توصیه ها و پیشنهاداتی که در این گزارش صورت گرفته است، بر مهار قدرت ایران در منطقه از طریق سخت تر شدن کارزار فشار حداکثری بر تهران متمرکز می باشد؛ اما آنچه در این گزارش، جدید به نظر می رسد، باز کردن پای لبنان به عرصه مقابله با ایران است.
این گزارش در مورد لبنان به دو چیز اشاره می کند: در ابتدا پیشنهاد می دهد که کمک های امنیتی به ارتش لبنان پایان پذیرد و بدلیل آنچه (کنترل لبنان توسط حزب الله) می داند، از کنگره می خواهد که با تصویب قانونی اجازه ندهد پول مالیات دهندگان آمریکایی در صندوق بین المللی پول، صرف پرداخت وام به لبنان شود؛ زیرا وام دادن به لبنان در شرایطی که معترضان خواهان پایان فساد و ایستادگی در برابر حکومتی که آن را منتسب به حزب الله می دانند هستند، پاداشی به حزب الله است.
توصیه دوم این است که آمریکا باید متحدان حزب الله در لبنان را تحریم کند؛ در گزارش از «جبران باسیل» داماد «میشل عون» رئیس جمهور و «نبیه بری» رئیس مجلس لبنان به عنوان دو فردی که باید هدف تحریم ها قرار گیرند، نام برده می شود.
سرنوشت این پیشنهادها نامعلوم است؛ اکثریت اعضای کنگره دموکرات هستند و امسال سالی است که امریکا انتخابات ریاست جمهوری را پیش رو دارد؛ بنابراین موانعی جدی در برابر تبدیل شدن این ایده ها به اقدامات واقعی و قانونی وجود دارد. بعلاوه حتی «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا نیز با تعویق کمک مالی به لبنان مخالفت کرده است.
اما در این گزارش نکته عمیق تری نهفته است که نمی توان آن را نادیده گرفت و آن این است که پیشنهادات ارائه شده، کاملا همراستا با تفسیر اسرائیل از وضعیت لبنان می باشد. مقامات اسرائیل و متحدان آمریکا که نام چند تن از آنها در گزارش مورد اشاره قرار گرفته است، زرادخانه موشکی حزب الله را تهدیدی برای اسرائیل می دانند. آنها بر نظر وزیر دفاع سابق اسرائیل «آویگدور لیبرمن» که لبنان را مساوی با حزب الله می داند صحه می گذارند؛ بنابراین باور دارند که آمریکا تنها با فلج کردن لبنان است که می تواند حزب الله را تضعیف کند.
حتی یک اندیشکده لبنانی-آمریکاییِ مرتبط به این کمیته، منطق و تفکر غالب بر اعضای کمیته را در مقاله ای که سال 2017 به رشته تحریر درآورد اینگونه خلاصه نموده است: ثبات لبنان مادامی که به معنای برقراری نفوذ و نقش آفرینی ایران در آن کشور و فرستادن موشک به پایگاههای حزب الله باشد، به نفع آمریکا نیست.
مطمئنا بخش بزرگی از مسئولیت آنچه در لبنان اتفاق می افتد بر گرده مقامات سیاسی لبنان است؛ زیرا اجازه دادند که حزب الله، لبنان را به پایگاهی برای ایران تبدیل کند و در خصوص اینکه این کار می تواند لبنان را در برابر آمریکا و اسرائیل قرار دهد و نتایج زیانباری برای کشور داشته باشد بی تفاوت ماندند. یکی از همین مقامات، جبران باسیل وزیر خارجه سابق لبنان است که در دورانی که نامش به عنوان نامزد ریاست جمهوری مطرح بود، آنقدر مشتاق کسب حمایت حزب الله برای ریاست جمهوری خود بود که از انجام وظایفش در پست وزارت خارجه باز ماند.
گرچه هدف اولیه پیشنهادات RSC مهار حزب الله است، اما قطعا پیامد انجام این پیشنهادات، از مهار حزب الله فراتر خواهد رفت. اگر گفته لیبرمن در خصوص مساوی بودن حزب الله با لبنان را درست بدانیم، در این صورت گزارش RSC بسیاری از لبنانی هایی که مخالف بحث های حزبی در لبنان هستند را نادیده گرفته است. تحقق پیشنهاداتِ کمیته، باعث مجازات همه لبنانی ها خواهد شد و برای همین گزارش RSC باید مورد بازنگری قرار گیرد.
علاوه بر این، جلوگیری از پرداخت وام توسط صندوق بین المللی پول، سبب نابودی اجتماعی و اقتصادی لبنان خواهد شد؛ زیرا بودجه این کشور برای تهیه نیازهای ضروری مثل غذا و دارو و سوخت رو به اتمام است. با اجرای قانون سزار توسط واشنگتن، اوضاع بدتر هم خواهد شد؛ این قانون، رژیم اسد و کسانی را که با او دادوستد دارند تحریم می کند و از انجا که لبنان با سوریه معامله دارد، دیری نخواهد پایید که به ونزوئلایی دیگر بدل گردد.
اگر RSC واقعا نگران لبنانی هایی است که خواهان پایان فساد و مخالف حزب الله هستند، باید بداند که تضعیف آنها، گرفتن آینده فرزندانشان و ایجاد وضعیتی که به جنگ داخلی و فرقه ای منجر شود، کمکی به آنها نخواهد کرد؛ مگر اینکه محاسبه RSC این باشد که جنگ داخلی راه مناسبی برای تضعیف و خنثی نمودن تهدید حزب الله است؛ همانگونه که جنگ داخلی 1975-1990 موجب نابودی سازمان آزادیبخش فلسطین شد. اگر استدلال RSC این باشد، سیاستگذاران آمریکایی باید خود را آماده مقابله با عواقب یک کشور فروپاشیده دیگر در منطقه کنند و بدانند که این رویداد قطعا عواقب نامطلوبی برای غرب خواهد داشت.
اگر دولت لبنان کمترین صلاحیت و شایستگی را داشت، این نکات را به اعضای کنگره آمریکا گوشزد می کرد و می گفت که تنبیه دسته جمعی لبنانی ها، کسانی را نیز که مخالف حزب الله هستند تضعیف می کند، درحالیکه این احتمال وجود دارد که حزب الله از این نبرد به سلامت عبور کرده و با قدرت بیشتری به میدان برگردد.
گرچه پیشنهادات RSC هنوز به سیاست رسمی حکومت بدل نشده است، اما راه خود را به سوی جریان اصلی حزب جمهوریخواه که دولت آمریکا را در اختیار دارد باز خواهد کرد. دولت لبنان باید سریعا وارد عمل شود و برای مقابله با انهدام لبنان، موضوع را در واشنگتن مطرح کرده و هرچه زودتر با صندوق بین المللی پول به توافق برسد. اما کسانی هم که در واشنگتن یا پایتخت های دیگر به ویژه برلین و پاریس هستند باید به هوش باشند که نابودی لبنان از روی بی فکری و برای اینکه آن کشور را از نفوذ ایران نجات دهند، جنون آمیزترین راه ممکن است.
منبع:https://pe.annabaa.org/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.