زمینه­ های تاریخی دو جنبش استقلال­ طلبانه در شبه ­قاره

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
روایت غالب از رخدادهای نیمه نخست قرن 19 میلادی که منجر به خروج استعمارگران انگلیسی و تقسیم شبه قاره هند شد، تنها به یک جنش استقلال­طلبانه اشاره دارد که مردم کشور پهناور هندوستان علیه حاکمیت مستقیم انگلیسی­ها رقم زدند.

این در حالی است که نگاهی دقیق تر به تاریخ روشن می سازد که به موازات و مقارن با جنبش مردمی علیه استعمار انگلیس، ایالت جامو و کشمیر واقع در شمال شبه قاره هند، درگیر جنبش رهایی طلب دیگری برای سرنگونی حاکمیت خاندان «دوگرا» بر این ایالت بود. هرچند میان این دو جنبش استقلال-طلب پیوندهای درونی وجود داشت، اما شرایط سیاسی اجتماعی و ژئوپلتیک کاملا متفاوتی بر آن ها حاکم بود که این دو جنبش را از یکدیگر متمایز می ساخت.
1ـ زمینه  های تاریخی
ولتر لورنس در کتاب مشهور خود بنام دره کشمیر، از دکتر استین اینگونه نقل قول می کند که:
کشمیر تنها منطقه ی متمایز در سرتاسر شبه قاره هندوستان است که می تواند ادعا کند که تاریخ مکتوب پیوسته ی آن تا دوران پیش از ورود اسلام به شبه قاره هند استمرار می یابد. از این رو شایسته آن است که از این منطقه به داشتن تاریخی واقعی یاد شود.
جالب اینجاست که این تاریخ مستند و مستمر تا پیش از دوران اسلام در کشمیر در کتب متعددی به زبان فارسی نگارش شده است. تاریخ کشمیر توسط ملا شاه محمد شاه آبادی، بهارستان شاهی، تاریخ حیدر ملک، تاریخ نارایان کاول، ولایت کشمیر توسط محمد اعظم، مختصر تاریخ کشمیر توسط بیربال کاچرو، گلزار کشمیر توسط دیوان کیرپا رام، تاریخ کشمیر توسط مولوی حسن، تاریخ کبیر کشمیر توسط حاجی محی الدین مسکین و تاریخ جدولی مولوی سیف الدین نمونه¬هایی از کتب تاریخی کشمیر بر شمرده می شوند.
در تاریخ پر فراز و نشیب کشمیر آنچه بیشترین تاثیر را بر شکل دادن زمینه های جنبش رهایی طلبانه کشمیری ها ـ به موازات مبارزات مردم هند ـ رقم زده است حاکمیت خاندان هندو مذهب «دوگرا» بر ایالت جامووکشمیر است. سه منطقه اصلی جامو، کشمیر و لداخ تا پیش از سال 1846 بصورت حاکمیت های مستقلی تحت نفوذ امپراطوری سیک ها در پنجاب قرار داشتند. در این سال و متعاقب دور اول جنگ های میان انگلیسی ها و سیک ها، امپراطوری سیک ها سقوط می کند. از جمله چهره های تاثیرگذار در این جنگ به نفع انگلیسی ها، «گلاب سینگ» چهره پرنفوذ در دربار و ارتش سیک ها بود. انگلیسی ها نیز به پاس خوشخدمتی ها وی، پس از پیروزی، کل سه منطقه جامووکشمیر و لداخ را تحت عنوان یک ایالت خودمختار به نام ایالت جامووکشمیر طی توافقی در سال 1846 به مهاراجه گلاب سینگ می فروشند و از این تاریخ خاندان وی که تحت عنوان خاندان دوگرا شناخته می شد بر این ایالت پهناور با وسعتی بالغ بر 200هزار کیلومتر مربع حکومت می کند. آرتور برینگمن یک مبلغ مسیحی حاضر در کشمیر ضمن ظالمانه خواندن این توافق از سوی انگلیسی ها، آن را اینگونه توصیف می کند:
همه چیز مانند یک خیمه شب بازی بود. سیک ها جنگ علیه انگلیسی ها را در پنجاب باختند. راجا گلاب سینگ که مورد اعتماد سیک ها در شهر جامو بود به آنها خیانت کرد و در این جنگ جانب انگلیسی ها را گرفت. سیک ها وادار شدند به عنوان غرامت جنگ، کشمیر را ضمن توافق لاهور به انگلیسی ها واگذار کنند. آنها هم در عوض بخاطر کمکی که به آنها کرده بود و خیانتی که علیه سیک-ها رقم زده بود، کشمیر را به گلاب سینگ مکار فروختند.
از این تاریخ این خاندان برای چیزی بیش از صد سال یعنی تا سال 1951 بر کشمیر حکومت می کنند. در ایالت جامووکشمیر اکثریت همواره با مسلمان ها بوده است و دوگراها از جمله خاندان های هندوی ساکن در جامو بوده اند. حاکمیت دوگراها بر اکثریت مسلمان این ایالت با ظلم و ستم شدیدی همراه بوده است. وضع مالیات های سنگین بر کشاورزان و دهقانان و صنعت گران مسلمان و قوانین ظالمانه بر اکثریت مسلمانان باعث شد تا زمینه های قیام و مبارزات استقلال طلبانه علیه خاندان حاکم در جامووکشمیر فزونی یابد.
نکته حایز اهمیت اینجاست که ایالت جامووکشمیر که از سوی انگلیسی ها به این خاندان واگذار شده بود، دیگر تحت حاکمیت مستقیم انگلیسی ها قرار نداشت و مداخله انگلیسی ها نیز در این ایالت بشکل مستقیم نبود. این شرایط متمایز از عمده مناطق هندوستان بود که انگلیسی ها مستقیما بر آن حکومت می-کردند. بجز ایالت جامووکشمیر دیگر ایالت های تحت حاکمیت شاهزاده های هندی نیز وجود داشتند که البته شرایط معارضه سیاسی در آنها متمایز از کشمیر بود.
معارضه سیاسی در هند و ایالت جامو و کشمیر

به دلیل شرایط متمایز اجتماعی سیاسی، جریانات معارضه سیاسی رقم خورده در هند و ایالت جامو و کشمیر نیز از یکدیگر متمایز بودند. در هندوستان دو جریان اصلی شکل گرفته علیه استعمار انگلیس را مسلم لیگ (Muslim League) به رهبر «محمد علی جناح» و کنگره ملی (National Congress) به رهبری «جواهر لعل نهرو» شکل می دادند. لکن نکته حایز اهمیت آنجاست که هیچ کدام از این دو حزب فعال آزادی طلب، حضوری در ایالت جامو و کشمیر نداشتند چه آنکه حاکمیت سیاسی ایالت جامو و کشمیر کاملا متمایز از دیگر مناطق هند بود. در نقطه مقابل در سال 1932 مبارزات سیاسی مردم کشمیر علیه حاکمیت «دوگرا» ساختاری منسجم گرفت و سازمانی سیاسی بنام «جامو و کشمیر مسلم کنفرانس » یا به اختصار مسلم کنفرانس شکل گرفت. هدف از شکل گیری این سازمان سیاسی حمایت از حقوق اجتماعی اقتصادی و فرهنگی مسلمانان جامو و کشمیر بوده است. پرنفوذترین چهره بنیان گذار مسلم کنفرانس «شیخ محمد عبدالله» بود که همزمان ارتباط و قرابت نزدیکی با جواهر لعل نهرو رهبر کنگره ملی هند نیز داشت. جواهر لعل نهرو خود اصالتا یک هندوی کشمیری بود. حزب کنگره ملی هند به منظور مقابله با استعمار انگلیس بدنبال ایده سکولاریسم برای جمع کردن تمامی احزاب و گروه های دینی مذهبی در سرتاسر هند بود که البته موفق نشد و حزب مسلم لیگ با هدف تضمین حقوق مسلمانان در برابرش قد علم کرد. اندیشه های سکولاریستی کنگره ملی از طریق جواهر لعل نهرو بر روی شیخ محمد عبدالله نیز تاثیر گذاشت و او در نهایت در سال 1939 با انشقاق از حزب مسلم کنفرانس جامو و کشمیر، «حزب کنفرانس ملی تمام جامو و کشمیر» را شکل داد تا بدین ترتیب خود را نماینده تمامی -مردم جامو و کشمیر اعم از مسلمان و غیر مسلمان در تقابل با حاکمیت ظالمانه دوگرا بنماید. بدین ترتیب معارضه سیاسی جامو و کشمیر در برابر حاکمیت خاندان دوگرا به دو دسته تقسیم شد. دسته نخست کنفراس ملی که شیخ عبدالله رهبری آنان را بر عهده داشت و متحد راهبردی آن در هندوستان حزب کنگره ملی هند بود و دسته دوم که با شیخ عبدالله به اختلاف نظر بر خوردند و حزب مسلم کنفرانس را حفظ کردند.
این شرایط را آلستر لمب در کتاب تولد یک تراژدی اینگونه توصیف می کند:
در مورد جامو و کشمیر ویژگی دیگری را نیز باید در نظر گرفت؛ ویژگی‌ای که در میان ایالت‌های شاهزاده‌نشین بسیار نادر بود و برای آینده مساله کشمیر، از اهمیت خاصی برخوردار بود. در اکثر ایالت‌های شاهزاده‌نشین (بجز میسور که می‌تواند یک استثنا باشد) اقدامات و فعالیت‌های سیاسی از سوی عموم مردم یا اساساً وجود نداشت و یا در صورت وجود بسیار محدود بود. اما این شرایط در جامو کشمیر متفاوت بود به گونه‌ای که در هنگام انتقال قدرت، معارضه‌ای قدرتمند در برابر ماهاراجه قرار داشت. در پی بحران 1931 که در آن مسلمانان دره کشمیر علیه حکومت دوگرا قیام کرده بودند، دو جریان سیاسی بارز به روی کار آمدند: یکی نشنال کنفرانس (کنفرانس ملی) که تحت رهبری کاریزماتیک شیخ محمد عبدالله ظهور کرد و دیگری مسلم کنفرانس (کنفرانس مسلمانان).
درست یک سال قبل از تقسیم شبه قاره هند در سال 1946 شیخ عبدلله حرکتی را در ایالت جامو و کشمیر رهبری کرد که با شعار «کشمیر را ترک کنید» (Quit Kashmir) شناخته می شد. او در این جنبش تلاش داشت تا با بهره گیری از حمایت اجتماعی مردم کشمیر، حاکمیت و دولت دوگرا را وادار به عقب نشینی از قدرت بکند که ناکام ماند و دستگیر شد. او پس از محاکمه به زندان افتاد. جواهر لعل نهرو در همین زمان تلاش کرد تا خودش را به کشمیر رسانده و جلوی بازداشت شیخ عبدالله را بگیرد اما در مقابل توسط نیروهای حاکمیت دوگرا دستگیر شد و از کشمیر اخراج گشت.
3ـ تمایزات فرهنگی
فارغ از این زمینه های سیاسی متفاوت میان هندوستان و ایالت جامو و کشمیر، حتی زمینه های فرهنگی اجتماعی مردم در ایالت جامو و کشمیر با دیگر مناطق هندوستان بزرگ متفاوت بوده است. رابرت تروپ که در دوران حاکمیت دوگراها به کشمیر سفر کرده بود، در بیان ویژگی های فرهنگی اجتماعی مسلمانان کشمیر در مقایسه با مسلمانان هندوستان اینگونه می نویسد:
اینکه مسلمانان و هندوها در هندوستان با همدیگر آمیخته هستند محل اشکال و اختلاف نیست. البته هر دوی آنها حس تنفر مشترکی نسبت به انگلیسی ها دارند و بعلاوه مسلمانان هندوستان تقریبا تمامی ویژگی های نژادی و مذهبی متمایز کننده خویش را از دست داده اند. هیچ کدام از ویژگی های بارزی که زمانی محرک پیروان این دین بوده و در بسیاری از نقاط دنیا یافت می شود، در میان مسلمانان نیمه هندو شده و در نهایت تنزل یافته هندوستان وجود ندارد. با این حال مردم کشمیر دارای بسیاری از این ویژگی ها هستند (تلاش می کنم در کتاب آتی ام آن را تبیین کنم)؛ چه ویژگی های فرهیختگی و چه اخلاقی که منجر به احترام و تحسین می شود. دین محمد (محمد اسلام) [ص] در میان ایشان، هرچند که بواسطه ارتباط طولانی با بت پرستان تحت تاثیر قرار گرفته است اما تا حد بسیاری با همان خلوص کهن خویش حفظ شده است و نسبت به آن چنان انگیزه و تعلقی دارند که انگار هنوز در دوران اوج اسلام قرار دارند.
زمینه های منفک و مجزای سیاسی اجتماعی این دو جریان استقلال طلب در هند و ایالت جامو و کشمیر، باعث شد تا وقتی در اکتبر 1947 با امضای حاکم دوگرا ماهاراجه «هاری سینگ»، ایالت جامو و کشمیر منضم به هندوستان اعلام شود، این انضمام مشروط به حفظ خودمختاری ایالت جامو و کشمیر صورت پذیرد و با کنار رفتن خاندان دوگرا از حاکمیت، قدرت به حزب نشنال کنفرانس جامو و کشمیر به رهبری شیخ عبدالله تنها در شرایطی منتقل گردد که هندوستان جدید این ایالت را بعنوان یک ایالت با شرایط ویژه به رسمیت بشناسد. طبعا مراد از این شرایط ویژه چیزی بسیار فراتر از ساختار کنفدراسیونی حاکم بر هند جدید بود. تحت این شرایط تصمیم بر این گرفته شد که ایالت جامو و کشمیر ضمن داشتن مجلس قانونگذار مستقل، قانون اساسی مجزا از قانون اساسی هند، پرچم مستقل و کابینه مجزا، تنها در سه حوزه دفاع، سیاست خارجه و پول به حکومت مرکزی هند وابسته باشد. شرایطی که پس از گذشت قریب به هفت دهه در آگوست 2019 لغو گشته و ایالت جامو و کشمیر نه تنها از حیثیت یک ایالت با شرایط خودمختاری خاص محروم گشته بلکه حتی هویت ایالتی آن نیز ملغی اعلام شده و به دو بخش مستقیما تحت کنترل دهلی تبدیل شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟