با این حال، در بسیاری از موارد، رقابت در نهایت به یک جنگ گرم تبدیل شد و با له کردن یک طرف توسط طرف دیگر به پایان رسید. سپس نظم پیروز تا زمانی که توسط یک رقیب جدید نابود شود، حکومت میکرد.امروزه تعداد فزایندهای از سیاستگذاران و صاحب نظران خواستار کنسرت جدید قدرتها برای حل مشکلات جهان و تقسیم جهان به حوزههای نفوذ هستند. اما ایده نظم فراگیر که در آن بینش هیچ قدرتی غالب نباشد، خیالی است که فقط در تصورات ایده آلیست های حکومت جهانی و نظریه پردازان دانشگاهی وجود دارد. در حال حاضر تنها دو نظم در دست ساخت است – یکی به رهبری چین و دیگری به رهبری ایالات متحده – و رقابت بین این دو به سرعت در حال تبدیل شدن به یک درگیری بین خودکامگی و دموکراسی است، زیرا هر دو کشور خود را علیه یکدیگر تعریف و سعی می کنند ائتلافهای مربوط به خود را با اهداف ایدئولوژیک القا کنند. چین خود را به عنوان مدافع سلسله مراتب و سنت در جهان در برابر غرب منحط و بی نظم نشان می دهد، ایالات متحده با تأخیر در حال احضار یک اتحاد جدید برای مهار قدرت چین و ایمن ساختن جهان برای دموکراسی است.
این برخورد سیستم ها قرن بیست و یکم را تعریف و جهان را تقسیم می کند. چین نظم دموکراتیک در حال ظهور را به عنوان یک استراتژی مهار طراحی شده برای خفه کردن اقتصاد و سرنگونی رژیم خود می بیند. در پاسخ، با اعمال کنترل نظامی بیشتر بر خطوط دریایی حیاتیاش، ایجاد مناطق انحصاری اقتصادی برای شرکتهایش و حمایت از متحدان خودکامه بهعنوان عامل هرجومرج در دموکراسیها، از خود محافظت خواهد کرد. افزایش سرکوب و تجاوز چین به نوبه خود، ایالات متحده و متحدانش را بیشتر وادار به دوری از پکن و ایجاد یک نظم دموکراتیک خواهد کرد. برای نگاهی اجمالی به این چرخه معیوب، آنچه را که در مارس 2021 رخ داد، در نظر بگیرید، زمانی که کانادا، بریتانیا، ایالات متحده و اتحادیه اروپا چهار مقام چینی را به دلیل نقض حقوق بشر در سین کیانگ تحریم کردند. تحریم ها به منزله یک تنبیه معمولی بود، اما پکن آنها را به عنوان حمله به حاکمیت خود تعبیر کرد و یک غوغای دیپلماتیک به راه انداخت. اتحادیه اروپا با تعلیق توافقنامه جامع سرمایه گذاری میان اتحادیه اروپا و چین، به پکن پاسخ داد.در سالهای آینده، جنگهای تجاری و فناوری بین چین و ایالات متحده که در دوران دولت ترامپ آغاز شد، ادامه خواهد یافت زیرا هر دو طرف در تلاش برای گسترش حوزههای مربوطه خود هستند. سایر کشورها برای محافظت از منافع خود در پیوند با هر دو بلوک به طور فزاینده ای با دشواری مواجه خواهند بود. در عوض، چین و ایالات متحده شرکای خود را تحت فشار قرار خواهند داد تا یک طرف را انتخاب کنند و آنها را وادار میکنند تا مسیر زنجیرههای تامین خود را تغییر داده و اکوسیستم فناوریها و استانداردهای نظم مربوط به یکی از طرفین را به طور عمده اتخاذ کنند. اینترنت به دو قسمت تقسیم خواهد شد. وقتی مردم از یک نظم به نظم دیگر سفر می کنند – اگر حتی بتوانند ویزا بگیرند – وارد یک قلمرو دیجیتال متفاوت می شوند. تلفنهای آنها کار نمیکند، وبسایتهای مورد علاقهشان، حسابهای ایمیل یا برنامههای رسانههای اجتماعی ارزشمندشان کار نمیکنند. جنگ سیاسی بین دو نظام تشدید خواهد شد، زیرا هر یک تلاش می کنند مشروعیت داخلی و جذابیت بین المللی رقیب خود را تضعیف کنند. خطوط دریایی آسیای شرقی با کشتی های جنگی مسدود خواهند شد و نیروهای رقیب برخوردهای نزدیک مکرری را تجربه خواهند کرد.بن بست تنها زمانی پایان می یابد که یک طرف، طرف دیگر را شکست دهد یا خسته کند. در حال حاضر، پول هوشمند در سمت ایالات متحده است که دارای ثروت و دارایی های نظامی بسیار بیشتر از چین است و چشم انداز بهتری برای رشد آینده دارد. تا اوایل دهه 2030، شی، یک سیگاری چاق با شغلی پر استرس است که اگر هنوز زنده باشد، به 80 سالگی خواهد رسید. بحران جمعیتی چین به سرعت رشد میکند و پیش بینی می شود که این کشور تقریباً 70 میلیون بزرگسال در سن کار را از دست بدهد و 130 میلیون شهروند سالخورده را از هم اکنون تا آن زمان به دست آورد. سررسید صدها میلیارد دلار وام چینی در خارج از کشور فرا خواهد رسید و بسیاری از شرکای خارجی چین قادر به بازپرداخت آنها نخواهند بود. به سختی می توان دید چگونه کشوری که با این همه چالش مواجه است می تواند نظم بین المللی خود را برای مدت طولانی حفظ کند، به ویژه در مواجهه با مخالفت مصمم از سوی ثروتمندترین کشورهای جهان.با این حال، تضمینی نیست که نظم دموکراتیک به رهبری ایالات متحده حفظ شود. ایالات متحده ممکن است در انتخابات ریاست جمهوری 2024 دچار بحران قانون اساسی شود و به ورطه درگیری های داخلی سقوط کند. حتی اگر این اتفاق نیفتد، ایالات متحده و متحدانش ممکن است به واسطه اختلافات خودشان از یکدیگر رانده شوند.
جهان دموکراتیک از دهه 1930 تاکنون از بزرگترین بحران اعتماد و اتحاد رنج می برد. ناسیونالیسم، پوپولیسم و مخالفت با جهانیگرایی در حال افزایش است و اقدام جمعی را دشوار می کند. دموکراسیهای شرق آسیا با یکدیگر اختلافات ارضی دارند. بسیاری از اروپاییها چین را بیشتر یک فرصت اقتصادی میدانند تا یک تهدید استراتژیک و به طور جدی در مورد اعتماد ایالات متحده به عنوان متحد، با تحمل چهار سال تعرفهها و تحقیر رئیسجمهور دونالد ترامپ که میتواند به زودی به قدرت بازگردد، تردید دارند. اروپاییها نیز دیدگاههای متفاوتی با آمریکاییها درباره امنیت دادهها و حریم خصوصی دارند و دولتهای اروپایی تقریباً به همان اندازه که از هژمونی دیجیتال چین میترسند، از تسلط فناوری ایالات متحده میترسند. هند ممکن است آماده کنار گذاشتن سیاست سنتی خود مبنی بر عدم تعهد به نظم دموکراتیک نباشد، به ویژه زمانی که در داخل کشور سرکوبگرتر میشود و نظمی که حول دموکراسی ساخته شده است، برای ایجاد مشارکت های سازنده با حکومت های خودکامه (مانند سنگاپور و ویتنام) که شرکای مهمی در هر اتحادی علیه چین خواهند بود، مبارزه خواهد کرد. ترس از چین نیروی قدرتمندی است، اما ممکن است به اندازه کافی قدرتمند نباشد که شکاف های زیادی را که در ائتلاف ضد چینی در حال ظهور وجود دارد، مرتفع کند. اگر آن ائتلاف نتواند نظم بینالمللی خود را مستحکم کند، آنگاه جهان بهطور پیوسته به سمت هرج و مرج خواهد رفت، مبارزهای میان قدرتهای سرکش و بلوکهای منطقهای که در آن قویها هر کاری که میتوانند انجام میدهند و ضعیفها از آنچه باید رنج میبرند. برخی از محققان تصور میکنند – یا امیدوارند – که یک جهان نامنظم به تنهایی خودش را سر و سامان دهد که قدرتهای بزرگ حوزههای نفوذ پایداری را ایجاد و از تضاد اجتناب کنند یا اینکه گسترش تجارت بینالمللی و ایدههای روشنگرانه به طور طبیعی صلح و رفاه جهانی را حفظ کند. اما صلح و رفاه غیرطبیعی است. وقتی به دست میآیند، نتیجه همکاری پایدار بین قدرتهای بزرگ – یعنی نظم بینالمللی – است.
مضاعفسازی دموکراسی
تاریخ نشان میدهد که دورههای چندقطبی سیال، صرفنظر از ایدههای درخشان یا فناوریهای پیشرفتهای که در آن زمان در جریان بود، معمولاً به فاجعه ختم میشوند. اواخر قرن هجدهم جهان شاهد اوج روشنگری در اروپا بود، درست قبل از اینکه این قاره در جهنم جنگهای ناپلئونی فرو رود. در آغاز قرن بیستم، تیزبین ترین ذهن های جهان پایان قدرت های بزرگ را پیش بینی کردند. تعاملاتی چون راهآهن، کابلهای تلگراف و کشتیهای بخار کشورها را به هم نزدیکتر میکردند. واقعیت غم انگیز و متناقض این است که دستورات بین المللی برای جلوگیری از هرج و مرج حیاتی هستند، با این حال آنها معمولاً فقط در دوره های رقابت قدرت های بزرگ ظاهر می شوند. رقابت با چین برای ایالات متحده و متحدانش مملو از خطر است، اما ممکن است تنها راه برای جلوگیری از خطرات بزرگتر باشد.برای ساختن آینده ای بهتر، ایالات متحده و متحدانش باید دید روشنگرانه تری نسبت به منافع خود نسبت به آنچه در دوران جنگ سرد داشتند، داشته باشند. در آن زمان، منافع اقتصادی آنها به خوبی با منافع ژئوپلیتیک آنها هماهنگ بود. طمع، به سادگی اگر هیچ چیز دیگری نباشد، میتواند دولتهای سرمایهداری را وادار کند که با هم متحد شوند تا از مالکیت خصوصی در برابر هجوم کمونیستی محافظت کنند. اما اکنون انتخاب چندان ساده نیست، زیرا ایستادگی در برابر چین هزینه های اقتصادی قابل توجهی به خصوص در کوتاه مدت به همراه خواهد داشت. این هزینهها ممکن است در مقایسه با هزینههای بلندمدت تجارت معمول با پکن کمرنگ باشد – تخمین زده میشود که جاسوسی چین به تنهایی ایالات متحده را از چیزی بین 200 تا 600 میلیارد دلار در سال محروم کند، فارغ از معضلات اخلاقی و خطرات ژئوپلیتیک همکاری با یک رژیم توتالیتر سرکوبگر با جاه طلبی های بدخواهانه. با این حال، توانایی انجام چنین محاسبات روشنگرانهای به نفع مقابله با چین ممکن است فراتر از ظرفیت هر کشوری باشد، به ویژه کشورهای دچار قطبیدگی مانند ایالات متحده و بسیاری از متحدان دموکراتیک آن.اگر امیدی وجود دارد، در تعهد مجدد به ارزش های دموکراتیک نهفته است. ایالات متحده و متحدانش آرمان مشترکی برای نظم بین المللی مبتنی بر اصول دموکراتیک و مندرج در توافقنامهها و قوانین بین المللی دارند. هسته چنین نظمی در بوته رقابت با چین شکل میگیرد و میتواند در روشنفکرانهترین نظمی که جهان تا به حال دیده است ساخته شود – یک دنیای آزاد واقعی. اما برای رسیدن به آنجا، ایالات متحده و متحدانش باید رقابت با چین را در آغوش بگیرند و با هم در یک مبارزه طولانی دیگر در گرگومیش، به پیش حرکت کنند.