مکرون و شکاف سیاسی و طبقاتی در فرانسه

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
رقابت میان مکرون – لوپن یکی از محتمل ترین سناریوها برای انتخابات پیش روی ریاست جمهوری فرانسه در سال 2022 است. بر طبق نظر سنجی ها در این رویارویی ماکرون پیروز احتمالی خواهد بود.

همچنین بعید به نظر می رسد حزب سوسیالیست (PS) در این انتخابات نتیجه خوبی نداشته باشد و احتمالاً تلاش خواهد کرد تا اتحادیه چپ را ایجاد کند که از طرفی سبزها نیز علاقه خواهند داشت که این اتحادیه را رهبری کنند، در همین سو نامزد چپ افراطی ژان لوک ملانشون که فقط ششصد هزار رأی در دور دوم کمتر از ماکرون در سال 2017 فاصله داشت، گرفتار رسوائی ها و مانورهای سیاسی شده است و امیدی به پیروزی ندارد. در سمت جناح راست میانه نیز حزب جمهوری خواهان (LR) (حزب سارکوزی) اکنون کرسی های زیادی در سنا را در اختیار داشته و در عین حال دومین گروه پارلمانی در پارلمان ملی فرانسه محسوب می­شود. با این حال، آن­ها نیز یک چالش بزرگ خواهند داشت، برخی عناصر میانه روی این حزب توسط حزب ماکرون جذب می شوند و سیاستمداران تندروتر احتمالا به حزب لوپن می­پیوندند و این امر باعث تضعیف این حزب راست میانه خواهد شد.

باید توجه داشت که نظر سنجی ها در فرانسه برخلاف موسسات مشابه آمریکایی خود در جریان انتخابات قبلی به طور قابل ملاحظه ای دقیق بودند. سیستم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه وجود یک نظام چند حزبی را تشویق می کند که البته معمولا در دور دوم فضا به شدت دو قطبی می­شود، در گذشته، این سوسیالیست ها و گلیست ها بودند که به دور دوم و این فضای دو قطبی راه پیدا می­کردند. اکنون به نظر می رسد که ما تقابل هواداران مکرون و لوپن را شاهد باشیم.

با این حال نمی­توان درحالیکه بیش از هجده ماه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری فرانسه مانده تصویر دقیقی از آن ارائه داد. همانطور که هجده ماه مانده به انتخابات 2017، هیچ کس فکر نمی کرد که مکرون برای ریاست جمهوری نامزد شود چه رسد به پیروزی. به همین شکل در سال 2010 انتظار می رفت که دومینیک اشتروس کان مدیر صندوق بین المللی پول پیش از انتخابات 2012 در انتخابات مقدماتی سوسیالیست ها پیروز شود و در نهایت سارکوزی را شکست دهد، اما وی به جرم تجاوز در شهر نیویورک دستگیر شد. پیش تر از آن در سال 2005 نیز، هیچ کس انتظار نداشت که سگولین رویال در رقابت های مقدماتی براحتی بزرگان حزب سوسیالیست را کنار بزند، در حالی که در همان زمان سارکوزی هنوز با رقیبانش در جناح راست سخت مبارزه می کرد. به همین شکل در سال 2000 نیز، هیچ کس فکر نمی کرد که هجده ماه بعد پدر مارین لوپن، (ژان ماری لو پن)، به دور دوم صعود کند.

هم اکنون نظرسنجی ­ها نشان می­دهد، 68 درصد فرانسوی ها خواهان کشیده شدن انتخابات به دور دوم با حضور ماکرون و لوپن نیستند و تنها طرفداران لوپن به چنین سناریویی علاقه دارند.

نکته دیگر اینکه که اولاند و سارکوزی هر دو از نظر میزان حمایت طبقاتی اقشار مختلف جامعه فرانسه در تمام گروه های اجتماعی از کارگران صنعتی یقه آبی گرفته تا یقه سفید از پایگاه اجتماعی بسیار شبیه برخوردار بودند. در مقابل، محبوبیت ماکرون در بین گروه های اجتماعی به شکلی کاملاً مجزا و تفکیک شده است، بطوریکه ثروتمندان و تحصیل کرده گان فرانسوی به شکل گسترده ای از مکرون حمایت می­کنند در حالی که رأی دهندگان طبقه کارگر او را به همان اندازه رد می کنند. این تفکیک نشان می­دهد که در فرانسه نوعی جنگ طبقاتی وجود دارد که ساختار سیاسی فرانسه را ساختار می بخشد که بخشی از آن شکاف اجتماعی ناشی از بازتوزیع ثروت در جامعه و نابرابری در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی است.

پژوهشی در همین زمینه نشان می­دهد، در سال 2013، حدود 64 درصد مردم فرانسه معتقد بودندکه در این کشور نوعی اختلاف عمیق طبقاتی وجود دارد، در حالی که در 1967 در آستانه وقایع معروف ماه می که ریاست جمهوری شارل دوگل را متزلزل کرد فقط 44 درصد معتقد به اختلاف طبقاتی بوده اند.

این ساختار فزاینده در اختلاف طبقاتی البته گاهی هم به سود مکرون بوده است، زیرا وی موفق شد آنچه را که پژوهشگران بلوک نخبه­گرایی می نامد، متحد کند. این از رای دهندگان سابق راست میانه و چپ میانه تشکیل شده است که مدتها توسط مسائل اجتماعی و سنت های سیاسی تقسیم شده بودند، اما در جهان بینی و تجارب خود به شکل زیادی شبیه به هم بودند. همچنین مزیت مکرون این است که جناح پوپولیست هنوز پایگاه سیاسی واحدی را پیدا نکرده است. در واقع رأی دهندگان “پوپولیست” در چپ و راست تقسیم شده اند و تلاش برای ایجاد چنین بلوک متحدی در گذشته بدون موفقیت بوده است اگر چه بسیاری از آنها به جبهه ملی (لوپن) رأی می دهند، اما شهرت منفی این حزب باعث می شود که ایجاد اتحاد پوپولیستی بزرگی با عناصر چپ و راست در بهترین حالت بعید بوده و تنها در برگیرنده پوپولیست های جناح راست افراطی باشد.

در مقابل باید گفت جنبش جلیقه زردها محتمل ترین امکان تحقق ایجاد یک جناح پوپولیستی واحد بوده است. این جریان با اعتراض ناشی از مالیات زیست محیطی سوخت آغاز شد که طی آن شهروندان طبقه متوسط ​​و کارگر از مناطق روستایی و شهرهای کوچک (آنچه که پژوهشگران با عنوان “فرانسه حاشیه ” نامگذاری کرد) متحد شدند. بعداً جلیقه زرد ها به جنبش وسیع تری از جنبش اولیه علیه مالیات صرف مبدل شد و به نوعی جنبش اعتراضی گسترده اجتماعی تبدیل گردید که هر شنبه در پاریس تظاهرات می کرد. حمایت از اعتراضات بسیار گسترده بود، در مقیاسی که دهه ها در فرانسه مشابه آن دیده نشده بود. حتی علی رغم وجود خشونت در اعتراض ها، میزان حمایت مردمی از آن ها بین 60 تا 80 درصد بود. این میزان حمایت در فرانسه “حاشیه نشین ” تقریباً به صد درصد هم می­رسید.

در جنبش جلیقه زردها تنش ها به گونه ای بود که در روزهای آغازین دسامبر 2018، فضای به شدت انقلابی در پاریس بوجود آمده بود، نیروهای امنیتی ماکرون در حالت آماده باش و هلیکوپتر در صورت لزوم آماده خارج کردن ریس جمهور بودند. ماکرون در آستانه اجرای سنت تاریخی در فرانسه بود که سران مملکت از جمله پادشاه های فرانسه تحت فشارهای مردمی از پاریس فرار می کردند بطوریکه از لویی شانزدهم در 1791 تا دوگل در 1968 شاهد این امر بوده ایم.

جنبش جلیقه زردها زمینه را برای یک صف آرایی بیشتر پوپولیستی فراهم کرد. از بسیاری جهات، این شورش مردم علیه رییس جمهور مغرور و جدا شده بود. در حالی که بخشی از آن در واقع مکرون هزینه اشتباهات پیشینیان خود را پرداخت، اما اظهارنظرهای خود درباره رای دهندگان طبقه کارگر کینه ای عمیق بین این قشر و مکرون ایجاد کرد که در تاریخ فرانسه سابقه نداشته است.

جنبش جلیقه زردها اکنون تا حد زیادی کمرنگ شده است. تلاش های آشفته و چندپاره آن برای تبدیل شدن به یک نیروی سیاسی راه به جایی نبرد؛ و با این وجود، علی رغم خشونت و تحولات ناموفق سیاسی، حمایت از این جنبش هنوز هم بالای 50 درصد است. مهمتر از همه، بسیاری از کسانی که اعتراض کردند یا با جلیقه زردها همذات پنداری کردند، نوعی هویت جمعی – احساس تعلق به یک گروه قدرتمند – ایجاد کرده اند. این احساس تعلق جمعی و قدرت یک نیروی انقلابی خفته در سیاست فرانسه است.

از طرفی هم باید توجه داشت دوره ریاست جمهوری مکرون با رسوایی های بزرگ مالی و سیاسی روبرو نشده است که با توجه به سابقه نسبتاً کوتاه سیاسی ماکرون و حزبش جای تعجب ندارد؛ اما رسوایی موسوم به بنالا که طی آن محافظ و مشاور ماکرون، الکساندر بنالا، با استفاده غیرقانونی از لباس پلیس، یک معترض را مورد ضرب و شتم قرار داد اعتبار مکرون را به شدت زیر سوال برد. ناتوانی ماکرون در برخورد صحیح با رسوایی بنالا که تنها پس از اعمال فشار قابل توجه رسانه ای اخراج شد – یک هشدار جدی بود و طبق نظرسنجی های آن زمان محبوبیت ماکرون به شدت سقوط کرد.

درمقابل در حزب راست افراطی جبهه ملی فرانسه، لوپن از پشتیبانی بالایی برخوردار است، او در سال 2017 ثابت کرد که یک قدرت مهم و تهدید جدی برای مکرون است. وی با بیش از 30 درصد در نظرسنجی ها شروع به کار کرد اما در دور اول 20 درصد آرا را به دست آورد. روندی که ممکن است برای مبارزات انتخاباتی 2022 هم تکرار شود.

مسلما اگر امروز انتخابات برگزار می شد، از نظر تئوری، پیروزی از آن ماکرون است؛ اما هجده ماه در سیاست مدت طولانی است و سناریوی پیش بینی آن امری ناممکن است. جامعه فرانسه تحت فشار همه گیری ویروس کرونا، مشکلات اقتصادی متعاقب آن و حملات مکرر تروریستی اخیر، قرار گرفته است. چنین آشفتگی می تواند صحنه سیاسی را به راحتی دگرگون کند.

 

 

منابع پژوهش در دفتر پژوهشکده موجود است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟