جایگاه خاورمیانه در ابتکار یک کمربند یک راه چین

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
جایگاه خاورمیانه در ابتکار یک کمربند یک راه چین

 خاورمیانه به عنوان منطقه ­ای که به عنوان پلی میان شرق و غرب قلمداد می­ شود در پیشبرد ابتکار کمربند و راه چین اهمیت زیادی دارد. البته در کنار موقعیت جغرافیایی، وجود منابع انرژی و همچنین طرح­ های توسعه ­ای کشورهای آن امکان همکاری میان طرفین را ایجاد می­کند.

مقدمه

خاورمیانه یکی از مناطقی به شمار می­رود که در سیاست خارجی چین اهمیت فزاینده ­ای دارد. وجود منابع فراوان، موقعیت جغرافیایی  و جمعیت گسترده حاضر در منطقه می ­تواند موجد فرصت­ های زیادی برای پکن باشد. روابط این دو منطقه محدود به جهان معاصر نمی ­باشد بلکه در دوران کهن نیز دو منطقه پیوند های مهمی با یکدیگر داشته اند. شاید مهمترین وجه این روابط که به موقعیت جغرافیایی پیوند دهنده خاورمیانه باز می­گردد جاده ابریشم باستانی است.

در دهه­ های اخیر، روابط چین با این منطقه با تحولات جدی مواجه بوده است. پس از پیروزی حزب کمونیست نگاهی ایدئولوژیک در سیاست خارجی این کشور حاکم گردید و این امر نقشی تعیین کننده در رویکرد پکن به خاورمیانه داشت. پس از بهبود روابط با آمریکا نیز روابط این کشور تحت تأثیرمتغیرهای عمل گرا تغییر شکل پیدا کرد. همزمان با محوریت اقتصاد در سیاست خارجی این کشور، این عامل نقشی برجسته در روابط پکن و کشورهای حوزه خاورمیانه را به خود اختصاص داد. این تحولات نشان می­ دهد چین متأثر از شرایط مختلف، رویکردهای متناسب با آن را دنبال کرده است.

با توجه به جایگاه برجسته این منطقه در سیاست خارجی چین در دهه های معاصر، یکی از مهمترین سطوح برای بررسی نوع نگاه و رویکرد چین به جمهوری اسلامی ایران، فهم اساس و بنیان­ های رویکرد خاورمیانه­ ای پکن است. بر همین اساس، در این پرونده تلاش می­ شود این موضوع مورد کنکاش قرار گیرد. بدین منظور، ابتدا شرحی کلی از تاریخ معاصر روابط چین با منطقه خاورمیانه ذکر خواهد شد. در گام دوم، به مهمترین محرک­ هایی که چین را به منطقه خاورمیانه مرتبط می­سازد اشاره و در نهایت، ارزیابی نهایی مطرح خواهد شد.

نگاهی به تاریخ معاصر روابط چین با خاورمیانه

روابط چین با خاورمیانه در طول جنگ سرد را می ­توان به دو دوره تقسیم کرد. در دوره اول، یعنی پس از به قدرت رسیدن حزب کمونیست در چین، این کشور با در پیش گرفتن سیاست مقابله با امپریالیسم، اهداف انقلابی را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داد. بیشترین اشتغال پکن در این زمان، تثبیت اوضاع داخلی و همچنین  تحولات مناطق نزدیک و پیرامونی این کشور بود. جنگ کره بین سال­ های 1950 تا 1953، جنگ با هند در سال 1962 و همچنین جنگ با ویتنام به خوبی نشان می ­دهد چین به سبب نگرانی از تثبیت موقعیت خود در داخل و البته پیشبرد اهداف ایدئولوژیک، این مناطق را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داد. این امر به معنای محدود بودن روابط این کشور با منطقه خاورمیانه بود. البته در همین زمان مهمترین وجه سیاست پکن در ارتباط با خاورمیانه، حمایت از جنبش ­های آزادی بخش بود. به عنوان مثال، چین در آن زمان جنبش آزادی بخش فلسطین را مورد شناسایی قرار داد.

   اما بهبود روابط با آمریکا نقشی تعیین کننده در ارتقای روابط پکن و منطقه خاورمیانه ایفاء کرد. از زمان نمایان شدن نشانه های بهبود، بسیاری از کشورهای منطقه و نزدیک به آمریکا شروع به شناسایی دیپلماتیک چین کردند. این امر دستاورد بسیار مهمی برای چین محسوب می­شد. اگرچه مصر و سوریه در سال 1956 اولین کشورهای منطقه بودند که روابط دیپلماتیک با چین را آغاز کردند، اما تحول واقعی در دهه 1970 و به دنبال پذیرش جمهوری خلق چین در سازمان ملل به وقوع پیوست. ایران، کویت، و لبنان در سال 1971 جمهوری خلق چین را مورد شناسایی دیپلماتیک قرار دادند. اردن در سال 1977، لیبی و  عمان در سال 1978 این تغییر را در برابر چین دنبال کردند. موج دوم شناسایی دیپلماتیک از اواسط دهه 1980 و اوایل دهه 1990 شکل گرفت. امارات متحده عربی در سال 1984، قطر در سال 1988، بحرین در 1989، عربستان سعودی در سال 1990 و رژیم صهیونیستی در 1992 به عادی سازی روابط با چین پرداختند.

    تلاش های چین برای کسب شناسایی به تدریج با افزایش همکاری­ های اقتصادی نیز همراه شد. در این دوره چین از فرصت ­های پیش آمده به منظور کسب سهم از بازارهای کشورهای منطقه به خوبی بهره می برد. انتقال تسلیحات از سوی چین در همین دوره جنبه تجاری پیدا کرد. نمونه بارز این امر در جنگ هشت ساله ایران و عراق بود که خاورمیانه به مقصد اصلی فروش سلاح چین تبدیل شد. علاوه بر این، در راستای جلب حمایت عربستان به منظور شناسایی این کشور، پکن در سال 1988 به انتقال موشک­ های دی اف 3 به عربستان اقدام کرد.

    اما به تدریج با افزایش رشد اقتصادی چین که با افزایش تقاضای این کشور برای انرژی همراه بود روابط این کشور با منطقه خلیج فارس ماهیتی عمل گرا و اقتصادی پیدا کرد. بر این اساس، می­توان سال 1993 که چین به وارد کننده انرژی تبدیل شد را نقطه عطفی در روابط چین با این منطقه به عنوان منطقه ­ای غنی از نظر دارا بودن منابع انرژی قلمداد کرد. از این زمان، روابط انرژی به محور روابط چین با کشورهای منطقه خلیج فارس و دریای عمان تبدیل شد. در سه دهه گذشته کشورهای منطقه خلیج فارس تأمین کننده اصلی انرژی چین بوده­ اند. کشورهایی چون ایران و عربستان در صدر این عرضه کنندگان به شمار می­ روند که در مواردی ایران و در سال­ هایی عربستان تأمین کننده اصلی انرژی چین محسوب می ­شدند. 

   با تبدیل چین به کارخانه تولید در جهان، روابط اقتصادی به عاملی تعیین کننده در روابط چین با کشورهای خاورمیانه تبدیل شد. کشورهای خاورمیانه علاوه بر تأمین انرژی برای چین، به دلیل جمعیت گسترده به بازار مناسبی برای کالاهای چینی نیز تبدیل شدند. در حال حاضر نیز چین شریک اول تجاری عمده کشورهای منطقه به شمار می رود. اگرچه این روابط فراتر از صرف روابط تجاری گام نهاده و همکاری در حوزه­ های مختلف از جمله سرمایه گذاری در زیرساخت­ های حمل و نقل، انرژی و البته در حوزه تسلیحات نیز به حوزه ­های همکاری دو طرف تبدیل شده ­اند.

   به این ترتیب، نقش و موقعیت چین در خاورمیانه تحولاتی گسترده و عمیق را طی دهه­ های گذشته تجربه کرده، و به نظر می­رسد طی سال های آینده منطقه خاورمیانه به دلیل موقعیت جغرافیایی (به عنوان منطقه پیونددهنده شرق و غرب)، تأمین انرژی و وجود بازار مناسب و غیره همچنان موقعیت و جایگاهی برجسته در سیاست خارجی چین داشته باشد.

محرک­ های روابط چین و خاورمیانه

انرژی

شاید بتوان گفت به لحاظ تاریخی مهمترین فاکتور در روابط چین و خاورمیانه، واردات انرژی از این منطقه بوده است. با تبدیل چین به کشور وارد کننده انرژی در جهان در سال 1993 و سپس رشد مستمر این کشور در طول چند دهه گذشته، نیاز این کشور به منابع انرژی سبب شد نوعی وضعیت هم تکمیلی میان دو طرف ایجاد شود. از سال 1995، خاورمیانه تأمین کننده اول انرژی چین بوده است. به نظر می رسد دو عامل یعنی تولید بیشتر نفت در منطقه خاورمیانه نسبت به دیگر مناطق جهان، و همچنین افزایش نیازمندی­ های انرژی چین در آینده نیز همچنان محرک اصلی اتکای چین به خاورمیانه باشند.

   نکته قابل توجه این است که طی چند دهه گذشته با وجود آنکه آمریکا ده درصد انرژی خاورمیانه را وارد می­کرده، اما این کشور به منظور نظارت و کنترل بر جریان انرژی در خاورمیانه حضور داشته است. اما تحولاتی شامل لزوم تضمین دسترسی به انرژی به منظور تداوم رشد اقتصادی،کاهش حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه، تلاش آمریکا برای اعمال فشار بر چین از طریق اخلال در جریان انرژی سبب شود چین نیز تغییراتی در رویکرد خود در حوزه انرژی در ارتباط با خاورمیانه به وجود آورد. از یک­سو، به افزایش سرمایه­ گذاری در زیرساخت های انرژی بپردازد و از سوی دیگر، به منظور تأمین امنیت انرژی خود، حضور نظامی و امنیتی خود در منطقه خلیج فارس را افزایش دهد. اگر به تحولات اخیر همچون تأسیس پایگاه نظامی در جیبوتی توجه شود امکان تغییر موضع چین امری بعید به نظر نخواهد رسید. البته این نکته باید ذکر شود این موضوع لزوماً به معنای مواجهه با آمریکا در شرایط کنونی نیست.

ابتکار کمربند و راه

خاورمیانه به عنوان منطقه­ای که به عنوان پلی میان شرق و غرب قلمداد می ­شود در پیشبرد ابتکار کمربند و راه چین اهمیت زیادی دارد. البته در کنار موقعیت جغرافیایی، وجود منابع انرژی و همچنین طرح ­های توسعه­ ای کشورهای آن امکان همکاری میان طرفین را ایجاد می­کند. به عنوان مثال، ابتکار چشم انداز 2030 عربستان، یا ابتکار 2035 کویت از جمله طرح ­هایی هستند که امکان همکاری مکمل میان چین و این کشورها را به وجود می آورد.

این وضعیت جدید در نظام بین ­الملل، چین را ملزم به تقویت روابط سیاسی و دیپلماتیک نیز کرده است. همانگونه که برخی تحلیلگران نیز بدان معتقدند چین دیگر همچون گذشته نمی ­تواند حامی سیاست عدم مداخله در خاورمیانه باشد، چراکه به واسطه افزایش نیازمندی ­ها به خاورمیانه، وجود ثبات در این منطقه برای چین ضروری خواهد بود. طی سالیان اخیر دیدارهای رهبران چین و کشورهای خاورمیانه افزایش جدی پیدا کرده که موجب تقویت روابط سیاسی میان آنها شده است. پس از سفر شی جین پینگ در ژانویه 2016 به کشورهای خاورمیانه که به نوعی اولین اعلان رسمی ابتکار کمربند جاده در خاورمیانه بود، چین اولین سند خود پیرامون روابط با کشورهای عربی را منتشر کرد که به بررسی اهمیت جهان عرب می پردازد. در این سند مدل 1+2+3 به عنوان مدل روابط چین با این کشورها مطرح شده است.

تجارت و سرمایه­ گذاری

موضوع تجارت با کشورهای خاورمیانه نیز از جمله موضوعاتی به شمار می ­رود که اهمیتی روزافزون در دستورکار خاورمیانه ­ای پکن پیدا کرده است. بازار کشورهای منطقه و موقعیت جغرافیایی این کشورها نیز از جمله فاکتورهایی هستند که سبب می شوند حجم تجارت چین با این کشورها روبه فزونی باشد. علاه بر حجم تجارت چین با کشورهای خاورمیانه که رو به فزونی بوده، این کشور تلاش کرده از طریق برخی مکانیسم های نهادینه شده روابط تجاری خود با این کشورها را تقویت کند. به عنوان مثال، در سال 2004  «موافقت نامه چارچوب همکاری اقتصادی، تجارت، سرمایه­ گذاری و  تکنولوژی» میان چین و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به امضاء رسید. در همین سال، گفتگوها در خصوص موافقت­ نامه تجارت آزاد آغاز و تا سال 2006 ، شش دور از آن برگزار شد. پس از توقف در این سال، مجدداً در سال 2009 نیز این مذاکرات ادامه پیدا کرد و پس از توقف آن، در سال 2016 پس از دیدار شی جین پینگ از ریاض و اظهار تمایل وی، مجدداً آغاز شد. اشاره به برخی آمار به خوبی اهمیت موضوع را عیان می­سازد:

  • تجارت دوجانبه چین و عربستان در سال 2016، بیش از 70 میلیارد دلار، با امارات 46.3 میلیارد دلار و با ایران 31.6 میلیارد دلار و تجارت چین با شورای همکاری خلیج فارس در سال 2016 در حدود 114 میلیارد دلار بوده است.
  • جریان سرمایه­ گذاری میان چین و عربستان بین سال ­های 2005 تا 2015 بیش از بیست برابر شده است. در این میان، وابستگی عربستان به چین از 0.3 درصد در سال 2003 به 5 درصد در سال 2015 رسیده است.
  • در سفر ملک سلمان در سال 2017 به چین قراردادهای سرمایه­گذاری به ارزش 65 میلیارد دلار میان دو طرف امضاء شد.
  • حجم تجارت دوجانبه چین و امارات در سال 2016 ، 55 میلیارد دلار بوده است.

آمارهای ذکر شده به خوبی حکایت از تقویت روابط تجاری چین با کشورهای منطقه خاورمیانه دارد.

فروش تسلیحات

انتقال تسلیحات چین به کشورهای منطقه را می­توان به سه دوره تقسیم کرد. دوره اول، پیش از آغاز دوران اصلاحات در چین بود که در انتقال تسلیحات نگاهی ایدئولوژیک غالب بود. دوره دوم که از دهه 1980 آغاز شد نگاه تجاری بر انتقال تسلیحات چین به منطقه غالب شد.  در این دوره، وقوع جنگ تحمیلی میان ایران و عراق بهترین فرصت را برای چین فراهم کرد تا به فروش تسلیحات به این دو کشور بپردازد. البته به جز در موارد معدود، تسلیحات انتقالی از چین موجد تغییرات راهبردی در صحنه نبرد نبودند. اما دوره سوم، که پس از قرن جدید بوده، چین به دنبال تثبیت موقعیت خود به عنوان یکی از کشورهای صادر کننده سلاح به کشورهای منطقه بوده است. در این دوره چین تسلیحات پیشرفته ­تری را به کشورهای منطقه عرضه کرده است. فروش موشک­ های میان برد با سوخت جامد در سال 2007 به عربستان نمونه بارز این امر است. نگاهی به آمار، به خوبی نشان دهنده افزایش سهم چین از واردات تسلیحات کشورهای منطقه می ­باشد. به عنوان مثال، بین سال­ های 2013 تا 2017 صادرات سلاح توسط چین به این منطقه نسبت به پنج سال گذشته آن 38 درصد رشد داشته است. از سال 2014، چین بیش از 30 پهپاد CH-4 را به کشورهایی چون عربستان سعودی، پهپاد وینگ لونگ دو را به امارات و موشک­های بالستیک SY-400  به قطر فروخته است.

تمایل کشورهای منطقه به شرق­ گرایی

  علاوه بر فاکتورهای ذکر شده، عامل دیگرِ تسهیل کننده روابط چین با کشورهای خاورمیانه، تمایل این کشورها به بسط روابط خود در ابعاد مختلف با چین است. در میان کشورهای مخالف آمریکا، همانند جمهوری اسلامی ایران، نزدیکی به چین به معنای ایجاد موازنه در برابر آمریکا خواهد بود، و برای کشورهای متحد و نزدیک به آمریکا، این امر به معنای جبران کاهش تعهدات احتمالی آمریکا به این منطقه و البته به عنوان ابزار فشار به آمریکا است. این امر، فضا را برای کنشگری بیشتر چین در منطقه فراهم می­کند.

ارزیابی

با نگاه به تاریخ رویکرد چین در خاورمیانه این موضوع روشن می ­شود که چین در این منطقه متناسب با تحولات روز، رویکرد خود را تغییر داده است. طی چند دهه گذشته، اساساً از دهه 1980 به بعد، اقتصاد به عاملی تعیین کننده در سیاست خارجی چین در برابر خاورمیانه تبدیل شد. این امر در شرایط کنونی نیز غالب است. بر همین اساس، تاکنون افزایش تعاملات اقتصادی با کشورهای منطقه و به تبع آن حفظ ثبات، از ترجیحات چین در خاورمیانه بوده است.

با افزایش رشد این کشور و طرح ابتکار کمربند و راه، سیاست خارجی چین با مرحله نوینی مواجه شده است. خاورمیانه نیز به سبب موقعیت جغرافیایی نقش به سزایی در پیشبرد این ابتکار چین دارد. اما به نظر می­ رسد دیگر صرفاً نمی­ توان انتظار انفعال چین در این منطقه را داشت. البته این تغییر لزوماً به معنای آن نیست که پکن حضور و موقعیت آمریکا در خاورمیانه را به چالش بکشد. از یکسو، آمریکا همچنان در منطقه دست بالا را دارد و از سوی دیگر، چین به دلیل وابستگی به انرژی و حفظ امنیت سرمایه ­گذاری ­ها به ثبات در خاورمیانه نیازمند است. بنابراین، با وجود تحول در رویکرد چین در خاورمیانه، انتظار گسستی اساسی در سیاست خارجی چین در این منطقه وجود ندارد.

منابع پژوهش در دفتر اندیشکده موجود است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟