اما با توجه به سیر تحولات هفته های اخیر برخی از تحلیلگران با زیر سوال بردن گزینه نه جنگ نه مذاکره، وقوع جنگی قریب الوقوع در صورت عدم مذاکره را محتمل تر از همیشه دانسته اند.
آنچه بدیهی به نظر می رسد این است که ایران در شرایط کنونی حاضر به مذاکره با آمریکا نیست. در چرایی این امر دیدگاههای مختلفی مطرح شده است از جمله اینکه: به دلیل فروپاشی اقتصاد ایران، توازن قوا به نفع جمهوری اسلامی نیست لذا مسئولان کشور می خواهند با درآمد فروش محدود نفت و نیز تکیه بر توان موشکی، وضع را به همین صورت تا سال ۲۰۲۰ و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نگه دارند و امیدوارند که آن زمان وضعیت ترامپ تغییرکند و آن وقت پای میز مذاکره بروند.
ولی دکتر زیباکلام معتقد است که دشمنی با غرب، نابودی اسرائیل، صدورانقلاب و بالاخره و در راس همه آنها، آمریکاستیزی عملا به هویت و ایدئولوژی نظام بدل شدهاست؛ به نحوی که هر تلاشی در جهت گشودن باب مذاکره و تنشزدایی با آمریکا، نظام را با بحران هویت روبرو میسازد. همچنان که بعد از توافق هستهای که اندکی فضای دشمنی میان ایران و آمریکا تلطیف شده بود، تلاشهایی صورت گرفت تا مبادا سر سوزنی از دشمنی میان ایران و آمریکا کاسته شود.
در تایید این نظریه، هفته نامه صبح صادق وابسته به سپاه پاسداران در شماره ۸۹۶ خود که در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ انتشار یافت می نویسد: «مشکل آمریکا با ایران یک مشکل ایدئولوژیک، بنیادین و موجودیتی است که از طریق مذاکره و مصالحه و سازش هم حل و فصل نمیشود. جمهوری اسلامی ایران براساس آموزههای دینی، قرآنی و اسلامی در پی برپایی تمدن نوین اسلامی است؛ تمدنی که باید مقدمه پدیدهای به نام «ظهور» باشد؛ موضوعی که برای آمریکا که یک دولت استکباری و سلطهطلب است، تحت هیچ شرایطی قابل پذیرش نیست.»
دیدگاه دیگر که بسیاری از منتقدان سیاست خارجی کشور و طرفداران مذاکرات برجام در شرایط فعلی نیز آن را قبول دارند آن است که مذاکره با آمریکای ترامپ، بدون دستورکاری برای مذاکره و تضمینی برای پایبندی به نتیجه، و موضع تحقیرآمیز دولت آمریکا درست نیست. آغاز هر مذاکرهای در این شرایط به معنای پذیرفتن ادعاهای زورگویانه و غیرمنطقی طرف مقابل است و هیچ دستاوردی نخواهد داشت. ایران تا کنون بارها در امور گوناگون با آمریکایی ها مذاکره کرده است. درباره عراق، درباره افغانستان و درباره مساله هستهای. بنابراین ایران نبوده که میز مذاکره را ترک کرده است. کسی دارد شعار درخواست مذاکره را می دهد که پیشتر نتایج مهمترین مذاکرات سیاسی در قرن 21 را پاره کرده و به آن ملتزم نیست. این را مذاکره نمیگویند. اگر اسمش را مذاکره بگذارند رسمش تسلیم است.
ولی آقای یوسفی اشکوری در رد این دیدگاه، ضمن اذعان به بدعملی و خودکامگی دولتهای آمریکا در این چهل سال، بر این باور است که رهبری نظام هرگز (جز در شرایط اضطرار و آن هم از باب «اکل میته») به جد وارد مذاکره و مصالحه با آمریکا نشده است.
وی اضافه می کند: در طول این چهل سال فرصتهای پر بهایی پیش آمده که مسئولان جمهوری اسلامی نه تنها از آنها استفاده نکرده بلکه فرصت سوزی کرده و سرمایهها و برگهای برنده و مفید برای میز مذاکره را بر باد دادهاند. در ماجرای جنگ پر هزینه هشت ساله بارها مجالی برای پایان عزتمندانه جنگ پیش آمد اما به هر دلیل، فرصتسوزی شد. در دوران هشت ساله اصلاحات و ریاست جمهوری رئیس دولتی که سیاست تنش زدایی را در روابط خارجی دنبال میکرد، و از ان طرف حضور یک رئیس جمهور دموکرات (کلینتون) و متمایل به گفتگو و احیانا مصالحه در کاخ سفید چه شد؟ در دوران ریاست جمهوری اوباما؛ حاصل نشدن گشایشی در امور از یک جهت به دلیل به قدرت رسیدن دولتی فاشیست و خودشیفته در آمریکا و خروج از برجام بود ولی نیم دیگر داستان معلول سیاستهای رهبران ایران بود. با این تفاصیل چه زمانی شرایط برای مذاکره سازنده و تأمین کننده منافع ملی فراهم میشود؟ اگر بنا بر استناد به کارنامه منفی دو سوی منازعه باشد، احتمالا هرگز چنین نخواهد شد.
امر دیگری که همه ناظران سیاسی بر آن متفق القولند آن است که آمریکا قصد حمله به ایران و فروافتادن در ورطه جنگی دیگر را ندارد به ویژه آنکه رقابت های انتخاباتی در امریکا آغاز شده است و وقوع یک جنگ می تواند شانس ترامپ را برای انتخاب مجدد کم کند.
خاطره جنگهای عراق و افغانستان هنوز در ذهن مردم آمریکا زنده است و آخرین نظرسنجیها هم نشان میدهد که تقریبا نیمی از مردم آمریکا (۴۹٪) از شیوه فعلی روابط ایالات متحده با ایران ناراضی هستند و ۶۰ درصد نیز مخالف حمله پیشگیرانه ایالات متحده به ایرانند.
از این رو است که رییس جمهور امریکا در واکنش به سرنگونی پهپاد آمریکایی در منطقه خلیج فارس تأکید کرد که سرنگونی پهباد طبق احساس او، تعمدی نبوده و شاید ناشی از اشتباه یک فرد یا فرماندۀ خاص باشد. به عبارت دیگر وی با طرح احتمال غیرعمدی بودن سرنگونی پهپاد آمریکایی توسط یگان های نیروی هوا – فضای سپاه پاسداران، به طور تلویحی از ایران خواست که با پذیرش سهوی بودن سرنگونی پهپاد، او را از دست زدن با حمله نظامی معاف کند.
به عقیده برخی از تحلیلگران همین اطمینان از عدم تمایل آمریکا به جنگ و خویشتنداری ارتش آن کشور از نشان دادن هر واکنشی به رویدادهای اخیر، افراد و جناح هایی را در ایران ترغیب کرده است تا رویکرد تهاجمی تری در پیش بگیرند
آنگونه که جمشید برزگر می نویسد: عدم واکنش جدی به حملات اخیر حوثیها، حمله به شش نفتکش و حتی سرنگون شدن پهپاد آمریکایی، به این تصور در ایران دامن زده که نه آمریکا و نه متحدانش در منطقه، در عمل قادر به شروع جنگ با ایران نیستند و به این ارزیابی رسیدهاند که توانایی این کشور در زدن ضربه متقابل آن قدر هست که هزینه یک جنگ احتمالی را چنان بالا ببرد که آمریکا، اسراییل و عربستان سعودی را از خیال هر حمله نظامی منصرف کرده باشد. از نگاه کسانی که خط مشی جمهوری اسلامی را در این روزها تعیین میکنند، در چنین حالتی، رد مذاکره و در پیش گرفتن رویکردی تهاجمی، نه تنها باعث فرو ریختن هیبت آمریکا میشود، بلکه درعمل موجب خواهد شد که این کشور در سیاست فشار حداکثری خود تجدیدنظر کند و دست کم در یکی دو حوزه اصلی، یعنی فروش نفت و پیوستن به نظام بانکی، تحریمهای خود را لغو کند یا آنها را کاهش دهد.
اما آیا آنگونه که رهبران ایران می پندارند، آمریکا به راستی گزینه جنگ با ایران را مد نظر ندارد یا دولتمردان ایران دچار اشتباه محاسباتی شده اند و هر زمان احتمال وقوع یک درگیری بین دو طرف می رود؟
به عقیده احمد زیدآبادی در حادثه سرنگونی پهپاد امریکایی درست است که ترامپ بدلیل فقدان ارزیابی روشنی از واکنش ایران و احتمال وقوع جنگی تمام عیار از ضربه زدن به اهداف نظامی ایران خودداری کرده است اما باید توجه کرد که در حوادثی از این دست پای حیثیت سیاسی دو طرف در کار است. بنابراین اگر این حملات ادامه پیدا کند و راهحلی برای گریز از یک رویارویی سریع به طوری که به حیثیت آمریکا آسیبی وارد نکند، پیدا نشود اوضاع به سرعت رو به وخامت خواهد گذاشت.
در حادثه اخیر نیز ترامپ از تعلیق و نه لغو کامل حمله سخن گفته و در کنار افزایش تحریمها، به ۱۷ تیر چشم دوخته است که با عملیشدن احتمالی تهدیدات ایران مبنی بر کاهش بیشتر تعهدات خود در برجام، احتمالا اروپا بیش از پیش با سیاست واشینگتن هماهنگ می شود.
اروپاییها به صراحت گفتهاند که خروج ولو مرحلهای ایران از برجام برایشان قابل قبول نیست و بعد از آن مقاومت در نپیوستن به جبهه فشار و تحریم آمریکا برایشان مشکلتر خواهد شد. طبیعی است که در چنین شرایطی آمریکا در متقاعدکردن اروپا و خنثی یا همراهسازی مواضع چین و روسیه و برکشاندن تحریمها به مقیاسی بینالمللی دست بازتری پیدا کند. افزایش فشار نیز ایران را در وضعیت دشوارتری برای ادامه «مقاومت» قرار می دهد و این کشور را مجبور می کند تا به این یا آن ترتیب چرخشی در مواضع خود را رقم زند
دولت دونالد ترامپ حتی امید دارد که با تغییر مواضع روسیه بتواند حمایت آن کشور را از اعمال فشار بر ایران جلب کند. گزارشها حاکی از آن است که مقامات آمریکایی قصد دارند در دیدارهای سهجانبه آمریکا، روسیه و اسرائیل که قرار است در هفتههای آینده در اسرائیل برگزار شود، این مذاکرات را از سر گرفته و در مباحث مربوط به وضعیت سوریه موضوع کلی مناسبات روسیه و ایران را مطرح کنند. آنگونه که گفته می شود گرایش به طرح این مسئله تحت تأثیر نشانههای اخیر از اختلاف بین مسکو و تهران قوت گرفته است. دولت روسیه اواخر ماه می در اقدامی که از نظر نمادین اهمیت ویژهای داشت درخواست ایران برای خرید سامانه موشکهای ضد هوایی اس ۴۰۰ را رد کرد.
همچنین در هفتههای اخیر گمانهزنی در مورد بروز اختلاف ژئوپلیتیک بین مسکو و تهران در مورد آینده سوریه افزایش یافته است. گفته میشود نظامیان روسیه در هفتههای اخیر شبهنظامیان شیعه طرفدار ایران را از محدوده بندر طرطوس، محل استقرار نیروی دریایی روسیه بیرون راندهاند. همه این مسائل ممکن است باعث شود که روسیه در مورد سیاست آمریکا در قبال ایران نرمش بیشتری نشان دهد.
نکته دیگر آنکه: پیشتر اشاره کردیم مردم امریکا مخالف حمله پیشگیرانه دولتمردان خود به ایران هستند اما نباید فراموش کرد که نظر افکار عمومی به سرعت قابل تغییر است و یک کمپین رسانهای و تبلیغاتی گسترده، به سادگی میتواند منجر به تغییر سریع افکار عمومی شود. در یک نظرسنجی ۷۹ درصد پرسش شوندگان بیان کردند که چنانچه ایران حملهای صورت دهد، ایالات متحده باید تلافی کند و ۳۹ درصد هم موافق حمله تمام عیار بودهاند.
خودداری ترامپ در واکنش به سرنگونی پهپاد این کشور، باعث می شود که او دست برتر روانی و اخلاقی و افکار عمومی را در دادن پاسخ سخت به ایران در صورت روی دادن اتفاقی مشابه راحت تر بدست آورد. به ویژه آنکه انعکاس روایت ترامپ در رسانه ها این است که دولت وی اکنون آماده مذاکره با ایران می باشد، ولی کشور ایران در حقیقت مخالف نفس مذاکره است.
هرگونه رویداد مشابهای در خلیج فارس و دریای عمان یا در عراق و … که کم و بیش بتواند به درست یا نادرست به پای ایران نوشته شود موضع آمریکا را در توجیه حمله نظامی یا دستکم جلب همکاری یا بیطرفسازی آن کشورهای منطقه (عراق، ترکیه، افغانستان …) که سعی میکنند در وضعیت میانه بایستند و تمام و کمال با تحریمهای آمریکا یا فشار بر نیروهای متحد ایران در قلمرو خود همراه نشوند تقویت میکند.
جنگ با ایران تنها در صورتی میتواند رویای دوره دوم ترامپ را بر باد دهد که او آغازکننده جنگ باشد. اما، اگر ورود او در جنگ بنا به فرض در پاسخ به جنگی باشد که تهران افروخته باشد، برگی در کارنامه دور اول او محسوب خواهد کرد. نباید از یاد برد که آمریکا یا هر کشور دیگری در پهنهای به گستره خاورمیانه میتوانند ترفندی به کار بندند تا نیروی تحت امر رهبر ایران آغازگر حمله به نیروهای آمریکایی قلمداد گردند. بنابراین چنانچه چنین اتهامی علیه ایران مطرح باشد، بعید است افکار عمومی به دنبال ادله محکم برای اثبات اتهام بروند
در این میان معدودی از ناظران سیاسی گزینه جنگ را خواست و مطلوب رهبران ایران می دانند چنانکه مهران براتی می نویسد: بعید نیست که رهبر جمهوری اسلامی که نه جنگ میخواهد و نه تسلیم در پایان راه تحریمهای خانمانبرانداز، جنگی محدود با آمریکا را راه نجات نظام خود بیابد و در تحریکاتی محدود در دریا و خشکی به دست خود مشروعیت لازم برای دستور حمله جنگی رئیس جمهوری آمریکا را عرضه نماید.
جمشید برزگر نیز در این خصوص معتقد است: ظاهرا رهبران جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیدهاند که اگر قرار است جنگی دربگیرد، بهتر است این جنگ امروز رخ دهد. با ناکام ماندن تلاشهای دیپلماتیک، حمله به شش نفتکش و سرنگون کردن یک پهپاد تجسسی آمریکا، بهطور طبیعی، هر دو طرف درگیری که دست کم در حرف از عدم تمایل خود به جنگ سخن میگویند، باید در عمل نیز احتیاط پیشه کنند. اما به نظر میرسد که دستکم رهبران جمهوری اسلامی، چندان هم بیعلاقه نیستند که نشان دهند حالا که امیدی به رفع تحریمها نیست، آنها هم بیم چندانی از وقوع یک درگیری نظامی احتمالا محدود ندارند.
شاید تجربه صدام حسین، آنها را در رسیدن به چنین تصمیمی ترغیب کرده باشد. غیرمعقول به نظر نمیرسد که رهبران جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده باشند اگر فصل بعدی تحریمهای فراگیر و بیسابقه و سیاست فشار حداکثری آمریکا، حمله نظامی باشد، چرا ایران خود زمان و مکان این درگیری را تعیین نکند؟ چرا باید صبر کرد زمانی این جنگ شروع شود که تحریمها تاثیرات ویرانگر خود را برجای گذاشتهاند، حکومت ضعیفتر از همیشه شده و مردم ایران ناراضیتر و ناشکیباتر از حال، حتی جنگ را گزینه ضرورتا بدی برای تغییر وضعیت نمیانگارند؟ در ارزیابی رهبران ایران، جمهوری اسلامی در مقایسه با یکی دو سال دیگر، در شرایط فعلی از توان بیشتری برای پاسخگویی و زدن ضربه متقابل برخوردار است.
سخن را با نوشته محمد فاضلی به پایان می بریم که با اشاره به فشار تحریم های اقتصادی بر مردم می گوید: مسأله این است «نه جنگ» و «نه مذاکره» هر دو با «نه» شروع میشوند و به معنای بیکنشی یا فقدان کنش فعال هستند؛ موضعی که به تنهایی کفایت نمی کند. آمریکاییها تحریمها را افزایش میدهند و حتی اگر منازعه نظامی رخ ندهد؛ جنگ اقتصادی ادامه مییابد. کشوری که هزینه جاری دولت آن از میانه دهه 1380 تا میانه دهه 1390 به شدت افزایش یافته، بر اثر بیش از یکونیم دهه رشد اقتصادی نامناسب و نرخ پایین تشکیل سرمایه، فرار سرمایه و بیثباتی اقتصادی نرخ بیکاری در آن افزایش یافته، و در کنار همه اینها فساد و نابرابری اقتصادی و اجتماعی به حد بالایی رسیده است، خود به خود در معرض تنش اقتصادی و تبدیل آن به مسائل اجتماعی، سیاسی و نهایتاً امنیتی قرار میگیرد.
گفتمان «نه جنگ نه مذاکره» بدون هیچ تغییر رویهای، یعنی نشستن به انتظار بسته شدن تک تک منفذهای تنفس اقتصاد و در نهایت جامعه، عین آبپز شدن قورباغهای که در درون آب در حال گرم شدن و جوش آمدن است، بیتحرک. عبارت «ما مقاومت میکنیم» هم حداقل دو مشکل دارد. اول، «ما» کیست؟ «مقاومت» چیست، یعنی چه کار میکنیم که اسماش مقاومت است؟ کاربرد واژه ما، یعنی جمعی که چیز مشترکی دارند، و مقاومت کردن هم اغلب به معنای تحمل فشار یا هزینهای است. آیا «ما مقاومت میکنیم» یعنی ما ایرانیان اعم از فقیر و غنی، رئیس و مرئوس، بالادست و فرودست، هزینههایی را بین خودمان تقسیم میکنیم و هر کس مسئولیت و قدرت بیشتری دارد، مسئولیت بیشتری میپذیرد؟ یا اینکه عدهای حرف میزنند و بقیه تحمل میکنند؟ فشار مقاومت چگونه بین ما توزیع میشود؟، مقاومت «ما» چه ویژگیای دارد که نتیجهاش مثبت باشد نه له شدن زیر فشار؟، مسئولیت عواقب این مقاومت «ما» را چه کسی و چگونه میپذیرد؟، شاخص ارزیابی موفقیت در مقاومت چیست؟، چشمانداز موفقیت چند سال و با چه هزینهای است؟ و آخرش چه میشود؟
منبع:https://pe.annabaa.org/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.