آرشین ادیب مقدم تصریح کرد: امارات به وضوح به فلسطینیان نشان داد که مسئله داشتن دولت مستقل فلسطینی برای آنها کاملاً بیاهمیت است و این یک شکست دیگر در زنجیره پانعربیسم یا به اصطلاح همبستگی پان اسلامی محسوب میشود.
به گزارش ایکنا، شکست دیپلماتیک آمریکا در رسیدن به اجماع برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت سازمان ملل بیش از هر چیزی نشاندهنده انزوای دیپلماتیک دولت دونالد ترامپ است که حتی نتوانست نزدیکترین متحدان خود (آلمان، بریتانیا و فرانسه) را در مقابل ایران قرار دهد. از سوی دیگر در دومین تحول مهم در منطقه خاورمیانه، جمعه، ۲۴ مرداد، امارات متحده عربی و رژیم صهیونیستی به طور رسمی روابط خود را علنی کردند. اعلام عادیسازی روابط بین ابوظبی و تلآویو انتقادات زیادی را از سوی برخی کشورهای اسلامی و عربی در پی داشت و این اقدام را خیانت به آرمان فلسطین و حمایت از اشغالگری و تأییدی بر به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی دانستند.
خبرگزاری بینالمللی ایکنا در گفتوگویی با آرشین ادیبمقدم (Arshin Adib-Moghaddam) نظر وی را در مورد این دو مسئله و آینده روابط ایران و آمریکا جویا شده است. پروفسور ادیب مقدم در دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن(SOAS) در کسوت استاد اندیشه جهانی و فلسفههای تطبیقی فعالیت دارد و در دانشگاه کمبریج به عنوان عضو افتخاری انجمن اعتماد اروپا (Cambridge European Trust Society) این دانشگاه انتخاب شد. او نویسنده چندین کتاب از جمله درباره انقلابهای عربی و انقلاب ایران (انتشارات Bloomsbury در سال ۲۰۱۳) و «Psycho-nationalism»(انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۱۷) است. علاوه بر این، تاکنون بیش از ۵۰ مقاله تحقیقاتی را در مجلات علمی و کتاب منتشر کرده و سخنرانیهای بسیاری را از جمله در کشورهای ژاپن، قطر، ارمنستان، ایالات متحده، ایران، آلمان و بریتانیا انجام داده است.
رأی باید در چارچوب نظم جهانی تغییر یافته تحلیل شود. این تغییر ساختاری چندین عامل مشخص دارد. ظهور چین به عنوان یک بازیگر جهانی و یک روسیه تازه وارد که در بیشتر تحلیلها صحبت شده است. اما یک تغییر سومی هم وجود دارد و آن افزایش نگرانی اتحادیه اروپا درباره سیاستهای یکجانبهگرایانه ایالات متحده به ویژه در دولت ترامپ است. این بدان معنی است که اتحادیه اروپا (به علاوه بریتانیا)، برخلاف آمریکا، اعتقاد دارند که توافقنامه برجام بهترین راه برای جلوگیری از فعالیت هستهای ایران است. این رأی بیشتر از هر چیز نشان دیگری برای از بین رفتن قدرت دیپلماتیک ایالات متحده بود.
دولت ترامپ همچنان به دنبال سیاستهای یکجانبه از جمله تحریمها خواهد بود، زیرا به چندجانبهگرایی و دیپلماسی فراگیر اعتقاد ندارد و دولتی است که با تفسیر هژمونیک مخصوصاً از سیاست قدرت(نظریهای در روابط بینالملل است که عقیده دارد توزیع قدرت و منافع یا تغییر در این توزیعها، دلایل اساسی جنگ و ثبات نظام سیاسی است) تهوعآور شده است. بنابراین قادر به ایجاد اجماع وسیع دیپلماتیک در مورد هر چیزی نیست و تحریمهای یکجانبه آخرین راه حل است.
امارات و تلآویو مدتها است که با یکدیگر همکاری میکنند. رسمیت این روابط مهم است، اما زلزله استراتژیک نیست. بهعنوان مثال، بعید میدانم عربستان سعودی سریعاً از این پروسه پیروی کند، زیرا این کشور به دلایل واضح مسئولیت متفاوتی در جهان اسلام دارد. پیامدهای روابط رسمی با اسرائیل در صورت عدم امتیاز دادن به فلسطین میتواند شدید باشد. به احتمال زیاد، حکومتهای پادشاهی در مراکش و عمان چشمانداز روابط رسمی با تلآویو را بیشتر به دلیل آسیبپذیریها و نقاط ضعف خود جذاب میبینند.
امارات به وضوح به فلسطینیان نشان داد که مسئله داشتن دولت مستقل فلسطینی برای آنها کاملاً بیربط است. این یک شکست دیگر در زنجیره پانعربیسم یا به اصطلاح همبستگی پان اسلامی است. هیچ یک از این موارد در سطح کشورها باقی نمانده زیرا سلطنتهای توتالیتر(تمامیتخواه) و جمهوریهای دیکتاتوری در قبال جامعهای که ترجیح آنها طرفداری از فلسطین باشند پاسخگو نیستند.
اگر سعی کنم برای یک لحظه خوشبین باشم، شاید یک فرصت بالقوه ناشی از توافق را بتوان اینگونه دید: اسرائیل ممکن است دفعه دیگر که تصمیم به بمباران غزه یا حمله به جنوب لبنان بگیرد، مجبور شود سرنوشت امارات را در نظر بگیرد. به نظر میرسد که امارات به عنوان یک شریک طولانیمدت دیده شده و نتانیاهو به این موضوع اهمیت میدهد. اما شاید نسل جدید رهبران اسرائیلی تمرکزگراتر ممکن است مجبور شوند با دقت بیشتری قدم بردارند که یا خطر از دست دادن متحدان را به دنبال خواهد داشت یا ناآرامیهای مدنی در سرزمینهای اشغالی را در پی دارد.
مطمئناً امارات متحده عربی به دلیل معامله با اسرائیل، خود را در معرض طیفهای مختلفی از آسیبپذیری قرار داده است. فرصتهایی نیز از نظر تجارت، انتقال فناوری و به اشتراکگذاری اطلاعات (بین طرفین) وجود دارد. اما مشکل فلسطین خود به خود حل نمیشود. تاریخ میچرخد و بیعدالتی مانند بومرنگ است(به سوی خود شخص برمیگردد). به همین دلیل است که امروزه مجسمههای بردهفروشان و سایر متجاوزان نژادپرست حتی پس از دویست سال یا بیشتر در پایتختهای اروپا در حال سقوط هستند. فلسطین تا زمانی که راه حلی عادلانه حاصل نشود، همچنان یک مسئله خواهد بود. از بسیاری جهات، امارات بسیار بیشتر درگیر این معضل است. دقیقاً به دلیل آنچه من بیان کردم: دفعه دیگر که فلسطین هدف قرار گیرد، امارات (از سوی کشورهای عرب و مسلمان) مقصر شناخته میشود.
نسخه رسمی روابط (ابوظبی ـ تلآویو) در مقایسه با روابط غیررسمی بسیار عمیقتر خواهد بود. آنها(ابوظبی ـ تلآویو) وارد قلمرو امنیت و اطلاعات خواهند شد، زیرا امارات از این نظر آسیبپذیر است و انتظار حمایت از طرف اسرائیل را دارد. بدیهی است که حوزههای دیگر همکاری در بخش فناوری خواهد بود، زیرا امارات متحده عربی برنامههای فضایی خود را در سالهای اخیر تسریع کرده است. احتمالاً وجود هماهنگی بیشتر بهطور مخفیانه حتی در قلمرو نظامی وجود دارد که با میزان بالایی از بازاریابی همراه خواهد بود. یا قرارداد شرکت اماراتی با شرکت صهیونیستی در زمینه توسعه تحقیقات و پژوهشهای مربوط به ویروس جدید کرونا نمونهای دیگر از تحکیم همکاریها است که دو طرف تلاش میکنند تا این توافق را به عنوان برخی گفتوگوهای میانتمدنی پیش گرفته و به عنوان مبدلی برای شکلهای گمراهکنندهتری از همکاریهای نظامی و امنیتی در نقاط حساسی مانند یمن و سوریه ادامه دهند.
من این عقیده را ندارم. بررسی سریع تاریخ دیپلماسی بینالمللی به ما میآموزد که توافقنامهها را نمیتوان به صورت موقت انجام داد. دولت ترامپ تنها درصورتی که این کشور(ایران) از منافع خود دست بکشد، معامله با ایران انجام خواهد داد و ایران تنها در صورتی با دولت ترامپ توافق میکند که منافع خود را تضمین شده ببیند. هر دو سناریو بعید است و هیچ گونه دلیلی برای اینکه نشانه یا تاکتیکی از نزدیکی باشد، وجود ندارد.
محتمل است، اما حتمی نیست. تاریخ به ما آموخته است که ریاستجمهوری در ایالات متحده وابسته به موازنه نیروهای اطراف کاخ سفید است و بیشتر آنان علیه ایران هستند.
بزرگترین سرمایه برای ایران روابط دولت – جامعه در این کشور است. احساسات مثبت زیادی در کشور وجود دارد. یک مخزن قدرت هوشمند که تا حد زیادی بدون استفاده مانده است. رئیسجمهور ایران باید به آن توجه کند زیرا هیچ چیز درست، مؤثرتر و اخلاقیتر از آن وجود ندارد که بتوانیم قدردانی بهتری از حکمرانی برای مردم، دقیقاً با روحیه انقلاب سال ۱۹۷۹(انقلاب اسلامی ۱۳۵۷) انجام دهیم.
مخزن قابل توجه قدرت فرهنگی هوشمند ایران، یکی از نادیده گرفتهشدهترین جنبههای تاریخ سیاست خارجی اخیر ایران، دستکم از زمان سلسله زند است. کریمخان توانست دقیقاً به این دلیل که وی قدرت سیاست عمومی و ضرورت اداره عمودی و نه سلسله مراتبی را درک کرد، ایران را در زمان آشفتگیهای مهم تاریخی متحد کند. به همین دلیل وی خود را «وکیل الرعایا» میخواند و این یک استراتژی برای محدود کردن شکاف بین دولت و دولت به منظور جلوگیری از تجاوزهای خارجی بود. کریم خان درک کرد که امنیت ملی از خانه آغاز میشود و مستلزم مشروعیت و مشارکت فعال مردم است. برخی از این موارد مربوط به تحقیق جدید من با نام «ایران چیست؟» (What is Iran) است که توسط انتشارات دانشگاه کمبریج در آغاز سال نو منتشر خواهد شد.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.