آنچه به نام ضدیت با دونالد ترامپ مجاز می شود …

 
در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

از ماه ژانویه گذشته جلسات مجلس سنای ایالات متحده امریکا برای برکناری آقای دونالد ترامپ برگزار شد. در حالی که از ٣ فوریه رای گیری اولیه در حزب دموکرات برای تعیین حریف وی در انتخابات ریاست جمهوری در ماه نوامبر نیز آغاز گشته است.در این رویدادها، اعمال، نظرات و شخصیت ترامپ البته همواره حضور پر رنگ دارد . هرچند برخی از دموکرات ها تنها براندازی وی را هدف خود قرار داده اند، برخی دیگر برنامه های دراز مدت تری دارند.

از زمان ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید ، تصمیم گیری در مورد سیاست آمریکا به صورت فردی، به اوج خود رسیده است. اطلاعیه های رسمی ، توئیت ها ، اکاذیب وخودمحوریها کشور را عاصی و فرسوده ساخته است. اما رسانه ها از وجود چنین پدیده نمایشی بی همتایی به وجد آمده اند. و چنین است که وی شمع مجلس رسانه ای گشته وهمه فقط درباره او صحبت می کنند. جمهوریخواهان نیز از وجود چنین قهرمانی با اقتدار غیرقابل انکار در اردوگاه شان به خود می بالند . دموکرات ها در حال بحث و جدل برای یافتن مفری می باشند تا بتوانند هر چه سریعتر از شرچنین رئیس جمهور تهدیدآمیزی رهایی یابند. اما از آنجا که عزل وی بسیار بعید به نظر می رسد، آنها امیدوارند که در انتخابات مقدماتی رقیبی در خورمقابله با وی بیابند که درماه نوامبر آینده بتواند ترامپ را به زمین زند.

نویسنده چپ ، نوئمی کلاین میگوید: «اما اگر ما فقط به این اکتفا کنیم که از شر او خلاص شویم تازه به همان وضعیت قبلی باز خواهیم گشت، یعنی شرایطی آنقدر بد که باعث شد وی به پیروزی رسد. » به نظر وی می بایست علت را درمان کنیم نه اینکه به مبارزه با علائم بیماری اکتفا نماییم. اندرو یانگ ، یکی از دوازده کاندیدای دموکرات در انتخابات مقدماتی نیز معتقد است: «رسانه ها با سکوت در مورد دلایل واقعی انتخاب شدن ترامپ به عنوان رئیس جمهور امریکا به ما کمک نمی کنند. هرکدام از کانالهای خبری را که نگاه کنید، تصور می کنید که دلیل انتخاب وی ملغمه ایست از توطئه روسیه ، نژادپرستی ، فیس بوک ، هیلاری کلینتون و ایمیل های خود وی. اما آمریکایی ها می دانند که این درست نیست. ما چهار میلیون شغل صنعتی ، عمدتا در ایالات اوهایو ، میشیگان ، پنسیلوانیا ، ویسکانسین و میسوری از دست داده ایم [ باکمال تعجب باید اذعان داشت که اینها ایالاتی می باشند که در آنها در سال ٢٠١۶ رئیس جمهور فعلی با اختلاف اندک پیروز شد] . هرچه بیشتر اصرار کنیم که گویی آقای ترامپ علت همه مشکلات ما می باشد ، آمریکایی ها بیشتر به توانایی ما در درک و حل مشکلات روزمره خود شک می کنند (١). »

از نظر جناح میانه روی حزب دموکرات ، که عمدتاً توسط آقای جوزف بایدن نمایندگی می شود، جانشین کردن رئیس جمهورفعلی بدون تحلیل در مورد شرایطی که وی را به پیروزی رساند دست کم یک حسن دارد : افرادی را که در هنگام دردست داشتن زمام امور برای مقابله اساسی با وی کاری نکردند از مظان اتهام می رهاند یعنی خانم هیلاری کلینتون ، آقای باراک اوباما … و خود بایدن، معاون سابق اوباما به مدت هشت سال.

اما این برخورد می تواند خطر تولید ترامپی جدید را به همراه آورد، که به طور بالقوه از خود ترامپ هم خطرناک تر خواهد بود شاید کمی زیرک تر و کمتر خودشیفته باشد و از روابط بین المللی هم چیزی سرش شود و به تبع قادر به یافتن متحدینی در داخل و خارج گشته و با سیاستی تقریباً یکسان بتواند به رفتارهای مخرب ساختاری ادامه دهد.

به خاطر آوریم که درماه نوامبر ٢٠٠٨ ، اکثریت آمریکایی ها شاد و سربلند بودند. آنها تازه سناتور جوان آفریقایی-آمریکایی ای را به کاخ سفید آورده بودند که نوید «امید» و وعده «تغییر» می داد. انتخاب او ضربه محکمی به حزب جمهوری خواه که بسیاری نماد ارتجاع ، در خدمت ثروتمندان و نظامی گرا یان می دانستند وارد کرد و دریای محبت فقیرترین اقشار جامعه وی را بر سر کار آورد (٢). متاسفانه امید ها سرخورد؛ اصلاحات ناچیز بود و می دانیم که عاقبت چه کسی جانشین آقای اوباما گشت.

ترامپ که می خواست خود را از ریئس جمهور پیشین که ازاو متنفر است متمایز سازد هرچه دل تنگش می خواست انجام داد که نیازی به ارائه سند و جزئیات در مورد اعمالش نیست : ابتذال ، بی حرمتی ، اظهارات نژادپرستانه و جنسی ، تجلیل از خشونت و دروغ گویی در بسیاری از موارد. هم زمان البته ، رفتارهای نگران کننده در اردوگاه دمکراتها نیز گسترش یافته است که قصه آن سر دراز دارد: زیر سوال بردن آرا مردم هنگامی که نتیجه مطلوب حاصل نمی شود ، نگاه مثبت وبدون کوچکترین انتقاد به تاریخ ایالات متحده تا آن روز لعنتی که انتخاب آقای ترامپ همه چیز را خراب کرد، تجلیل از اتحادهای نظامی غرب که ناگهان «مترقی» شدند تنها به دلیل اینکه رئیس جمهور فعلی می گوید « اول مریکا » (America first)؛ قهرمان سازی از سازمانهای اطلاعاتی امریکا که اطلاعات (و مکالمات تلفنی) را به مطبوعات درز می دهند و باعث نا خشنودی کاخ سفید می گردند. سرانجام ، تجلیل از هیولاهای مقتدر رسانه ای خصوصی تنها به این دلیل که آقای ترامپ ادعا می کند که فعالیت آنها به تولید اخبار جعلی خلاصه می شود.

«قاتل زیاد است »

در نوامبر سال ٢٠١۶ ، ٢٢٪ از افراد سفید پوست بدون دیپلم که در انتخابات ریاست جمهوری ٢٠٠٨ و ٢٠١٢ به آقای اوباما رای داده بودند ، در اردوگاه جمهوریخواهان قرار گرفتند (٣). از آنجا که هواداران خانم کلینتون به سختی می توانستند این رای دهندگان را به نژادپرستی متهم کنند چرا که آنان دو بار به یک کاندیدای آفریقایی-آمریکایی رأی داده بودند ، آنها را به زن ستیزی متهم کردند و به این نتیجه رسیدند که پایئن بودن سطح سواد آنها باعث شد راحت تر در معرض اخبار دروغین که منشاء روس دارد قرار گیرند. اما این نظرکه سیاستهای مخرب مبتنی بر تجارت آزاد خود آقایان دموکرات و محبوس شدن شان درحباب محافل شهرنشین های فارغ التحصیل که بقیه را تحقیر می کنند، می تواند حداقل به همان اندازه نقش مهمی در این واژگونی داشته باشد ، لحظه ای هم از مغزشان خطور نکرد.

این کوته بینی اجتماعی تنها در زمینه انتخابات مشهود نیست. نخستین قسمت های سریال Roseanne که شخصیت های اصلی آن کارگران ، کارمندان و اهالی روستا بودند ونه طراحان گرافیک ، روزنامه نگاران یا استادان قلم و برگزارکنندگان رخدادهای هنری، با موفقیت چشمگیر موجه شد ، مدیر کانال تلویزیونی آمریکایی (ABC) اعتراف کرد: «ما تا بحال بیشتر نگران رعایت تنوع از نظر رنگ ، مذهب و جنسیت بوده ایم. اما به اندازه کافی به تنوع از لحاظ موقعیت اقتصادی فکر نکرده بودیم. موفقیت این سریال به ما یادآوری می کند که بسیاری از اقشار اجتماعی هرگز افراد امثال خودرا در تلویزیون نمی بینند (۴)». تولیدکنندگان و نویسندگان سریال های تلویزیونی تنها منتظربودند که آفای ترامپ سوار بر موج نارضایتی مردمی در برابر «نخبگان» روشنفکر پیروز شود تا قدری خلاقیت خود را بکار گیرند .

اما این نوع به اصطاح روشن یبنی ها نیز تاریخ انقضاء دارد. طبقه متوسط تحصیل کرده و شهرنشین که به ویژه در نیویورک و کالیفرنیا به دموکرات ها رأی می دهند، با تکیه بر حمایت فزاینده سفیدپوستان فقیر وفاقد تحصیلات عالی از ترامپ، تصمیم خود مبنی براینکه کاملا از آنها چشم پوشی کنند را به راحتی توجیه می کنند. البته فردی هم که قرار بود حامی گروههای اجتماعی فرو دست باشد به آنها چندان اهمیت نداد. دست کم در این مورد، ترامپ از رفتار سلف خود تقلید می کند: آقای اوباما که خود را با پرولتاریای آفریقایی-آمریکایی همبسته اعلام کرده بود تنها نمادها و قول و قرار های نااستوار برایشان به ارمغان آورد و هرگز با نظم اقتصادی ای که آنها را خرد می کند درگیر نشد.

میلیون ها آمریکایی برای راحت شدن از «شر ترامپ» حاضر به پذیرفتن هرکسی – و با هر چیزی – هستند. به محض آنکه آقای ترامپ از کسی دفاع کند ، آنها او را به عنوان مجرم محکوم می کنند و هر آنکه او نفی کند، طرفدارش هستند. اتفاقی که روز۵ فوریه ٢٠١٧ ، فقط دو هفته پس از ورود وی به کاخ سفید در استودیو فاکس نیوز رخ داد شاهد این مدعاست، رئیس جمهور جدید توسط مجری فوق محافظه کار بیل اوریلی ، که او را متهم به عدم محکوم کردن ولادیمیر پوتین «قاتل» می کرد ، مورد انتقاد جدی قرار گرفت. آقای ترامپ هم از رو نرفت و پاسخ داد : «قاتل زیاد است. ما خودمان اینجا هم فراوان داریم. نظر شما چیست؟ اینکه کشور ما مملو از بی گناه است؟ »

بلافاصله ، سناتور دموکرات ، امی کلوبوچار ، نامزد فعلی انتخابات مقدماتی حزب خود، ابراز ناراحتی کرد که رئیس جمهور ایالات متحده جرات کرده است روسیه شیطانی را با کشور نماد فضیلت خود مقایسه کند. نیویورک تایمز نیز که به همراه شبکه CNN و MSNBC ، به عنوان بلند گویان رسمی و متعهد فراکسیون میانه روی حزب دموکرات عمل می کنند، در سرمقاله ای میهن پرستی سینه چاک خود را چنین بیان کرد: «تاکید بر برتری اخلاقی و سیاسی ایالات متحده نسبت به روسیه تا کنون برای روسای جمهوری آمریکا امر دشواری نبوده است. اما به نظر می رسید آقای ترامپ به جای اینکه موقعیت استثنائی آمریکا را خاطرنشان سازد ، از وحشیگری آقای پوتین قدردانی می کند و پیشنهاد دارد که آمریکا به همان شیوه رفتار نماید (۵)». این قیاس جسورانه ترامپ چنان خانم نانسی پلوسی ، رئیس فعلی دموکرات مجلس نمایندگان را شوکه کرد که بلافاصله از دفتر تحقیقات فدرال (اف بی آی) خواست تا امور مالی رئیس جمهور جدید را بررسی کند و اطمینان حاصل نماید که دولت روسیه او را تحت قشار مالی نگذاشته است. این زن با اینکه بسیار باهوش است دائما طوطی وارتکرار می کند: «با ترامپ ، همه جاده ها به سمت پوتین منتهی می شود».

حتی اگر بهار سال گذشته پس از گزارش دادستان رابرت مولر، ازماجرای «روسیگیت» دیگر چیزی باقی نمانده باشد ـ منظور شکار (ناموفق) عامل دشمن که گویا در دفتر بیضی شکل ریاست جمهوری رخنه کرده بود ـ این داستان در دو سال اول ریاست جمهوری ترامپ، دموکرات ها – و رسانه ها – را به خود مشغول کرد (۶) و توانست چنان جو سوء ظن و پارانویئدی به وجود آورد که بالارفتن بودجه ارتش آمریکا (٧٣٨ میلیارد دلار) به لطف حمایت اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان پارلمان از هر دو حزب ( به غیر از سناتور برنی سندرز) را تحت الشعاع قرار داد. نظریه «دموکراسی آمریکایی که توسط ولادیمیر پوتین مورد حمله قرار گرفته است» – امری که اغلب با حمله به پرل هاربر توسط امپراتوری ژاپن در سال ١٩۴١ مقایسه می شود – برای اکثر مخالفان ترامپ به گفتمان رسمی تبدیل شده است. اما رسوایی دموکراسی آمریکا از توطئه چند حساب جعلی فیس بوک با تأثیر ناچیز گذشته است: رئیس جمهور فعلی در سال ٢٠١۶ با سه میلیون رای کمتر از رقیب خود پیروز شد و یکی از او رقبای رسمی کنونی وی میلیاردر دیگری است در نیویورک که ثروتش از وی نیز بیشتر می باشد: آقای مایکل بلومبرگ.

جناح معتدل حزب دموکرات و رله های رسانه ای آن، در جنگ صلیبی ضد روسی خود نظامی ترین و امنیتی ترین عناصر جامعه آمریکا را با خود همراه کرده اند. گلن گرین والد روزنامه نگار ـ به همراه ادوارد اسنودن ، چلسی مانینگ و جولیان آسانژ – به طور منظم در گزارش هایشان درک بهتری از وسعت جاسوسی آمریکا ارائه می دهند «تماشای MSNBC یا CNN بدون اینکه توسط ژنرالها یا مأموران سیا یا اف بی آی که اکنون به عنوان مفسرو یا حتی خبرنگار در این رسانه ها کار می کنند تقریباً غیرممکن است. (٧). دموکرات های معتدل دیگر هیچ ابایی از تمجید از سرویس های اطلاعاتی که مسئولیتشان در ترور مخالفان سیاسی و سازماندهی کودتا در خارج از کشور بر کسی پوشیده نیست، ندارند . آنها این دستگاههای امنیتی را جزایر «مقاومت» در برابر رئیس جمهور خودکامه معرفی می کنند. آیا یکی از تحلیلگران سیا نبود که درماه اوت گذشته ، مکالمه تلفنی ترامپ با رئیس دولتی خارجی ، یعنی اوکراین را به بیرون درز داد ؟ آقای ترامپ به همین دلیل تلاش برای بی ثباتی سیاسی خویش توسط کارگزارانی از «اعماق نظام » را مطرح می کند. حال آیا ما می بایست خوشحال شویم زیرا که اینبار او قربانی این تمهیدات است ، یا نگران از این که هر رئیس جمهور دیگری می تواند دچار همین وضع گردد ؟ (٨)

البته رهبران حزب دموکرات نیز که چندان از تشویق هواداران خویش به عشق به سرویس های اطلاعاتی مفتخر نیستند به دامن زدن به تقابل بین روسای جمهور سابق جمهوریخواه و جانشین نا متعارقشان می پردازند. آقای بایدن برای تجلیل از تعهد نسبت به جانبازان امریکایی- حداقل کسانی که به نظر می رسد از جنگهای عراق و افغانستان جان بدر برده اند ، مدالهایی به زوج بوش اهدا کرد. میشل اوباما اعلام کرده است که جورج دبلیو بوش را به عنوان « مردی فوق العاده» دوست دارد («امروز» ، NBC ، ١١ اکتبر ٢٠١٨). اصطلاح « تطهیر از طریق ترامپ» «Trumpwashing» نیز از همین مواضع نشئت گرفته که به تحسین از نفرت انگیز ترین عناصر راست آمریکایی توسط نیرو های چپ اطلاق می شود؛ افرادی که تنها یک بار از آقای ترامپ انتقاد کرده اند یا اینکه آقای ترامپ در توییتی به آنها طعنه زده . حتی خاطره رونالد ریگان از این تمهیدات دموکراتیک برای زیباسازی گذشته سود برده . هر چند سیاست خارجی آمریکا در سه سال گذشته نسبت به دهه های قبل به واقع کمتر کشنده بوده است.

دو گزینه مخالف

هرچند اتخاذ یک استراتژی بین المللی مبتنی بر تشنج زدایی قاعدتا می بایست در کشوری که ، از ١١ سپتامبر سال ٢٠٠١ ، در راه «مبارزه برای دموکراسی» مداخله نظامی ٢۴٠ هزار سرباز در ١٧٢ کشور و سرزمین را با بودجه نظامی سالانه بالغ بر بیش از ٧٠٠ میلیارد دلار توجیه کرده است، مورد پشتیبانی قرار گیرد. این واقعیت که ترور ژنرال ایرانی قاسم سلیمانی،آنهم نه در حین نبرد، در افکار عمومی امریکا به نفع رئیس جمهور ترامپ تمام نشد، تأیید کننده عدم تمایل مردم آمریکا به «جنگ های بی پایان» است.

اکثر اوقات ، نامزدهای دموکرات خود را به عنوان ناجی یک نظم جهانی، تجاری و استراتژیک معرفی می کنند ، که مدت سه سال است بر هم ریخته. آقای بایدن ، به ویژه ، با سیاست های حمایت گرایانه مبارزه می کند ، خواستار حضور نیروهای آمریکایی در عراق می باشد وناتو را می ستاید. وی در مقاله ای دلهره انگیز، از نوعی که در اوج جنگ سرد می خواندیم خواستار سیاست تقابل رو در رو با روسیه شد تا «از دموکراسی در برابر دشمنان خود دفاع کند.»

چرا بیشتر پیش نرویم ؟ یکی از روزنامه نگاران قهار نیویورک تایمز ، نزدیک به جناح راست اسرائیل و حامی مشتاق همه مداخلات نظامی ایالات متحده – از جمله حملاتی که در نهایت از آنها صرف نظر کردند – پیشنهاد داد که دموکرات ها شکست های کاخ سفید و کاستی های آنرا جبران کنند و در عمل به حزب امپراتوری تبدیل گردند. او با دامن زدن به تضادها اعلام می کند که سیاست «عقب نشینی» و«ساده لوحانه» آقای ترامپ ، به ویژه در خاور دور ، این امکان را برای مخالفان سیاسی وی فراهم ساخته که تحت لوای «Pax americana» علیه سوریه ، روسیه و کره شمالی یکه تازی کنند. (١٠)

اما فراکسیون مترقی حزب دموکرات قصد ندارد این نقش را ایفا کند. الیزابت وارن ، مانند آقای سندرز ، پیشنهاد می کنند که تمام نیروهای آمریکایی از خاورمیانه و افغانستان خارج شوند. سناتور سندرز به مخالفت منظم با آقای ترامپ نمی پردازد و سال گذشته از ملاقات وی با کیم جونگ اون رئیس جمهور کره شمالی استقبال کرد: «اگر ترامپ بتواند این کشور را با موفقیت از شر سلاح های هسته ای خود خلاص سازد کار مثبتی کرده ، و من برای او آرزوی موفقیت می کنم. » (سی ان ان ، ٢۵ فوریه ٢٠١٩). چند ماه بعد، سندرز، با آگاهی از این امر که مخالفت سیستماتیک دموکراتها با رئیس جمهور به دوستان آقای بایدن اجازه می دهد تا از تحولات ساختاری که جامعه آمریکایی خواستار آن است طفره روند ، افزود: «اگر تمام وقت خود را صرف حمله به ترامپ کنیم. دموکرات ها حتما خواهند باخت (١١) ».

در واقع سؤالی که امروز برای دموکراتها مطرح است این است که چه می خواهند به دست آورند ؟ کاندیداهای میانه گرا تعدیل پیشنهادات خود را با عدم تمایل به ترساندن رأی دهندگانی توجیه می کنند که مایل به کنار گذاشتن رفتار خودکامه آقای ترامپ می باشند، اما موافق تغییر بنیادین نمی باشند: به نظر آنها نباید اوضاع را کاملا بهم ریخت نتایج اقتصادی و اوضاع بورس قابل قبول اند. در حالی که بر عکس آقای ساندرز و به میزان کمتری ، خانم وارن معتقدند که نفرت موجود علیه رئیس جمهور فعلی تنها باید در راستای این مورد استفاده قرار گیرد که، در صورت پیروزی در انتخابات مقدماتی دموکراتها ، به آنها اجازه دهد پیشنهادهای رادیکالی را به اقشار اجتماعی ارائه دهند که در شرایط عادی آمادگی پذیرفتن آنها را ندارند. آنها همچنین امیدوارند با تکیه به این حربه برای افرادی که مدتهاست پای صندوق های رای گیری نمی روند و دیگر به سیاست اعتقادی ندارند چشم انداز تغییر واقعی (پزشکی اجتماعی ، دو برابر شدن حداقل دستمزد ، انقلاب زیست محیطی) ارائه شود؛ و نه تنها بازگشت به آمریکای سه سال پیش . انتخاب بین این دو گزینه در میان دموکراتها حداقل به اندازه خود انتخابات ٣ نوامبر مهم است.

١ ـ بحث میان دموکراتها در لوس آنجلس ١٩ دسامبر ٢٠١٩

٢ـ «مستضعفین بوش» لوموند دیپلماتیک اکتبر ٢٠٠۴ https://ir.mondediplo.com/article420.html ٣ـ Sabrina Tavernise et Robert Gebeloff, « They voted for Obama, then went for Trump. Can Democrats win them back ? », The New York Times, ۴ mai ٢٠١٨

۴ـ John Koblin et Michael M. Grynbaum, « “Roseanne” reboot sprang from ABC’s heartland strategy after Trump’s victory », The New York Times, ٢٩ mars ٢٠١٨.

۵ـ « Blaming America first », The New York Times, ٧ février ٢٠١٧. ۶ ـ « چرنوبیل رسانه ای » لوموند دیپلماتیک مه ٢٠١٩ https://ir.mondediplo.com/article3162.html

و «هدیه دموکراتها به دونالد ترامپ» لوموند دیپلماتیک مه ٢٠١٩ https://ir.mondediplo.com/article3149.html

٧ ـ Glenn Greenwald, « The Inspector General’s report on 2016 FBI spying reveals a scandal of historic magnitude : Not only for the FBI but also the US media », The Intercept, 12 décembre 2019

٨ـ «با وساطت سیا» لوموند دیپلماتیک ژوئیه ٢٠١٨ https://ir.mondediplo.com/article2993.html

٩ـ Joseph R. Biden, Jr. et Michael Carpenter, « How to stand up to the Kremlin. Defending democracy against its enemies », Foreign Affairs, New York, janvier-février 2018

١٠ ـ Bret Stephens, « Will Democrats become born-again neocons ? », The New York Times, 24 octobre 2019

١١ ـ « Town Hall », Fox News, 15 avril 2019

 

 

منبع:https://ir.mondediplo.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *