نمایندگان طالبان و دولت افغانستان در ۲۲ شهریور ۱۳۹۹ برای نخستین بار به طور رسمی پس از امضای توافق نامه صلح امریکا با طالبان در قطر با یکدیگر دیدار کردند تا گفتگوهای صلح بین الافغانی را آغاز کنند. هر چند طالبان و دولت کابل، دو طرف این مذاکرات هستند، اما سایر کشورهای منطقه و فرامنطقه ای هم بر جریان گفتگوها تأثیر می گذارند و هم از نتایج آن تأثیر می پذیرند. نوشتار حاضر به بررسی سناریوی مطلوب بازیگران ذی نفع خارجی درخصوص نتایج مذاکرات صلح بین الافغانی خواهد پرداخت.
آغاز مذاکرات صلح
از زمان امضای توافق نامه آمریکا و طالبان در فوریه ۲۰۲۰، طالبان و دولت کابل طرف دیگری را به ایجاد مانع در روند برگزاری این مذاکرات متهم می کردند. شرط آزادی ۵ هزار زندانی طالبان بخصوص آزادی آخرین گروه ۴۰۰ نفری از جنگجویان خطرناک طالبان و نیز روند تشکیل شورای عالی مصالحه ملی به عنوان مهمترین موانع پیش روی آغاز مذاکرات بودند که با رفع آنها نمایندگان طرفین پشت میز مذاکره نشستند. در مراسم افتتاحیه، عبداللهعبدالله رییس هیئت اجرایی دولت و ملابرادر رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر، در حضور وزرای امور خارجه امریکا، قطر و نیز حضور ویدئو کنفراسی وزیران خارجه چین، پاکستان و هند و همچنین دبیران کل سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، ناتو و سازمان همکاریهای اسلامی سخنرانی کردند. دولت افغانستان با یک تیم ۲۱ نفره به همراه یک ساختار نظارتی به نام شورای عالی مصالحه ملی به ریاست عبداللهعبدالله در گفتگوهای صلح حاضر شده اند. متینبیک (مشاور رئیس جمهور)، باتور دوستم(فرزند ژنرال دوستم)، خالد نور(پسر عطاءمحمد نور از فرماندهان جبهه شمال و متحد عبداللهعبدالله)، فاطمه گیلانی(دختر پیرسیداحمد گیلانی، از رهبران صوفیه افغانستان و ریاست پیشین شورای عالی صلح که درگذشت) و غیرت بهیر(داماد گلبدین حکمتیار) از دیگر مذاکره کنندگان تیم دولت هستند.
هر چند طالبان و دولت کابل، دو طرف این مذاکرات هستند، اما سایر کشورهای منطقه و فرامنطقه ای هم بر جریان گفتگوها تأثیر می گذارند و هم از نتایج آن تأثیر می پذیرند
رهبری تیم دولت با معصوماستانکزی از طرفداران اشرفغنی و رئیس سابق سرویس اطلاعات افغانستان است. تیم ۲۱ نفره طالبان نیز از اعضای برجسته نظامی، سیاسی و دینی این گروه تشکیل شده که ریاست تیم بر عهده شیخعبدالحکیم، عالم دینی پشتون های درانی و از نزدیکان ملااختر منصور رهبر پیشین طالبان است. مولوی عبدالکبیر(فرمانده نظامی و معاون دوم شورای وزیران طالبان)، ملاشیرین(فرمانده نظامی نزدیک به ملامحمد عمر)، انس حقانی(برادر ناتنی سراج الدین حقانی، رئیس شبکه حقانی) و سه تن از زندانیان طالبان در گوانتانامو که پیشتر در ۲۰۱۴ با اسیران آمریکایی در اختیار این گروه مبادله شدند به نامهای خیرالله خیرخواه، فاضل مظلوم و نورالله نوری از دیگر اعضای تیم مذاکره کنندگان طالبان هستند.
موضوع آتش بس و ماهیت مهمترین مسائل مذاکرات هستند. دولت در پی آتشبس کامل است ولی طالبان از آن به عنوان اهرم فشار استفاده میکند. همچنین دولت بر ساخت جمهوری تأکید دارد ولی طالبان خواستار امارت است[۱]. هر چند طالبان شکل و چارچوب نظام اسلامی مدنظر خود را معرفی نکرده است، اما به نظر میرسد اصرار طالبان بر عدم مشروعیت دولت برآمده از اشغال آمریکا و تأکید این گروه بر تغییر یا اصلاح قانون اساسی کنونی، با هدف تشکیل دولت موقت یا اتتقالی در کشور صورت پذیرفته باشد. به بیان دیگر، طالبان با مقداری واقعبینی و انعطافپذیری درصدد گذار تدریجی از حکومت فعلی به نظام مد نظر خواهد بود و به همین دلیل لزومی به توافق سریع نمیبیند و اِبایی از طولانیشدن مذاکرات ندارد. در همین راستا احتمالاً طالبان تا مدت ها مخالف برقراری آتش بس باشند و در طرف مقابل نیز، دولت از انجام آنچه اصلاحات خوانده می شود، امتناع ورزد. در سوی دیگر منافع معارض تیم کابل و احتمال بروز اختلاف غنی با عبدالله و گروه های جهادی باعث میشود که طالبان از این فرصت در جهت تضعیف تیم دولت استفاد کنند. در چنین شرایطی گزینه حمایت از تشکیل دولت موقت از جانب مخالفان غنی با همراهی طالبان، می تواند دولت کنونی را با چالش جدی مواجه کند. در مجموع، نتیجه چنین اوضاعی می تواند به درازا کشیدن گفتگوها و حتی شکست آن باشد. در همین راستا، مهمترین بازیگران ذی نفع خارجی درخصوص نتایج مذاکرات صلح بینالافغانستانی شامل آمریکا، پاکستان، هند، روسیه، چین، عربستان و ایران می شوند که در ذیل، سناریوهای مطلوب آن ها در قبال نتایج گفتگوهای مذکور بررسی میشود.
آمریکا: مقامات آمریکایی تا پیش از برگزاری مذاکرات صلح دوجانبه میان خلیل زاد و طالبان همواره تأکید می کردند که طالبان بایستی با دولت کابل وارد مذاکره شود، اما گروه طالبان اصرار داشت که دولت کابل را به رسمیت نمی شناسند و فقط با آمریکایی ها بعد از خروج همه نیروهای آن از افغانستان مذاکره خواهند کرد. با چرخش مواضع امریکا و پذیرش برگزاری گفتگوها با طالبان بدون حضور دولت کابل، و نیز موافقت طالبان درخصوص مذاکره با آمریکا ضمن خروج نیروهای این کشور از افغانستان، ۹ دور گفتگو شکل گرفت که ضمن مشروعیتبخشی به طالبان، موجب تضعیف جایگاه دولت کابل گردید[۲]. پس از آن نیز با وجود عدم برقراری آتشبس از سوی طالبان، دولت آمریکا برای آزادسازی زندانیان این گروه به دولت افغانستان فشار بالایی وارد آورد. تا جایی که کابل مجبور شد علیرغم میل کابینه، با رأی لوییجرگه به آزادی زندانیان طالبان، حتی آنان که متهم به قتل و تعرض بودند، موافقت کند تا مذاکرات مطلوب طالبان شکل بگیرد.
اقدام امریکا جهت مذاکره با طالبان، فشار به کابل برای آزادسازی زندانیان این گروه و تلاش برای ایجاد اجماع بین قدرتهای بزرگ از جمله چین و روسیه در قبال روند صلح افغانستان همگی با این هدف صورت گرفت که ترامپ در مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری ۲۰۲۰ از توافق با طالبان به عنوان دستاورد سیاست خارجی نام ببرد که منجر به بازگشت سربازان امریکایی به کشور و نیز پیگیری روند صلح افغانستان شده است. به نظر میرسد امریکا با طالبان درخصوص نتایج گفتگوهای صلح در خصوص شکل حکومت به تفاهم رسیده باشد. این تفاهم می تواند در شکل سه سناریوی محتمل باشد: حفظ دولت کنونی کابل و مشارکت طالبان در ساختار به صورت نصفنصف؛ ایجاد دولت موقت که قاعدتاً طالبان در آن قدرت و نقش اصلی در مقایسه با سایر بازیگران خواهند داشت و نهایتاً ایجاد امارت اسلامی. بنابراین، دولت کنونی آمریکا نگرانی چندانی بابت نتایج صلح ندارد زیرا با توجه به نیاز مالی هر دولتی حتی طالبان در افغانستان به امریکا برای بازسازیهای پس از جنگ و عدم توانایی و تمایل دیگر بازیگران به ایفای این نقش در آینده افغانستان، ایالات متحده نقشی انکارناپذیر در دوران پساصلح ایفا خواهد کرد.
موضوع آتش بس و ماهیت مهمترین مسائل مذاکرات هستند. دولت در پی آتشبس کامل است ولی طالبان از آن به عنوان اهرم فشار استفاده میکند. همچنین دولت بر ساخت جمهوری تأکید دارد ولی طالبان خواستار امارت است
روسیه: تأثیرپذیری کشورهای آسیای مرکزی از افغانستان، فعال شدن داعش در این کشور و تهدید ناشی از آمریکا برای منافع روسیه باعث شد کرملین روابط با طالبان را به صورت جدی تری پیگیری نماید. برگزاری مذاکرات بینالافغانستانی به میزبانی مسکو در سال ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸، نشان داد که روسیه از موضع کشوری فعال در روند صلح افغانستان، منافع خویش را دنبال می کند[۳]. عمده ترین نگرانی روسیه در افغانستان، ناامنی در این کشور است. وجود دولتی در کابل با هر قومیت و ترکیب که بتواند از بروز و سرایت ناامنی به کشورهای مجاور روسیه در آسیای میانه جلوگیری نماید، مورد حمایت مسکو است. بنابراین روسیه از برگزاری مذاکرات با هدف تعیین تکلیف آینده سیاسی این کشور حمایت کرده است. مسکو هر چند پس از امضای توافقنامه آمریکا و طالبان اعلام کرد احیای امارت اسلامی افغانستان را نمی پذیرد، اما شاید اگر طالبان بتواند در قالب طرح صلحی منافع و دغدغه های امنیتی روسیه را تأمین نماید، مسکو با تغییر ساختار کنونی قدرت چندان مخالفت نکند. بهویژه که با توجه به نقش انکاناپذیر ایالات متحده در مذاکرات کنونی، در صورت تداوم دولت ترامپ که ارتباط مساعدتری نسبت به دموکراتها با پوتین دارد، احتمالاً بتواند در نقش میانجیگری طالبان و مسکو، دولت روسیه را به پذیرش تغییراتی در ساختار سیاسی به نفع طالبان اقناع نماید.
چین: چین در تحولات سیاسی و نظامی دهه اخیر افغانستان نقش بارزی نداشته اما همواره درصدد تأمین منافع اقتصادی و امنیتی اش از طریق همکاری با کابل بوده است. دغدغه چین نیز مانند روسیه امنیت، بهویژه با توجه به منافع اقتصادیاش میباشد. همچنین نگران سرایت بنیادگرایی اسلامی به منطقه سینکیانگ است. به همین دلیل چین در روند اقناع طالبان به گفتگوهای صلح نقش مهمی داشت. برگزاری نشستهای مختلف صلح افغانستان از اقدامات پکن در این خصوص میباشد. پس از امضای توافقنامه صلح طالبان و امریکا، پکن که این توافق نامه را بیشتر در راستای منافع آمریکا ارزیابی می کند، بر خروج مسؤلانه آمریکا از افغانستان تأکید داشته است و نسبت به تبعات ناشی از این خروج هشدار داده است. با توجه به ارتباطات نزدیک چین با طالبان طی سال های اخیر و استفاده از نفوذ پاکستان بر این گروه، چین می تواند از طالبان تضمین هایی جهت کاهش نگرانیهای امنیتی در خصوص تقویت بنیادگرایی اسلامی در ترکستان شرقی چین بگیرد که موقعیت طالبان در مذاکرات را تقویت کند. این سناریو میتواند حمایت چین از تشکیل دولت موقت با دست برتر طالبان باشد. هرچند موضع اعلامی پکن در اینباره، صلح جامع و پایدار در افغانستان بوده که در بیان رسمی به قوام ساختار کنونی افغانستان تحت عنوان نظام جمهوری اسلامی و حفظ قانون اساسی در قالب سناریوی مشارکت کابل با طالبان در آن تأمین خواهد شد.
پاکستان: پاکستان یکی از بازیگران کلیدی افغانستان به شمار می رود. این کشور به رغم پیوندهای جغرافیایی، مذهبی و قومیتی، منافع خود را به دلیل عدم رسمیتبخشی به خط مرزی دیورند از سوی افغانستان، در عدم شکلگیری دولت مرکزی مقتدر در کابل دنبال و از طالبان و دیگر گروههای شبهنظامی بنیادگرا در افغانستان، حمایت سیاسی، نظامی، مالی و لجستیکی کرده است. علاوه بر این، ملاحظه دیگر پاکستان، جلوگیری از نفوذ هند در افغانستان است. لذا برای حفاظت از منافع خود، روند صلح را به سمتی هدایت می کند که دولتی طرفدار هند یا دولتی که پیشبرد منافع دهلی در کابل را پیگیری کند، در افغانستان پایدار و استوار نباشد. پس به طالبان به مثابه اهرم فشاری در قبال دیگر بازیگران مینگرد. از منظر پاکستان، تداوم حضور گروههای شبهنظامی و تشدید ناامنیها در افغانستان، با توجه به مرز مشترک با هند، میتواند دهلی را از حضور مؤثر و مداوم در افغانستان منصرف سازد. به همین دلیل مواضع اعلامی پاکستان مبنی بر وجود یک افغانستان باثبات، آرام، و مستقل با کنشهای رسمی آن تفاوت دارد. پاکستان در روند مذاکرات صلح تلاش خواهد شد که نقش رقبای پاکستان در افغانستان از جمله ایران و هند، تضعیف شود. مثلاً به طور غیرمستقیم مسئله صلح در افغانستان را به مسئله کشمیر پیوند خواهد زد. پس مطلوبیت پاکستان در نتایج مذاکرات، تشکیل امارت اسلامی یا حداقل افزایش سهم طالبان از قدرت در دولت موقت خواهد بود و یا هر سناریوی دیگری که نقش حداکثری طالبان در قدرت، ضمانت شود. در ضمن، با توجه به مخالفت برخی عناصر طالبان با صلح با امریکا، احتمال دارد مدیریت این عناصر ناراضی را نیز در صورت عدم تحقق مطلوبیتهایش مد نظر قرار بدهد.
هند: هند منافع ملی خود را در مشارکت اقتصادی در بازسازی افغانستان و شکلگیری یک دولت مرکزی مستحکم و کاملاً مستقل از پاکستان، بر مبنای همکاری منطقهای در این کشور جستجو میکند و حامی نظام سیاسی موجود به رهبری دولت کنونی کابل است. اختلافات سیاسی و مرزی هند با پاکستان، موضوع کشمیر، حمایت هند از جداییطلبان بنگلادش در برابر پاکستان، رقابت هستهای با پاکستان و سرانجام وجود گروههای شبهنظامی بنیادگرا نظیر طالبان، القاعده و شبکه حقانی از جمله موضوعاتی است که بر نوع سیاست اصولی هند در افغانستان تأثیرگذار است و همچنین موجب شده تا رقابت و تضاد نیابتی هند و پاکستان به نحو دیگری در افغانستان تداوم داشته باشد. با توجه به مرز مشترک هند و افغانستان، جلوگیری از سرایت اسلامگرایی به هند و بهویژه کشمیر، مهمترین دغدغه امنیتی دهلی نسبت به آینده سیاسی افغانستان است.
هند از پیشینه و عمق روابط طالبان با پاکستان و تأثیر منفی قدرتیابی این گروه در افغانستان بر امنیت هند و نفوذ شبهنظامیان و حملات آنها در کشمیر آگاه است. به همین دلیل از روندی که منجر به تقویت طالبان در قدرت شود، خشنود نخواهد شد. درضمن، با توجه به پیشینه همکاری هند با نیروهای جبهه شمال برای مبارزه با طالبان در گذشته، احتمال بهبود روابط میان هند و طالبان کم است. بر این اساس، سناریوی مطلوب برای هند در خصوص نتایج مذاکرات بینالافغانستانی، حفظ دولت کنونی کابل و و نهایتاً مشارکت نصفنصف طالبان و دیگر گروههای افغانستانی در ساختار آینده این کشور است. ایجاد دولت موقت نیز هرچند به دلیل نقش آفرینی قطغی طالبان در آن، خوشایند دهلی نخواهد بود، اما چنانچه دولت موقت در قالب نظام جمهوری اسلامی و نه امارات اسلامی باشد، برای هند قابل پذیرش خواهد بود.
عربستان: این کشور با توجه به نوع ارتباط با گروههای بنیادگرا در پاکستان و افغانستان، همچنان توانسته ارتباط گستردهای با این گروهها داشته باشد. هر چند طالبان در سال های اخیر چندان به عربستان نزدیک نبوده است، اما پیشینه تاریخی و ایدئولوژیک روابط ریاض و طالبان، کمک های سعودی به این گروه، و نقش پاکستان(متحد عربستان) در نزدیک کردن مواضع عربستان و طالبان باعث شده است تا ریاض بخواهد در روند صلح افغانستان به نقش آفرینی بپردازد. این نقش عمدتاً با هدف مقابله با حضور و نفوذ ایران صورت میپذیرد. پس مطلوبترین سناریو برای ریاض ایجاد امارت اسلامی در افغانستان یا سهم بیشتر طالبان در دولت موقت خواهد بود. بهنحوی که فضا برای کنشگری شیعیان در افغانستان، تنگتر شود. سناریوی مطلوب دیگر اینکه حداقل مذهب شیعه جعفری در قانون اساسی حکومت بعدی به رسمیت شناخته نشود. چنانچه طالبان در جریان گفتگوها اعلام کرد مذهب حنفی، ملاک آن ها برای قضاوت در زمان بروز اختلافات است و این از اصلیترین عوامل تنش در مذاکرات طرفین بوده است.
عدم اجماع بازیگران خارجی، در کنار اختلافات اساسی میان دو طرف گفتگوها، مسیری دشوار را پیشروی دستیابی به توازن در خصوص تأمین منافع بازیگران قرار خواهد داد
ایران: برقراری صلح و امنیت در افغانستان همواره از خواسته های ایران بوده است. به همین دلیل در سال های پس از اشغال اعلام کرده راه حل سیاسی و گفتوگوهای بین گروههای افغانستانی بدون حضور نظامی آمریکا در این کشور، تنها گزینه عقلانی موجود برای حل بحران است. امریکا تلاش کرد در چارچوب رویکرد سد نفوذ و مهار ایران، تهران را از رایزنی های منطقه ای پیرامون موضوع صلح افغانستان کنار بگذارد و از نقشآفرینی جمهوری اسلامی در این زمینه ممانعت به عمل آورد. ولی ارتباط مساعد دولتهای طرفین در عین ارتباط بسیار نزدیک ایران با برخی اقوام مانند هزارهها و برخی گروهها مانند احزاب بازمانده از جبهه شمال، مانع از تحقق اراده آمریکا شد. منافع ایران ایجاب می کند که امریکا در کشورهای همسایه و مجاور آن حضور نداشته باشد. جمهوری اسلامی با حمایت از دولت افغانستان، خواهان خروج نیروهای آمریکایی در عین حفظ امنیت و ساختارهای مردمسالارانه و حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی بخصوص شیعیان است[۴].
بر این اساس، مطلوب ترین سناریو برای ایران حفظ دولت کنونی کابل و نهایتاً مشارکت طالبان است. سناریویی که چندان به مذاق ایران خوش نمی آید، ایجاد دولت موقت است که به معنای تغییر قانون اساسی و تضمین حاکمیت طالبان خواهد بود. هر چند بایستی در صورت بروز این سناریو تلاش شود که منافع همه اقوام و مذاهب از جانب طالبان به رسمیت شناخته شود. سختترین سناریو برای ایران نیز تشکیل امارت اسلامی و بازگشت به دوران وحشت و ترور و ناامنی در مرزهای شرقی است که علاوه بر سرایت ناامنی به استانهای شرقی، باعث افزایش مهاجرت افغانستانیها به ایران و شکلگیری امواج جدیدی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی در ایران خواهد بود که بهویژه با توجه به شرایط دشوار تحریمهای کنونی، مدیریت آن بسیار پرهزینه میشود.
جمعبندی
با بررسی مواضع کشورهای فوق در خصوص نتایج مذاکرت صلح مشخص می شود که منافع بازیگران خارجی در قبال این گفتگوها، متفاوت و حتی متعارض می باشد. به عنوان مثال، پاکستان و چین تمایلی به تقویت نقش هند در آینده افغانستان ندارند. آمریکا به همراه سعودی و تاحدی پاکستان درصدد سد نفوذ ایران خواهند بود. دولت کابل به همراه هند و ایران درصدد حفظ ساختارهای قانونی موجود هستند. هر چند روسیه و چین نیز مواضعی در جهت حمایت از نظام موجود افغانستان اعلام کردند اما ممکن است با امریکا و طالبان، درخصوص تغییر نظام کنونی افغانستان به شرط تأمین منافع مسکو و پکن به تفاهم برسند. به هرحال، وجود این اختلافات از نبود اجماع منطقه ای و فرامنطقه ای درخصوص نتایج گفتگوهای صلح حکایت می کند. عدم اجماع بازیگران خارجی، در کنار اختلافات اساسی میان دو طرف گفتگوها، مسیری دشوار را پیشروی دستیابی به توازن در خصوص تأمین منافع بازیگران قرار خواهد داد.
منابع
[۱] احسان کیانی، نگرشی به دیدگاه طالبان درباره صلح در افغانستان، اندیشکده تبیین، ۲۴ شهریور ۱۳۹۸، قابل دسترسی در
نگرشی به دیدگاه طالبان درباره صلح در افغانستان
[۲]زهرا محمودی، تحلیل توافق نامه صلح آمریکا و طالبان و امکان سنجی اجرای آن، اندیشکده تبیین، ۲۴ اسفند ۱۳۹۹، قابل دسترسی در
تحلیل توافقنامه صلح آمریکا و طالبان و امکانسنجی اجرای آن
[۳] زهرا محمودی، تحلیل پیامدهای توافق آمریکا با طالبان، اندیشکده تبیین، ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، قابل دسترسی در
تحلیل پیامد های توافق نامه صلح آمریکا و طالبان
[۴] احسان کیانی، لزوم نقشآفرینی ایران در مذاکرات صلح افغانستان، اندیشکده تبیین، ۲۱ فروردین ۱۳۹۹، قابل دسترسی در
لزوم نقشآفرینی ایران در مذاکرات صلح افغانستان
منبع:http://tabyincenter.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.