بازخوانی یک مصاحبه با محمد بن سلمان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
گفتگوی بن سلمان در رسانه‌های مختلف، به شیوه‌های متنوعی پوشش داده شد اما برای جامعه ایرانیان، برقراری یا عدم برقراری روابط با عربستان سعودی یک سؤال بزرگ بود که ظاهراً پاسخ آن از درون مصاحبه بیرون آمد اگرچه این موضوع خود جای بحث دارد.

باوجوداین به نظر می‌رسد با بررسی کامل مصاحبه، موضوعات مهمی دیگری نیز در متن و حاشیه بحث وجود داشته باشد. به‌صورت کلی گفتگوی عبدالله المدیفر با محمد بن سلمان در سه بخش «اقتصاد با محوریت ۲۰۳۰»، «مذهب و ایدئولوژی با محوریت جایگاه تفسیر و مفسران وهابی در تطابق شریعت با زمان» و «سیاست خارجی در چهار بخش رابطه با آمریکا، رویکرد به چین، رابطه با ایران و سرانجام جنگ یمن» تنظیم شده بود که به نوع خود از برنامه‌ریزی مناسبی برخوردار بود. نکته مفید بحث دوری از حاشیه گویی و پرداختن به اصل موضوعات با سؤالاتی بود که می‌توانست دغدغه هر فعال حوزه عربستان شناسی باشد. بحث اول با تسلط بن سلمان آغاز شد که حکایت از دغدغه اصلی وی داشت، بحث ایدئولوژی و فرهنگ بحثی کمتر برجسته شده در رسانه‌ها بود که به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین بحث‌ها می‌توانست باشد، اگرچه بن سلمان نشان داد تسلط کاملی بر حوزه «مفهوم شناسی» ندارد چیزی که با رفتارهای عصبی ناخودآگاه، گاهی سکوت و پراکنده‌گویی نیز همراه بود به‌گونه‌ای که عدم تسلط وی بر حوزه ایدئولوژی را نشان می‌دهد. درنهایت نیز بحث سیاست خارجی مطرح شد که برجسته‌ترین نکته؛ باور به «گذار قدرت از شرق به غرب» و تمایل برای توازن در روابط با آمریکا می‌توانست باشد. در ادامه به سه حوزه مطرح‌شده پرداخته خواهد شد.

 

اقتصاد و چشم‌انداز ۲۰۳۰

این بحث، مفصل‌ترین بخش گفتگوی بن سلمان بود. گفتگو با این سؤال آغاز شد که آیا سرعت تغییرات زیاد نیست؟ آیا این سرعت بالاتر از چیزی که باید باشد نیست. مصاحبه به‌دقت آغاز می‌شود و مجری کمی بااحتیاط شروع می‌کند، پاسخ بن سلمان به‌نوعی تکرار رفتار فرصت‌طلبانه او در سیاست است. «اگر فرصتی داشته باشید که قابل‌دسترسی باشد، باید به آن دست‌یافت، من نمی‌خواهم با این بهانه که عجله می‌کنم به آن‌ها دست نیابم، اگر ما فرصتی داریم باید آن را به چنگ آوریم». پاسخ بن سلمان با ارائه یک شاهد تاریخی که «پیش‌ازاین نیز دولت سعودی چشم‌اندازهایی داشته که زودتر از موعد مقرر به آن دست یافته» ادامه پیدا کرد.

 

بن سلمان در بحث اقتصاد زودتر از سؤال مجری به سراغ تغییر و تحولات در ساختار حکومتی می‌رود، وی تشکیل تیم منسجم برای پیشبرد اهداف اقتصادی را حیاتی می‌داند، موضوعی که دامنه بحث اقتصادی را به سیاست می‌کشاند و تا حدودی توجیه کننده تغییر و تحولات آغازین دولت ملک سلمان و ولایتعهدی بن سلمان است.

یکی از مهم‌ترین سؤالات در خصوص «گذار از اقتصاد نفتی به پسانفتی» بود. از پاسخ بن سلمان این‌گونه برمی‌آید که تصور عمومی غیرنفتی شدن اقتصاد را انکار می‌کند و تمرکز بیشتر بر «توازن درآمدهای نفتی با درآمدهای غیرنفتی» در وهله اول است. باوجوداین، این ذهنیت نیز مطرح می‌شود که آینده انرژی از اقتصاد نفتی دور می‌شود و دولت بن سلمان تمایل دارد به‌صورت مرحله‌ای تولید را پیش از کاهش تقاضای جهانی به پایین‌ترین سطح برساند. در ادامه بحث «بیکاری» و «اسکان» نیز به‌عنوان دو دغدغه اصلی دولت سعودی بحث می‌شود.

 

سؤال دوم در خصوص حذف یارانه‌ها و مالیات بر ارزش‌افزوده بود، موضوعی که در برهه‌های مختلف منجر به ایجاد حاشیه شد. پاسخ بن سلمان صرف‌نظر از جهت‌گیری‌های سیاسی به نظر قانع‌کننده می‌رسید. از دید وی: «حدود یک‌سوم جمعیت ساکن عربستان غیر سعودی هستند، برنامه ورود سالیانه توریست‌ها به عربستان هم وجود دارد، بدون حذف یارانه‌ها، منابع هدر خواهد رفت و درآمدزایی کاهش می‌یابد».

 

بار دیگر در میانه بحث اقتصاد؛ گریزی هم به سیاست‌های تهاجمی بن سلمان زده می‌شود. از دید او «توسعه و دستیابی به اهداف، بدون اتخاذ اقدامات تهاجمی ممکن نخواهد بود» مثال از چین دهه ۱۹۷۰ زده می‌شود، جایی که سیاست‌های تهاجمی برای اصلاحات اقتصادی آغاز می‌شود. توضیحات بن سلمان از افزایش سهم چین از اقتصاد جهانی و کاهش سهم ایالات‌متحده از آینده جهان حکایت از یک نوع گذار در سیاست خارجی عربستان هم دارد. در ادامه سؤالاتی در حوزه محیط‌زیست و آموزش عمومی نیز پرسیده می‌شود که به نظر می‌رسد بهتر بود بحث آموزش در بخش دوم مصاحبه یعنی بخش فرهنگ و ایدئولوژی قرار می‌گرفت.

 

این بخش از مصاحبه با پرسش در خصوص افزایش جمعیت ریاض به ۱۵ تا ۲۰ به پایان می‌رسد. ازنظر بن سلمان ریاض یکی از سه شهر برتر خاورمیانه و با زیرساخت مناسب است. «جذب نخبگان و سرمایه‌گذاران» مطرح می‌شود و اینکه جهان به سمت شهرنشینی درحرکت است.

 

در حاشیه بخش اول گفتگو دو نکته قابل‌توجه است اینکه مجری کمی در خود فرورفته به نظر می‌رسد و تلاش دارد تا سؤالات چالشی با نهایت احترام پرسیده شود. علاوه بر این بن سلمان نیز تلاش می‌کند تا تسلط خود بر حوزه اقتصاد را نشان دهد.

 

 

برجسته‌های حوزه فرهنگ و ایدئولوژی

بحث دوم با سؤالاتی در خصوص اعتدال و افراط و مکتب عبدالوهاب شروع شد. این بحث حدود ۲۵ دقیقه به طول انجامید. رویکرد بن سلمان به بحث ایدئولوژی رویکردی مشروط به «زمان و مکان بود» سؤال مجری در خصوص تفسیر و تطابق شریعت با روح زمان و پیروی از مکتب عبدالوهاب ادامه یافت. از دید بن سلمان تفسیر این مسئله که تطابق شریعت با شرایط زمانی و مکانی تنها بر عهده مکتب عبدالوهاب و نمایندگان آن‌هاست رویکرد درستی نیست. این دیدگاه بن سلمان می‌تواند عملاً نشان دهد که تمایل دارد از انحصار تفسیر در طبقه روحانیون وهابی دوری کند. عدم تسلط بن سلمان بر حوزه مفهوم شناسی دینی و احادیث و روایات نیز نشان داد که چندان جامعه‌پذیری مذهبی نشده است. رویکرد بن سلمان در خصوص تفسیر و مکتب عبدالوهاب و جایگاه مفسران حکایت از اثبات این فرضیه دارد که بن سلمان مسیر سکولاریزه کردن جامعه سنتی سعودی را اولویت ایدئولوژیک خود می‌داند به‌خصوص اینکه تأکید بر «عروبیت» و ملی‌گرایی عربی به‌عنوان بدیلی برای هسته سخت ایدئولوژی وهابیت مطرح می‌شود آنچه مضاوی الرشید در کتاب اخیر خود با عنوان « The son King: Reform and Repression in Saudi Arabia » به‌نوعی تحت عنوان «ملی‌گرایی پوپولیستی» از آن انتقاد می‌کند. وی تلاش کرد تا با این گفته که «خداوند بین خود و مردم مانعی قرار نمی‌دهد» مسیر تفسیر را برای عموم و به‌خصوص برداشت سیاسی باز بگذارد و تا حدود زیادی جایگاه هیئت کبارالعلما و متخصصین مذهبی را به‌عنوان واسط میان متن و تفسیر حذف کند. این بحث به همان میزان که بن سلمان را از طبقه سنتی دور می‌کند، پایگاه اجتماعی وی در طبقه متوسط و تکنوکرات­ها را تقویت می‌کند، نیرویی که در پیشبرد اهداف اقتصادی و اجتماعی خود بیشتر به آن‌ها نیاز دارد.

 

در حاشیه این بحث چند نکته به چشم می‌خورد. نخست اینکه سؤال نخستین مجری برای ورود به بحث به‌نوعی برای بن سلمان شوکه کننده بود که با سکوت، به‌هم‌ریختگی و واکنش‌های عصبی بن سلمان همراه شد. عدم ارتباط احادیث و روایات و توضیح انواع حدیث به‌نوعی انسجام بحث را از بین برده بود. تمامی این شواهد این فرضیه را القا می‌کند که سؤال چندان هماهنگ نشده بود که کمی بعید به نظر می‌رسد. فرضیه دیگر نیز می‌تواند این باشد که اهمیت این بحث برای بن سلمان از این حیث که هسته مرکزی مکتب وهابیت را هدف قرار می‌داد زیاد بود که به همان نسبت تسلط کافی نداشت.

 

 

برجسته‌های حوزه سیاست خارجی

بحث سوم و نهایی نیز حدود ۲۵ دقیقه به طول انجامید که بن سلمان پیش از همه‌چیز برای جلوگیری از حاشیه‌های احتمالی عنوان می‌کند که اختلاف همیشه وجود دارد اما عربستان سعودی و ایالات‌متحده شرکای استراتژیکی هستند که بیش از ۹۰ درصد توافق در سیاست‌ها دارند. باوجوداین؛ این بحث با گفتگوی بن سلمان در بخش اقتصادی پیرامون «گذار قدرت از غرب به شرق» با ارائه آمارهایی مبنی بر کاهش سهم ایالات‌متحده از اقتصاد جهانی و افزایش سهم چین، بی‌ارتباط نباشد. پیوند این دو بحث رویکرد سیاست خارجی عربستان در خصوص رقابت چین و عربستان را نشان می‌دهد. شاید این برداشت را بتوان انجام داد که شخص بن سلمان یک «رویکرد چینی به توسعه» را بر «رویکرد غربی به توسعه» مبنی بر توسعه همه‌جانبه و حتی سیاسی ترجیح می­دهد. علیرغم هجمه گسترده علیه بن سلمان، وی نشان می‌دهد که حس قدرتمندی در دنبال کردن جریان‌ قدرت جهانی دارد.

از این حیث شباهت زیادی میان وی و عبدالعزیز بنیان‌گذار سعودی وجود دارد، جایی که به گفته «الکسی واسیلیف» در کتاب «تاریخ عربستان سعودی» مهم‌ترین تفاوت عبدالعزیز با شریف حسین حاکم حجاز در تشخیص جریان قدرت جهانی بود. برای بن سلمان البته پیاده کردن یک الگوی چینی از حکمرانی زحمت کمتری دارد. «استقبال از توسعه اقتصادی و اجتماعی و نه به مشارکت سیاسی » و «الگوی حکمرانی چینی» و «چرخش به شرق در طول زمان» شاید آینده سیاست سعودی را تعیین کند.

بحث سیاست سعودی در قبال ایران موضوع دیگری بود که در رسانه‌ها برجسته شد، اگرچه سیاق بحث اینکه «عربستان سعودی با تمام همسایگان و ازجمله ایران تلاش می‌کند روابط مناسبی برقرار کند به شرطی که ایران دست از سیاست‌های منفی خود بردارد»، بارها پیش‌ازاین هم مطرح شده است اما به سبب نزدیکی دو کشور بیش‌ازپیش به برقراری روابط بیشتر مورد توجه قرار گرفت. اگرچه به نظر می‌رسد در مقام تحلیل، برقراری روابط ایرانی-سعودی بیش از آنکه متأثر از این اظهارنظر باشد تحت تأثیر شرایط جهانی و منطقه‌ای است.

 

بحث یمن آخرین اظهارنظر بن سلمان در حوزه سیاست خارجی بود که به‌نوعی باسابقه تاریخی اختلاف دو کشور آغاز شد. از دید بن سلمان پیش‌ازاین هم اختلافاتی بوده که حل‌شده است و این اختلاف نیز حل خواهد بشد. از دید بن سلمان هیچ کشوری وجود شبه‌نظامیان در مرزهای خود را تحمل نمی‌کند. این بحث با اشاره ضمنی بن سلمان به اینکه «حتی اگر یمنی‌ها با ایران روابط خوبی داشته باشند بازهم در همسایگی عربستان قرار دارند و عرب هستند» به پایان می­رسد. بن سلمان به‌نوعی در گفته‌های پراکنده خود نیز پیش‌ازاین نشان داده بود که «قومیت» را بر «ایدئولوژی» اولویت می‌بخشد.

 

درنهایت مصاحبه با این سؤال که پس از ۲۰۳۰ چه خواهد بود؟ خاتمه یافت اما پاسخ بن سلمان نشان داد که «بلندپروازها، بلندپرواز می­مانند حتی اگر متهم به قتل شده باشند». پاسخ این است: «پس از ۲۰۳۰، چشم‌انداز ۲۰۴۰ خواهد بود».

 

حاشیه این بخش از گفتگو خارج از برنامه بود، جایی که برجسته کردن تمایل به برقراری رابطه با ایران بحث­های مهم دیگر مصاحبه را زیر سایه برد. با یک جستجوی ساده نیز می­توان به شمار زیادی از اظهارنظرهای اینچنینی از سوی وزرای خارجه سعودی و حتی خود بن سلمان دست یافت. این مسئله نشان می­دهد تنها تفاوت برجسته شدن این اظهار نظر، همزمانی آن با فشار سیستمیک و بن­بست­های منطقه­ای و مسیر هموارتر برای حل مسئله است.

 

 

منبع:https://www.cmess.ir

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟