از زمان آغاز روند روزافزون شیوع بیماری کرونا در سرزمین های اشغالی، تلاش های پیشین کابینه نتانیاهو با هدف تسریع در روند پیشبرد پروژه معامله قرن به ویژه الحاق اراضی کرانه باختری و دره اردن به حاشیه رانده شده است.
از نگاه برخی از تحلیل گران عدم شفافیت طرف اسرائیلی در پیشبرد اهداف مندرج در معامله قرن سبب شد تا حتی ترامپ نیز علی رغم اصرارهای اولیه اش بر تحقق بخشی به صلح در میان اعراب و رژیم صهیونیستی به تدریج از این رویکرد فاصله بگیرد.
از سوی دیگر به نظر می رسد علی رغم وحدت نظر نخبگان رژیم در مسائل راهبردی منازعه فلسطین-رژیم صهیونیستی، همچنان آثار اختلافات داخلی و جناحی در بدنه تصمیم سازان به وضوح قابل لمس است. عدم تمایل بنی گانتز کفیل نخست وزیری و وزیر دفاع کنونی به همراهی با رویکرد تهاجمی نتانیاهو به منظور الحاق 30 درصد از اراضی کرانه باختری و رود اردن سبب شد تا وی از ابزار انحلال کابینه وحدت ملی و حرکت به سوی تکرار انتخابات به مثابه ابزار فشاری بر علیه گانتز بهره گیرد.
نتانیاهو به خوبی می داند که حرکت مجدد به سوی برگزاری انتخابات، موجد توفیق در شکل گیری کابینه ای به مراتب راستگراتر از کابینه حاضر خواهد بود که ضمن کنار زدن گانتز از صحنه قدرت، فرصت مناسبی را برای تحقق ایده الحاق کرانه باختری به مناطق تحت حاکمیت رژیم اشغالگر مهیا می سازد.
با این حال به نظر می رسد با نزدیک شدن به موعد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده، هراس از احتمال عدم پیروزی مجدد دونالد ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری بر محاسبات نتانیاهو و سایر مقامات ارشد رژیم صهیونیستی نیز سایه افکنده است. از نگاه کارگزاران رژیم پیروزی بایدن در انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا، ممکن است در عمل بر تداوم حمایت های واشنگتن از این رژیم به ویژه در محیط بین الملل تاثیر منفی بگذارد. از همین رو به نظر می رسد اعلان تاریخ اول جولای به عنوان سریع ترین زمان ممکن به منظور آغاز روند الحاق کرانه باختری و نه لزوما مهلت انجام این امر تلقی می گردد.
اما در روزهای اخیر و همزمان با کاهش تب و تاب اجرایی شدن معامله قرن، برخی از رویکردهای انتقادی صاحب نظران یهودی- صهیونیست بر امکان سنجی تغییر راهبرد رژیم در مواجهه با فلسطینیان اشاره دارند. این گروه از تحلیل گران ضمن رد امکان تحقق رویکرد دو دولتی و یا الحاق کرانه باختری به مناطق تحت حاکمیت رژیم اشغالگر، بر ضرورت اتخاذ راهبرد «مدیریت منازعه» به جای «حل منازعه» اصرار دارند. در همین راستا «بن وایت» در یادداشت اخیر خود در سایت «میدل ایست آی» با عنوان «طرح الحاق اسرائیل: از رهیافت دو دولتی تا مدیریت منازعه» با اشاره به مقاله اخیر «پیتر بینهارت» پژوهشگر برجسته یهودی-آمریکایی، از لزوم پیشبرد راهبرد مدیریت منازعه میان اسرائیل و فلسطین حمایت کرده و در مقابل از طرح الحاق نتانیاهو به عنوان گامی در جهت تبدیل این رژیم به دولتی آپارتایدی انتقاد کرده است. لازم به ذکر است دیدگاه فوق از سوی «آرون دیوید میلر»، کارشناس پیشین وزارت امور خارجه ایالات متحده نیز مورد استقبال قرار گرفته است.
نکته قابل تامل آنکه رویکرد مدیریت منازعه در طول یک دهه اخیر به کرات از سوی مقامات رژیم صهیونیستی نیز مطرح شده است. برای مثال نفتالی بنت رهبر کنونی حزب یمینا در سال 2014 در سخنانی تشکیل دولت فلسطینی در داخل اسرائیل را امری غیرممکن خوانده بود اما در ادامه بدین نکته اشاره داشته بود که ما بهتر است به جای حل مشکل با فلسطینیان به سوی زندگی با مشکل حرکت نماییم. موشه یعلون رهبر حزب تلم نیز در سال 2016 در سخنانی در یکی از اندیشکده های ایالات متحده گفته بود که ضروری است تا به جای حل مسئله مان با فلسطینیان به مدیریت بحران با آنها دست یازیم. همچنین در سال 2018 آویگدور لیبرمن وزیر دفاع پیشین کابینه نتانیاهو و رهبر حزب اسرائیل خانه ما بر این امر اعتقاد داشت که می توان با فلسطینیان به فرمولی برای مدیریت منازعه دست یابیم.
اما با گسترش دامنه روند عادی سازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، «مرکز عربی واشنگتن» در مقاله ای با عنوان «چگونه عادی سازی روابط عربی با اسرائیل در حال شکل گیری است؟» به تشریح ابعاد گوناگون همکاری های اقتصادی، سیاسی، امنیتی-نظامی، فرهنگی، ورزشی و رسانه ای دولت های عربی با رژیم اشغالگر پرداخته است.
این مقاله با اشاره به سفر اکتبر 2019 بنیامین نتانیاهو به عمان و همچنین دیدار وی با عبدالفتاح البرهان رئیس شورای حاکمیتی سودان در ژانویه 2020 در اوگاندا، از افزایش تلاش های ماه های اخیر اورشلیم به منظور تسریع در روند عادی سازی روابطش با کشورهای های عربی پرده برداشته است.
نویسنده همچنین به یادداشت 12 ژوئن یوسف العتیبه، سفیر امارات متحده عربی در واشنگتن، در روزنامه یدیعوت اخرونوت اشاره داشته که در آن الحاق را به مثابه مانعی بر سر راه بهبود روابط رژیم با جهان عرب دانسته است و در ادامه از عدم پذیرش کمک های ارسالی ابوظبی برای تشکیلات خودگردان فلسطین به
منظور مقابله با کرونا به مثابه سنجه ای از میزان ناخرسندی فلسطینیان از نزدیکی روزافزون مناسبات کشورهای عربی خلیج فارس با اورشلیم سخن به میان آورده است.
همچنین انور قرقاش وزیر دولت در امور روابط خارجی امارات متحده نیز در جریان نشست 17 ژوئن 2020 در «کمیته یهودیان آمریکا» ضمن مهم خواندن روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، ابراز امیدواری کرد تا طرفین به نتایجی پربار در آینده دست یابند. این گزارش با تشریح چهار دهه دشمنی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی از امضای توافق کمپ دیوید میان مصر و رژیم اشغالگر در 1979 و توافق اسلو میان تشکیلات خودگردان و این رژیم در سال 1993 به عنوان گام های نخستین در تغییر نگرش دولت های عربی پیرامون منازعه اعراب-اسرائیل یاد می کند.
نویسنده در ادامه به تشریح ابعاد گوناگون همکاری های روزافزون کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر می پردازد. در حوزه اقتصادی بنابر داده های اداره مرکزی آمار رژیم صهیونیستی، حجم صادرات سالانه اورشلیم به کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بیش از از 7 میلیارد دلار است که از این میان کشورهای عربی خلیج فارس رقمی بالغ بر 1 میلیارد دلار را به خود اختصاص داده اند. همکاری های اقتصادی رژیم اشغالگر در سالهای اخیر با انعقاد دو قرارداد گازی 10 و 15 میلیارد دلاری با اردن و مصر نیز تقویت شده است. علاوه بر این در ژانویه 2019 مصر و رژیم صهیونیستی با همراهی 5 کشور دیگر «مجمع گازی شرق مدیترانه» را تاسیس کرده اند اند تا همکاری های اقتصادی طرفین در حوزه انرژی بیش از پیش مستحکم تر شود.
اما همکاری های اطلاعاتی و امنیتی بخش مهم دیگری از گستره مناسبات رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی را به خود اختصاص داده است. برای نمونه ابوظبی از سال 2008 میلادی با واسطه «متی کخاوی» تاجر سرشناس صهیونیست، قرارداد 816 میلیون دلاری را با هدف خرید سه پهپاد و تجهیزات کنترلی و حفاظتی میادین نفتی و سایر مراکز حساس دولتی با دولت امارات متحده عربی به امضا رسانده است.
همچنین از جولای 2016 قرارداد تجهیز سیستم مرکزی مانیتورینگ پلیس ابوظبی موسوم به «چشم عقاب» با یک شرکت فعال در حوزه امنیت سایبری رژیم صهیونیستی به امضا رسیده است. در سالهای اخیر عربستان نیز همکاری های خود با رژیم صهیونیستی را با هدف بهره مندی از توانمندی های امنیتی و اطلاعاتی این رژیم آغاز کرده است که از جمله این موارد می توان به انعقاد قرارداد تجهیز سیستم حفاظت اطلاعات و هشدار آرامکو در آگوست 2012 اشاره داشت. ابعاد همکاری های امنیتی کشورهای عربی
خلیج فارس با رژیم صهیونیستی تا بدان حد است که در آگوست 2019 اسرائیل کاتص وزیر خارجه وقت بر تعهد این رژیم به منظور تضمین امنیت صدور نفت از تنگه هرمز تاکید ورزید.
همکاری کشورهای عربی خلیج فارس با اورشلیم در سایر ابعاد فرهنگی، ورزشی و اجتماعی نیز با سفر مقامات مختلف رژیم صهیونیستی به کشورهای منطقه تقویت شده است. سفر اکتبر 2018 مری رگو وزیر اسبق فرهنگ به ابوظبی، سفر ایوب کرا وزیر ارتباطات به دبی، و مشارکت اسرائیل کاتص وزیر وقت امورخارجه رژیم صهیونیستی در کنفرانس محیط زیست سازمان ملل که در جولای 2019 در ابوظبی برگزار شد، به وضوح بیانگر تسریع در روند عادی سازی روابط کشورهای عربی با اورشلیم است. در نهای آنکه مشارکت سفرای سه کشور عمان، بحرین و امارات متحده عربی در مراسم رونمایی از طرح معامله قرن در کاخ سفید در 28 ژانویه 2020 بیانگر آن است که کشورهای عربی می کوشند تا از خلال عادی سازی روابط خویش با رژیم صهیونیستی، ضمن تحکیم امنیت نظام های خویش، زمینه پیوند هرچه بیشتر خود با واشنگتن را مهیا سازند. با این حال نبایستی این نکته را از نظر دور داشت که تلاش های رهبران سیاسی کشورهای عرب به منظور تسریع در روند برقراری مناسبات سیاسی و دیپلماتیک با رژیم اشغالگر لزوما با همراهی و نگاه مثبت افکار عامه و شهروندان کشورهای مزبور همراه نخواهد بود.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.