بنغازی و طرابلس و ۸ دهه رقابت برای دستیابی به قدرت در لیبی

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
«لیبی دارای دو پایتخت است، بنغازی و طرابلس …»، جمله ای که به ندرت در قانون اساسی کشور دیگری در جهان می‌توان یافت، اما این جمله در مقدمه نخستین قانون اساسی کشور معاصر لیبی که پس از کسب استقلال در سال ۱۹۵۱، تدوین شده است دیده می‌شود و هدف از این اقدام، تلاش برای پایان دادن به درگیری میان دو شهر یادشده بود که کشور نوپای لیبی را به شدت به تجزیه و تقسیم تهدید می‌کرد.

در واقع، رقابت داغ میان بنغازی، پایتخت شرقی و طرابلس، پایتخت غربی از آن زمان تا کنون بر تاریخ سیاسی این کشور سایه افکنده و برای مقامات این کشور یک مبارزه دائمی ایجاد کرده است، طوری که همه دولت‌ها، بدون استثنا، تلاش می‌کردند پایتخت را به مکانی دیگر منتقل کنند، تا از شر این رقابت آزاردهنده و فشاری که بر دولت‌ها وارد می‌شود، رهایی یابند. اما این تلاش‌ها به دلیل ثقل نفوذ دو شهر، تمرکز جمعیتی و ویژگی‌های سیاسی، اقتصادی فرهنگی و حتی اجتماعی، بی‌نتیجه باقی ماند.

پس از پایان جنگ جهانی دوم و شکست ایتالیا، کشور استعمارگر لیبی و قرار گرفتن کشور تحت اختیار سه جانبه، بریتانیا، ایتالیا و فرانسه ، مبارزه لیبی برای به دست آوردن استقلال، در میان اختلافات شدید قدرت‌های داخلی و خارجی پیروز در جنگ، بر سر تقسیم کشور جدید در حال شکل‌گیری، که دارای موقعیت استراتژیک در سواحل مدیترانه است، آغاز شد.

آتش اختلاف میان دو طرف عمده‌ داخلی شعله‌ور شد، جنبش طرابلس به رهبری بشیر السعداوی و جنبش برقاوی وفادار به شاهزاده ادریس‌السنوسی، که در بنغازی مستقر بود و هر یک از طرف‌های درگیر، در تلاش برای به دست گرفتن قدرت بود. در این میان، جناح طرابلس خواستار ایجاد سیستم ریاست جمهوری و اجرای انتخابات بود، در حالی‌که تیم بنغازی اصرار داشت که بایستی ادریس‌السنوسی به عنوان پادشاه کشور تعیین شود و انتخابات پارلمانی تنها به هدف تشکیل نهاد قانونگذاری برگزار شود.

در همین زمینه، احمد البرعسی، استاد تاریخ در دانشگاه البیضاء در مورد این مرحله می‌گوید: “اختلاف بالا گرفت و دو طرف پس از چهار سال مذاکره به بن بست رسیدند، در سال ۱۹۴۹، برقه توانست استقلال خود را به دست آورد و ادریس السنوسی به عنوان امیر این مملکت تعیین شد. در مقابل، بشیر السعداوی، رهبر جریان طرابلس، به منظور جلوگیری از فرورفتن کشور در بحران، تصمیم تاریخی گرفت و تسلیم سنوسی شد و مطالبات اهل برقه را پذیرفت.

وی در صحبتی که با ایندیپندنت عربی داشت، افزود که پس از توافق بر سر تشکیل دولت، کشمکش میان دوجانب در مورد ساختار دولت و موقعیت پایتخت کشور آغاز شد و درگیری میان طرابلس و بنغازی بار دیگر شدت گرفت و پس از بحث و جدل‌های بسیار، سرانجام کمیته شصت که در آن زمان برای تدوین قانون اساسی تشکیل شده بود، سیستم فدرال را پذیرفت و شهرهای طرابلس و بنغازی را به عنوان پایتخت کشور اعلام کرد، مشروط بر این که در طول هر سال رهبری دولت میان دو پایتخت مبادله شود و هر شهر در مدتی از سال به عنوان پایتخت شناخته شود. افزون بر آن، کشمکش دیگری میان هر دو پایتخت در مورد نهادهای دولتی و مقرهای آن‌ها آغاز شده که مدت‌ها ادامه داشت و پس از درگیری‌های بسیار، رهبران هر دو شهر بر سر تقسیم نهادهای دولتی به توافق رسیدند و تصمیم بر این شد تا مقر دولت و مجلس نمایندگان در چرخش باشد، هنگامی که مقر دولت در طرابلس است، مجلس در بنغازی دایر شود و هنگامی که دولت در بنغازی فعالیت داشته باشد، مجلس به طرابلس منتقل شود. پس از توافق دو شهر، ادریس السنوسی، پادشاه لیبی در ۲۴ دسامبر ۱۹۵۱، استقلال لیبی را از کاخ المنار در شهر بنغازی اعلام کرد.

البته تمام اختلافاتی که میان بنغازی و طرابلس بر سر دستیابی به قدرت و رهبری کشور به وجود آمد، پیش از اکتشاف نفت در سال ۱۹۵۸، در لیبی بود. به‌محض تولید اولین محموله طلای سیاه در آغاز دهه شصت، حسادت میان دو جانب بار دیگر شعله‌ور شد و رقابت بر سر مقر شرکت نفت لیبی که در آغاز در بنغازی تاسیس شده بود، سپس معمر قذافی آن را به طرابلس منتقل کرد، آغاز شد و از هنگام سقوط رژیم معمر قذافی، بنغازی خواستار بازگشت مقر شرکت نفت لیبی به بنغازی است.

در پیوند به این موضوع، مراد الریانی، روزنامه‌نگار لیبی اظهار داشت که اکتشاف نفت باعث ایجاد اختلاف میان دو شهر شد و با اتمام عملیات اکتشاف نفت، طرابلس متوجه شد که دو سوم از ذخایر نفت لیبی در برقه متمرکز است و این امر، موقعیت بنغازی را به عنوان پایتخت بیشتر از پیش تقویت می‌کند. کشف ثروت بزرگ نفتی در شرق کشور منجر به نگرانی طرابلس شد مبنی بر این‌که ممکن است بنغازی بار دیگر خواستار استقلال شود و ثروت‌های هنگفت تازه به دست آمده را با خود ببرد. با توجه به همین نگرانی، تظاهرات گسترده‌ای در خیابان‌های طرابلس برای لغو قانون فدرال و تصویب سیستم دولت مرکزی راه اندازی شد. مراد الریانی، افزود: اوج‌گیری تظاهرات طرابلس که نزدیک بود اوضاع را از کنترل خارج کند، پادشاه لیبی را وادار به پذیرش خواسته‌های طرابلس کرد و در نتیجه، سیستم فدرال لغو اعلام شد، اما بند مربوط به چرخش پایتخت میان طرابلس و بنغازی حتی پس از اتخاذ این تصمیم در آغاز سال ۱۹۶۳، همچنان پابرجا باقی‌ماند.

البته تداوم کشمکش میان بنغازی و طرابلس و گسترش تظاهرات مردمی، پادشاه لیبی را دچار چالش کرد و همین امر باعث شد تا وی در سال‌های اخیر قدرت، در صدد انتقال پایتخت به شهرجدیدی شود تا تنش‌های روزافزون در کشور پایان یابد. برای همین منظور، وی شهر البیضاء را (در ۲۰۰ کیلومتری شرق بنغازی) در منطقه جبل اخضر تأسیس کرد و برخی از وازتخانه‌ها و نهادهای دولتی را به ‌آنجا منتقل کرد. با این حال، طرح پادشاه لیبی به نتیجه‌ای نرسید و شهر جدید البیضاء نتوانست قدرت و ثروت را از دو شهری که نیم از جمعیت کشور در آن‌ها زندگی می‌کنند و بزرگترین مراکز سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در آن‌ها مستقر هستند را به دست آورد. همین امر باعث شد تا پادشاه لیبی پنج سال اخیر حکومت خود را در شهر طبرق که در مجاورت مصر موقعیت دارد سپری کند و خود را از دو شهر یادشده و مزاحمت ساکنان آن‌ها دور کند.

در اوایل سپتامبر ۱۹۶۹، سرهنگ معمر قذافی با گروهی از افسران هم‌تراز خود دست به کودتاه علیه ادریس السنوسی زد و پس از به دست گرفتن قدرت، شهر بنغازی تا سال‌ها به عنوان مقر اصلی قذافی و شورای رهبری انقلاب وی باقی‌ماند.

پس از گذشت چند سال از تعلیق قانون سلطنتی و تصمیم‌گیری برای تدوین قانون اساسی جدید، اختلاف بر سر پایتخت بار دیگر اوج گرفت، این بار در میان اعضای شورای فرماندهی انقلاب، هرچند همه‌ای آن‌ها خواستار پایتخت واحدی برای کشور بودند اما بر سر این‌که بنغازی پایتخت باشد، یا طرابلس اختلاف‌نظر داشتند. این تنش به حدی شدت گرفت که معمر قذافی ناگزیر شد از مصر مشوره بگیرد، قابل یادآوری است که جمال عبدالناصر، رئیس جمهوری مصر، شماری از مشاوران مصری را برای همکاری و حمایت از انقلاب نوپای لیبی به بنغازی فرستاده بود.

فتحی الذیب، فرستاده عبدالناصر در بنغازی در آن زمان، در کتاب “عبدالناصر و انقلاب لیبی” نوشته است که “قذافی روزی او را به جلسه شورای فرماندهی انقلاب فراخواند و مستقیماً از وی در مورد خصوصیات پایتخت سوال کرد. پس از شندین صحبت‌ها، با صدای بلند به اعضای شورای فرماندهی گفت: مگر به شما نگفته بودم که بنغازی تمامی ویژگی‌های پایتخت را دارد.” در این کتاب همچنان آمده است که شورای افسران لیبی به دو دسته تقسیم شده بودند، گروه اول را عبدالسلام جلود که دلبستگی بسیاری به شهر طرابلس داشت، رهبری می‌کرد، در حالی که گروه دوم تحت رهبری محمد نجم، افسر نظامی از شهر بنغازی بود و تنش میان آن‌ها بر سر این‌که کدام شهر شایستگی بیشتری برای پایتخت شدن را برای مدتی ادامه داشت.

اما شورش دانشجویان بنغازی در سال ۱۹۷۶، و اصرار آن‌ها به تصویب قانون اساسی، بازگشت به حکومت غیرنظامی و برگزاری انتخابات عمومی، خشم قذافی را برانگیخت و در نتیجه، وی تصمیم به انتقال پایتخت به طرابلس گرفت و تمام نهادهای دولتی را از بنغازی خارج کرد. تصمیم قذافی منجر به خشم مردم شهر بنغازی شد و در طول مدت حکومت قذافی، ساکنان بنغازی احساس نارضایتی می‌کردند و پیوسته یادآوری می‌کردند که دولت آن‌ها را در حاشیه قرار داده است. پس از سقوط نظام قذافی، جریان‌های سیاسی و اجتماعی بنغازی خواستار بازگرداندن نهادهای دولتی منتقل شده به طرابلس، بازگشت به سیستم فدرال، احیای روند دو پایتخت و حل فصل مسائل اقتصادی مربوط به تقسیم ثروت ودرآمدهای نفتی شدند.

در مقابل، طرابلس ضمن رد تمام خواسته‌های بنغازی، پیوسته تأکید دارد که پایتخت لیبی هرگرز نباید تغییر کند و نهادهای دولتی همچنان در طرابلس باقی خواهد ماند، البته این اختلاف‌‌نظر، بحران جنگ در لیبی را پیچیده‌ترکرده و شکاف میان شرق و غرب کشور را گسترده‌تر کرده است.

به دنبال تسریع تلاش‌ها در چند هفته اخیر برای دستیابی به یک توافق سیاسی که بحران جنگ در لیبی را پایان دهد، رقابت میان بنغازی و طرابلس بار دیگر پدیدار شده و مطرح شدن موضوعات بحث برانگیز گذشته تلاش‌های صلح را تهدید می‌کند.

پس از بحث و گفت‌وگو برای حل این چالش، طرف‌های درگیر اخیرا تصمیم گرفتند، پایتخت را به صورت موقت به نقطه‌ای دیگری که میان طرابلس و بنغازی موقعیت داشته باشد (شهر سِرت) انتقال دهند و حل و فصل نهایی این ناسازگاری دیرینه را به مرحله تدوین قانون اساسی موکول کنند.

منبع:https://www.independentpersian.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *