در میان گمانهزنیها در خصوص آینده ادلب، تشدید تنشهای اخیر در استان درعا بار دیگر توجهات را به جنوب سوریه جلب کرده است. موقعیت راهبردی و تعدد کنشگران صاحب منافع در درعا به این منطقه اهمیت قابل ملاحظهای بخشیده است. بنابراین هرگونه تحرکات امنیتی- سیاسی و تحولات اقتصادی- اجتماعی در این شهر میتواند پیامدهای عمیقی بر سوریه و دیگر کنشگران صاحب نفوذ داشته باشد. درعا در ۹ سال گذشته فراز و فرودهای سیاسی و نظامی متعددی را پشت سر گذاشته است. شهرهای جنوبی سوریه از جمله درعا در سال گذشته شاهد اعتراضات مردمی به مشکلات اقتصادی و وضعیت معیشتی خود بوده اما در هفتههای گذشته تشدید فعالیت هستههای خاموش تروریستی، آینده این شهر را در هالهای از ابهام فرو برده است. در همین راستا نوشتار حاضر ضمن مرور اجمالی بر اهمیت درعا، دلایل آغاز اعتراضات اخیر در این شهر را مورد ارزیابی قرار میدهد. سپس با ارزیابی جایگاه معارضان مسلح در درعا، پیامدهای شعلهور شدن جنگ داخلی در این شهر برای دولت سوریه و جمهوری اسلامی ایران را بررسی میکند.
مهمترین نقطه اهمیت درعا موقعیت جغرافیایی و راهبردی این شهر است که به دلیل نزدیکی به فلسطین اشغالی و هممرزی با اردن از یک طرف و قرار گرفتن در ۱۲۰ کیلومتری جنوب دمشق از طرف دیگر از وزن قابل ملاحظهای در محاسبات سیاسیِ داخلی و بینالمللی برخوردار شده است
مروری بر اهمیت درعا
درعا از قدیمیترین شهرهای عربی است که در جنوب سوریه واقع شده و پایتخت تاریخی اقلیم حوران[۱] محسوب میشود. از زمان شکلگیری دولت سوریه تحت قیمومیت فرانسه تا امروز، درعا در تحولات این کشور نقش قابل ملاحظهای ایفا کرده است که ازجمله میتوان به شورش سالهای ۱۹۲۷-۱۹۲۵ علیه استعمار فرانسوی اشاره کرد. حوادث مارس ۲۰۱۱- که سوریه را به بحرانی امنیتی و سپس یک جنگ داخلی کشاند- نیز از این شهر آغاز شد؛ به همین دلیل در ادبیات معارضان از درعا به عنوان «مهد انقلاب» یاد میشود. علل اهمیت این شهر در معادلات قدرت را باید به طور خاص در عوامل سیاسی، تجاری و کشاورزی جستوجو کرد. خاک حاصلخیز و آب فراوانِ درعا باعث میشود حدود ۶۰ درصد از کل این استان قابل کشت باشد. تا پیش از آغاز بحران، درعا محصولات متنوعی از گندم، زیتون، و انواع صیفیجات را در سبد غذایی سوریه قرار میداد. بنابراین نخستین بُعد اهمیت راهبردی این استان به جایگاه آن در تأمین امنیت غذایی سوریه برمیگردد. به علاوه درعا در امتداد بزرگراه اصلی دمشق- اردن قرار دارد و وجود گذرگاه «نصیب» به این استان اهمیت تجاری نیز بخشیده است[۲]. البته مهمترین نقطه اهمیت درعا موقعیت جغرافیایی و راهبردی این شهر است که به دلیل نزدیکی به فلسطین اشغالی و هممرزی با اردن از یک طرف و قرار گرفتن در ۱۲۰ کیلومتری جنوب دمشق از طرف دیگر از وزن قابل ملاحظهای در محاسبات سیاسیِ داخلی و بینالمللی برخوردار شده است.
توافق درعا با توافقات تسویه در غوطه، حمص، و غیره متفاوت بود. این تفاوت تا حد زیادی از وجود کنشگران منطقهای و بینالمللی متعدد و پیوندهای طایفهای موجود در این استان نشات میگیرد. به موجب مصالحه ۲۰۱۸، نیروهای امنیتی اجازه ورود به شهر را ندارند و معارضه همچنان سلاحهای سبک خود را در مناطق تحت کنترل یعنی جاسم، طفس و درعا بلد حفظ کردند
به لحاظ بافت جمعیتی، اکثریت ساکنان این استان را اهل سنت تشکیل میدهند. اما اقلیتهای مسیحی، علوی و شیعه نیز در کنار آنان زندگی میکنند. هرچند جنگ داخلی ضمن تأثیر بر بافت جمعیتی این منطقه، بر ماهیت روابط میان گروههای مذهبی نیز اثرگذار بوده است. در حالیکه بسیاری از مسیحیان در پی تشدید خشونتها این شهر را به مقصد سویداء و سپس دمشق ترک کردند، گروههای شیعه و علوی بعد از بحران وضعیت سختتری را تجربه میکنند. تا پیش از ۲۰۱۱ گروههای مذهبی تقریبا در وضعیت مسالمتآمیزی با یکدیگر زندگی میکردند اما اکنون با اثرپذیری شدید ار رویکرد فرقهگرایانه، اقلیتهای علوی و شیعی چون وابسته به دولت تلقی میشوند، زیر فشار مضاعفی قرار گرفتهاند.[۳]
تداوم بیثباتی بعد از مصالحه ملی
از زمان شروع بحران سوریه، درعا یکی از نقاط عطف تحولات این کشور بود و آغاز اعتراضات ۲۰۱۱ از این شهر نیز از نظر معارضه اهمیتی نمادین به آن بخشید. آخرین تلاش جدی گروههای مسلح جنوب سوریه علیه دمشق، عملیات موسوم به «طوفان جنوب» در سال ۲۰۱۵ بود که با شکست مواجه شد و از آن پس درعا در مسیر توافقات بینالمللی و مصالحه ملی قرار گرفت. توافق ۲۰۱۷ آستانه که درعا را در کنار قنیطره و سویداء یکی از مناطق چهارگانه «کاهش تنش» قرار میداد، ازجمله این توافقات بود[۴]. هرچند این استانها به موجب توافق آستانه همچنان از کنترل دمشق خارج بودند اما ضمن توقف درگیریهای نظامی میان طرفین، دولت نسبت به عدم حمله جدید از جانب معارضه تا حدی اطمینان خاطر داشت. همزمان برخی مناطق درعا به دنبال اعمال سیاست محاصره از سوی دولت، تسلیم و وارد فرآیند مصالحه ملی با دمشق شدند. شهرک محجه در شمال از جمله نخستین مناطقی بود که در می ۲۰۱۷ به توافق مصالحه با دولت روی آورد، البته این توافق فقط شامل کاهش تنش میان طرفین و شکستن جزئی محاصره بود.
با این وجود بازپسگیری درعا همواره جزو اولویتهای دولت سوریه محسوب میشد؛ به همین دلیل هم مترصد فرصتی برای کنترل دوباره بر این منطقه بود. در سال ۲۰۱۸، روسیه پرونده مصالحه ملی با معارضه جنوب را دوباره گشود. هرچند عدم موافقت نمایندگان مخالفان با شروط مصالحه، گفتوگوها را به شکست کشاند و دولت را به توسل به گزینه نظامی واداشت. با آغاز عملیات دولت، پیشرویهای ارتش و متحدین در جنوب به دلیل عدم حمایت حامیان خارجی و اصلی معارضه، سریعتر از انتظارات اولیه بود. در نهایت هم توافق مصالحه با میانجیگری مسکو به عملیاتهای نظامی پایان داد و درعا به کنترل دولت درآمد. البته توافق درعا با توافقات تسویه در غوطه، حمص، و غیره متفاوت بود. این تفاوت تا حد زیادی از وجود کنشگران منطقهای و بینالمللی متعدد و پیوندهای طایفهای موجود در این استان نشات میگیرد. به موجب مصالحه ۲۰۱۸، نیروهای امنیتی اجازه ورود به شهر را ندارند و معارضه همچنان سلاحهای سبک خود را در مناطق تحت کنترل یعنی جاسم، طفس و درعا بلد حفظ کردند.[۵]
به نظر میرسد توافق مصالحه در درعا از همان آغاز برای طرفین جنبه موقتی داشت. از یک طرف معارضه تسلیم را با این تصور پذیرفت که از فرصت مصالحه برای قدرتگیری و شورش مجدد استفاده کند، از طرف دیگر مفاد این توافق منافع دمشق را برای طولانیمدت تأمین نمیکند
بنابراین درعا از زمان مصالحه تاکنون در فواصل مختلف شاهد تنشهای سیاسی و امنیتی مکرر بوده است. از یک طرف وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی جنوب ازجمله درعا در نتیجه جنگ داخلی و تحریمهای آمریکا، محیط مناسبی برای شکلگیری اعتراضات و حتی برخی اعمال غیر قانونی بهوجود آورده است. به همین دلیل هم از زمان مصالحه تاکنون تعداد گروههای مسلح و میزان پیوستن به این گروهها افزایش یافته است. از طرف دیگر عملیاتهای تروریستی توسط هستههای خاموش معارضه علیه نیروها و مواضع دولتی در درعا که در ماههای اخیر به اوج خود رسیده، این نگرانی را تقویت میکند که شمارش معکوس پایان این مصالحه شکننده آغاز شده است. بهرغم اعزام تجهیزات نظامی دولت به درعا و تفاهم میان روسها و نمایندگان مناطق تحت مصالحه برای بازگرداندن صلح به این شهر اما عملیاتهای ترور و آدمربایی همچنان ادامه دارد. نکته قابل توجه این است که تشدید خشونتهای چند ماه اخیر در درعا نخستین نمونه از تنش در مناطقی محسوب میشود که مصالحه را پشت سر گذاشته است. درحالیکه در کنار مسائل امنیت دولتی، دزدی و غارت نیز امنیت شهروندان را به خطر انداخته است، این سوال مطرح میشود که دولت تا چه زمانی اجازه میدهد استقلال کنونی منطقه که در سایه آن ناامنی افزایش یافته است، حفظ شود.
پیامدهای بیثباتی درعا برای دمشق
نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که به نظر میرسد توافق مصالحه در درعا از همان آغاز برای طرفین جنبه موقتی داشت. از یک طرف معارضه تسلیم را با این تصور پذیرفت که از فرصت مصالحه برای قدرتگیری و شورش مجدد استفاده کند، از طرف دیگر مفاد این توافق منافع دمشق را برای طولانیمدت تأمین نمیکند. به همین دلیل تشدید ناامنیهای درعا فرصتی برای دولت است که توافق مصالحه ۲۰۱۸ را تغییر دهد تا دو هدف کلیدی یعنی خروج سلاحهای باقیمانده از دست معارضه و انتشار ایستبازرسیهای نظامی در داخل روستاها و شهرها را محقق کند. سوالی که مطرح میشود این است که چه سناریوهایی را میتوان برای آینده تحرکات دولت در نظر گرفت؟ این در حالی است که کمیته مرکزی درعا تاکنون خواستههای دولت برای گسترش ایستبازرسیهای نظامی داخل طفس، مزیریب، و یادوده را رد و از تحویل قاسم الصبیحی و همراهانش- که متهم به حمله به کلانتری مزیریب هستند- خودداری کردهاند.
بدین ترتیب میتوان برای آینده درعا سه سناریو را در نظر گرفت: احتمال نخست درگیری تمامعیار در درعاست. هرگونه تحرک نظامی از طرف دولت و معارضه به توافقات سیاسی با کشورهای خارجی بستگی دارد. از یک طرف معارضه برای هرگونه پیشروی یا دفاع در برابر عملیات نظامی ارتش به حمایت خارجی نیاز دارند تا ناکامی عملیات طوفان جنوب و شکست ۲۰۱۸ تکرار نشود. از طرف دیگر دولت نیز از توافق با مسکو برای پیشروی در جنوب بینیاز نیست؛ نه فقط برای جلب حمایت هوایی از عملیات ارتش بلکه دمشق به مسکو برای رایزنی با کنشگران موثر خارجی در جنوب یعنی آمریکا، رژیم صهیونیستی و اردن نیاز دارد. احتمال دوم شامل پیشرویهای نیروهای دولتی و متحدین از طریق عملیاتهای نظامی محدود و مصالحه دوباره است. در این گزینه دولت به جای توسل به جنگی تمام عیار، عملیاتهای نظامی محدود در مناطق مشخص انجام میدهد تا با تشدید فشار علیه مخالفان، مسیر را برای مذاکره مجدد درباره توافق مصالحه جدید فراهم کند. سناریو محتمل سوم نیز بر تداوم وضعیت کنونی تأکید دارد. با توجه به اینکه امکان مماشات با ناامنی درعا برای بلندمدت وجود ندارد و در عین حال تمرکز تمامعیار نظامی در جبهه جنوب امکانپذیر نیست -چون جبهه ادلب همچنان در وضعیت جنگی است- به نظر میرسد دولت راهی میانه یعنی پاکسازی گام به گام را اتخاذ کند.
پیامدهای تحولات درعا برای ایران
در اغلب تحلیلهای مربوط به تحولات جنوب سوریه نام جمهوری اسلامی ایران به میان میآید. بهرغم تکذیب مقامات ایرانی اما منابع معارضه و صهیونیستی مدعی حضور نیروهای ایران در این منطقه هستند. منطقه جنوب به طور اعم و درعا به طور اخص به لحاظ نزدیکی به دمشق و فلسطین اشغالی از اهمیتی راهبردی برای ایران برخوردار است. پیش از آزادسازی درعا برخی تحلیلها حاکی از این بود یکی از اهدافی که معارضه در جنوب دنبال میکنند، دست یافتن به تمرکززدایی در این منطقه است[۶]. هرچند این طرح محقق نشد اما به نظر میرسد با توجه به موقعیت راهبردی درعا، طرحهای مشابه که به تضعیف قدرت عملیاتی و نفوذ سیاسی دمشق منجر گردد، از دستور کار خارج نشده است. تداوم و تقویت وضعیت کنونی مسلحین در درعا نهتنها تهدید علیه پایتخت را همچنان حفظ، بلکه زمینه را برای گسترش نفوذ رژیم صهیونیستی نیز فراهم میکند. مسئله فقط این نیست که در صورت تحقق چنین سناریویی، موجودیت مستشاری ایران در نزدیکی مرزهای جولان اشغالی هدف قرار میگیرد بلکه این امر اساسا با منافع محور مقاومت سازگاری ندارد. بنابراین لازم است ایران برای تداومِ حفظ منافع مقاومت از بازگشت حاکمیت کامل دمشق به مناطق جنوبی حمایت کند.
سناریو محتمل سوم بر تداوم وضعیت کنونی تأکید دارد. با توجه به اینکه امکان مماشات با ناامنی درعا برای بلندمدت وجود ندارد و در عین حال تمرکز تمامعیار نظامی در جبهه جنوب امکانپذیر نیست. به نظر میرسد دولت راهی میانه یعنی پاکسازی گام به گام را اتخاذ کند
نتیجهگیری
پرسش اصلی نوشتار حاضر این بود که اعتراضات مردمی و تشدیدِ فعالیتهای تروریستیِ هستههای خاموش در درعا چه پیامدهایی را برای دمشق و متحدین آن به دنبال دارد. بر اساس استدلال نویسنده موقعیت راهبردی درعا در ابعاد سیاسی- امنیتی، و اقتصادی- تجاری اهمیتی ویژه به این منطقه برای همه کنشگرانی بخشیده است که برای خود در جنوب سوریه منافعی تعریف کردهاند. درعا که نقطه شروع منازعه سوریه بود از حدود دو سال پیش تحت توافق مصالحه با میانجیگری مسکو درآمده است اما همانطور که ماهیت تسویه در این شهر با سایر مناطق کشور فرق میکرد، اکنون هم وضعیت متفاوتی با دیگر مناطق تسویه تجربه میکند. اعتراضات مردمی به وضعیت معیشتی نابهسامان خود در کنار تشدید فعالیتهای تروریستی هستههای خاموش، وضعیت پیچیدهای به این شهر داده است. درحالیکه معارضه خواستار استقلال عمل بیشتر در جنوب و کاهش قدرت عملیاتی دولت هستند اما مشکلات متعدد اقتصادی و امنیتی از یک طرف و جلوگیری از گسترش نفوذ رژیم صهیونیستی از طرف دیگر، دمشق را به چارهیابی در خصوص درعا واداشته است. گرچه میانجیگری مسکو تاکنون از آغاز جنگی تمامعیار در درعا جلوگیری کرده است اما نتوانسته به ناامنیهای این شهر پایان دهد. استدلال نوشتار حاضر این است که چون تداوم وضعیت کنونی امکانپذیر نیست، سناریوی محتمل این است که دولت سوریه با حمایت متحدین گزینه پاکسازی گام به گام مناطق درعا از طریق اعمال فشار با ابزار نظامی و مصالحه را پیش بگیرد.
منابع
[۱] اقلیم حوران به جلگهای اطلاق میشود که بخشهای عمده استانهای درعا، قنیطره و سویداء در سوریه و استانهای إربد وعجلون در اردن را در برمیگیرد.
[۲] جبهه جنوب سوریه؛ بازیگران، اهداف و منافع:
جبهه جنوب سوریه؛ بازیگران، اهداف و منافع
[۳] Manufacturing Division: The Assad Regime and Minorities in South-west Syria:
https://www.mei.edu/publications/manufacturing-division-assad-regime-and-minorities-south-west-syria
[۴] مذاکرات آستانه؛ روندها و دستاوردها:
مذاکرات آستانه؛ روندها و دستاوردها
[۵] عوده مظاهر التوتُّر فی محافظه درعا السوریه: الدینامیات والاحتمالات:
https://epc.ae/ar/brief/signs-of-renewed-tension-in-daraa-governorate-in-syria-dynamics-and-prospects
[۶] بازیگران، اهداف و امکانسنجی اقلیم حوران در جنوب سوریه:
بازیگران، اهداف و امکانسنجی اقلیم حوران در جنوب سوریه
منبع:http://tabyincenter.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.