اتفاقات لبنان قطعا به ضرر حزب‌الله است؛ دخالت امارات در انفجار بعید نیست!

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
 انفجار بیروت و تغییر و تحولات سیاسی پس از آن، سوالات و ابهامات بسیاری پیرامون آینده سیاسی لبنان در اذهان ایجاد کرده است. پاسخ اینکه آیا این انفجار صرفا یک حادثه بود و یا برنامه ای از پیش طراحی شده؟ سرنوشت دولت و نظام سیاسی لبنان چه خواهد شد؟ آینده حزب‌الله چگونه رقم خواهد خورد؟ و سوالات بسیاری از این دست را از علیرضا مجیدی کارشناس مسئله منطقه جویا شدیم. متن زیر حاصل مصاحبه ما با ایشان است. این مصاحبه قبل از استعفای حسان دیاب نخست وزیر لبنان انجام شده است.

به گزارش اندیشکده جریان:

 

برای ورود به بحث از موضوع اعتراضات فعلی شروع می‌کنیم، لطفا بفرمایید علت اصلی اعتراضات بعد از انفجار چیست؟

اول باید زاویه نگاه خود به اعتراضات را مشخص کنیم؛ اگر ما گرفتار خوانش‌های برون لبنانی باشیم، نوعا به عوامل سیاسی بیشتر توجه می‌کنیم و بازیگران خارجی را پررنگ‌تر می‌بینیم. اما اگر نگاه درون لبنانی داشته باشیم اساس این اعتراضات اقتصادی است. از نظر سیاسی لبنان به بن‌بست کامل رسیده؛ اما آن‌چه بروز عینی و ظاهری این بن‌بست است، حوزه اقتصاد است. یعنی چه موافقین و چه مخالفین عمده توجه و نگاهشان به شاخص‌های اقتصادی است. فقط در چند ماه گذشته لیره 85% سقوط کرده است. لبنانی که در طول 20 سال گذشته و بعد از جنگ داخلی 1990 تقریبا ارزش پول خود را ثابت (هر دلار 1907.5 لیره) نگاه داشته بود، در عرض چند ماه – در بازار سیاه و غیررسمی که البته مجرای اصلی دسترسی مردم به ارز است – تا 10000 لیره هم سقوط کرد. الان طبق آمارهای رسمی بیکاری بالای 36% و فقر بالای 30% است. این در حالی است که لبنان از پایان جنگ – به استثناء سال 1999 که رشد اقتصادی منفی نیم درصد (-0.5%) بود – تقریبا همیشه دارای رشد اقتصادی مثبت بوده اما از 2018 به بعد منفی و سال به سال بدتر شده است. شما به همین یک شاخص توجه کنید. از سال 1990 که جنگ تمام شد تا سال 2000 که اسرائیل از جنوب خارج شد، جمعا ده سال بخشی از کشور در اشغال دشمن متجاوز اشغالگر بوده و مقاومت مردمی علیه آنان می‌جنگیده، اما باز هم رشد اقتصادی مثبت بوده است.

یعنی لبنان در 2-3 سال اخیر به این وضعیت اقتصادی دچار شده است؟

در اینجا ریشه‌یابی اقتصادی موضوعیت ندارد بلکه بیشتر نمودهای ظاهری آن برای ما اهمیت دارد که بتوانیم اعتراضات اخیر را درست درک کنیم. در اینجا ما لبنان را با غیر لبنان مقایسه نمی‌کنیم بلکه با لبنان جنگ‌زده دهه 90 میلادی مقایسه می‌کنیم. به جزء شاخصهایی که ذکر کردیم اگر به شاخص قیمتها توجه کنید که در رسانه‌ها هم پررنگ‌تر شده است، قیمت‌ها در چند ماه اخیر 4 تا 5 برابر شده است.

با این اوضاع و با توجه به انفجار اخیر چشم‌انداز اقتصادی لبنان را چطور می‌بینید؟

اقتصاد لبنان سه رکن داشت که هر سه هم به نوعی وابسته به خارج بود؛ سرمایه‌گذاری خارجی، توریسم خارجی و مورد سوم کمک‌های مالی است که دولت در قالب وام خارجی دریافت می‌کرد. سرمایه‌گذاری خارجی که بخش پررنگ‌تری هم بود بیشتر از حوزه خلیج فارس صورت می‌گرفت. اما با سقوط پول ملی لبنان این گروه عقب‌نشینی کردند. چون ضرر می‌کردند بخصوص در کوتاه مدت. توریسم را که کرونا کنار زد و یکی از دلایل گرانی‌ها هم همین عامل بود. عامل سوم یعنی وام‌ها هم در سه مقطع و به صورت تدریجی قطع شد. صندوق بین‌المللی پول هم شروطی را برای اعطای وام به لبنان قرار داد که لبنان نتوانست آنها را برآورده کند. از جمله اصلاحات اقتصادی در قالب افزایش درآمدهای حاصل از مالیات دولت بود. اتفاقا اعتراضات اکتبر سال گذشته به خاطر همین افزایش مالیات بود که باعث عقب‌نشینی دولت و در نتیجه ناکام ماندن اصلاحات و در نهایت قطع شدن وام‌های صندوق بین المللی پول شد. به هر حال دولت نشان داد که توانایی اصلاحات اقتصادی ندارد. به این ترتیب کمک‌های خارجی هم قطع شد مگر اینکه همین انفجار، مجددا باب کمک‌های خارجی را باز کند.

مواردی که باعث قطع شدن کمک‌ها و وام‌ها به لبنان شد چه بود؟

نقش اصلی این قضیه به سوریه باز می‌گردد. یعنی بانک‌های لبنانی یکی از اصلی‌ترین مدخلهای ورود ارز به سوریه در طول ده سال گذشته بوده است.  با تشدید فشار اقتصادی و تحریم سوریه که با اجرای قانون قیصر (سزار) به اوج خود رسید، تمام مجاری و شبکه‌های در حال دادوستد مالی متصل به سوریه تحریم شدند! در نتیجه بانک‌های لبنانی دچار مشکل شدند و به تبع آن وام‌های تعهد داده شده‌ی خارجی هم متوقف شد که مبادا بحث پولشویی بوجود بیاید. علت دوم کاملا سیاسی بود و از اقامت اجباری و یا به تعبیر وزیر خارجه وقت لبنان بحث گروگان‌گیری سعد حریری از سوی ریاض آغاز گردید. عربستان و امارات از کشورهای عمده حمایت کننده مالی لبنان بودند. که سر این ماجرا این کمک‌ها هم قطع شد. بحث سوم هم مسایل سیاسی و داخلی خود لبنان و اختلافات نخست‌وزیر و وزیرخارجه بود که شرح آن خارج از حوصله  و موضوع این مصاحبه است؛ اما به هر حال موجب شد بخش دیگری از کمک‌های خارجی قطع شود. نتیجه این وضعیت را می‌توان در شاخص «حجم بدهی دولتی» دید که به بیش از 90 میلیارد دلار رسید تا لبنان سومینکشور بدهکار جهان باشد.

 

شهرداری بیروت اعلام کرده است که هزینه بازسازی بیروت بین 10 تا 15 میلیارد دلار است. به نظر من کشوری در حال حاضر می‌تواند این هزینه را تامین کند که یا پشت صحنه انفجار بوده است و طرح آن را از قبل داشته و این بودجه را پیش‌بینی کرده است. یا کشوری است که درآمد مازاد دارد و راحت می‌تواند این هزینه را تامین کند. با توجه به بحران کرونا حالت دوم بعید است مگر کشوری که از نظر سیاسی این ورود برایش صرفه داشته باشد.

این مسائل و مشکلات مالی خود را در خاموشی لبنان نشان داد که دولت پول تامین هزینه‌های انرژی جهت تولید برق را نداشت. شاید توده‌های مردم مفهوم بدهی خارجی و نسبت آن با تولید ناخالص داخلی را درک نکنند، اما به طور حتم خاموشی و نداشتن برق، آن‌ها را خشمگین می‌سازد.

با این توصیفات پدیده انفجار و علل و پیامدهای آن از نگاه اقتصادی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

شهرداری بیروت اعلام کرده است که هزینه بازسازی بیروت بین 10 تا 15 میلیارد دلار است. به نظر من کشوری در حال حاضر می‌تواند این هزینه را تامین کند که یا پشت صحنه انفجار بوده است و طرح آن را از قبل داشته و این بودجه را پیش‌بینی کرده است. یا کشوری است که درآمد مازاد دارد و راحت می‌تواند این هزینه را تامین کند. با توجه به بحران کرونا حالت دوم بعید است مگر کشوری که از نظر سیاسی این ورود برایش صرفه داشته باشد.

مد نظر شما چه کشوری است؟

امارات. و در درجه بعدی عربستان سعودی. البته قطر هم می‌تواند در این‌جا مورد توجه قرار گیرد!

یعنی فکر می‌کنید طرح انفجار هم نقشه یکی از کشور های حاشیه خلیج فارس بوده است؟

گرچه درباره انفجار ملاحظه دارم اما این احتمال منتفی نیست. در کل کشورهای خاورمیانه فقط شیخ‌نشینها این بودجه را در اختیار دارند. اگرچه بحران داخلی کرونا را هم دارند اما چنین بودجه‌ای هم در اختیار دارند. این دو کشور با گرفتن امتیازات سیاسی بزرگ می‌توانند برای کمک ورود کنند. به جز این حالت چشم‌انداز اقتصادی مثبتی نداریم.تظاهرات لبنان

آیا امارت حرکتی هم کرده است که بتوانیم به عنوان شاهد مدعای شما در نظر بگیریم؟

هنوز خیر. امارات در سیاست خارجی خود دو بازوی بزرگ دارد. اول «یوسف العتیبه» سفیر امارات در واشنگتن و دومی «عمر غباش» سفیر امارات در پاریس است. غباش از سال 2010 تا 2019 دوره همکاری‌های استراتژیک روسیه و امارات در منطقه و از جمله در مصر و سوریه بوده است. عمر غباش 2019 به فرانسه می‌رود و شراکتهای سیاسی و استراتژیک فرانسه و امارات از این دوره تشدید می‌شود و در حال حاضر در لیبی در اوج قرار دارد. بعید نیست که امارات آرزوی خود مبنی بر سقوط سیاسی لبنان را از طریق فرانسه که پدر لبنان است پیگیری کند. امارات تا این لحظه به صورت طبیعی به جز کمکهای خیریه کاری نکرده است.

اتفاقا در این مورد هم سوالات زیادی مطرح است که فرانسه چه نقشی در این ماجرا و آینده سیاسی لبنان خواهد داشت؟

وقتی نخست‌وزیر فرانسه در بیروت حضور پیدا کرد نامه‌هایی جمع شد برای احیای مجدد قیمومیت فرانسه! در اینجا باز یک نگاه درونی به قضیه داریم و یک نگاه بیرونی. برای نشان دادن نگاه درونی لبنان به این قضیه همین بس که یکی از ادبای بزرگ ما از خاطرات خود در لبنان نقل می‌کند حتی فقیرترین افراد لبنانی هم سعی می‌کنند فرزند خود را تحت آموزش زبان فرانسوی قرار دهند. فرانسه از لحاظ فرهنگی و تکوین تاریخی بر لبنانی‌ها بسیار تاثیرگذار بوده است. و لبنانی‌ها این کشور را عامل رهایی خود از سیطره عثمانی می‌دانند. عمده لبنانی‌ها با تمام شقوقی که دارند در اینکه فرانسه را پدر استقلال لبنان می‌دانند اشتراک دارند. از طرفی فرانسه هم این نقش پدری را حفظ کرده و بعد از شکست پروژه ملت‌سازی در لبنان به شدت به دنبال تغییر سیاسی در لبنان برای رسیدن به این هدف است.

بنابراین این پتانسیل برای فرانسه فراهم است که مایه اشتراک لبنانی‌ها باشد حتی بین برخی از شیعیان! یعنی بخش مهمی از جامعه لبنان نگاه مثبتی به فرانسه دارد. پس اگر فرانسه طراح ماجرای انفجار بود اینقدر رو بازی نمی‌کرد. بنابراین وقتی فرانسه جلو می‌آید باید شاخک‌های ما تیز شود که امارات به عنوان شریک استراتژیکش در حال طراحی ماجرایی است یا خیر. البته برخی معتقدند فرانسه برای مهار سطح مطالبات ورود کرده است اما من معتقدم فرانسه در چارچوب طرح امارات ورود کرده است و در پی تغییر نظام سیاسی است. چون هم در پی حضور پایدار است و هم در تعاملات بین‌المللی می‌تواند منافع شرکای خود از جمله رژیم صهیونیستی را با کنار زدن حزب‌الله فراهم کند. یا بهره‌برداری‌های اقتصادی را برای امارت فراهم کند.

 

بعید نیست که امارات آرزوی خود مبنی بر سقوط سیاسی لبنان را از طریق فرانسه که پدر لبنان است پیگیری کند.

اساسا انفجار را اتفاق می‌بینید یا طراحی که کشورهایی پشت آن هستند؟

من با اتفاق بودن آن مخالفم. به این دلیل که تمام تحلیل‌هایی که این انفجار را «حادثه» می‌خوانند، از جمله خود دولت لبنان، صرفا بر قضیه نیترات‌ها تمرکز می‌کنند. اما تصاویر نشان می‌دهد که اول آتش‌سوزی صورت می‌گیرد و بعد هم دو انفجار صورت می‌گیرد. که یکی از آنها نیترات است. این توالی (آتش‌سوزی و سپس دو انفجار سریالی و مجزا) نشان از مهندسی انفجار دارد که تعمدا نادیده گرفته می‌شود.

اینکه بدانیم چه کشوری یا گروهی پشت آن است باید سه عامل را پیگیری کنیم. اول باید دید به سمت سقوط دولت می‌رویم یا به سمت تقویت دولت. چون به شدت پایه‌های دولت فعلی لرزان بود. اگر به سمت تضعیف دولت می‌رویم هدف تغییر دولت است یا تغییر نظام. معیار دوم این است که ببینیم این هزینه 10-15 میلیارد دلار بازسازی را چه کسی خواهد داد. چون کسی که آسیب زده به بودجه بازسازی هم فکر کرده است. معیار سوم این است که فضای عمومی لبنان به سمت ستیزه جویی می‌رود یا به سمت جنگ‌گریزی و حتی جنگ‌ستیزی، که خود را در مقابله با هر نوع نظامی‌گری نشان می‌دهد. آنچه که در حال حاضر در میدان جنگ روانی شاهدیم با استناد به هر سه شاخص نقش امارات پررنگ‌تر از بقیه به نظر می‌رسد.

بر چه مبنایی این سه عامل را به امارات ربط می‌دهید؟

چون امارات کشوری است که قطعا با دولت فعلی لبنان سر ناسازگاری دارد با این نظام سیاسی فعلی لبنان (که بر مبنای تقسیم‌بندی طایفه‌ای است) هم مشکل دارد اما می‌تواند با آن کنار بیاید. بر خلاف عربستان که با نظام سیاسی موافق بود اما در پی جریان سیاسی خاص بود. نظام طایفه‌ای مانع دولت مقتدر است. اساسا فلسفه نظام طائفه‌ای یا به تعبیر علمی آن «نظام محاصصه» این است که یک طایفه مسیطر بر کل کشور نشود؛ برای همین هم مناصب عالی قدرت را بین طوایف تقسیم کرده است.

یکی از شاخصه‌های متحدین امارات داشتن دولت مقتدر است. چه در مصر، چه در مدل حفتر و حتی در عربستان این مولفه را به عینه می‌بینیم. در لبنان هم امارات به دنبال چنین نظام سیاسی و دولتی است. دومین مولفه یا مشکل لبنان بحث «دویلات» است. یعنی دولت در دولت. وقتی دولت مقتدری نداریم در هر منطقه‌ای یک گروهی سرآمد می‌شود. مثلا در جنوب لبنان حزب‌الله بسیار پررنگ است و این مساله راه ورود امارات به جنوب را کاملا بسته است. و این‌ها مساله‌ای نیست که با تغییر دولت مشکل لبنان حل شود. دولت مقتدر پتانسیل فساد بیشتری دارد و شراکتهای تجاری که امارات به دنبال آن است در دولت مقتدر راحت‌تر در دسترس قرار می‌گیرد. از همه مهمتر الگوی توسعه امارات حول دولت مقتدر است. از مهمترین مصادیق این قضیه  «شرکت بنادر دبی» است که در تمام دنیا بنادر مهمی را در اختیار دارد، تلاش کرد بیروت را هم بگیرد اما نتوانست. بنابراین انگیزه زیادی برای تغییر نظام جهت تسخیر بندر بیروت داشته است.

گزینه‌های محتمل دیگری هم برای این قضیه وجود دارد؟

بله می‌شود کشورهای دیگری هم پشت این قضیه دید. روند صحبت‌های ما طوری بود که توجه بیشتری به امارات شد؛ زیرا از اقتصاد و بحران بانکی و بودجه بازسازی شروع کردیم؛ و الا اگر با مولفه‌های امنیتی و سیاسی ببینیم، اسرائیل محتمل‌تر از هر گزینه دیگری است. اسرائیل دلایل، انگیزه و ابزارهای زیادی برای این امر دارد. عربستان هم اگر در دوران ملک عبدالله بود بیشتر محتمل بود ولی در حال حاضر ضعیف‌تر از آن به نظر می‌رسد که بتواند اقدام به این حرکت کند. یک نگاه با احتمال کمتر به قطر و ترکیه هم می‌توان نسبت داد. اما اگر با شاخصهایی که عرض کردم تحلیل کنیم مشخص می‌شود که بازیگر اصلی و محتمل‌تر اسرائیل است که برای تامین بودجه به شریکی احتیاج دارد که بهترین گزینه امارات است. این محتمل‌ترین سناریو است.

 

حتی فقیرترین افراد لبنانی هم سعی می‌کنند فرزند خود را تحت آموزش زبان فرانسوی قرار دهند. فرانسه از لحاظ فرهنگی و تکوین تاریخی بر لبنانی‌ها بسیار تاثیرگذار بوده است. و لبنانی‌ها این کشور را عامل رهایی خود از سیطره عثمانی می‌دانند. عمده لبنانی‌ها با تمام شقوقی که دارند در اینکه فرانسه را پدر استقلال لبنان می‌دانند اشتراک دارند.

با توجه به همه این احتمالات و سناریوهایی که مطرح شد، وضعیت و سرنوشت حزب‌الله به کدام سو خواهد رفت؟

در یک نگاه کلی مطلوب فرانسه، امارات و برخی دیگر از کشورها در لبنان تغییر نظام سیاسی و اگر نشد تغییر دولت است. البته با شرایط فعلی نظام سیاسی لبنان و البته عراق حقیقتا به بن‌بست رسیده است. حتی اگر امروز هم نظام سیاسی و ساختار حقوقی فعلی حکومت، از بحران فعلی جان سالم به در ببرد در آینده نه چندان دور از بین خواهد رفت. حضور امثال فرانسه هم کاتالیزوری برای سقوط این نظام سیاسی است. حزب الله هم باید خود را برای تغییرات نظام آماده کند وگرنه آسیب‌های جدی خواهد دید. و البته نشانه بارزی مبنی بر آمادگی حزب‌الله برای پذیرش این تغییرات دیده نمی‌شود. اما اگر حضور فرانسه و یا هر کشور دیگری نهایتا از تغییر نظام سیاسی و ساختار قدرت باز بماند و صرفا منتهی به تغییر دولت شود،، ناگزیر از تعامل با حزب‌الله خواهند بود. خود حزب‌الله هم این تمایل برای تعامل را نشان داده است. در مجموع اگر فرانسه موفق به تغییر نظام سیاسی شود هزینه سنگینی برای حزب‌الله خواهد داشت. اما با تغییر صرف دولت، استقلال حزب‌الله حفظ می‌شود و سلاح آن محفوظ می‌ماند؛ هرچند از نظر سیاسی آسیب می‌بیند.

پس در مجموع جریانات اخیر به ضرر حزب‌الله تمام می‌شود؟

قطعا همینطور است. حتی اگر فرانسه هم دخالت نکند روند تحولات کشور و کارنامه این دولت طوری بود که حزب‌الله بابت حمایت از آن هزینه زیادی باید پرداخت می‌کرد. مطابق شاخص‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این دولت ناکارآمد است و وقتی از این دولت به بن رسیده حمایت شده باشد حامی تضعیف خواهد شد.

صحبت‌های اخیر سید حسن هم که به نظر می‌رسید از شدت حماسی آن هم کاسته شده بود مواضعی بین‌المللی‌تر مشاهده می‌شد. این صحبت‌ها را چگونه تحلیل می‌کنید؟

اتفاقا خوب شد این مساله را مطرح کردید. ما در ادبیات حزب‌الله همیشه نوعی مبارزه و به قول شما حماسه را می‌دیدیم که بعد از انفجار این ادبیات تغییر کرده بود. من این را یک نشانه می‌بینم که خود حزب‌الله هم به این نتیجه رسیده است که مسیر روشن است و این دولت باقی نمی‌ماند.

در شرایط فعلی که دولت تغییر می‌کند و این اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد. اما مسأله اصلی نه دولت حسام دیاب، بلکه ساختار حقوقی نظام لبنان است. برای آینده اینکه تغییرات اساسی و ساختارشکن یا اصلاحات و تغییرات محدود همراه با شبه استحاله‌ای در نظام سیاسی روی دهد، محل بحث است و به عوامل و پارامترهای متعددی بستگی دارد؛ اما همین را می‌توان محرز دانست که «تغییر» بسیار محتمل بوده و حتی با اندکی مسامحه می‌توان آن را محتوم و قطعی دانست.

 

با شرایط فعلی نظام سیاسی لبنان و البته عراق حقیقتا به بن‌بست رسیده است. حتی اگر امروز هم نظام سیاسی و ساختار حقوقی فعلی حکومت، از بحران فعلی جان سالم به در ببرد در آینده نه چندان دور از بین خواهد رفت. حضور امثال فرانسه هم کاتالیزوری برای سقوط این نظام سیاسی است. حزب الله هم باید خود را برای تغییرات نظام آماده کند وگرنه آسیب‌های جدی خواهد دید. و البته نشانه بارزی مبنی بر آمادگی حزب‌الله برای پذیرش این تغییرات دیده نمی‌شود.

به نظر می‌رسد حزب‌الله باید خود را برای آن تغییر بزرگ‌تر هم آماده کند. در شرایط فعلی حزب‌الله هم خود را ناگزیر از خوردن این داروی تلخ می‌بیند که باید دست از حمایت دولت بردارد. چون بحث اصلی‌اش دولت نیست بلکه حفظ حریت و اختیار خودش است که به نظر می‌رسد جای دیگری باید دنبال آن باشد و آماده تغییراتی برای حفظ دست‌آوردهای دو و نیم دهه مبارزه باشد. من صحبت‌های سید حسن را هم در این راستا می‌بینم و مسلما تدبیر رهبر حزب‌الله بسیار قوی‌تر از گمانه‌زنی‌های اصحاب رسانه است.

 به نظر شما دولت بعدی چگونه دولتی خواهد بود؟

 من پیش‌بینی می‌کنم که در انتخابات زودهنگام یک جریان مدنی یا به تعبیر محلی «تکنوکرات» سر کار خواهد آمد که حزب‌الله هم می‌تواند با آن تعامل کند. به این ترتیب از مقطع فعلی عبور می‌کنند و فرانسه هم تا اینجا راه خواهد آمد. البته به نظر می‌رسد که اگر با تغییر نظام مواجه نشویم در دولت آینده وزن سنگین‌تر را مخالفین حزب‌الله خواهند داشت اما نه آنقدر سنگین که بتوانند حزب‌الله را خلع سلاح نمایند؛ همین هم برای حزب‌الله کافی است.

انفجار بیروت

در یک جمع‌بندی وضعیت فعلی لبنان را چگونه می‌بینید؟

من اعتراضات را درون‌زا می‌بینم و نه توطئه خارجی؛ برعکس انفجار را یک توطئه خارجی می‌دانم و نه یک اتفاق. اعتراضات بعد از انفجار هم باز درون‌زاست که انفجار جرقه‌ای بود که آن را روشن کرد. برای تقریب ذهن، مثال می‌زنم. حجم زیادی هیزم جمع شده و نفت هم بر روی آن ریخته‌اند. تا این‌جا هنوز آتش روشن نشده و باید یک کبریت یا شعله به هیزم‌ها برسد؛ ولی وقتی آتش روشن شد و زبانه کشید، ما از اشتعال هیزم‌ها صحبت می‌کنیم نه آن کبریت! روند تحولات لبنان در حکم همان هیزم و نفت است و رخدادی درون‌زا به حساب می‌آید؛ اما آن انفجار به منزله همان کبریت می‌باشد و توطئه خارجی به نظر می‌رسد. حال که آتش زبانه کشیده و مردم در اعتراض به خیابان ریخته‌اند، باید توجه ما در درجه اول معطوف به هیزم‌ها باشد نه آن کبریت!

علت اصلی این اعتراضات هم به بن‌رسیدن اقتصادی و سیاسی لبنان است. اما مساله این است که در شرایط فعلی اعتراضات به کدام سو کشانده شود. که بهتر است در کوتاه مدت دولت تغییر کند و نظام سیاسی حفظ شود. اما بعد از تغییر دولت خود لبنانی‌ها از جمله حزب‌الله به سوی تغییر نظام سیاسی گام بردارند چون این نظام سیاسی پایدار نیست.

در این‌جا یکی از دوستان بنده نظریه رویکرد سیستمی و رویکرد ضدسیستمی را مطرح کرده و پیشنهاد می‌دهد حزب‌الله به رویکرد ضدسیستمی روی بیاورد. من به دو علت با این راهکار مخالفم که در این‌جا باید به ذکر تیتر آن اکتفا کنم! این دو تیتر عبارتند از «نقش دویلات در ناکارآمدی و به بن بست رسیدن نظام سیاسی» و «ریسک بسیار بالا و هزینه‌های سنگین عواقب خروج از سیستم، در صورتی که سیستم علیه شما تصمیم گیری کند.» می‌توان این ایده را در فرصت‌های مجزا، ارزیابی و نقد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *