استیون پیفر، سفیر سابق آمریکا در اوکراین در یادداشتی که اندیشکده آمریکایی شورای آتلانتیک منتشر کرد، نوشت: هدف از اولین سفرم به بلاروس در فوریه 2002 متقاعد کردن دولت بلاروس به رفع محدودیتها، احترام به حقوق بشر و فراهم کردن اندکی فضای سیاسی بود. ما دو فهرست را در اختیار مقامات این کشور قرار دادیم. در فهرست الف، اقداماتی لیست شده بود که دولت آمریکا از دولت بلاروس میخواست آنها را انجام دهد و در فهرست ب، به گامهایی اشاره شده بود که واشنگتن میتوانست برای بهبود روابط دوجانبه بردارد. ما به همتایان خودمان گفتیم که اگر مشخص کنند کدامیک از اقدامات فهرست اول را برای بهبود حقوق بشر و فضای سیاسی اجرا میکنند، به آنها خواهیم گفت که آمریکا در پاسخ، کدامیک از اقدامات فهرست دوم را انجام خواهد داد.
بلاروس هیچچیزی به ما ارائه نداد.
سفر دوم من به مینسک در مارس 2004 و در قالب یک مأموریت مشترک با اتحادیه اروپا برای ترغیب دولت بلاروس به بهبود وضعیت حقوق بشر در این کشور بود. من و همکاران اروپاییام موضع مشترکی را اعلام کردیم. ما آمادگی خود را برای بهبود روابط ازجمله برداشتن گامهایی که مقامات بلاروسی تمایل داشتند، اعلام کردیم؛ مشروط بر آنکه دولت سرکوب داخلی را کم کند. بلاروسیها این بار هم هیچچیزی به ما ارائه نکردند.
سپس برای مشورت و طرح موضوع بلاروس با معاون وزیر امور خارجه روسیه از مینسک به مسکو رفتم. متوجه شدم که منافع ژئوپلیتیک آمریکا و روسیه در خصوص اوکراین با هم رقابت دارد اما در مورد بلاروس چنین نبود. در مینسک هیچ فشاری برای پیوستن به اتحادیه اروپا وجود نداشت و نفع بلاروس در ناتو برابر با صفر بود. واشنگتن و اتحادیه اروپا هیچکدام اصراری برای نزدیکتر کردن بلاروس نداشتند. هدف مهم غرب واداشتن لوکاشنکو به کاهش سرکوب بود. آیا این مسئلهای بود که آمریکا، اروپا و روسیه بتوانند در خصوص آن با هم کار کنند؟
مخاطب روسی من مؤدبانه به من گوش داد اما زبان بدن او به همه آنچه گفتم بهوضوح پاسخ داد. وضعیت سیاست داخلی بلاروس برای او مسئله نبود و درهرصورت، اگر نیاز بود کاری در آنجا انجام شود، روسیه خودش بهتنهایی از عهده آن برمیآمد.
در هفتههای گذشته وقتی بلاروسیها به انتخابات اعتراض کردند، به یاد آن ملاقات در مسکو افتادم. بلاروسیها طوری اعتراض میکنند که در نزدیک به سه دهه گذشته، از وقتی بلاروس به کشوری مستقل تبدیلشده تاکنون، چنین کاری نکردهاند. لوکاشنکو که 26 سال است قدرت را به دست گرفته به مداخله غرب اعتراض میکند و غرب به هنجارهای دموکراتیک داخلی و انتخاباتی که به سرقت رفته انتقاد دارد. هیچ اشتیاقی برای کشیدن بلاروس به سمت غرب وجود ندارد.
اعتراضات در بلاروس به دموکراسی مربوط است و ربطی به یک مسیر ژئوپلیتیک غربگرا ندارد. تسیخانوفکایا، کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بلاروس که بر اساس نظرسنجیهای معتبر خروجی از حوزههای انتخاباتی، پیروز انتخابات نهم اوت بود، گفته است: این (جنبش اعتراضی) نه یک انقلاب طرفدار روسیه است و نه ضد روسیه. نه یک انقلاب ضد اتحادیه اروپایی است و نه طرفدار آن. این یک انقلاب دموکراتیک است.
شاید فقدان مؤلفه ژئوپلیتیک در اعتراضات جاری تعجبآور نباشد. درواقع، باید تأکید کرد که از میان تمام دولتهایی که در سال 1991 از اتحاد جماهیر شوروی استقلال یافتند، بلاروس کشوری است که کمترین اطمینان را درباره اینکه با استقلالش چهکار کند و بیشترین تمایل را به حفظ روابط نزدیک با روسیه داشته است.
ظاهراً مسکو از سال 2004 تاکنون، تمایلی به هماهنگی با غرب در خصوص چگونگی مدیریت بحرانی که رهبری ناشایست لوکاشنکو و دستکاری انتخاباتیاش باعث شده نداشته است. کرملین برای انجام این کار بهتنهایی، با یک گزینه روبرو است. آیا انتخابش حمایت از لوکاشنکو باشد و یا جمعیتی که به شکلی روزافزون بیقرارتر میشود؟
انتخاب دولت روسیه میتواند جانبداری از مردم بلاروس باشد. آنها میتوانند به تسهیل بیرون کردن این رئیسجمهور مستبد از مستند قدرت و فرستادنش به یک بازنشستگی خوشایند در ییلاقات نزدیک مسکو شاید در همسایگی ویکتور یانوکوویچ، رئیسجمهور سابق اوکراین کمک کنند، درحالیکه مردم همچنان یا شاید حتی بیشتر به روسیه و روسها متمایل هستند.
اشکال واضح این رویکرد این است که ظهور یک نظام سیاسی تکثرگرای دیگر در مرز غربی روسیه میتواند باعث طرح سؤالات بزرگتری در میان افکار عمومی روسیه شود که چرا آنها نمیتوانند از حقوقی مشابه بهرهمند شوند.
حمایت از لوکاشنکو روسیه را قادر به جلوگیری از طرح چنین سؤالاتی میسازد اما میتواند چیز بدتری را هم به همراه داشته باشد. سرکوب خشونتبار و طولانیمدت تحت حمایت کرملین به ظهور جمعیتی رادیکال در بلاروس منجر خواهد شد که روسیه را مانعی در برابر خواسته خود برای برخورداری از حقوق سیاسی بیشتر میدانند. این امر ممکن است عواملی ژئوپلیتیک را به جریان درآورد که در حال حاضر در مباحث جامعه بلاروس مطرح نیست. همچنین میتواند به تمایل به پیوستن به غرب دامن بزند.
ولادیمیر پوتین در تاریخ 27 اوت اعلام کرد که روسیه یک نیروی پلیس رزرو را برای کمک به لوکاشنکو، در صورت لزوم، سازماندهی کرده است. او باید در این تصمیم تجدیدنظر کند. سیاستهای مداخلهای کرملین در شش سال گذشته، عامل مهمی در دور کردن اوکراین از روسیه و هل دادنش به سمت غرب بوده است. آیا مسکو میخواهد این اشتباه را در مورد بلاروس نیز تکرار کند؟
پوتین هم مانند رویکردی که دونالد ترامپ در خصوص شیوع کرونا داشت، تقریباً امیدوار است که اعتراضات در بلاروس محو شوند. اگر این اعتراضات محو نشوند و این بنبست عمیقتر شود، پوتین با انتخابی سخت روبرو خواهد بود. در حال حاضر به نظر میرسد که او تصمیم اشتباهی را اتخاذ کرده است که پیامدهای پرهزینهای برای روسیه خواهد داشت.
منبع:https://www.scfr.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.