقاومت را تحت تأثیر قرار دهند. به دلیل عدم تسلط کامل نهادهای امنیتی لبنان بر اوضاع امنیتی این کشور و همچنین وابستگی جریانهای قومی، مذهبی و سیاسی به رقبای منطقهای ایران، مجال برای فعالیت سرویسهای خارجی در لبنان فراهم است. گفتنی است مشکلات داخلی موجود در لبنان موضوع جدیدی نیست و بهنوعی اکثر کشورهای منطقه نیز با آن درگیر هستند. دعوت به تظاهرات و همانطور هماهنگیهای ایجاد شده نشان میدهد در عراق و لبنان بهطور همزمان یک اقدام برنامهریزیشده و بلندمدت وجود دارد که مدیریت آن نمیتواند صرفاً از محیط داخلی لبنان انجام شده باشد و به نظر میرسد برخی از سرویسهای رقیبِ محور مقاومت در آن دخیل هستند. مطرح شدن نام حزبالله لبنان که عموماً در صحنه اجرایی لبنان فعالیت آنچنانی ندارد و همچنین جمهوری اسلامی ایران از ابتدای ناآرامیهای اخیر، نشان از یک توطئه فراگیر از سوی محور غربی، عبری، عربی علیه محور مقاومت است که درصدد تضعیف محور مقاومت در لبنان است.
تشکیل کابینه تکنوکرات و غیرسیاسی که سعد الحریری بر آن تأکید دارد، یکی از سناریوهای آیندهی سیاسی لبنان است که شامل ایجاد یک کابینه به رهبری حریری یا یکی از شخصیتهای اهل سنت با وزرایی بدون وابستگی حزبی و سیاسی است
به صورت کلی با نگاهی به بحران لبنان میتوان نقش سیاسی و امنیتی چند کشور را در آن مشاهده کرد که در زیر به آن اشاره میشود:
۱- ایالاتمتحده آمریکا: با توجه به سطح تعارضات آمریکا با محور مقاومت و حزبالله لبنان، این کشور را میتوان یکی از بازیگران فعال در بحرانآفرینی کنونی لبنان دانست. نخست اینکه قدرت تأثیرگذاری آمریکا در میان گروههای مدنی و سازمانهای مردمنهاد لبنانی امری است که بسیاری از کارشناسان و ناظران مسائل لبنان بر آن تأکید دارند و این گروهها و سازمانها از فعالین اعتراضات اخیر هستند. از سوی دیگر موضعگیریهای مقامات آمریکایی همچون مایک پمپئو و دخالت آشکار وی در ارتباط دادن مسائل اخیر لبنان به حضور حزبالله در عرصه سیاسی و امنیتی و همچنین تحرکات سفارت آمریکا در میان جریانات سیاسی لبنان در دو ماه اخیر قابلتوجه است.
علاوه بر اینها به دلیل تسلط آمریکا بر اینترنت و فضای مجازی لبنان همچون توییتر، فیسبوک، واتساپ و اینستاگرام و بستن جهتدار حسابهای افراد، رسانهها و جریانات سیاسی نزدیک به محور مقاومت در این کشور همچون حسابهای توییتری شبکه المنار، تحرکات آمریکا با عناوینی همچون تروریسم در جهتدهی اعتراضات لبنان قابل مشاهده است. در ضمن قطع کمکهای آمریکا به ارتش لبنان در شرایط فعلی که این ارتش نیازمند نقشآفرینی مثبت در تحولات و فرونشاندن اعتراضات خیابانی است را میتوان نشانه دیگری از نقشآفرینی ایالات متحده قلمداد کرد.
۲- عربستان سعودی: نقش عربستان سعودی در بحران لبنان را میتوان در ابعاد سیاسی، امنیتی و رسانهای جستجو کرد. در ابعاد سیاسی همسویی جریانات نزدیک به عربستان همچون جریان المستقبل و گروههای وابسته به چهارده مارس در به هم ریختن اوضاع سیاسی آشکار است. بهطوریکه راهبردهای این جریانات منجر به استعفای دولت لبنان شد. علاوه بر این، سعد الحریری با استعفا و طرح مسائل مختلف زمینه بیثباتی سیاسی در لبنان را فراهم کرد که در راستای اهداف عربستان است. در ابعاد امنیتی نیز اخبار متعددی از حرکتهای مشکوک در میان راهپیمایان و همچنین حمایتهای مالی برای تداوم ناآرامیها وجود دارد. در بعد رسانهای نیز نقش رسانههای وابسته به عربستان سعودی بخصوص العربیه در ایجاد موج رسانهای علیه محور مقاومت و تداوم بحرانآفرینی قابلتوجه بوده است.
۳- امارات متحده عربی: اگرچه نقش امارات متحده عربی در اعتراضات اخیر لبنان کمتر از آمریکا و عربستان سعودی است ولی فعال شدن رسانههای اماراتی همچون اسکای نیوز از یکسو و برخی تحلیلها درباره روابط ویژه امارات با سمیر جعجع بهعنوان یکی از بحرانآفرینان تحولات جدید قابلتوجه است.
سناریوهای پیش روی بحران لبنان
با توجه به وضعیت کنونی لبنان میتوان چشمانداز بحران را «کاهش اعتراضات و تداوم نسبی ناآرامیها در سطح محدود» دانست. اگر ناآرامیهای اخیر را داخلی بدانیم، به دلیل حجم مشکلات لبنان و همچنین ارائه بستههای دولتی و تغییر کابینه نمیتوان انتظار داشت که نارضایتی مردم کاهش پیدا کند. اگر دلایل شکلگیری تظاهرات کنونی را خارجی بدانیم، باید گفت سرویسهای رقیب محور مقاومت در لبنان، توانستهاند تا حدودی موفق عمل کنند و احتمالاً بر اساس همین تجربه، اقدامات بعدی خود را ادامه خواهند داد. در مورد آیندهی تشکیل دولت لبنان، مسئلهای که همچنان باقی خواهند ماند شکل و ساختار کابینه است. در این رابطه سه سناریو مطرح است که عبارتاند از:
سناریو نخست: تشکیل کابینه تکنوکرات و غیرسیاسی: تشکیل کابینه تکنوکرات و غیرسیاسی که سعد الحریری بر آن تأکید دارد، یکی از سناریوهای آیندهی سیاسی لبنان است که شامل ایجاد یک کابینه به رهبری حریری یا یکی از شخصیتهای اهل سنت با وزرایی بدون وابستگی حزبی و سیاسی است که در حوزه تخصص خود دارای تجربه و تخصص کافی باشند. اگرچه تشکیل این کابینه در ظاهر یک پیشنهاد متعادل و جذاب است ولی با توجه به ساختار سیاسی و امنیتی لبنان تشکیل آن اگر غیرممکن نباشد ولی با دشواریهای زیادی روبروست که عبارتاند از:
اصولاً تشکیل کابینهی تکنوکرات و غیرسیاسی حتی در کشورهای توسعهیافته نیز اتفاق نمیافتد چه برسد به کشور لبنان که توسعه سیاسی در آن با چالشهای جدی روبروست و اصولاً همه افراد که بخواهند به مناصب بالای وزارتی برسند دارای گرایشات سیاسی و جناحی هستند و تشکیل کابینه اینچنینی بیشتر به یک بازی سیاسی برای از دور خارج کردن رقبای سیاسی است.
کابینه تکنوکرات و غیرسیاسی با مخالفت جدی احزاب و جریانات اصلی لبنان بهجز جریان المستقبل و چند حزب همسوی آن روبرو است. گفتنی است براساس توافقنامه طائف در ۱۹۸۹، بسیاری از اختیارات سیاسی و امنیتی لبنان از ریاست جمهوری به کابینه واگذار شده است. با توجه به این اختیارات، وجود نخستوزیر وابسته به یک جریان سیاسی همچون المستقبل یا طایفه اهل سنت در یک کابینهی غیرسیاسی، زمینه افزایش قدرت یک طایفه یا یک جریان سیاسی را ایجاد میکند و این امر نمیتواند مورد قبول جریانات اصلی سیاسی لبنان همچون حزبالله لبنان، جنبش امل و جریان آزاد ملی قرار گیرد.
تشکیل کابینه تکنوکرات با رهبری سعد الحریری و یا افراد نزدیک به وی بهنوعی مخدوش کردن انتخابات سراسری لبنان در سال ۲۰۱۸ است زیرا در این انتخابات جریانات نزدیک به حزبالله لبنان و هشت مارس پیروز شدند و مطرح کردن تشکیل کابینه بدون حضور جریان پیروز در انتخابات بهنوعی این فرضیه را تقویت میکند که سعد الحریری و مطرح کنندگان کابینه تکنوکرات در حقیقت به دنبال مخدوش کردن نتایج انتخابات و کسب پیروزی از طریق فشارهای سیاسی و اردوکشیهای خیابانی هستند.
با توجه به اهمیت بیانیهی تشکیل کابینه در ساختار سیاسی لبنان که عموماً توافق بر سر آن همواره با چالش روبرو بوده است، تأمین مطالبات احزاب و جریانات سیاسی در این کابینه غیرسیاسی بسیار چالش آفرین است، به ویژه اگر این کابینه با ریاست سعد الحریری باشد و سعی کند مطالباتمحور مقاومت بهخصوص در به رسمیت شناختن سلاح مقاومت را به چالش بکشد.
سناریو دوم) تشکیل کابینه ترکیبی از تکنوکراتها و سیاسیون: براساس این سناریو که جریانات اصلی پیروز همچون جریان آزاد ملی و حزبالله لبنان و جنبش امل برای گذر از بحران کنونی تا حدودی موافقت خود را با آن اعلام کردند اینگونه است که وزارتخانههای سیاسی و امنیتی همچون وزارت امور خارجه، وزارت دفاع، وزارت کشور در اختیار جریانات و احزاب سیاسی قرار گیرند و مابقی وزارتخانههای غیرسیاسی و تخصصی از میان افراد تکنوکرات و غیرسیاسی انتخاب شوند. این سناریو نیز با چالشهایی برای تشکیل کابینه روبرو است:
در شرایط فعلیِ سیاسی و امنیتی لبنان، رسیدن به توافق بر سر وزرای سیاسی و غیرسیاسی زمانبر بوده و نیازمند چانهزنیهای متعدد سیاسی است؛
تشکیل کابینه بدون حضور اکثر جریانات و احزاب سیاسی فعال در عرصه لبنان کار بسیار دشواری است و ممکن است جریاناتی همچون حزب سوسیالیست ترقیخواه، حزب نیروهای لبنانی، حزب کتائب، جریانات میانهرو اهل سنت لبنان، حزب المرده، حزب دموکراتیک لبنان و غیره، به دلیل عدم وجود سهمیه با آن موافقت نکنند.
تشکیل کابینه تکنوکرات با رهبری سعد الحریری و یا افراد نزدیک به وی بهنوعی مخدوش کردن انتخابات سراسری لبنان در سال ۲۰۱۸ است زیرا در این انتخابات جریانات نزدیک به حزبالله لبنان و هشت مارس پیروز شدند
سناریو سوم) تشکیل مجدد کابینهی وحدت ملی: در این سناریو گروهها و احزاب لبنانی با تغییر بخشی از اعضای کابینه به دنبال تشکیل کابینهی جدیدی با حضور احزاب و جریانات سیاسی همچون گذشته برآیند؛ اما تشکیل چنین کابینهای نیز با چالشهایی روبرو است:
بخشی از اعتراضات کنونی لبنان حاصل شکل گذشته کابینه یعنی کابینهی وحدت ملی است و تداوم شرایط گذشته با تغییراتی اندک ممکن است موجب افزایش مجدد اعتراضات شود؛
سعد الحریری و سمیر جعجع با تشکیل مجدد کابینه وحدت ملی مخالفاند. در این صورت باید کابینهای بدون حضور این جریانات تشکیل شود که نتیجهی آن تداوم بنبست در تصمیمات اساسی بهخصوص تشکیل کابینه جدید خواهد بود.
با توجه به سه سناریو مطرح شده به نظر میرسد سناریوی دوم یعنی کابینهی متشکل از تکنوکراتها و سیاسیون و سناریوی سوم، یعنی تشکیل دولت وحدت ملی از قابلیت بیشتری نسبت به سناریو اول یعنی تشکیل کابینه تکنوکرات غیرسیاسی برخوردار باشد، بهخصوص اینکه سناریو دوم مورد توافق جریانات بزرگ لبنان قرار دارد.
نتیجهگیری
در مجموع اگرچه عوامل داخلی در بحران لبنان تأثیر داشتهاند ولی دخالتهای خارجی در آن پررنگ است. بخصوص اینکه بعد از عدم موفقیت راهبرد فشار حداکثری بر محور مقاومت، به نظر میرسد راهبرد محور غربی-عبری-عربی به سمت ایجاد زمین سوخته از طریق بحرانآفرینی و آشوبسازی در کشورهای همسو با محور مقاومت پیش رفته است. در این شرایط دستگاه سیاست خارجی ایران باید با رصد دقیق تحولات لبنان و عراق، به نظام سیاسی و امنیتی لبنان کمک کند تا بحران اخیر را پشت سر بگذارد و مانع بیثباتی سیاسی و امنیتی در این کشور و همچنین عراق شود. جمهوری اسلامی ایران با حمایت از مطالبات بهحق مردم و دعوت از احزاب و جریانات سیاسی لبنان برای تأمین آنها، خواهان عدم دخالت قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای در امور لبنان شده و به حمایت از ساختار سیاسی و امنیتی این کشور پرداخته است؛ زیرا بر این باور است که مطالبات مردمی در آشوبهای خیابانی به سرانجام نخواهد رسید. در مجموع اما به نظر میرسد محور غربی، عبری و عربی با تمام امکانات سیاسی و امنیتی، قدرت تغییر معادلات در لبنان را ندارد و محور مقاومت همچنان برتری را در این کشور در دست خواهد داشت.
یکی از مسائل جاری و مهم کنونی منطقه غرب آسیا، بحران لبنان است که از ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹ آغاز شده است. این بحران با اعتراضات خیابانی آغاز و با استعفای نخستوزیر لبنان، سعد الحریری در ۲۹ اکتبر، همچنان با فراز و نشیبی تداوم دارد. اکنون اما این پرسشها وجود دارد که بسترها و زمینههای بحران کنونی لبنان چیست؟ و این تحولات به کدام سو پیش خواهد رفت؟ در پاسخ میتوان گفت اگرچه بحران لبنان دارای ریشههای عمیقی در داخل این کشور است ولی عوامل خارجی تأثیر بیشتری در بروز این بحران داشتهاند.
عدم موفقیت کابینه لبنان در بهبود شرایط اقتصادی، اعمال مالیاتهای جدید بهخصوص بر تماسهای آنلاین از طریق واتساپ و آتشسوزیهای متعدد در جنگلهای لبنان، اعتراضات متفرقهای که از سپتامبر ۲۰۱۹ آغاز شده بود را به یکباره در ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹ با فراخوانهایی که در فضای مجازی از طرف فعالان این عرصه صورت گرفت، جدیتر کرد. این اعتراضات که به شکل وسیعی سراسر لبنان را در برگرفت، در ابتدا با برخی مطالبات عمومی و معیشتی همراه بود و بهتدریج به مناقشات بین جریانات و گروههای سیاسی داخلی تبدیل شد.
در هفتههای اخیر و از زمان آغاز اعتراضات، سمیر جعجع رهبر حزب نیروهای لبنانی، ولید جنبلاط رهبر حزب سوسیالیست پیشرو و سامی الجمیل رهبر حزب کتائب لبنانی (موسوم به سه جیم) اقدام به همسو نشان دادن خود با اعتراضات کردند و حتی جعجع با اعلام استعفای چهار وزیر حزب متبوعش، خواهان استعفای دولت شد. سعد الحریری اما با برگزاری کنفرانس خبری اعلام کرد شرکای وی در کابینه مانع انجام اصلاحات هستند و به آنها برای همراهی با اصلاحات سه روز مهلت داد و در ادامه با ارائه برنامه اصلاحات اقتصادی و لغو مالیاتها خواهان حفظ آرامش مردم شد. مهمترین این اصلاحات عبارت بودند از: ۱. کاهش پنجاه درصدی حقوق وزرا و نمایندگان؛ ۲. افزایش سرمایهگذاری برای تولید برق؛ ۳. حذف وزارت امور رسانهای و چند نهاد دولتی؛ ۳. اختصاص بودجه بیشتر برای بهبود معیشت مردم؛ ۴. ارائه طرحهایی برای مبارزه با فساد مالی و جلوگیری از قاچاق.
از زمینههای خارجی اصلی وقوع بحران اخیر در لبنان، تلاش برخی بازیگران منطقهای برای مقابله با قدرت روزافزون ایران و محور مقاوت بوده است
در این میان سید حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان، میشل عون رئیسجمهوری لبنان، جبران باسیل رهبر حزب جریان آزاد ملی و نبیه بری رئیس مجلس و رهبر جنبش امل، با حمایت از مطالبات معترضان و تأکید بر اصلاحات، مخالفت خود را با استعفای کابینه اعلام کردند. با توجه به ادامه اعتراضات، سعد الحریری در ۲۹ اکتبر ۲۰۱۹، استعفای خود را تقدیم میشل عون کرد و خود را حامی معترضان معرفی کرد و خواستار تشکیل کابینه تکنوکرات و غیرسیاسی در لبنان شد. اما میشل عون، سید حسن نصرالله و نبیه بری با هشدار به اینکه تداوم وضعیت فعلی و عدم تشکیل سریع کابینه، زمینه را برای تداوم بحران و شکلگیری بیثباتی امنیتی در لبنان فراهم میکند، خواهان تشکیل سریع کابینه شدند. تا زمان نگارش این مطلب، رایزنیها برای تشکیل کابینه میان جریانات سیاسی ادامه داشته و اختلافات جدی در مورد شکل و ساختار کابینه در مورد تکنوکرات بودن و یا سیاسی بودن مانع تشکیل آن شده است. با توجه به مطالب فوقالذکر میتوان گفت بحران اخیر لبنان دارای بسترها و ریشههای فراوانی است که بخشی از آن دارای عوامل داخلی و بخش دیگر دارای عوامل خارجی است.
دلایل شکلگیری بحران لبنان
لبنان، کشوری برخاسته از بستر بیثباتی سیاسی، جنگ داخلی و اشغالگری رژیم صهیونیستی است و به همین دلیل از مشکلات اساسی در حوزههای مختلف رنج میبرد. این مشکلات عبارتاند از: ۱. بیکاری؛ ۲. فساد اداری و مالی؛ ۳. ضعف بودجه و بدهی خارجی؛ ۴. دولت ضعیف و جامعهی شبکهای؛ ۵. کاهش مشروعیت سیاستمداران کنونی لبنان به دلیل عدم تحقق وعدههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی، ناامیدی از کارآمدی سیاستمداران، فساد و سوءاستفاده از قدرت و وابستگی به قدرتهای منطقهای و بینالمللی به شکل آشکار؛ ۶. تداوم بیثباتی سیاسی؛ ۷. عدم توانایی دولت لبنان در مدیریت و توازنبخشی به فعالیت گروههای مدنی و فضای مجازی.
به صورت کلی همعرض شدن این مشکلات میتواند ظرفیت مناسبی برای تحریک لایههای اجتماعی باشد بهطوریکه تقریباً از همه اقشار و طوایف لبنان در اعتراضات اخیر حضور داشتند. به نظر میرسد تا زمانی که دولت و جریانات سیاسی لبنان فکری به حال حل این مشکلات نکنند، نارضایتی عمومی همچنان ادامه خواهد داشت و زمینه برای موجسواری و سوء استفاده قدرتهای منطقهای و بینالمللی فراهم خواهد بود.
از زمینههای خارجی اصلی وقوع بحران اخیر در لبنان، تلاش برخی بازیگران منطقهای برای مقابله با قدرت روزافزون ایران و محور مقاوت بوده است. این قدرت بهتدریج در حال افزایش و بهعنوان چالشی جدی برای محور غربی، عبری و عربی مطرح است، بهطوریکه توانسته موازنه قوا را به نفع خود تغییر دهد. نظریات رئالیستی عنوان میکنند که هرگاه در ساختار نظام بینالملل وضعیتی ایجاد شود که زمینهی برتری یکطرف فراهم شود، طرف مقابل موازنهسازی میکند و ممکن است با یکی از ابزارهای این موازنهسازی، به ایجاد بحران جدید بپردازد. این موضوع بعد از انتخابات سراسری لبنان بعد از چهار سال تأخیر در ششم می ۲۰۱۸ تثبیت شد بهطوریکه که نتیجه آن دستیابی حزبالله به ثلث معطل شد. این ثلث معطل، از اینجهت دارای اهمیت است که بدون رضایت برنده این سهم، هیچ تصمیم مهم سیاسی در لبنان که نیاز به دو سوم آرا دارد، اخذ نخواهد شد.
قطع کمکهای آمریکا به ارتش لبنان در شرایط فعلی که این ارتش نیازمند نقشآفرینی مثبت در تحولات و فرونشاندن اعتراضات خیابانی است را میتوان نشانه دیگری از نقشآفرینی ایالات متحده قلمداد کرد
حزبالله به غیر از ثلث معطل، با توجه به کسب ۲۹ کرسی ائتلاف همسو با جریان آزاد ملی عملاً اکثریت پارلمان را نیز در اختیار دارد. این در حالی است که جریان المستقبل و حزب نیروهای لبنانی همسو با محور غربی و عربی، جمعاً ۳۵ کرسی را به دست آوردهاند. اگر کرسیهای نزدیک به جریان چهارده مارس همچون حزب سوسیالیست ترقیخواه ولید جنبلاط و حزب کتائب را نیز به ایشان اضافه کنیم عملاً نمیتوانند حتی اکثریت شکننده در پارلمان را به دست آوردند. اگرچه سعد حریری بهعنوان رهبر جریان المستقبل، شکست را در انتخابات تجربه کرده بود ولی بر اساس یک توافق داخلی و منطقهای مبتنی بر اینکه میشل عون از جریان آزاد ملی، ریاست جمهوری را و سعد حریری نخستوزیری را در اختیار داشته باشد، حزبالله و متحدانش برای اینکه لبنان دچار بحران سیاسی جدیدی نشود با نخستوزیری سعد حریری موافقت کردند. با توجه به قدرت روزافزون محور مقاومت بهخصوص جنبش حزبالله در لبنان، رقبای منطقهای (عربستان سعودی، امارات متحده عربی و رژیم صهیونیستی) و بینالمللی (آمریکا) از هر فرصتی برای کاهش این حضور و نفوذ استفاده میکنند به همین دلیل سطح دخالت خارجی در لبنان بالاست.
از اینرو این بازیگران منتظرند تا انسجام راهبردی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران و همپیمانان منطقهایاش به ثمر بنشیند. بر اساس این راهبرد که از آن به راهبرد فشار حداکثری یاد میشود، آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران و گروههای مقاومت همچون حزبالله شدیدترین تحریمها و فشارهای امنیتی را وضع کرده و سعی دارد به این وسیله موجب تغییر رفتار ایران در سطح منطقهای و بینالمللی شود؛ اما با توجه به شرایط جدید محور مقاومت، میتوان گفت این راهبرد با بنبست روبرو شده است که دلایل آن عبارتاند از: ۱. توان مدیریت بحرانِ محور مقاومت؛ ۲. تغییر راهبرد جمهوری اسلامی ایران؛ ۳. عدم تمایل آمریکا به جنگ با ایران.
به نظر میرسد بحرانسازی در کشورهای همسو با محور مقاومت همچون عراق و لبنان در دستور کار محور غربی، عبری و عربی قرار گرفته تا از این طریق قدرت محور مقاومت را تحت تأثیر قرار دهند. به دلیل عدم تسلط کامل نهادهای امنیتی لبنان بر اوضاع امنیتی این کشور و همچنین وابستگی جریانهای قومی، مذهبی و سیاسی به رقبای منطقهای ایران، مجال برای فعالیت سرویسهای خارجی در لبنان فراهم است. گفتنی است مشکلات داخلی موجود در لبنان موضوع جدیدی نیست و بهنوعی اکثر کشورهای منطقه نیز با آن درگیر هستند. دعوت به تظاهرات و همانطور هماهنگیهای ایجاد شده نشان میدهد در عراق و لبنان بهطور همزمان یک اقدام برنامهریزیشده و بلندمدت وجود دارد که مدیریت آن نمیتواند صرفاً از محیط داخلی لبنان انجام شده باشد و به نظر میرسد برخی از سرویسهای رقیبِ محور مقاومت در آن دخیل هستند. مطرح شدن نام حزبالله لبنان که عموماً در صحنه اجرایی لبنان فعالیت آنچنانی ندارد و همچنین جمهوری اسلامی ایران از ابتدای ناآرامیهای اخیر، نشان از یک توطئه فراگیر از سوی محور غربی، عبری، عربی علیه محور مقاومت است که درصدد تضعیف محور مقاومت در لبنان است.
تشکیل کابینه تکنوکرات و غیرسیاسی که سعد الحریری بر آن تأکید دارد، یکی از سناریوهای آیندهی سیاسی لبنان است که شامل ایجاد یک کابینه به رهبری حریری یا یکی از شخصیتهای اهل سنت با وزرایی بدون وابستگی حزبی و سیاسی است
به صورت کلی با نگاهی به بحران لبنان میتوان نقش سیاسی و امنیتی چند کشور را در آن مشاهده کرد که در زیر به آن اشاره میشود:
۱- ایالاتمتحده آمریکا: با توجه به سطح تعارضات آمریکا با محور مقاومت و حزبالله لبنان، این کشور را میتوان یکی از بازیگران فعال در بحرانآفرینی کنونی لبنان دانست. نخست اینکه قدرت تأثیرگذاری آمریکا در میان گروههای مدنی و سازمانهای مردمنهاد لبنانی امری است که بسیاری از کارشناسان و ناظران مسائل لبنان بر آن تأکید دارند و این گروهها و سازمانها از فعالین اعتراضات اخیر هستند. از سوی دیگر موضعگیریهای مقامات آمریکایی همچون مایک پمپئو و دخالت آشکار وی در ارتباط دادن مسائل اخیر لبنان به حضور حزبالله در عرصه سیاسی و امنیتی و همچنین تحرکات سفارت آمریکا در میان جریانات سیاسی لبنان در دو ماه اخیر قابلتوجه است.
علاوه بر اینها به دلیل تسلط آمریکا بر اینترنت و فضای مجازی لبنان همچون توییتر، فیسبوک، واتساپ و اینستاگرام و بستن جهتدار حسابهای افراد، رسانهها و جریانات سیاسی نزدیک به محور مقاومت در این کشور همچون حسابهای توییتری شبکه المنار، تحرکات آمریکا با عناوینی همچون تروریسم در جهتدهی اعتراضات لبنان قابل مشاهده است. در ضمن قطع کمکهای آمریکا به ارتش لبنان در شرایط فعلی که این ارتش نیازمند نقشآفرینی مثبت در تحولات و فرونشاندن اعتراضات خیابانی است را میتوان نشانه دیگری از نقشآفرینی ایالات متحده قلمداد کرد.
۲- عربستان سعودی: نقش عربستان سعودی در بحران لبنان را میتوان در ابعاد سیاسی، امنیتی و رسانهای جستجو کرد. در ابعاد سیاسی همسویی جریانات نزدیک به عربستان همچون جریان المستقبل و گروههای وابسته به چهارده مارس در به هم ریختن اوضاع سیاسی آشکار است. بهطوریکه راهبردهای این جریانات منجر به استعفای دولت لبنان شد. علاوه بر این، سعد الحریری با استعفا و طرح مسائل مختلف زمینه بیثباتی سیاسی در لبنان را فراهم کرد که در راستای اهداف عربستان است. در ابعاد امنیتی نیز اخبار متعددی از حرکتهای مشکوک در میان راهپیمایان و همچنین حمایتهای مالی برای تداوم ناآرامیها وجود دارد. در بعد رسانهای نیز نقش رسانههای وابسته به عربستان سعودی بخصوص العربیه در ایجاد موج رسانهای علیه محور مقاومت و تداوم بحرانآفرینی قابلتوجه بوده است.
۳- امارات متحده عربی: اگرچه نقش امارات متحده عربی در اعتراضات اخیر لبنان کمتر از آمریکا و عربستان سعودی است ولی فعال شدن رسانههای اماراتی همچون اسکای نیوز از یکسو و برخی تحلیلها درباره روابط ویژه امارات با سمیر جعجع بهعنوان یکی از بحرانآفرینان تحولات جدید قابلتوجه است.
سناریوهای پیش روی بحران لبنان
با توجه به وضعیت کنونی لبنان میتوان چشمانداز بحران را «کاهش اعتراضات و تداوم نسبی ناآرامیها در سطح محدود» دانست. اگر ناآرامیهای اخیر را داخلی بدانیم، به دلیل حجم مشکلات لبنان و همچنین ارائه بستههای دولتی و تغییر کابینه نمیتوان انتظار داشت که نارضایتی مردم کاهش پیدا کند. اگر دلایل شکلگیری تظاهرات کنونی را خارجی بدانیم، باید گفت سرویسهای رقیب محور مقاومت در لبنان، توانستهاند تا حدودی موفق عمل کنند و احتمالاً بر اساس همین تجربه، اقدامات بعدی خود را ادامه خواهند داد. در مورد آیندهی تشکیل دولت لبنان، مسئلهای که همچنان باقی خواهند ماند شکل و ساختار کابینه است. در این رابطه سه سناریو مطرح است که عبارتاند از:
سناریو نخست: تشکیل کابینه تکنوکرات و غیرسیاسی: تشکیل کابینه تکنوکرات و غیرسیاسی که سعد الحریری بر آن تأکید دارد، یکی از سناریوهای آیندهی سیاسی لبنان است که شامل ایجاد یک کابینه به رهبری حریری یا یکی از شخصیتهای اهل سنت با وزرایی بدون وابستگی حزبی و سیاسی است که در حوزه تخصص خود دارای تجربه و تخصص کافی باشند. اگرچه تشکیل این کابینه در ظاهر یک پیشنهاد متعادل و جذاب است ولی با توجه به ساختار سیاسی و امنیتی لبنان تشکیل آن اگر غیرممکن نباشد ولی با دشواریهای زیادی روبروست که عبارتاند از:
اصولاً تشکیل کابینهی تکنوکرات و غیرسیاسی حتی در کشورهای توسعهیافته نیز اتفاق نمیافتد چه برسد به کشور لبنان که توسعه سیاسی در آن با چالشهای جدی روبروست و اصولاً همه افراد که بخواهند به مناصب بالای وزارتی برسند دارای گرایشات سیاسی و جناحی هستند و تشکیل کابینه اینچنینی بیشتر به یک بازی سیاسی برای از دور خارج کردن رقبای سیاسی است.
کابینه تکنوکرات و غیرسیاسی با مخالفت جدی احزاب و جریانات اصلی لبنان بهجز جریان المستقبل و چند حزب همسوی آن روبرو است. گفتنی است براساس توافقنامه طائف در ۱۹۸۹، بسیاری از اختیارات سیاسی و امنیتی لبنان از ریاست جمهوری به کابینه واگذار شده است. با توجه به این اختیارات، وجود نخستوزیر وابسته به یک جریان سیاسی همچون المستقبل یا طایفه اهل سنت در یک کابینهی غیرسیاسی، زمینه افزایش قدرت یک طایفه یا یک جریان سیاسی را ایجاد میکند و این امر نمیتواند مورد قبول جریانات اصلی سیاسی لبنان همچون حزبالله لبنان، جنبش امل و جریان آزاد ملی قرار گیرد.
تشکیل کابینه تکنوکرات با رهبری سعد الحریری و یا افراد نزدیک به وی بهنوعی مخدوش کردن انتخابات سراسری لبنان در سال ۲۰۱۸ است زیرا در این انتخابات جریانات نزدیک به حزبالله لبنان و هشت مارس پیروز شدند و مطرح کردن تشکیل کابینه بدون حضور جریان پیروز در انتخابات بهنوعی این فرضیه را تقویت میکند که سعد الحریری و مطرح کنندگان کابینه تکنوکرات در حقیقت به دنبال مخدوش کردن نتایج انتخابات و کسب پیروزی از طریق فشارهای سیاسی و اردوکشیهای خیابانی هستند.
با توجه به اهمیت بیانیهی تشکیل کابینه در ساختار سیاسی لبنان که عموماً توافق بر سر آن همواره با چالش روبرو بوده است، تأمین مطالبات احزاب و جریانات سیاسی در این کابینه غیرسیاسی بسیار چالش آفرین است، به ویژه اگر این کابینه با ریاست سعد الحریری باشد و سعی کند مطالباتمحور مقاومت بهخصوص در به رسمیت شناختن سلاح مقاومت را به چالش بکشد.
سناریو دوم) تشکیل کابینه ترکیبی از تکنوکراتها و سیاسیون: براساس این سناریو که جریانات اصلی پیروز همچون جریان آزاد ملی و حزبالله لبنان و جنبش امل برای گذر از بحران کنونی تا حدودی موافقت خود را با آن اعلام کردند اینگونه است که وزارتخانههای سیاسی و امنیتی همچون وزارت امور خارجه، وزارت دفاع، وزارت کشور در اختیار جریانات و احزاب سیاسی قرار گیرند و مابقی وزارتخانههای غیرسیاسی و تخصصی از میان افراد تکنوکرات و غیرسیاسی انتخاب شوند. این سناریو نیز با چالشهایی برای تشکیل کابینه روبرو است:
در شرایط فعلیِ سیاسی و امنیتی لبنان، رسیدن به توافق بر سر وزرای سیاسی و غیرسیاسی زمانبر بوده و نیازمند چانهزنیهای متعدد سیاسی است؛
تشکیل کابینه بدون حضور اکثر جریانات و احزاب سیاسی فعال در عرصه لبنان کار بسیار دشواری است و ممکن است جریاناتی همچون حزب سوسیالیست ترقیخواه، حزب نیروهای لبنانی، حزب کتائب، جریانات میانهرو اهل سنت لبنان، حزب المرده، حزب دموکراتیک لبنان و غیره، به دلیل عدم وجود سهمیه با آن موافقت نکنند.
تشکیل کابینه تکنوکرات با رهبری سعد الحریری و یا افراد نزدیک به وی بهنوعی مخدوش کردن انتخابات سراسری لبنان در سال ۲۰۱۸ است زیرا در این انتخابات جریانات نزدیک به حزبالله لبنان و هشت مارس پیروز شدند
سناریو سوم) تشکیل مجدد کابینهی وحدت ملی: در این سناریو گروهها و احزاب لبنانی با تغییر بخشی از اعضای کابینه به دنبال تشکیل کابینهی جدیدی با حضور احزاب و جریانات سیاسی همچون گذشته برآیند؛ اما تشکیل چنین کابینهای نیز با چالشهایی روبرو است:
بخشی از اعتراضات کنونی لبنان حاصل شکل گذشته کابینه یعنی کابینهی وحدت ملی است و تداوم شرایط گذشته با تغییراتی اندک ممکن است موجب افزایش مجدد اعتراضات شود؛
سعد الحریری و سمیر جعجع با تشکیل مجدد کابینه وحدت ملی مخالفاند. در این صورت باید کابینهای بدون حضور این جریانات تشکیل شود که نتیجهی آن تداوم بنبست در تصمیمات اساسی بهخصوص تشکیل کابینه جدید خواهد بود.
با توجه به سه سناریو مطرح شده به نظر میرسد سناریوی دوم یعنی کابینهی متشکل از تکنوکراتها و سیاسیون و سناریوی سوم، یعنی تشکیل دولت وحدت ملی از قابلیت بیشتری نسبت به سناریو اول یعنی تشکیل کابینه تکنوکرات غیرسیاسی برخوردار باشد، بهخصوص اینکه سناریو دوم مورد توافق جریانات بزرگ لبنان قرار دارد.
نتیجهگیری
در مجموع اگرچه عوامل داخلی در بحران لبنان تأثیر داشتهاند ولی دخالتهای خارجی در آن پررنگ است. بخصوص اینکه بعد از عدم موفقیت راهبرد فشار حداکثری بر محور مقاومت، به نظر میرسد راهبرد محور غربی-عبری-عربی به سمت ایجاد زمین سوخته از طریق بحرانآفرینی و آشوبسازی در کشورهای همسو با محور مقاومت پیش رفته است. در این شرایط دستگاه سیاست خارجی ایران باید با رصد دقیق تحولات لبنان و عراق، به نظام سیاسی و امنیتی لبنان کمک کند تا بحران اخیر را پشت سر بگذارد و مانع بیثباتی سیاسی و امنیتی در این کشور و همچنین عراق شود. جمهوری اسلامی ایران با حمایت از مطالبات بهحق مردم و دعوت از احزاب و جریانات سیاسی لبنان برای تأمین آنها، خواهان عدم دخالت قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای در امور لبنان شده و به حمایت از ساختار سیاسی و امنیتی این کشور پرداخته است؛ زیرا بر این باور است که مطالبات مردمی در آشوبهای خیابانی به سرانجام نخواهد رسید. در مجموع اما به نظر میرسد محور غربی، عبری و عربی با تمام امکانات سیاسی و امنیتی، قدرت تغییر معادلات در لبنان را ندارد و محور مقاومت همچنان برتری را در این کشور در دست خواهد داشت.
منبع:http://tabyincenter.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.