رویکرد چین در افغانستان در پرتو خروج احتمالی نیروهای آمریکا

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
از زمان حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 این کشور به یک موضوع مهم در سیاست خارجی چین تبدیل شده است. دو موضوع وضعیت امنیتی خاص افغانستان، و حضور آمریکا به عنوان رقیب سیستمی در این کشور، رهبران پکن را از همان ابتدا با معمای جدی مواجه ساخت.

 متأثر از تحولات داخلی افغانستان و همچنین تحول در رویکرد سیاست خارجی چین، پکن به تدریج نوع رویکرد خود به افغانستان را نیز تغییر داده است. می توان گفت رویکرد پکن از رویکرد منفعلانه به حضوری فعالانه­تر تغییر جهت داده است.

     با این حال تصمیم دولت بایدن برای خروج نیروهای نظامی در کنار اختلافات میان آمریکا و طالبان بر سر کیفیت و زمان خروج، اختلافات میان طالبان و دولت مرکزی در کابل، و صد البته رقابت های منطقه ای سبب شده معمای نوینی در رویکرد پکن در موضوع افغانستان به وجود آید. پرسش مهمی که قطعاً در شرایط کنونی پیشروی تصمیم گیران چین قرار گرفته این است که خروج آمریکا در نهایت چه پیامدها و دلالت هایی برای پکن دارد؟

  به منظور تبیین این موضوع، ابتدا ضروری است اهداف چین در افغانستان مشخص و در گام بعد تأثیر این خروج بر این اهداف تحلیل شود. در نهایت به منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران نیز پرداخته خواهد شد.

 

1-اهداف چین در افغانستان

 

به طور کلی می توان سه هدف مهم چین در افغانستان را مورد شناسایی قرار داد:

 اولین و شاید از همه مهم تر موضوع امنیت و ثبات است. این موضوع بیش از همه به دلیل همسایگی استان سین کیانگ چین، محل سکونت مسلمانان اویغور، اهمیت دارد. مهم ترین نگرانی مقامات چینی تسری ناامنی به این استان است. با توجه به سابقه حضور و آموزش اعضای جنبش اسلامی ترکستان شرقی در افغانستان توسط طالبان، طی چند دهه گذشته، مقامات چینی نگران این موضوع بوده اند که این امر برای این گروه امکان فعالیت گسترده در خاک چین را فراهم کند؛

هدف دوم چین به ملاحظات ژئوپلیتیکی به ویژه در ارتباط حضور قدرت های بزرگ به ویژه آمریکا و البته شرکای منطقه ای آن به ویژه هند در پیرامون و حیات خلوت این کشور بر می گردد. البته، حضور آمریکا در افغانستان می تواند تا حدی موجد ثبات در افغانستان باشد که می توان آن را اولویت اول چین در افغانستان دانست. همین موضوع نوعی دوگانگی را نسبت به حضور آمریکا در خاک افغانستان بوجود آورده است؛

سومین هدف چین به موضوعات اقتصادی باز می گردد، اگرچه اهمیت آن نسبت به دو موضوع دیگر کمتر است. طی دو دهه گذشته در این حوزه نیز به دلیل ناامنی، تعامل و حضور اقتصادی چین در افغانستان محدود بوده است. با این حال، دارا بودن منابع طبیعی گسترده همچون لیتیوم، موقعیت جغرافیایی افغانستان، که می تواند در پیشبرد ابتکار کمربند و راه نیز سودمند باشد و تلاش برای حضور اقتصادی در رقابت با رقبایی چون هند، سبب می شود در صورت ثبات، افغانستان برای چین مهم باشد.

2-تأثیر خروج نیروهای آمریکا از افغانستان بر منافع چین در افغانستان

 

در این بخش به تأثیر خروج آمریکا از افغانستان در صورت قطعی شدن بر سه منفعت اساسی چین پرداخته می شود:

 حوزه امنیت و ثبات: همان طور که گفته شد تاکنون حداقل بسیاری در چین حضور آمریکا را تضمین ثبات در داخل افغانستان در نظر گرفته اند. این امر سبب شده این دسته از افراد نگران خروج آمریکا از افغانستان باشند. «وانگ یی» وزیر خارجه چین، در این ارتباط اظهار داشته که «نیروهای نظامی خارجی باید به شیوه ای منظم و مسئولانه از افغانستان خارج شوند و از اینکه نیروهای تروریستی فرصت را برای ایجاد آشوب در اختیار بگیرند جلوگیری کنند.»  از این منظر، خروج زودهنگام ممکن است سبب شود طالبان تمایل به ادامه فرآیند صلح نداشته باشد. چنین زمینه ای می تواند فضا را برای بازگشت جنگ داخلی گسترده در این کشور فراهم کند.

     اما در این حوزه باید به یک موضوع مهم توجه کرد که شرایط کنونی چین در افغانستان را نسبت به دهه 1990 که طالبان در افغانستان قدرت را در اختیار داشت متفاوت کرده است. این موضوع مهم این است که چین در طول سالیان اخیر تلاش کرده حضور خود در افغانستان را افزایش دهد. این حضور جلوه های مختلفی دارد. به عنوان مثال، می توان به مکانیسم همکاری و هماهنگی چهارجانبه چین به اضافه افغانستان، پاکستان، و تاجیکستان برای مبارزه با تروریسم، توسعه همکاری امنیتی دوجانبه با دولت افغانستان برای هدف قرار دادن افراد مرتبط با جنبش ترکستان شرقی و داعش و در نهایت مکانیسم گفتگوی سه جانبه چین، افغانستان و پاکستان، اشاره کرد. علاوه بر این، از طرق کانال های مختلف همچون گروه تماس میان سازمان شانگهای و افغانستان، گفتگوی وزرای خارجه چین-افغانستان-پاکستان و سیستم مشورتی چین-آمریکا-روسیه-پاکستان در موضوع افغانستان فعال بوده است. ایجاد یک تیپ نظامی با همکاری نیروهای امنیتی افغانستان در بدخشان نیز از جمله تلاش های پکن در این راستا به شمار می رود. در کنار این موارد، به نظر می رسد چین خواهان افزایش فعالیت اطلاعاتی خود در افغانستان نیز باشد. دستگیری یک گروه جاسوسی فعال در کابل در ماه دسامبر 2020 که خواهان به دام انداختن اویغورهای فعال در افغانستان بوده را می توان تجلی بارز این امر دانست. مهم تر اینکه ارتباطاتی که چین با رهبران طالبان برقرار کرده نیز می تواند منجر به همکاری دو طرف حتی پس از خروج آمریکا باشد.

ملاحظات فوق نشان می دهد اگرچه مهم ترین نگرانی که چین نسبت به خروج آمریکا از افغانستان دارد این است که این کشور ممکن است تبدیل به پایگاه اویغورها شود، اما از طریق اقدامات فوق، پکن از رویکرد منفعلانه خارج شده و این امر امکان نقش آفرینی در تحولات آینده را برای این کشور فراهم می کند.

حضور آمریکا در مناطق پیرامونی: با افزایش رقابت چین و آمریکا، واشنگتن به دنبال توسعه حضور خود در مناطق پیرامونی چین به منظور مهار و مدیریت ظهور این کشور بوده است و یکی از دلایل تصمیم آمریکایی ها برای خروج از افغانستان که از سوی مقامات آمریکا از جمله جو بایدن و آنتونی بلینکن نیز به آن اشاره شده تمرکز بر تهدیدات بزرگتر همچون تهدید چین ذکر شده است. در این میان پکن دو دهه از تمرکز آمریکا بر جنگ در افغانستان به منظور استمرار رشد خود استفاده کرده است. در نتیجه، خروج به معنای کاهش هزینه های آمریکا در افغانستان خواهد بود. به عبارتی، این خروج به منزله تثبیت دکترین «رقابت قدرت های بزرگ» در آمریکا به جای دکترین «مبارزه با ترور» است که در دو دهه گذشته در سیاست خارجی آمریکا غالب بوده است. هر چند حضور مستقیم، امکانات و انتخاب هایی در اختیار آمریکا برای مقابله با چین می گذارد که حضور غیرمستقیم این امکانات را فراهم نمی کند. به عنوان مثال، حضور مستقیم امکان استفاده از موضوع سین کیانگ با ابزار حمایت از افراط گرایان را برای آمریکا فراهم می کند. هرچند آمریکا با خروج از افغانستان هم تلاش می کند در کشورهای پیرامون به ویژه کشورهای آسیای مرکزی حضور پیدا کند و طبیعتا حضور و نفوذ اطلاعاتی خود را ادامه خواهد داد.

 حوزه اقتصاد: کم فروغ ترین حوزه حضور چین در افغانستان در بعد اقتصادی است که اساسا به دلیل پیچیدگی های امنیتی افغانستان بوده است. تنها استثناء در این دوره سرمایه گذاری چین در معدن مس در سال 2008 و استخراج نفت آمودریا در سال 2011 بود. سرمایه گذاری مستقیم خارجی چین در افغانستان در سال 2017 چهارصد میلیون دلار بوده است. هرچند کاهش حضور آمریکا در افغانستان فرصتی برای پکن به منظور ادغام افغانستان در پروژه ابتکار کمربند و راه ایجاد خواهد کرد، اما به نظر می رسد این امر معطوف به آینده و در شرایطی باشد که ثبات در افغانستان غالب باشد. بنابراین، تعامل اقتصادی به نظر بیشتر متاثر از امنیت و ثبات و کمتر متأثر از خروج آمریکا باشد.

 

3-ارزیابی

 

با توجه به ملاحظات فوق به نظر می رسد می توان در دو دوره کوتاه مدت و بلندمدت به ارزیابی منافع چین در افغانستان پرداخت. در کوتاه مدت خروج نظامی آمریکا از افغانستان ممکن است عدم قطعیتی به وجود آورد که این امر می تواند بر تحولات سین کیانگ تأثیرگذار باشد. اما در بلندمدت با توجه به عدم حضور مستقیم نیروهای آمریکایی می تواند یکی از تهدیدهای جدی چین در غرب این کشور را کاهش دهد. با این حال، خروج نیروها به منزله غالب شدن سیاست فشار بر چین است و می تواند تمرکز آمریکا در حوزه های خطر قرمز چین به ویژه در دریای چین جنوبی و شرقی را افزایش دهد.

   این تحولات به طور جدی منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران را تحت تأثیر قرار خواهد داد. از یکسو با خروج آمریکا چین انگیزه بیشتری برای کنشگری در افغانستان دارد و با توجه به نگرانی از کنش های پاکستان در حمایت از طالبان، به نظر پکن تعامل با ایران در افغانستان را بر تعامل بر پاکستان ترجیح دهد. این امر زمینه را برای همکاری دوجانبه افزایش خواهد داد.

   از سوی دیگر، با توجه به همپوشانی منافع، امکان رقابت میان دو کشور نیز بوجود خواهد آمد. به عنوان مثال، هر دو کشور خواهان حضور در بازار اقتصادی افغانستان هستند. این امر می تواند فضایی رقابتی را به وجود آورد. البته موقعیت جغرافیایی ایران می تواند باعث شود چین در صورت تصمیم به پیشبرد پروژه کمربند و راه به همکاری سه جانبه با کابل و تهران نیز بیاندیشد. البته در این بین نکته قابل توجه آنکه به دلیل توان اقتصادی چین، امکان تأثیرگذاری آن بر تصمیمات دولت مرکزی افغانستان بیشتر خواهد بود.

 

با همه این اوصاف، خروج آمریکا از افغانستان را باید به عنوان به فرصتی برای توسعه همکاری های شرق محور قلمداد کرد و جمهوی اسلامی ایران می بایست ابتکار «ائتلاف شرق برای توسعه و پیشرفت افغانستان» با ترکیب، ایران- چین- روسیه- ترکیه- پاکستان- قطر- هند و کشورهای آسیای مرکزی را مطرح کرده و دنبال کند . 

 

 

 

منابع پژوهش در دفتر پژوهشکده موجود است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟