رویکردهای جامعه نظامی-شهروندی رژیم صهیونیستی نسبت به تهدیدهای خارجی

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

به طور سنتی، تهدیدات امنیتی نقشی موثر و کلیدی در گفتمان رژیم صهیونیستی ایفا می کند، تا آنجا که برخی مدعی اند که رویکرد فوق نقشی موثر در تحکیم رویکردهای میلیتاریستی در قلمروی نظامی، سیاسی و مدنی اسرائیل ایفا می کند. در مقام عمل اما اسرائیل در دهه های اخیر کوشیده است تا از ورود به کارزار نظامی فراگیر اجتناب نماید. در حقیقت میلیتاریسم سیاسی حاکم بر این رژیم کوشیده است تا در مواجهه با بحران های سیاسی همواره محتاطانه، حسابگرانه و مسئولانه واکنش نشان دهد.

وضعیت فعلی و تحلیل روند طی شده:

به طور سنتی، تهدیدات امنیتی نقشی موثر و کلیدی در گفتمان رژیم صهیونیستی ایفا می کند، تا آنجا که برخی مدعی اند که رویکرد فوق نقشی موثر در تحکیم رویکردهای میلیتاریستی در قلمروی نظامی، سیاسی و مدنی اسرائیل ایفا می کند. در مقام عمل اما اسرائیل در دهه های اخیر کوشیده است تا از ورود به کارزار نظامی فراگیر اجتناب نماید. در حقیقت میلیتاریسم سیاسی حاکم بر این رژیم کوشیده است تا در مواجهه با بحران های سیاسی همواره محتاطانه، حسابگرانه و مسئولانه واکنش نشان دهد.

گفتمان حاکم بر روابط نظامی- شهروندی رژیم صهیونیستی از ابتدای تاسیس این رژیم به علت مواجهه با چالش­های امنیتی و مبارزه با اعراب وجهه ای نظامی به خود گرفت. از همان آغاز راه با شکل گیری گروه‌های شبه نظامی همانند ایرگون و دیگر گروه‌های تروریستی این نگاه بر اسرائیلی‌ها تسلط یافت و بعدها با تاسیس رژیم صهیونیستی و ادغام این گروه‌ها به منظور تشکیل یک ارتش واحد برای صهیونیست‌ها، ناگزیر نگاه نظامی‌گری و نظامیان به دل سیاست کشیده شد.

این ایدئولوژی با شکل گیری جنگ های تمام عیار بین رژیم صهیونیستی و اعراب در سال‌های 1948، 1967 و 1973 در میان جامعه مدنی اسرائیل به شدت تثبیت شد. موقعیت جغرافیایی اسرائیلی‌ها و محاصره آنها توسط کشورهای عربی از یک سو و درگیری‌های روزانه و مقاومت فلسطینی‌ها از سوی دیگر اشغالگران را همواره آماده رویارویی با چالش‌های امنیتی کرده است. در سال‌های پس از جنگ 1973 نیز  پیروزی انقلاب اسلامی ایران و متعاقب آن شکل گیری حزب الله لبنان در راستای مبارزه با اشغالگری رژیم صهیونیستی، نظامی­گری را به تدریج بر جامعه مدنی حاکم ساخت و نظامیان نقش پر رنگی را در اداره امور سیاسی ایفا کردند. در عمل نفوذ ارتش در دوران وزارت دفاع آریل شارون و اسحاق رابین در امور سیاسی و اداری از حدود و مقررات قانونی فراتر رفت.

در دوران وزارت دفاع مناخم بگین در سال 1980 که وی همزمان مسئولیت نخست وزیری را نیز بر عهده داشت، رئیس ستاد مشترک ارتش می‌توانست جایگاه و مواضع ارتش را نه تنها در امور دفاعی بلکه در سیاست خارجی و امور اقتصادی نیز تبیین نماید. روند فوق تا زمان انتفاضه دوم در سال 2000 ادامه یافت اما پس از جنگ 33 روزه 2006 حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی و عقب نشینی این رژیم از غزه، راهبردهای ارتش در بهره­گیری از نیروهای نظامی با دگردیسی و تغییراتی بنیادین در جامعه مدنی و سیاسی اسرائیل همراه شد. اگر تا سال 1973 فرض بر این بود که تلاش اصلی اعراب اقدام نظامی علیه اسرائیل است؛ اما شکست های مکرر کشورهای مزبور در نبردهای نظامی در برابر رژیم صهیونیستی، رهبران عرب را متقاعد ساخت که با اتکا به روش های نظامی قادر به نابودی اسرائیل نیستند در نتیجه، این عامل آن­ها را به سمت اقدامات جایگزین از جمله تحریم و اقدامات بازدارنده مشابه علیه رژیم صهیونیستی سوق داد. رهبران عربی تصور کردند که از طریق تضعیف اقتصاد و مشروعیت زدایی از رژیم صهیونیستی در جامعه بین الملل قادر خواهند بود تا فرسایش جامعه اسرائیل را تحقق بخشند.

از دهه 1980 تحولات مهم ژئوپلتیک در خاورمیانه همچون فرایند اسلو، گسترش قدرت و نقش آفرینی ایران و گروه های محور مقاومت در سطح منطقه ای و بهار عربی در سال 2011 موجبات تغییراتی شگرف در واقعیات ژئواستراتژیک منطقه و مراجع تهدید برای اسرائیل گردید. برای نمونه نتایج حاصل از یک نظرسنجی در زمینه مطالعات امنیت ملی در حدفاصل سال های 2014 تا 2019 بیانگر مهم ترین مراجع خارجی تهدید برای رژیم صهیونیستی است که در عمل نشانگر افزایش نگرانی ها نسبت به ایران و حزب الله لبنان و در مقابل کاهش احساس خطر از ناحیه منازعه فلسطینی- اسرائیلی است.

در همین راستا انستیتو مطالعات امنیت ملی دانشگاه تل آویو در سال 2020 با هدف ارزیابی سطح نظامی­گری در جامعه مدنی اسرائیل در دهه‌های اخیر، مفهوم تهدید در میان عامه مردم، اعتماد به قابلیت های نظامیان و تمایل برای استفاده از نیروی نظامی اقدام به انجام نظرسنجی از ساکنین سرزمین های اشغالی نمود. نتایج حاصل از این نظرسنجی نشانگر این واقعیت است که تقابل‌های متعدد نظامی و عملیات‌های استشهادی به ویژه از زمان انتفاضه دوم، باعث شده تا اسرائیلی‌ها پتانسیل شروع جنگ را بیش از پتانسیل ایجاد صلح دانسته و حتی 62 تا 64 درصد از پرسش شوندگان بر این باور اذعان داشته باشند که هیچ شریکی برای صلح وجود ندارد و اسرائیل برای همیشه می بایست بر توانمندی های خود متکی باشد.

بر اساس نظرسنجی فوق، در سال گذشته میلادی 82 درصد از ساکنین سرزمین های اشغالی بر این امر اذعان داشته اند که اسرائیل باید به قدرت خود متکی باشد و این مفهوم به ویژه با توجه به سیر کاهش شاخص انزوا/مشروعیت زدایی از نقش آفرینی ارتش در سیاست قابل تامل است. به باور عموم ساکنین سرزمین های اشغالی، اسرائیل به تنهایی قادر به مدیریت هر گونه تهدیدی است. علاوه بر نتایج ارائه شده در نظرسنجی فوق، پژوهش­های مشابه دیگر نیز حکایت از آن دارند که اعتماد عمومی به توانمندی­های ارتش در سطح بالایی قرار دارد. برای مثال در پیمایش آوریل سال 2018 میلادی، 59 درصد از مخاطبین یک نظرسنجی ابراز داشته اند که با سخنان نتانیاهو در مورد اینکه «ما قوی تر از همیشه هستیم» موافق بوده اند. برطبق نظرسنجی‌های فوق، اعتماد به توانایی‌های نظامی رژیم آن­قدر عمیق است که به باور 45 درصد از پرسش شوندگان در صورت وقوع جنگ تمام عیار، اسرائیل تنها متحمل ده‌ها نفر تلفات خواهد شد. علاوه بر این در حدفاصل سال‌های 2016 تا 2018، 87 درصد ساکنین سرزمین های اشغالی معتقد بوده اند که اسرائیل به صورت همزمان قادر به مبارزه با حماس و حزب الله خواهد بود و 57 درصد به توانایی رژیم برای مقابله با برنامه‌های هسته‌ای ایران، باور داشته اند.

اما در سال های اخیر تفوق رویکرد میلیتاریستی حاکم بر جامعه مدنی فلسطین اشغالی به ویژه با نگاهی به نتایج حاصل از نظرسنجی سال 2019 در مورد اینکه 93 درصد به ارتش اعتماد دارند و 87 درصد آن را در مقابل هرگونه تقابل نظامی آینده آماده می‌بینند، بیش از پیش نمایان است. پژوهشگران و صاحبنظران امنیتی- نظامی رژیم صهیونیستی بر این امر تاکید دارند که زمانی که ساختار سیاسی- نظامی این رژیم حضور ایران و حزب الله در مناطق شمالی را به مثابه یک تهدید بزرگ تعریف می نماید، تاثیر مستقیمی بر روی افکار عمومی سرزمین های اشغالی داشته، تا آنجا که 70 درصد از پرسش شوندگان از اقدام نظامی علیه حضور ایران در سوریه، حتی اگر به جنگ بینجامد، حمایت می‌کنند و 51 درصد نیز حامی حمله نظامی به ایران هستند.

براساس شاخص امنیت ملی (national security index) در سال 2018 میلادی، 63 درصد از افراد ساکن در سرزمین های اشغالی بر این اعتقاد بوده اند که اعراب فقط زبان زور می‌فهمند و 81 درصد اذعان داشته اند اگر «کسی در پی کشتن تو بود، می بایست به صورت پیشدستانه او را بکشی». روشن است که با چنین اتفاق نظری افکار عمومی سرزمین های اشغالی از رویکرد نظامی­گرایانه و گرایش به بهره­گیری از نیروی نظامی در مقابله با تهدید‌ها حمایت به عمل می آورند.

پیش بینی روند آینده:

به رغم آنکه در سال های اخیر رژیم صهیونیستی تلاش مجدانه ای را با هدف تسریع در روند عادی سازی روابط با کشورهای عربی داشته است و تهدیدهای نظامی علیه این رژیم در منطقه به واسطه طرح صلح معامله قرن دونالد ترامپ رو به افول نهاده است، اما انتظار می رود باور به ضرورت حفظ تفوق و برتری نظامی اسرائیل در منطقه سبب گردد تا ارتش رژیم صهیونیستی همچنان در زمره مهمترین نهادهای تاثیرگذار در صحنه تحولات سیاسی و عرصه تصمیم سازی فلسطین اشغالی باقی می‌ماند.

در مجموع با توجه به یافته‌های ذکر شده در پژوهش حاضر می توان گفت، اسرائیل در سطوح نظامی می کوشد تهدیدهای بالقوه را از طریق حفظ توان بازدارندگی، دفع تهدید‌های برون مرزی (مانند ایران و حزب الله)، تشکیل ائتلاف منطقه‌ای و در صورت نیاز جلب حمایت آمریکا به منظور اقدام نظامی علیه ایران و ایجاد مشروعیت بین المللی برای تهاجم نظامی گسترده تر علیه حماس و حزب الله تقلیل بخشد.

دوم آنکه سیاست رژیم صهیونیستی در مواجهه با تهدیدهای مهم خارجی با تفاوت‌های قابل توجه در رویکردهای دفاعی و بازدارندگی این رژیم نسبت به تهدید ایران و واکنش‌ها به تهدید حماس و حزب الله همراه بوده است. برای مثال تغییر در رفتار و نگرش نظامی رژیم در حوزه‌های مختلف از عدم توفیق در شکست حماس و حزب الله و بی نتیجه بودن اقدامات گسترده نظامی نشات می گیرد، چرا که طرف‌های منازعه در پایان یک درگیری طولانی مدت و خونین به نقطه آغاز بازمی‌گردند. به اعتقاد کوبی میشل، رژیم صهیونیستی با اتکا به نگرش منفی موجود نسبت به حماس و حزب الله در سطح خاورمیانه و عادی سازی روابط خویش با کشورهای عربی منطقه در مسیر ایجاد ائتلافی فراگیرتر با هدف ضربه و نابودی حماس و حزب الله از طرق غیر نظامی گام بر می دارد. از جمله این اقدامات می‌توان به کارزارهای رژیم صهیونیستی برای به قراردادن حزب الله به عنوان یک گروه تروریستی و وارد کردن قطر و ترکیه به جریان عادی سازی با هدف قطع کمک‌های مالی به حماس از طریق این کشورها اشاره نمود.

میشل در ادامه در موضوع ایران می افزاید: «رژیم صهیونیستی با توجه به برنامه هسته‌ای ایران در صورتی که تمام امیدها به منظور عدم بازگشت بایدن به برجام بر باد برود، آماده عملیات نظامی مستقل علیه ایران می‌شود؛ اما پیش از این شاید از تمام ابزارهای اقتصادی و سیاسی باقیمانده در دستان آمریکا و دیگر کشورهای طرف قرارداد برجام برای اعمال فشار علیه تهران بهره گیرد؛ همانگونه که در سال 2020 با خرابکاری در نطنز و ترور دانشمند هسته ای و دفاعی کشور گام‌های اولیه را در جهت هموار ساختن این مسیر برداشته است.

ملاحظات و هشدارها:

  • در شرایطی که با انحلال کنست رژیم صهیونیستی، شاهد برگزاری انتخابات آتی کنست در ماه مارس در سرزمین‌های اشغالی خواهیم بود، رویکرد احزاب نوظهور و ائتلاف‌های شکل گرفته در بدنه سیاسی رژیم صهیونیستی نشان از آن دارد که ایدئولوژی نظامی­گرایانه با حضور افرادی مانند نفتالی بنت و گیدعون صعر تقویت شود. متعاقبا با حضور چنین افرادی انتظار می رود حتی در صورت استقرار یک دولت دموکرات در آمریکا، همچنان شاهد افزایش سطح تنش رژیم صهیونیستی با ایران البته به شکلی محتاط تر در روند منازعات منطقه ای همچون سوریه باشیم؛
  • اگرچه با مشارکت نظامیانی همچون گادی آیزنکات «رئیس اسبق ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی»- در سندی جامع در سال 2019 با عنوان «راهکارهایی برای استراتژی امنیت ملی اسرائیل» – به جای تمرکز بر تهدیدهای موجود (که ایران از جمله آنها محسوب می‌شود) به خطر بالای تهدیدهای داخلی اشاره می نماید، اما توقع بر آن است که دولت آتی رژیم صهیونیستی در تقابل با ایران دست به عصاتر حرکت نماید؛ چرا که رویکرد نظامیان و فرماندهان عالی رتبه نظامی این رژیم به تهدیدهای خارجی غالبا با خویشتنداری و پیوند عمیق میان مسئولیت پذیری رهبران سیاسی از یک سو و بهره گیری از نیروی نظامی صرفا برای اهداف سیاسی از سوی دیگر گره خورده است. در همین رابطه گادی آیزنکات گفته است: «این اتفاق چندین بار برای من افتاد، یک مقام سیاسی با من تماس گرفت که «ما باید به اینجا و آنجا حمله کنیم» اما این اتفاق در عالم واقع هیچگاه به وقوع نپیوست.»

  • افراد در رده های عالی نظامی رژیم صهیونیستی غالبا عاملی بازدارنده و محدود کننده‌ قلمداد می شوند که در پاره ای موارد حتی رهبران عالی رتبه سیاسی را نیز به هنگام تلاش برای واکنش نظامی به یک تهدید منع می سازند. هرچند با توجه به درک افراد سیاسی از محدودیت‌های عملیات نظامی، شاید آنها به لفاظی و بزرگنمایی تهدید موجود تمایل نشان دهند، اما روشن است که در صحنه عمل و در هنگام بروز واقعی تهدید، اختلافی میان رهبران بزرگ سیاسی و نظامی به وجود نخواهد آمد.

 

منابع پژوهش در دفتر پژوهشکده موجود است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟