تحلیل پیامد ‌های توافق ‌نامه صلح آمریکا و طالبان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
هرچند توافق ‌نامه صلح آمریکا و طالبان پس از مذاکرات دو طرف به امضا رسید، اما بی ‌شک هم در سطح داخلی و هم در سطح خارجی، سایر بازیگران و کشورها را تحت تأثیر قرار خواهد داد. نوشتار حاضر با هدف تحلیل پیامد ‌های توافق ‌نامه صلح آمریکا و طالبان، موضوع را در سه محور تأثیر توافق ‌نامه صلح بر وضعیت شیعیان افغانستان، پیامدهای توافق صلح بر منافع جمهوری اسلامی ایران و تأثیر توافق ‌نامه صلح بر منافع و مطلوبیت بازیگران منطقه ‌ای شامل پاکستان، هند، روسیه و چین بررسی خواهد کرد.

۱) تأثیر توافق ‌نامه صلح بر وضعیت شیعیان افغانستان

به نظر می ‌رسد با حضور رسمی طالبان در عرصه سیاسی قدرت در پی امضای توافق ‌نامه صلح طالبان با آمریکا، وضعیت شیعیان افغانستان دچار چالش‌ اساسی خواهد شد. هرچند رهبران طالبان مطرح کرده ‌اند که با شیعیان افغانستان برادر هستند، اما به نظر نمی ‌رسد در عرصه عمل، این برادری معنا داشته باشد و طالبان جایگاه چندانی برای شیعیان قائل شود. حتی این احتمال که برخی از رهبران شیعی افغان نظیر محمد محقق و کریم خلیلی نیز حذف شوند، وجود خواهد داشت. در حکومتی که پس از توافق بین ‌الافغانی شکل خواهد گرفت، طالبان تأثیرگذارترین بازیگر آن محسوب می ‌شود. در چنین وضعیتی، شیعیانی که پیش از آن در قدرت بوده و بازیگر سیاسی بودند، دو گزینه پیش ‌رو خواهند داشت: یا حذف شوند و عطای حضور در قدرت سیاسی را به لقایش ببخشند و یا این‌که از طالبان امتیاز بگیرند و با صلاحدید و نظر طالبان در قدرت سیاسی حضور پیدا کنند.

تلاش طالبان برای تغییر قانون اساسی افغانستان که از مذهب شیعه به عنوان یکی از مذاهب رسمی کشور نام برده است، خطری بالقوه علیه شیعیان افغانستان محسوب می شود. بنابراین به‌احتمال فراوان موضوع دوگانه شیعه/سنی در حکومت آینده افغانستان تشدید خواهد شد و ظرفیت جایگزینی دوگانه طالبان/آمریکا را دارد

تلاش برخی از شیعیان افغانستان معتقدند اگر بخواهند برای بقای شیعه اقدامی انجام دهند، باید به‌طور کلی قید حضور در کنار دولت تحت حمایت آمریکا و زیر نظر طالبان را بزنند؛ زیرا بیعت با طالبان، بار دیگر ذلت و خواری شیعه را رقم خواهد زد. پس به‌جای حضور در عرصه سیاسی قدرت، باید به‌سمت تقویت قدرت سیاسی خود از طریق اتحاد و هم ‌بستگی، پیگیری اندیشه واحد و دوری از پراکندگی سیاسی بروند. اما گروهی از شیعیان نیز معتقدند از طریق حضور در عرصه قدرت سیاسی می ‌توانند از حقوق خود دفاع کنند. بر این اساس، طالبان نیز از تعدادی از شیعیان که حاکمیت این گروه را پذیرفته‌اند، در ساختار قدرت استفاده خواهد کرد. اما به نظر نمی‌ ‌رسد این مسئله، وضعیت شیعیان را بهبود ببخشد؛ چراکه شیعیان باید در چارچوب نظر و خواست طالبان اقدام کنند. طالبان قطعاً در مقابل اندیشه‌های «فقه شیعه» اقدام خواهد کرد. تلاش طالبان برای تغییر قانون اساسی افغانستان که از مذهب شیعه به عنوان یکی از مذاهب رسمی کشور نام برده است، خطری بالقوه علیه شیعیان افغانستان محسوب می ‌شود. بنابراین به‌احتمال فراوان موضوع دوگانه شیعه/سنی در حکومت آینده افغانستان تشدید خواهد شد و ظرفیت جایگزینی دوگانه طالبان/آمریکا را دارد. در چنین شرایطی، با توجه به این‌که شیعیان افغانستان از حضور در ساختار قدرت و نفوذ مؤثر در اداره کشور بی ‌بهره هستند و همچنین ساختار تشکیلاتی منظم، متحد و کارآمدی نیز ندارند، نمی‌توانند چندان از خود و منافعشان دفاع کنند. در ضمن باید توجه داشت در آینده شاهد افزایش عملیات ‌های داعش ‌حتی انجام عملیات توسط طالبان اما به اسم داعش‌ در افغانستان خواهیم بود که نخستین نتیجه چنین وضعیتی، قربانی شدن شیعیان و گسترش خشونت فرقه ‌ای علیه آن‌هاست.

هر گونه تغییر در قانون اساسی که منجر به نادیده گرفتن حقوق اقوام و اقلیت ها و از بین رفتن ساختار و رژیم سیاسی کنونی شود، در راستای ثبات منطقه و افغانستان نخواهد بود و ایران نیز از آن حمایت نخواهد کرد

۲) پیامدهای امضای توافق‌نامه صلح بر منافع ایران

ایران همواره تأکید کرده است که وجود ثبات در افغانستان، اتخاذ رویکرد سیاسی به جای رویکرد نظامی، حل مشکل افغانستان توسط خود افغان ‌ها و بدون دخالت سایر کشورها از جانب تهران مورد حمایت قرار دارد. در فرآیند صلح افغانستان، ایران بر مذاکرات بین‌الافغانی میان طالبان با حکومت افغانستان و احزاب داخلی، به‌جای مذاکره مستقیم با آمریکا تأکید داشته است. پس از امضای توافق ‌نامه صلح میان آمریکا و طالبان، ایران رسماً اعلام کرد که توافق صلح پایدار در افغانستان تنها از طریق گفت‌وگوی بین ‌الافغانی با مشارکت گروه های سیاسی آن کشور از جمله طالبان و با در نظر گرفتن ملاحظات کشورهای همسایه افغانستان بدست خواهد آمد. می ‌توان پیامدهای امضای توافق ‌نامه صلح آمریکا و طالبان بر منافع ایران را شامل موارد زیر دانست:

۲-۱) نخستین نکته ‌ای که باید به آن توجه کرد این است که به مانند محتوای ۱۱ دور مذاکرات آمریکا و طالبان، بسیاری از تفاهمات پشت پرده دو طرف درباره آینده افغانستان مخفی است و اطلاعات دقیقی در ارتباط با آن منتشر نشده است. با توجه به این‌که سیاست ‌مداران آمریکایی تصمیم گرفته ‌اند سیاست فشار حداکثری علیه ایران را در افغانستان نیز به کار بگیرند، لذا دور از ذهن نخواهد بود که آن ‌ها برای محدود کردن منافع ایران در افغانستان، با طالبان به توافقاتی رسیده باشند. طالبان نیز نشان داده که برای ایران چندان قابل اعتماد نیست، و حداقل زمانی که پای منافع این گروه و کشورهای منطقه ‌ای حامی آن در میان باشد، حاضر است با آمریکایی ‌ها معامله کند.

۲‌-۲) ایران معتقد است حضور نیروهای خارجی در افغانستان غیر قانونی بوده و از دلایل اصلی جنگ و ناامنی در آن کشور است. لذا خروج این نیروها را لازمه دست ‌یابی به صلح و امنیت در افغانستان می ‌داند. بر اساس مفاد توافق ‌نامه صلح، قرار است که آمریکا و متحدانش نیروهای خود را در چهارده ماه از افغانستان خارج کنند. اگر این خروج در شرایطی صورت بگیرد که خود افغان ‌ها بتوانند امور کشور را به سمت صلح و ثبات پیش ببرند، این موضوع در راستای منافع تهران نیز خواهد بود. اما چنان ‌چه طالبان(طبق توافق صورت‎گرفته با آمریکا) از مسئله خروج یا کاهش نیروهای آمریکا در جهت افزایش قدرت خود و اِعمال فشار به سایر گروه ‌های سیاسی(از جمله گروه ‌های هم ‌سو با ایران شامل شیعیان و فارسی‌زبانان) استفاده کند، در این صورت با گسترش اختلافات داخلی، ناامنی و بی ‌ثباتی در افغانستان، منافع ایران نیز تهدید خواهد شد. به همین دلیل است که ایران، اقدامات آمریکا از جمله توافق صلح را تلاشی برای مشروعیت بخشیدن به حضور نیروهایش در افغانستان می ‌داند.

پاکستان پیش و حین مذاکرات صلح، هرگز تسلیم فشارهای خارجی برای اتخاذ موضع سخت‌گیرانه در قبال طالبان نشد، بلکه با اتخاذ سیاست صبر، آمریکا را وادار به پذیرش این واقعیت کرد که طالبان قابل حذف شدن از صحنه قدرت در افغانستان نیست

در مجموع به نظر نمی ‌رسد که آمریکا درصدد خروج از افغانستان باشد، بلکه شکل و نوع حضور خود را تغییر خواهد داد. این در حالی است که منافع ایران ایجاب می ‌کند که آمریکا در کشورهای همسایه و مجاور آن حضور نداشته باشد. براین اساس، چنان ‌چه افغان ‌ها خودشان می ‌توانستند با استفاده از گفت‌وگو و اجماع داخلی، و نه حضور و مداخله کشورهای فرامنطقه ‌ای، مشکلات کشورشان را حل کنند، بهترین گزینه برای تهران بود. آمریکا فعلاً قصد دارد با کاهش نیروها، سیاست خود را پیش ببرد، اما چنان ‌چه شرایط ایجاب کرد این حضور می ‌تواند به جای نخست خود بازگردد. این خروج ظاهری و نه واقعی آمریکا اگر محقق شود، می ‌تواند موضوعی چالش ‌زا برای منافع ایران باشد؛ به‌ویژه این‌که هنوز چگونگی آینده این حضور برای مبارزه با تروریسم علنی نشده است.

۲-۳) بر اساس توافق آمریکا و طالبان قرار است گفت‌وگوهای بین ‌الافغانی برگزار شود و در آن، در خصوص شکل حکومت آینده و مسائل مربوط به قانون اساسی کشور تصمیم ‌گیری صورت بگیرد. این در حالی است که ایران همواره سیاست حمایت از دولت مرکزی و از آن مهم‌تر حمایت از مکانیسم‌های دموکراتیک و قانونی از جمله انتخابات و قانون اساسی را اتخاذ کرده است. تهران تمایل دارد یک دولت باثبات در کابل حضور داشته باشد تا بتواند روابط فی ‌مابین را تنظیم کند. اما مشخص نیست در شرایطی که طالبان پس از امضای توافق ‌نامه صلح با آمریکا، از موضع قدرت و مشروعیت بیشتری در مذاکرات بین ‌الافغانی حاضر شود، با توجه به ویژگی تمامیت‌خواهی، قوم‌محوری و قبیلگی و یا حتی تحت تأثیر فشار و نفوذ کشورهای منطقه ‌ای، چه رویکردی در قبال قانون اساسی و دستاوردهای دولت افغانستان، حقوق سایر اقوام و اقلیت ‌ها، ‌ دموکراسی و ارزش‌هایی نظیر آزادی بیان، حقوق بشر، حقوق زنان داشته باشد. هر گونه تغییر در قانون اساسی که منجر به نادیده گرفتن حقوق اقوام و اقلیت ‌ها و از بین رفتن ساختار و رژیم سیاسی کنونی شود، در راستای ثبات منطقه و افغانستان نخواهد بود و ایران نیز از آن حمایت نخواهد کرد.

۳) تأثیر توافق ‌نامه صلح بر منافع و مطلوبیت بازیگران منطقه ‌ای

ازجمله عوامل تأثیرگذار بر و تأثیرپذیر از روند صلح افغانستان، بازیگران منطقه ‌ای هستند که البته در چهار دهه گذشته به دلیل تفاوت منافع، این ظرفیت را نداشتند که در قضیه افغانستان به این توافق و نتیجه برسند که صلح و ثبات در این کشور به نفع‌ آن‌هاست و باید با یکدیگر همکاری کنند. پاکستان، چین، روسیه و هند از مهم ‌ترین این کشورها هستند که در ذیل، تأثیر انعقاد توافق ‌نامه صلح بر منافع آن ‌ها بررسی خواهد شد:

۳-۱) پاکستان: از آغاز گفت‌وگوهای طالبان با آمریکا، پاکستان سعی کرد نقش کلیدی و مهمی در این روند ایفا کند. پاکستان برای جلب اعتماد آمریکا در جریان مذاکرات صلح، زمینه سفر اعضای برجسته طالبان از جمله ملا برادر را برای گفت‌وگوهای صلح با نمایندگان کاخ سفید در قطر فراهم کرد. زمانی که این مذاکرات به دستور ترامپ برای مدتی لغو شد، این پاکستان بود که زمینه ملاقات مجدد نمایندگان طالبان و آمریکا را فراهم آورد. تأکید طالبان بر پیگیری سیاست «کاهش خشونت» به جای آتش ‌بس در جریان مذاکرات صلح نیز از جانب پاکستان حمایت می ‌‌شد. قاعدتاً درج کلمه «امارت اسلامی» در توافق ‌نامه میان آمریکا و طالبان، به مذاق پاکستان نیز خوش آمده است. اقدامات اسلام ‌آباد در روند مذاکرات صلح به این علت صورت گرفت که پاکستان کماکان بتواند از اهرمی به نام طالبان در افغانستان استفاده کند. به دیگر سخن، طالبان کماکان برای مقامات پاکستان برگ برنده در افغانستان محسوب می ‌شود، لذا حمایت از این گروه و افزایش نقش و جایگاه آن چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه نظامی همواره موردنظر اسلام ‌آباد بوده است. به همین دلیل، پاکستان پیش و حین مذاکرات صلح، هرگز تسلیم فشارهای خارجی برای اتخاذ موضع سخت ‌گیرانه ‌ در قبال طالبان ‌نشد، بلکه با اتخاذ سیاست صبر، آمریکا را وادار به پذیرش این واقعیت کرد که طالبان قابل حذف شدن از صحنه قدرت در افغانستان نیست و توانست روند صلح را به گونه ‌ای پیش ببرد که اکنون اسلام ‌آباد را به عنوان یکی از بازیگران مؤثر در جریان مذاکرات صلح و حامی حضور طالبان در عرصه قدرت افغانستان معرفی کرده و از حمایت ‌های آمریکا نیز بهره ‌مند شده ‌ است. با امضای توافق صلح آمریکا و طالبان و تقویت موضع این گروه در داخل افغانستان، پاکستان امیدوار است که دولت جدید نه تنها ضد پاکستان نبوده، بلکه مخالف نفوذ هند در افغانستان خواهد بود. بنابراین پاکستان از توافق ‌نامه مذکور و آثار آن منتفع خواهد شد.

به‌رغم امضای توافقنامه صلح و تعهد طالبان در این‌باره که به هیچ گروهی اجازه نخواهند داد علیه منافع آمریکا و متحدانش اقدام تروریستی انجام دهد، اما هند معتقد است با توجه به عمق روابط طالبان با گروه-های تروریستیِ ضدهندی مانند جیش محمد و لشکر طیبه، بعید است طالبان به وعده خود عمل کند

۳-۲) هند: هندی‌ها همواره افغانستان را بخشی از جنوب آسیا قلمداد می‌کنند؛ به‌ همین دلیل به این کشور در چارچوب سرحدات استراتژیک خود می‌نگرند. برای هند که از نفوذ پاکستان در افغانستان به‌ویژه از طریق طالبان آگاه است، گسترش روابط با کابل می‌تواند به عنوان گامی استراتژیک قلمداد شود. با آغاز مذاکرات صلح بین طالبان و آمریکا در سال ۲۰۱۸ و نادیده گرفته شدن لزوم شرکت دولت مرکزی در این روند، دهلی ‌نو ناراضی به نظر می‌رسید. از نظر هندی ‌ها، این تغییر سیاست موجب مشروعیت ‌بخشی به طالبان و سلب مشروعیت از دولت کابل شده، زمینه تقویت پاکستان را فراهم کرده و حدود دو دهه سرمایه ‌گذاری مستمر در افغانستان را به مخاطره می ‌اندازد. به‌ ‌رغم امضای توافق ‌نامه صلح و تعهد طالبان در این‌باره که به هیچ گروهی اجازه نخواهند داد علیه منافع آمریکا و متحدانش اقدام تروریستی انجام دهد، اما هند معتقد است با توجه به عمق روابط طالبان با گروه ‌های تروریستیِ ضدهندی مانند جیش محمد و لشکر طیبه، بعید است طالبان به وعده خود عمل کند.

از سوی دیگر هند تمایلی ندارد که پس از امضای توافق ‌نامه صلح، طالبان قدرت را قبضه کرده و اقدام به تغییر قانون اساسی و نظام سیاسی موجود به رهبری دولت کنونی کابل که همواه از حمایت دهلی ‌نو برخوردار بوده است را به محاق ببرد. دهلی ‌نو ترجیح می ‌دهد که طالبان در قالب یک حزب سیاسی عادی به نظام فعلی افغانستان ملحق شود و توسط سایر گروه ‌های افغانی از جمله تاجیک ‌ها و اعضای جبهه شمال به عنوان دوستان هند، مهار شود. قدرت ‌یابی رسمی طالبان باعث به حاشیه رانده شدن متحدان هند در افغانستان و تهدید منافع دهلی توسط گروه ‌های تحت نفوذ پاکستان، الحاق بخشی از اعضای طالبان به جنگجویان داعش و بکارگرفتن آنها علیه منافع هند در منطقه خواهد شد. در ضمن، بعید است اسلام ‌آباد در دولت بعدی افغانستان که احتمالاً طالبان دست برتر را در آن خواهند داشت اجازه دهد که روابط نزدیک با هند برقرار کند. طبق این دلایل می ‌توان گفت دهلی ‌نو از آثار توافق ‌نامه صلح آمریکا و طالبان رضایت نخواهد داشت.

۳‌-۳) روسیه: روسیه به‌عنوان یک قدرت تأثیرگذار در تحولات افغانستان، زمانی که مشاهده کرد آمریکا روند گفت‌وگو با طالبان را در پیش گرفته است، روابطش را با این گروه با هدف همکاری طالبان با مسکو برای امن ساختن و دور کردن داعش از مناطق شمالی افغانستان که هم‌مرز با جمهوری ‌های آسیای میانه است، برقرار کرد. در حقیقت روس‌ها می‌خواهند به آمریکا نشان دهند که هنوز در منطقه نقش دارند و نباید دیدگاه این کشور نادیده گرفته شود. نقش ‌آفرینی روسیه در پروسه صلح از طریق برگزاری گفت‌وگوهای صلح بین ‌الافغانی (بهمن ۱۳۹۷ و خرداد ۱۳۹۸) بار دیگر مورد توجه قرار گرفت. برگزاری این کنفرانس ‌های صلح در روسیه نشان می ‌دهد که مسکو نمی ‌خواهد واشنگتن در فرآیند صلح همه ‌کاره باشد. بهترین سناریو برای روس ‌ها، روی کارآمدن دولتی در افغانستان است که بتواند بر سراسر قلمرو آن کشور اعمال حاکمیت کند و از رشد گروه ‌ ‌های تروریستی ممانعت به‌عمل آورد.

در مجموع، روسیه نمی‌خواهد اجازه دهد آمریکا فرصت پیدا کند به آسیای مرکزی نزدیک شود و به بحران اوکراین دامن بزند یا ناامنی را در منطقه آسیای مرکزی به خصوص با استفاده از ابزار داعش ایجاد کند. بنابراین به حضور طالبان در قدرت و استفاده احتمالی از آن جهت اعمال فشار به آمریکا در مواقع مورد نیاز نظر مساعدی دارد. پس از امضای توافقنامه صلح بین ایالات متحده و طالبان، مسکو رسماً اعلام کرد که از خروج نیروهای نظامی خارجی از افغانستان استقبال می‌کند. به نظر می ‌رسد با توجه به نوع روابط روسیه و طالبان و نیز فضای حاکم بر امضای توافق ‌نامه صلح، مقامات مسکو مخالفت چندانی با نقش ‌آفرینی عمده طالبان در عرصه قدرت سیاسی افغانستان و تأمین اهداف و خواسته ‌های این گروه نداشته باشند. حتی بعید نیست که در این راستا، روسیه راضی باشد که گزاره حفظ قانون اساسی افغانستان را جهت تأمین صلح مدنظرشان فدای ایجاد زمینه ‌های تحقق صلح کنند.

۳-۴) چین: در چند سال گذشته، چین نقش مؤثری در پیشبرد روند مذاکرات صلح در افغانستان بازی کرده است. چین در سال ‌های ۱۳۹۴ و ۱۳۹۶ در نشست ‌های گروه هماهنگی چهارجانبه صلح با حضور افغانستان، پاکستان و آمریکا شرکت کرد. پکن در ادامه، طی سال ‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ با هدف حضور طالبان در روند گفت‌وگوهای صلح، اقدام به برگزاری نشست سه‌جانبه افغانستان، چین و پاکستان کرد. میزبانی از ملا برادر و سایر اعضای طالبان در چین و هم ‌چنین تلاش برای برگزاری نشست بین ‌الافغانی در پکن که به دلیل مخالفت طالبان با لیست افراد مدنظر اشرف غنی برای حضور در این نشست لغو شد، از دیگر اقدامات چین برای به ثمر رسیدن روند صلح در افغانستان بوده است.

با توجه به اولویت حوزه اقتصاد بر سایر عرصه‌ها نزد رهبران چین، این کشور تمایلی به درگیرشدن در مسائل امنیتی و نظامی افغانستان نداشته و ندارد و همین که منافع اقتصادی و امنیتی ‌اش در این کشور از طریق همکاری با دولت کابل، روابط با طالبان و استفاده از اهرم نفوذ پاکستان بر این گروه تأمین شود، راضی به نظر می ‌رسد. پس از امضای توافق ‌نامه صلح آمریکا و طالبان، چین اظهار داشت که متعهد به حمایت از توافق صلح مذکور است و خواستار خروج منظم و مسئولانه نیروهای خارجی برای اجتناب از خلأ قدرت در افغانستان است. به‌نظر می ‌رسد چین نیز به مانند روسیه مخالفتی با نقش ‌آفرینی عمده طالبان در قدرت با توجه به روابطش با این گروه طی سال ‌های اخیر نخواهد داشت. در عوض، اقدام به اخذ تضمین از طالبان برای تأمین منافع اقتصادی و امنیتی خود در افغانستان خواهد کرد.

نتیجه‌گیری

توافق‌نامه صلح آمریکا و طالبان، وضعیت متفاوتی را برای بازیگران مختلف داخلی و خارجی منازعه افغانستان ایجاد کرده است. در این میان بعید نیست در عرصه داخلی، دوگانه شیعه/سنی جایگزین دوگانه آمریکا/طالبان شود. از میان بازیگران خارجی نیز به نظر می‌رسد در صورت اجرای توافق‌نامه، پاکستان وضعیت مناسبی خواهد داشت. شرایط برای چین و روسیه اما متفاوت خواهد بود. زیرا هردو این کشورها ضمن تمایل به برقراری رابطه با طالبان با هدف دریافت تضمین‌های امنیتی، از خروج نیروهای آمریکایی استقبال خواهند کرد. هند اما احتمالاً نگرانی‌های بسیاری از قدرت‌گیری طالبان در افغانستان و خروج آمریکا خواهد داشت.

منبع:http://tabyincenter.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *