منازعه قرهباغ به دلیل اهمیت ژئوپلتیک در منطقه قفقاز، موجبات حضور و نفوذ بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را مهیا کرده است. بهانه مخالفت بخشی از ساکنان ارمنی منطقه قرهباغ با تعلق به آذربایجان (ناگورنو)، به اشغال این منطقه توسط ارمنستان پس از فروپاشی شوروی منجر شد. آتش جنگ دامنهدار و فرسایشی از ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ به طول انجامید. نبردی که در آن ارمنستان مستظهر به پشتیبانی نظامی برخی کشورهای اروپایی بهویژه فرانسه و آذربایجان نیز از حمایت سیاسی ترکیه برخوردار بود. روسیه نیز در شرایط سخت پس از فروپاشی تا مدتی نتوانست نقش منطقهای خود در پایان منازعه را ایفا نماید. ولی ایران ضمن دفاع از تمامیت ارضی آذربایجان و حتی حمایتهای انسانی و لجستیکی، خواستار پایان نبرد و حل مسأله از طریق دیپلماسی بوده است. شورای امنیت سازمان ملل نیز طی چهار قطعنامه در ۱۹۹۳ به ترتیب قطعنامه ۸۲۲ در ۳۰ آوریل؛ ۸۵۳ در ۲۹ جولای؛ ۱۸۷۴ در ۱۴ اکتبر و ۸۸۴ در ۱۲ نوامبر خواستار خروج نظامیان ارمنستان از مناطق اشغالی در قرهباغ شد. ولی اشغال قرهباغ تاکنون تداوم یافت و آتشبس صرفاً به اشغال تدریجی برخی مناطق محدودتر نیز منجر گشت. آخرین درگیری از ۶ نا ۱۹ مهر ۱۳۹۹ گرچه به آزادسازی تعداد اندکی از روستاهای اشغالشده، توسط ارتش آذربایجان انجامید، ولی گره قرهباغ را نگشود. این یادداشت به ارزیابی مطلوبیت سه دولت منطقهای مرتبط با این بحران یعنی روسیه، ترکیه و ایران میپردازد.
روسیه که به تازگی از خاکستر شوروی برخاسته بود، بیشتر از اکنون محتاج نمایش همکاری با غرب در حل بحرانهای ژئوپلتیک منطقهای بود. ولی اکنون نهتنها تمایلی به محوریت گروه مینسک ندارد بلکه تلاش میکند به طور یکجانبه در مسأله مداخله کند
روسیه: این کشور به دلیل آنکه خود را وارث اتحاد جماهیر شوروی قلمداد میکند، نمیخواهد که با جانبداری از یکی از طرفینی که از هر دو از جمهوریهای بازمانده از دولت پیشین هستند، هژمونی منطقهای خود در محدوده قفقاز را خدشهدار سازد. به همین دلیل نیز در جریان صدور قطعنامههای شورای امنیت، تصریح شد که دولتهای آذربایجان و ارمنستان باید این اختلافات را در چارچوب گروه مینسک حلوفصل شود که با همکاری «سازمان امنیت و همکاری اروپا» و با محوریت آمریکا، روسیه و فرانسه در ۱۹۹۲ تشکیل شد[۱]. با این وجود، آن زمان روسیه که به تازگی از خاکستر شوروی برخاسته بود، بیشتر از اکنون محتاج نمایش همکاری با غرب در حل بحرانهای ژئوپلتیک منطقهای بود. ولی اکنون نهتنها تمایلی به محوریت گروه مینسک ندارد بلکه تلاش میکند به طور یکجانبه در مسأله مداخله کند و آن را مطابق منافع ملیاش به پیش ببرد. مسکو همواره خواستار تداوم آتشبس تا حل دیپلماتیک مسأله بوده است.
ولی قابل کتمان نیست که تداوم بحران منافعی برای روسیه در پی داشته است. اولاً امکان مداخله سیاسی از جایگاه «برادر بزرگتر» و نمایشی برای موقعیت بینالمللی در برابر غرب را فراهم میکند. ثانیاً بازاری برای فروش تسلیحات به طرفین منازعه میباشد. ثالثاً فضای لازم برای تعمیق نفوذ سیاسی، اقتصادی و امنیتی در ارمنستان ایجاد میکند که به دلایل مذهبی و تمدنی بیش از آذربایجان به روسیه نزدیک است. علاوه بر اینکه اعطای خودمختاری به قرهباغ نیز توسط رهبران شوروی صورت گرفت و ساکنان کرملین تمایل چندانی به نقض این تعهد ندارند. در عین حال که روسیه یک ملاحظه اقتصادیامنیتی جدی دیگر نیز در تداوم بحران دارد و آن تهدید کریدور گاز جنوبی موسوم به کریدور خزر-قفقاز-آناتولی است که منابع گازی دریای خزر را از سواحل آذربایجان به گرجستان و سپس ترکیه منتقل و از آنجا به یونان، ایتالیا و بهطور کلی اتحادیه اروپا میرساند[۲]. کاهش وابستگی اروپا به گاز روسیه، هر چند اندک ولی مطابق میل مسکو نیست.
ترکیه: گرچه بحران قرهباغ را میبایست مانند بسیاری از منازعات قفقاز از جمله آبخازیا و اوستیای جنوبی یا چچن و داغستان، مسألهای قومیسرزمینی قلمداد کرد ولی تفاوت مذهبی ساکنان قرهباغ با اکثریت مسلمان آذربایجان، به آن وجهی مذهبی بخشیده است. ترکیه که در این زمینه تنشی تاریخی با ارمنستان بر سر مسأله موسوم به نسلکشی ارامنه در دوران عثمانی دارد، به طور طبیعی در کنار آذربایجان قرار میگیرد. برجستهسازی وجه دینی از سوی ترکیه و ارمنستان، زمینه تقویت ادعاهایی مانند انتقال نیروهای تکفیری از سوریه توسط ترکیه را آماده ساخت.
در عین حال که جمهوری آذربایجان نیز مدعی شد عناصری از گروههای شبهنظامی کُرد مخالف ترکیه بهویژه پکک در جبهه ارمنستان در مقابل ارتش آذربایجان قرار گرفتهاند. این ادعاها گرچه از سوی منابع مستقل تأیید نشد، ولی نشان از آن دارد که رویکردهای قومی و مذهبی به بحران قرهباغ زمینههای مداخلهجوییهای منطقهای بیشتری از سوی ترکیه فراهم کرده است. دولت اردوغان با این برجستهسازی درصدد کسب حمایت افکار عمومی داخلی کشورش از سیاست خارجی مداخلهجویانهاش نیز میباشد. سیاستهایی که دامنه نفوذ ترکیه را از سوریه تا لیبی و اکنون قفقاز گسترده است. در عین حال یک منفعت اقتصادی خاص در حفظ امنیت خط لوله نفت باکو-تفلیس-جیحان نیز در نقشآفرینی ترکیه مد نظر است[۳]. وزارت دفاع آذربایجان در جریان درگیری اخیر مدعی شلیک موشکهایی از جانب ارمنستان به سمت این خطوط انتقال نفت شد. گرچه ارمنستان این ادعاها را رد کرد ولی مسأله تهدید این خطوط از سوی ایروان برای ترکیه، جدی است.
رویکردهای قومی و مذهبی به بحران قرهباغ زمینههای مداخلهجوییهای منطقهای بیشتری از سوی ترکیه فراهم کرده است. دولت اردوغان با این برجستهسازی درصدد کسب حمایت افکار عمومی داخلی کشورش از سیاست خارجی مداخلهجویانهاش نیز میباشد
ایران: مرز مشترک با هر دو طرف درگیر و حضور تؤأمان آذریزبانان و ارامنه، دو مؤلفهای است که به ایران نقشی مؤثر در بحران قرهباغ میدهد. ایران برای رعایت حُسن همجواری همواره طرفین را از توسل به زور پرهیز داده و بر راهکارهای دیپلماتیک تأکید داشته است. در عین حال که جلوگیری از بروز تنشهای قومی و فرقهای در میان ایرانیان آذری یا ارمنی نیز ضرورت موضع بیطرفی را دوچندان میکرد. در عین حال ایران چند ملاحظه عارضی دیگر نیز دارد. روابط نزدیک جمهوری آذربایجان با رژیم صهیونیستی نیز عامل دیگری است که بر ملاحظات دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی نسبت به این منازعه سایه میافکند. مواضع مقامهای عالیرتبه ایران در مخالفت با تکثیر تروریسم در قفقاز از سوی ترکیه نیز نشان میدهد یک مؤلفه مهم دیگر، اجتناب از تعمیق نفوذ نیروهای نیابتی ترکیه و جنگافروزی این کشور در همسایگی ایران است که پیشتر چنین تقابلی در شمال سوریه تجربه شده است[۴]. لزوم حفظ روابط مساعد با روسیه در شرایط خطیر منطقهای و جهانی و بهخصوص همکاری در سوریه علیه تروریسم هم موجب میشود ایران در عین حمایت از تمامیت ارضی آذربایجان، از نزدیکی بیشتر به این کشور در این منازعه خودداری کند.
جمعبندی
روسیه خواستار حفظ نقش میانجیگر در بحران قرهباغ است و نمیخواهد با اتهام حمایت از ارمنستان، روابطش بهخصوص از منظر تجاری با آذربایجان متزلزل شود. در عین حال که به امنیت ارمنستان به دلیل عضویت در «سازمان پیمان امنیت جمعی» ملتزم است. مسکو بهویژه تلاش خواهد کرد با حفظ وجهه بیطرفی، مانع مداخله بیشتر ترکیه به نفع آذربایجان شود و باکو را از نزدیکی بیشتر به آنکارا بر حذر دارد. در سوی مقابل، دولت کنونی ترکیه نیز در درازمدت تمایلی به افزایش تنش با روسیه ندارد.
ایران برای رعایت حُسن همجواری همواره طرفین را از توسل به زور پرهیز داده و بر راهکارهای دیپلماتیک تأکید داشته است. در عین حال که جلوگیری از بروز تنشهای قومی و فرقهای در میان ایرانیان آذری یا ارمنی نیز ضرورت موضع بیطرفی را دوچندان میکرد
به همین دلیل در عین جنگ رسانهای و حتی حمایت تسلیحاتی از آذربایجان، در نهایت به راهکارهایی که با میانجیگری روسیه و نه لزوماً اروپا انجام شود، نسبتاً تمکین میکند. بهواقع در عین نمایشهای رسانهای دولت اردوغان در حمایت از آذربایجان، ملاحظات فرامنطقهای بهخصوص تنشها با اروپا در ارتباط با یونان و همچنین جنگ داخلی در لیبی، بر موضع ترکیه درباره قرهباغ مؤثر است. برخلاف این دو بازیگر که در تداوم بحران، مطلوبیتهایی برای افزایش نقشآفرینی مداخلهجویانه دارند، ایران مصرانه و قاطعانه خواستار پایان بحران از مسیر دیپلماسی است. زیرا امکان روابط مساعدتر با هر دو بازیگر و تأمین منافع ملی کشور در شرایط صلح و حل مسأله قرهباغ، بیشازپیش میسر خواهد بود. همچنین از منظر فرامنطقهای نیز پایان این بحران، به رفع بهانهای از بهانههای غرب برای مداخله در مسائل غرب آسیا در جوار ایران خواهد انجامید که از منظر سیاست راهبردی «حل مسائل منطقه توسط بازیگران منطقهای» برای ایران حائز اهمیت است.
منبع:http://tabyincenter.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.