بخش اول:
به رغم شکست صد در صدی استراتژی “فشار حداکثری” دونالد ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران، بعد از ابراز تمایل جو بایدن برای احیای توافق_هستهای ایران، مخالفان قدیمی این توافق با همان استدلالهای سابق در جبههای واحد گرد آمده و در حال مبارزه با پیوستن دوباره آمریکا به برجام هستند.
اصلیترین و اساسیترین ایراد برجام از نگاه مخالفان و منتقدان این توافق از جمله «بنیاد دفاع از دموکراسیها»، مشابه همان عیب و ایرادهایی است که افراد و بنیادهایی با نگاهها و تفکراتی دیگر هم برای توافق هستهای جمهوری اسلامی ایران قائل شدهاند. آسیبها و کمبودهایی که شاید مهمترینشان این باشد که در توافق جایگزین و آلترناتیوی برای برجام مشخص نشده، یا به عبارت خیلی بهتر قایل به این بودهاند که برجام جایگزینی ندارد- که البته خوب میدانیم هنگامی که چیزی مانند برجام هیچ گزینه جایگزینی نداشته باشد، به این معنی است که تمام مشکلات و ایرادات و انتقاداتی که مخالفان و منتقدانی چون «بنیاد دفاع از دموکراسیها» یا دیگر نهادها و بنیادها برای برجام قائلاند، بدون برجام میتوانستند مشکلات و عیوب و ایرادهای بزرگتری باشند.
به گزارش شفقنا، در حقیقت گزینه جایگزین برجام، آن “توافق بهتر” افسانهای نیست که در تمام این سالها از ترامپ یا دیگر مخالفان و منتقدان برجام شنیدهایم. چون هیچ معامله دیگری در کار نیست. بلکه جایگزین برجام وضعیتی است که قبل از دستیابی به توافق هستهای، در سال ۲۰۱۳ و پیش از آن حاکم بوده است و این همان وضعیتی است که بعد از خروج دولت ترامپ از توافق برجام دوباره به عرصه روابط متقابل طرفین بازگشته است.
منتقدین برجام عقیده دارند بعد از پایان محدودیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران- که در متن برجام آمده که پس از ده، پانزده یا نهایت چند سال کمتر و بیشتر دیگر منقضی خواهند شد- هیچ محدودیت دیگری برای فعالیت هستهای این کشور پیشبینی نشده است. از این نظر شاید کسانی که میگویند طبق توافق برجام محدودیت ۳۰۰ کیلوگرم ذخیره اورانیوم برای غنیسازی نهایتا در سال ۲۰۳۱ منقضی خواهد شد و از آن به بعد جمهوری اسلامی آزاد است اهداف نظامیاش را پی بگیرد، حق داشته باشند. اما نکته این است که خروج از برجام توسط ترامپ نه تنها چاره این آسیب نبود، بلکه این اقدام سبب شد محدودیتهای جمهوری اسلامی ایران نه در سال ۲۰۳۱، بلکه در همان سال ۲۰۱۸ به نقطه پایان برسند. یعنی ترامپ با اقدامش در خروج از برجام، همزمان، تعهدات ایالات متحده و محدودیتهای جمهوری اسلامی را بیفایده کرد- که بیشتر به نفع حکومت ایران بود. نتیجه این روند هم این بوده که حالا ذخیره اورانیوم جمهوری اسلامی ایران، هر لحظه که این کشور تصمیم بگیرد، میتواند از آن ۳۰۰ کیلوگرم مورد اشاره در بندهای قرارداد برجام بیشتر شود و قطعا در سال ۲۰۳۱ نیز به چندین و چند برابر آن میزان تعیینشده خواهد رسید.
مذاکراتی که منجر به شکلگیری برجام شد، روندی طولانی و دشوار بود که طی آن درگیریهای لفظی زیادی بین وزیر خارجه ایالات متحده و وزیر خارجه ایران پیش آمد. واضح است که طرفین به دنبال معاملهای بودند که بیشترین امتیاز را برای کشورشان به ارمغان آورد. روندی مبتنی بر درگیری لفظی دو کشور؛ که میتوان گفت از زمان جورج دبلیو بوش آغاز شده بود- که طی آن برخورد ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران شدت گرفت و آمریکا به بهانه غنیسازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی ایران تحریمهای فزایندهای علیه این کشور در نظر گرفت.
بخش دوم:
منتقدان و مخالفان برجام از جمله نویسندگان بیانیههای «بنیاد دفاع از دموکراسیها» مستمرا از لزوم یک «توافق بهتر» سخن میگویند، ولی این ترکیب نمیتواند این توافق را به خوبی توصیف کند. در واقع «توافق بهتر» از نگاه مخالفان برجام بیشتر مبتنی بر ادامه سیاست شکستخورده «فشار حداکثری» با همکاری و همراهی و مشاوره دائمی دولت بنیامین #نتانیاهو است- که معنایی جز پذیرش خرابکاریهای “اسرائیل” در روند دیپلماسی آمریکا نخواهد داشت.
«بنیاد دفاع از دموکراسیها» و متحدانش و دیگر مخالفان برجام اگر در سیاستها و اهداف خود صادق بودند، بیتردید تاکنون متوجه شده بودند که ادامه سیاست شکستخورده تغییر رژیم با کمک و حمایت آمریکا- که در خاورمیانه تاریخی ناخوشایند از بیشمار اقدام شکستخورده در این زمینه دارد- راه به جایی نخواهد برد. رویکردی که تا زمانی که درک نشود، مخالفت با برجام تنها خطر درگیری نظامی را افزایش خواهد داد و البته باعث گسترش تسلیحات هستهای، به هم خوردن ثبات خاورمیانه و ایجاد خطر برای صلح و منافع ایالات متحده آمریکا خواهد شد.
درباره روند حاکم بر روابط آمریکا با جمهوری اسلامی ایران باید گفت بعد از ابراز تمایل جو بایدن به احیای توافق هستهای، مخالفتهایی که در زمان مذاکرات اولیه بر سر برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) مشاهده میشد، دوباره با شدت و حدت بیشتر آغاز شدهاند. یعنی همان آدمها و کشورها و سازمانها همان حرفهای قبلی و همان استدلالها را تکرار میکنند و این در حالی است که چند سال گذشته و در هر دو کشور دولتها و سیاستهایی کاملا متفاوت بر سر کارند.
برجام در زمان خودش توانست با اعمال محدودیتهای شدید بر برنامه هستهای ایران، بیشتر مسیرهای جمهوری اسلامی به سمت تسلیحات هستهای را مسدود کند. این یعنی برجام باعث شد «زمان شکست» یا به بیانی دیگر فاصله تصمیمگیری تا ساخت سلاح هستهای برای جمهوری اسلامی ایران طولانیتر شده و به بیش از یک سال و چند ماه برسد- که این زمان پیش از برجام دو یا سه ماه بود. خروج ترامپ از برجام خیلی زود نتایجش را آشکار کرد و دوباره جمهوری اسلامی را در آستانه دستیابی به تسلیحات هستهای- نظامی قرار داد. در این میان سیاست «فشار حداکثری» ترامپ هم یک شکست حداکثری بود و ماجرا را به جایی رساند که حالا جمهوری اسلامی ایران حدود ۱۲ برابر میزان مجاز در برجام اورانیوم دارد و زمان شکست این کشور هم کوتاهتر شده است. بگذریم از این که علاوه بر زمینه هستهای، در جنگ اقتصادی و سیاسی هم جمهوری اسلامی از تبعات تحریمهای آمریکا رسته و توانسته نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد.
به این دلیل است که میتوان گفت بازگشت آمریکا به برجام لازمترین اقدامی است که این کشور باید انجام دهد و مخالفت با این اتفاق منطقی و قابل درک نیست. مگر این که هدف و انگیزه مخالفان نه یک «توافق بهتر»، بلکه عدم توافق با جمهوری اسلامی ایران باشد. اتفاقی که در ادامه انزوای تجاری و دیپلماتیک جمهوری اسلامی را در پی خواهد داشت. هدفی که در هفتههای اخیر باعث اجماع مخالفان سرسخت برجام شده و آنها را حول محوری واحد گرد آورده است.
منبع:http://www.asrdiplomacy.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.