چرا لبنانی‌ها عاشق فرانسه‌اند؟؛ حزب‌الله هم احترام فرانسه را حفظ می‌کند!

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در لبنان انفجار شدیدی رخ می دهد. چند روز بعد رئیس جمهور فرانسه به لبنان سفر می کند. با سیاسیون لبنانی جلسه می گذارد . برای لبنان تعیین تکلیف می کند. عده ای از لبنانی ها- هر چند انگشت شمار –  خواستار دوباره مستعمره شدن لبنان، تحت حاکمیت فرانسه می شوند و… فردایش نوبت به سیدحسن نصرالله می رسد. خیلی ها منتظر یکی از آن سخنرانی های پرشور سید هستند که حق ماکرون را بگذارد کف دستش…

اما سید کاملا آرام است! در مورد مسائل مختلف مربوط به انفجار صحبت می کند. با اطمینان و طمانینه. و فقط یک جمله در مورد رئیس جمهور فرانسه می گوید. با احترام کامل: ما به سفر رئیس جمهور فرانسه نگاه مثبتی داریم! بیشتر مردم ایران شگفت زده می شوند. چرا سید چیزی نگفت؟! چرا این قدر نرم صحبت کرد؟! پس چه شد آن سخنرانی های پرشور سیدحسنی؟! حقیقت این است که این مساله اصلا شگفت انگیز نیست. و برای کسی که تاریخ لبنان و رابطه فرانسه و لبنان را بشناسد، کاملا قابل انتظار است. اما چه تاریخ و چه رابطه ای بین لبنان و فرانسه است که باعث چنین رفتاری از سوی سید می شود؟

ماجرای سایکس پیکو به تقسیم کشورهای غرب آسیا انجامید. و هر کدام از قدرت های جهانی، سهمی از این سفره رنگین برداشتند. در این میان بخش هایی از منطقه شامات، سهم فرانسه شد. از جمله منطقه ای که به «لبنان» نام گذاری شد. منطقه ای هم مرز با سوریه و فلسطین و گذرگاه غرب و اروپا. و واقع شده در کنار ساحل حاصل خیز مدیترانه و کوه های زیبای بقاع. اتفاق قابل توجه این بود که بخش قابل توجهی از مردم آن را مسیحیان تشکیل میدادند. اتفاقی خرسنده برای دو طرف ماجرا. از طرفی فرانسه می توانست تاثیرگذاری فرهنگی داشته باشد (که باعث افزایش و استمرار نفوذش می شد) و از طرفی مسیحیانی که در غرب آسیا در اقلیت هستند، حامی خوبی پیدا کرده بودند. و چه کسی بهتر از فرانسه؟ که معروف است به فرهنگ و تمدن و اشرافیت؛ یعنی دقیقا همان چیزی که یک اقلیت نیاز دارد، تا ابراز هویت کند. عمر فرانسه در لبنان بیست و سه سال بیش تر نپایید. اما در این بیست و سه سال، چنان تاثیری در فرهنگ و سیاست لبنان و مردمش گذاشت که نظیر آن را در کم تر جایی می توان دید. در این نوشتار نگاه کوتاهی داریم به تاثیر و نقش فرانسه در لبنان و کنش و واکنش های گروه های مختلف ذی نفع.

 

الف: تاثیر فرانسه

یک: تاثیر فرهنگی: لبنان با جمعیت قابل توجه مسیحی اش، آمادگی بسیاری داشت برای پذیرش فرهنگ فرانسوی. خصوصا این که مسیحیان، در منطقه غرب آسیا در اقلیت هستند. و نیاز دارند به ابراز هویت. از شعر و ادب فرانسه گرفته تا سبک زندگی فرانسوی، همه و همه، فراگیری عجیبی در لبنان پیدا کردند. «فرانسه» در ذهن و روح و روان لبنانی ها (و نه فقط مسیحیان) تبدیل شد به یک نمونه و الگوی برتر. امری که تا همین امروز نیز ادامه دارد. و بعید است به این زودی از بین برود.

دو: تاثیر زبانی: امروز که سال ۲۰۲۰ است و ۷۷ سال از استقلال لبنان از فرانسه می گذرد، هنوز در مدارس لبنانی، فرانسه درس می دهند. برخی از کتب مقطع ابتدایی، کاملا به زبان فرانسه است. اکثر لبنانی ها زبان فرانسه را به راحتی صحبت می کنند. کلمات و اصطلاحات فرانسوی به وفور در لهجه لبنانی یافت می شود‌. (لبنانی ها صبحشان را با بونژور آغاز می کنند و شبشان را با بونسوار به پایان می رسانند!) حتی لالایی های مادران برای فرزندانشان به زبان فرانسوی است. ازین بیشتر، برخی خانواده ها اصرار دارند که با فرزندشان، از همان نوزادی به فرانسه صحبت کنند. و بدیهی است که کشوری که این چنین زبانش را در زندگی مردم دیگر ریشه دار می کند، در واقع فکر و فرهنگش را در ذهن و روان آنها جا داده است.

سه: تاثیر سیاسی: لبنانی ها (بیشتر مسیحی های آن) فرانسه را «مادر مهربان» خطاب می کنند. و در عمل هم همین است! بسیاری از سیاستمداران لبنانی تا تحت فشار قرار می گیرند پناه می برند به آغوش فرانسه! (نمونه اش میشل عون است در اوایل دهه نود) اما چرا مادر مهربان؟ ریشه نظام سیاسی امروز لبنان را فرانسوی ها پایه گذاری کرده اند. نظامی که بنایش بر طائفه گری است. و البته برتری دادن به طائفه مسیحیت. و این یعنی لطف تاریخی فرانسه به مسیحیت لبنان (بخوانید غرب آسیا و فراتر!) و طبیعی است که مسیحیت، این لطف مادرانه را فراموش نکند! و مدام لب به ستایش مادر داشته باشد. رسانه و حکومت هم که دستش است. پس طبیعتا جایگاه این مادر، روز به روز در قلب فرزندانش بزرگ تر می شود. چه فرزندان تنی اش؛ که مسیحی ها باشند. و چه فرزندان ناتنی اش؛ که مسلمان ها باشند.

تاثیرات فرانسه به این جا ختم نمی شود. موارد دیگری مانند اقتصاد و ساختار موسسات و… نیز هست که تفصیل آن در حوصله این مجمل نیست.

ب: رابطه متقابل فرانسه و حزب الله

ماکرون در سفر اخیرش، جلسه ای داشت با نمایندگان احزاب مختلف لبنان. ظاهرا احزاب مخالف حزب الله، به ماکرون اصرار داشتند که علیه حزب الله موضع گیری کند. اما ماکرون نه تنها این کار را نکرد، بلکه با نماینده حزب الله نیز جلسه خصوصی گذاشت. (کاری که با هیچ کدام از احزاب دیگر انجام نداد. حتی هم پیمانانش و حتی نوکرانش!) این رفتار ماکرون نمادی است از رفتار سیاسی فرانسه در تمام این سال ها. برای فهم این رفتار، کافی است آن را مقایسه کنید با عملکرد خصمانه و تند آمریکا در ایران. و خرابکاری ها و ترورها و سخنان شداد و غلاظش در باره انقلاب اسلامی… رفتارهایی که کمتر از سوی سران فرانسه نسبت به حزب الله صورت گرفته است. در واقع فرانسوی ها در تمام این سال ها، با هوشمندی سیاسی، توازن را حفظ کرده اند.

از طرفی حزب الله نیز درک خوبی دارد از جایگاه مقدس فرانسه در فکر و فرهنگ لبنانی. به ویژه مسیحیان (یعنی هم پیمان های اصلی حزب الله) خصوصا اینکه حزب الله همیشه سعی داشته است چهره ای ملی از خودش نشان دهد. لذا همانطور که فرانسه پا را از حدودش فراتر نمی گذارد، حزب الله نیز متقابلا احترام فرانسه را (بخوانید احترام فکر و فرهنگ لبنانی ها را) حفظ می کند.

ج: تلاش حزب الله برای فرانسه زدایی

البته این ها به معنای تسلیم حزب الله در برابر این روند نیست. حزب الله خوب فهمیده است که اصل نفوذ فرانسه در فکر و فرهنگ لبنانی است. آن هم نفوذ اسطوره ای. لذا سعی داشته است که اولا این نفوذ را از بین ببرد و ثانیا جایگزین مناسب آن را پیدا کند. برای مثال امروز در مدارس المهدی (که مدارس حزب الله است) زبان فرانسه تدریس نمی شود. زبان خارجی اول، انگلیسی است و زبان خارجی دوم فارسی. از طرفی امروز در فکر شیعه لبنانی طرف دار حزب الله، اسطوره ای قرار دارد به نام «ایران»؛ با مبانی اش و فرهنگش و سبک زندگی اش. کافی است به خاطر بیاوریم سفر رئیس جمهور ایران به لبنان را و آن استقبال تاریخی و…

د: چرا لبنانی‌ها عاشق فرانسه‌اند؟

با مطالبی که شرح آن رفت، جواب این سوال روشن شد که چه طور می شود تحت استعمار کشوری باشید و آن کشور را بیرون بیندازید و جشن استقلال بگیرید… اما هنوز عاشق و فریفته آن باشید! در واقع بعد از روشن شدن این نکات، باید گفت چه طور می شود عاشق آن نباشید؟! علاوه بر این، باید توجه کرد که سردمدار مبارزه با فرانسوی ها و اخراج فرانسه از لبنان، مسلمانان بودند. و بیش از همه، شیعیان. به رهبری امام عبدالحسین شرف الدین.

خاتمه:

سهیل عنایت الله، متفکر و آینده پژوه مشهور، نظریه ای دارد به نام «تحلیل لایه ای علت ها»؛ او معتقد است پدیده های اجتماعی را باید طولی، علّی، لایه ای و تصاعدی بررسی کرد. از نظر عنایت الله علت العلل تمام پدیده های اجتماعی، مفاهیم و استعاره هایی هستند که در نا خودآگاه ذهن افراد (چه عوام و چه خواص ) وجود دارد. و با آنکه خودشان از آن بی خبرند، تاثیر اساسی دارد در کنش ها و واکنش هایشان . «فرانسه» در ذهن شهروند لبنانی (چه مسیحی باشد و چه مسلمان؛ چه شیعه باشد و چه سنی) یک استعاره است. یک اسطوره است. مفهومی است ریشه دار در ذهن و تفکر لبنانی؛ و پاک شدنش به این راحتی ها نیست. شاید یک راهش پیدا کردن جایگزین باشد. خصوصا اگر آن جایگزین، روح الهی داشته باشد!

 

منبع:http://shouba.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *