اهداف ترکیه از تداوم حضور نظامی در افغانستان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
پس از ناکامی آنکارا در میزبانی از مذاکرات صلح افغانستان و عدم مشارکت طالبان در این مذاکرات، اردوغان خبر از تمایل خود برای تداوم حضور نظامی ترکیه در افغانستان داده است.

بیان مسئله :

 در این راستا قرار است ترکیه پس از خروج نیروهای ائتلاف از افغانستان به حضور نظامی خود در این کشور ادامه داده و مسئولیت محافظت از فرودگاه بین المللی کابل را بر عهده بگیرد. این تصمیم پس از دیدار روسای جمهور آمریکا و ترکیه در اجلاس اخیر سران ناتو اعلام شده است. در این نوشتار تلاش شده است تصویری از اهداف ترکیه در زمینه تمدید حضور در افغانستان، و ظرفیت های آنکارا برای نقش­آفرینی در آینده افغانستان ارائه شود و در پایان به زمینه­های همکاری و اختلاف میان ترکیه و همسایگان افغانستان، برای ایجاد صلح در این کشور پرداخته شده است.

تحلیل وضعیت :

حضور نظامی ترکیه در افغانستان (از این پس) نه در چارچوب ماموریت سازمان ملل و نه ناتو، بلکه در چارچوب توافق دو طرفه با دولت کابل انجام خواهد گرفت. چارچوب و محدودیت های حضور نظامی و اقدامات عملیاتی نیروهای نظامی ترکیه در افغانستان در قرارداد دوطرفه با کابل (و پیش از آن در مذاکره با آمریکا) تعیین خواهد شد. اگرچه جزئیات تداوم حضور نظامی ترکیه در افغانستان مشخص نشده است، با این حال وزیر دفاع این کشور از اضافه نشدن تعداد نیروهای ترکیه ای حاضر در افغانستان سخن گفته است. در واقع ترکیه به حدود 600 نظامی حاضر در افغانستان، نیروی جدیدی اضافه نخواهد کرد. لذا نمی توان انتظار داشت که نیروهای ترکیه ای در سطح میدانی وارد درگیری و نبرد نظامی با طالبان شوند. ترکیه حضور نظامی خود را به صیانت از امنیت فرودگاه کابل محدود خواهد کرد.

بر اساس گزارشاتی که منتشر شده است توافق میان آمریکا و ترکیه در زمینه حضور ترکیه در فرودگاه بین المللی کابل، شامل مواردی مانند تامین لجستیک و مالی این حضور توسط آمریکا و ناتو می باشد. ترکیه بر عدم انجام ماموریت های رزمی نیروهای ارتش این کشور در خارج از فرودگاه تاکید کرده است و البته به دنبال قبولاندن این شرط است که در مواقع لزوم اقدام به وارد کردن شرکای نظامی خود به افغانستان نماید که به نظر می رسد در این جا مراد از آن، نیروهای شبه نظامی سوری تحت حمایت آنکارا باشد.

اهمیت فرودگاه کابل و صیانت از آن

نباید فراموش کرد که حفظ امنیت کابل و بویژه فرودگاه بین المللی آن برای آمریکا و غرب بسیار اهمیت دارد چرا که به خطر افتادن امنیت فرودگاه کابل به معنای خروج دیپلمات های غربی و تعطیلی سفارت این  کشورها در افغانستان است و تعطیلی این سفارت ها نیز معنایی جز تسلیم کردن افغانستان به چین نخواهد داشت. علاوه بر این مقرهای آموزش نیروهای نظامی و امنیتی افغان توسط کشورهای غربی، نیز در کابل باقی خواهند ماند. لذا تامین امنیت نقل و انتقال عدوات و متخصصین به کابل، دارای اهمیت بسیار بالایی است. در باب اهمیت فرودگاه کابل باید گفت که با توجه به این که افغانستان مسیر دریایی نداشته و در مسیر زمینی نیز دارای محدودیت های مختلفی است در نتیجه فرودگاه کابل و مسیر هوایی مهم ترین مسیر حفظ ارتباط دولت مرکزی با دنیای خارج است. صیانت از این فرودگاه در کنار منافع ذکر شده می تواند تضمینی برای انجام کمک های مختلفی باشد که کشورهای غربی به افغانستان انجام می دهند.

 

اهداف ترکیه برای تمدید حضور نظامی در افغانستان

به نظر می رسد در حالی که ترکیه بخشی از مولفه های قدرت خود، مانند قدرت نرم، اقتصاد پویا و جایگاه ویژه در جهان اسلام (دروازه غرب به جهان اسلام) را در سال های اخیر از دست داده از ابزاری مانند حضور نظامی در افغانستان برای احیاء و تقویت قدرت خود استفاده می کند. حضور نظامی در کشورهای مختلف منطقه (عراق، سوریه، لیبی) نمودی از همین روند کلی در سال های اخیر است. اگر حضور نظامیان ترکیه در دیگر کشورها چندان به مذاق غربیان خوش نیامده باشد، اما این بار مسئولیت پذیری ترکیه در عرصه نظامی افغانستان، غربی­ها را خوشحال خواهد کرد. به ­نظر می رسد نخستین انگیزه ترکیه از پذیرش مسئولیت محافظت از فرودگاه کابل در فردای خروج نیروهای ائتلاف، تلاش برای احیای جایگاه ترکیه در بلوک ترانس آتلانتیک باشد. به عبارتی دیگر در شرایطی که ترکیه از کارت های بازی محدودتری در برابرغرب برخوردار است، با ورود جدی تر به پرونده افغانستان به دنبال این است که جایگاه تخریب شده خود در نزد غرب را احیا کند. ترکیه در دوران جنگ سرد به واسطه همسایگی با شوروی و نقش پررنگ در مهار بلوک شرق، از اهمیت استراتژیک ویژه ای برای غرب برخوردار بود و بارها از این ابزار (اهمیت استراتژیک) برای رسیدن به منافع خود سود جست. پس از پایان جنگ سرد نیز آنکارا همواره تلاش کرده است که اهمیت استراتژیک خود در نزد آمریکا و اروپای غربی را حفظ نماید. اما سال های اخیر اختلافات جدی میان ترکیه و متحدان غربی (در پرونده هایی مانند سوریه، شرق مدیترانه، خرید اس 400) به جایگاه ترکیه در ائتلاف ترانس آتلانیتک آسیب جدی وارد کرده است تا جایی که در برخی محافل تردیدهایی درباره تداوم عضویت ترکیه در ناتو مطرح می شود. حال آنکارا با آگاهی از نیاز غرب برای حضور یک متحد در افغانستان به دنبال تقویت جایگاه خود در بلوک غرب است. موضوع افغانستان فی نفسه تهدید یا فرصت فوری و جدی برای سیاست خارجی ترکیه به شمار نمی آید. در واقع عدم حضور نیروهای نظامی ترکیه در افغانستان تهدید مستقیمی برای امنیت ملی این کشور ایجاد نمی کند. بلکه این فرصتِ احیای جایگاه آنکارا در غرب است، که نخستین انگیزه ترکیه برای حضور نظامی در افغانستان را شکل می دهد.

ترکیه به دنبال ایجاد بستری برای تعامل و همکاری با آمریکا و تقویت جایگاه خود در واشنگتن و پایتخت­های اروپایی است. نباید فراموش کرد که پرونده های تنش­زایی، روابط ترکیه با آمریکا را دچار تلاطم کرده است. موضوع اس 400 و اخراج ترکیه از پروژه اف 35، روابط تنگاتنگ واشنگتن با شبه نظامیان کرد سوری، پرونده هالک بانک و تحویل فتح الله گولن از جمله موضوعاتی هستند که ترکیه مایل به حل آن ها در ازای پذیرش مسئولیت های جدید در افغانستان است.

ترکیه در کنار تلاش برای احیای جایگاه خود در نزد پایتخت های غربی، به دنبال افزایش نفوذ و تقویت جایگاه خود در افغانستان و آسیای مرکزی است؛ به ویژه که ظرفیت هایی برای افزایش حضور اقتصادی ترکیه در این کشور وجود دارد. در واقع آنکارا از یک سو می­کوشد نقش خود به ­عنوان یک بازیگر سیاسی در افغانستان را با خلاء قدرتی که در این کشور شکل گرفته افزایش دهد و از سوی دیگر می کوشد از طریق افغانستان مناسبات خود با آسیای مرکزی را نیز گسترش دهد. نباید فراموش کرد که یکی دیگر از اهداف ترکیه در افغانستان افزایش نقش آنکارا در بحث کریدور راه ابریشم و گسترش زمینه های تعامل با چین است. ترکیه ای که در افغانستان دارای نفوذ است می تواند مخاطبی برای همکاری با چینی ها باشد.

رویکرد آمریکا

بدون تردید آمریکا چندان بدش نمی آید که متحدی مانند ترکیه با ورود جدی­تر به مسائل افغانستان مانع از تسلط کامل روسیه و چین بر این کشور شود. واشنگتن تمایل دارد بخشی از خلاء قدرت ایجاد شده پس از خروج نیروهای ائتلاف از جانب ترکیه و هند پر شود. آمریکا وعده تامین مالی، حمایت اطلاعاتی، تامین امنیت هوایی و نیز تجهیزات نظامی و لجستیک را به ترکیه داده است.

اگرچه حضور ترکیه در افغانستان می تواند تقدیر کشورهای غربی و در راس آن ها آمریکا را به دنبال داشته باشد اما انتظار اردوغان در زمینه امتیاز دادن بایدن در موضوعاتی مانند اس 400 یا عدم حمایت از کردهای سوریه، یا اعاده گولن، و یا پرونده هالک بانک، انتظاری گزاف است که تحقق آن ها چندان عملی به نظر نمی رسد. برخی محافل کارشناسی، چراغ سبز آمریکا به تداوم حضور نیروهای نظامی ترکیه (و نه مزدوران مسلح سوری) در لیبی را در پیوند با مسئولیت اخیر ترکیه در افغانستان تحلیل کرده و آن را امتیاز آمریکا به ترکیه دانسته اند.

برخی ها در غرب امیدوارند ترکیه به واسطه جایگاه تاریخی که در میان افغان ها و نیز کشورهای مختلف مانند قطر و پاکستان دارد بتواند با تداوم حضور در افغانستان به پروسه صلح در این کشور کمک نماید، به ویژه که ترکیه کشوری مسلمان است و مانند افغانستان دارای اکثریت حنفی مذهب است و با حزب جماعت اسلامی افغانستان که دارای گرایشات اخوانی است نیز روابطی نزدیک دارد. رابطه نزدیک با کشورهای موثر بر طالبان (مانند قطر و پاکستان)، و نیز تصویر مثبت در نزد مردم افغانستان ظرفیت های مهمی برای میانجگری میان طرفین ایجاد کرده است (از دید غربی ها).

رویکرد منتقدان داخلی

اگرچه ترکیه نزدیک به دو دهه است که در افغانستان حضور دارد اما حضور نیروهای ترکیه در طی این سال ها حضوری غیرعملیاتی و غیر رزمی بوده است و صرفا ماموریت هایی در زمینه آموزش نیروهای افغان را شامل شده و در امورات مختلف (مانند آموزش و بهداشت) به پروژه دولت سازی افغانستان کمک کرده است و اگر امروزه ارتش ترکیه در افغانستان دارای اعتبار است (بنا به ادعای مقامات ترکیه)، به دلیل عدم استفاده آن از هرگونه سلاح در این کشور بوده است.

حال که به نظر می رسد اردوغان وظیفه نظامیان ترکیه در افغانستان را به سوی ابعاد رزمی هدایت می کند، منتقدین او در داخل، رئیس جمهور را به کشاندن ترکیه به باتلاق افغانستان متهم می کنند. آن ها معتقدند که آمریکا که خود سردمدار مبارزه با طالبان بوده در نهایت با عقب نشینی از اهداف اولیه خود تن به مذاکره با طالبان داده، در حال حاضر در چارچوب توافقی با این گروه شبه نظامی در حال خارج کردن نیروهای خود از افغانستان است. منتقدین معتقدند که میان خروج آمریکا از عراق و قدرت­گیری گروه هایی مانند داعش و خروج آمریکا از افغانستان و قدرت­گیری بیشتر طالبان شباهت هایی وجود دارد. در واقع در چنین شرایطی که احتمال تقویت هر چه بیشتر طالبان وجود دارد ترکیه با ریسکی بزرگ، جان سربازان خود را به خطر انداخته است. حضور نظامی در افغانستان میلیتاریزه شدن بیش از پیش سیاست خارجی ترکیه را در بر دارد و نظامی گری در عرصه سیاست خارجی را به وجه برجسته سیاست خارجی ترکیه تبدیل می کند.

رویکرد همسایگان

خلاء قدرتی که با خروج آمریکا از افغانستان شکل خواهد گرفت فرصتی برای ایران، پاکستان، ترکیه و دیگر بازیگران منطقه ای برای ایفای نقش بیشتر در افغانستان را فراهم خواهد کرد. تجربه سال های اخیر نشان داده است که پاکستان کشور قابل اعتمادی برای همکاری در زمینه تامین امنیت افغانستان نیست. اگرچه ترکیه و پاکستان دارای روابط بسیار نزدیکی بوده و همکاری های گسترده ای دارند با این حال اسلام آباد دستور کار متفاوتی در افغانستان دارد و همواره طالبان را به­ عنوان مهره ای برای افزایش نفوذ خود در افغانستان به حساب آورده است. اساسا باید رویکرد پاکستان در افغانستان را در چارچوب رقابت منطقه ای با هندوستان تحلیل کرد. در حالی که ترکیه با چشم اندازی ناتو محور به دنبال تقویت نهادهای سیاسی و اجتماعی تاسیس شده پس از 2001 در افغانستان است. طالبان در نشست روسی صلح افغانستان حاضر شد اما حاضر به مشارکت در نشست استانبول نشد. برخی ها معتقدند که پاکستان در پشت پرده به دنبال کاهش سطح مداخله ترکیه در جنگ داخلی افغانستان است؛ چرا که تمایز منافع دو طرف کاملا آشکار است و اسلام آباد مایل نیست که میان حمایت از دستور کار ترکیه و منافع خود در افغانستان یکی را انتخاب نماید. این در حالی است که برخی دیگر از ناظران معتقدند که ترکیه ظرفیت های بسیاری در جلب نظر مساعد پاکستان برای بنای صلح پایدار و نیز شکل دهی به دستور کار مشترک با این کشور دارد. دعوت ترکیه از پاکستان و مجارستان برای همکاری در پروژه حفاظت از فرودگاه کابل نشان از علاقه ترکیه برای همکاری با پاکستان در پرونده افغانستان است.

طرف هایی که به طور آشکار با تداوم حضور نظامی ترکیه در افغانستان مخالفت آشکار کرده اند روسیه وطالبان بوده اند؛ چرا که این حضور را در پیوند با حضور ناتو و ائتلاف غربی تحلیل کرده اند.

بیم و امیدهای ترکیه

پیچیدگی­ های جغرافیایی، قومی، سیاسی موجود در افغانستان می تواند هزینه های زیادی را به ترکیه به دلیل حضور نظامی در افغانستان تحمیل نماید. نباید فراموش کرد که اکثر اقوام و نیروهای نزدیک به ترکیه در شمال افغانستان ساکن هستند (مانند ازبک ها، هزاره ها و تاجیک ها) و پشتون ها به ­عنوان نیروی اصلی طالبان روابط چندان گرمی با ترکیه ندارند. در واقع طالبان در کنار رویکرد جهادی و روابط نزدیک با القاعده از ویژگی دیگری نیز برخوردار است و آن مساله ملی­گرایی پشتون است که حضور ترکیه در افغانستان مخاطره تقویت شکاف های قومی در این کشور را تقویت می کند.

پیچیدگی و سختی های عرصه میدانی در افغانستان به ­مراتب از وضعیت میدانی در سوریه و لیبی سخت­تر است و بدون تردید اگر ترکیه بخواهد حضور گسترده ای در عرصه میدانی افغانستان داشته باشد با معضلات جدی روبرو خواهد بود، به ویژه که شوروی و آمریکا دو تجربه ناکام در این کشور را با خود به همراه داشته اند و امروز با خروج نیروهای ائتلاف از افغانستان، ثبات و امنیت این کشور در قیاس با پیش از سال 2001 تغییرات چندانی نداشته است.

برخی ها حضور ترکیه در افغانستان را با حضور این کشور در سومالی مقایسه می کنند که در ابتدا با صیانت از فرودگاه بین المللی این کشور آغاز شد و در نهایت به حضور گسترده­تر نظامی ترکیه در این کشور انجامید. با این حال تکرار چنین سناریویی در افغانستان چندان محتمل به نظر نمی­رسد؛ چرا که از یک ­سو آمریکا همچنان موثرترین بازیگر خارجی غربی در افغانستان است و ترکیه به ­راحتی نمی تواند در خارج از چارچوب های تعیین شده از جانب آمریکا و ناتو در افغانستان عمل کند (استقلال عمل موجود در سومالی را ندارد). علاوه بر این تاریخ افغانستان نشان داده که ایجاد برتری نظامی در این کشور از جانب نیروهای خارجی چندان راحت نخواهد بود و حضور نظامی پردامنه ترکیه در این کشور می تواند تله ای مهلک برای آنکارا باشد. از سوی دیگر برخی ­ها استدلال کرده اندکه غرب به دنبال کشاندن ترکیه به افغانستان و معطوف کردن انرژی و توجهات آن به این کشور جنگ زده و دور افتاده است، تا از این طریق بتواند انرژی آن در سایر مناطق مورد مناقشه مانند شمال سوریه و عراق، شرق مدیترانه و لیبی را تضعیف نماید. رویکرد ترکیه و احتیاط آن در زمینه به کارگیری نیروهای نظامی­اش در افغانستان نشان می­دهد که چنین سناریویی (تکرار تجربه سومالی در افغانستان) نیز عملی به نظر نمی­رسد.

از سوی دیگر به نظر می­رسد که تداوم حضور ترکیه در افغانستان در چارچوب برنامه­ای شکل خواهد گرفت که میان آمریکا و ترکیه تدوین شده است و این تصور که ترکیه جایگزین آمریکا شده و بخش مهمی از مقدرات افغانستان را مستقل از آمریکا تعیین خواهد کرد تصوری خام اندیشانه است.

یکی از ابزارهای اصلی تاثیرگذاری ترکیه در افغانستان متحدین این کشور در داخل و خارج افغانستان می باشد. متحد سنتی ترکیه در افغانستان قوم ازبک و رهبر آنان عبدالرشید دوستم است. بسیاری از محافل تحلیلی در ترکیه دولت این کشور را از تمرکز صرف بر ازبک ها و دوستم بر حذر داشته اند و بر لزوم همکاری بیشتر با گروه ها و اقوام دیگر تاکید نموده اند. حتی برخی ها از لزوم برقراری روابط گسترده­تر با طالبان و تلاش برای برقراری صلح در افغانستان سخن گفته­اند. چنان چه گفته شد ترکیه با احزاب و گروه هایی که تمایلات اخوانی دارند نیز دارای روابط گرمی است. آنکارا به دنبال استفاده از نفوذ متحدان خود یعنی قطر و پاکستان برای کاهش سطح مخالفت طالبان با تداوم حضور خود در افغانستان است. اگرچه تجربه نشان داده است که معادلات افغانستان بسیار پیچیده بوده و از روندی قابل پیش بینی برخوردار نیست.

                                           رجب طیب اردوغان و عبدالرشید دوستم

در افغانستان موافقان حضور ترکیه در این کشور بر موضوع توانایی های آنکارا در زمینه های بهبود زیرساخت های اقتصادی و آموزشی و نیز اشتراکات فرهنگی و مذهبی سخن می گویند. مخالفان تداوم حضور ترکیه نیز از تلاش دولت این کشور برای سکولار کردن امور، امیال پان ترکیستی و نارضایتی برخی همسایگان افغانستان با حضور ترکیه و احتمال تحمیل هزینه­هایی به افغانستان به واسطه این موضوع سخن می گویند.

با توجه به روند رخدادها در افغانستان، احتمالا در ماه­های آینده چالش­های ترکیه در زمینه صیانت از فرودگاه کابل افزایش خواهد یافت و در صورت عدم مصالحه میان ترکیه و طالبان امکان بروز حملات به فرودگاه کابل افزایش خواهد یافت. گفته شده است که برخی از شبه نظامیان سوری مستقر در لیبی (مزدوران ترکیه) به قطر انتقال خواهند یافت و در پروسه آموزش نیروهای امنیتی افغان (در دوحه) مشارکت خواهند داشت. در صورت افزایش فشارها به نیروهای ترکیه ای ساکن در کابل، احتمال حضور شبه نظامیان سوری در افغانستان نیز تقویت خواهد شد. سناریویی که مورد استقبال کشورهای منطقه نخواهد بود.

نتیجه گیری (جایگاه ایران)

مانند بسیاری از حوزه های دیگر، زمینه های بسیاری برای رقابت و همکاری ایران و ترکیه در افغانستان وجود دارد. ایران و ترکیه در طی دهه 90 میلادی از ائتلاف شمال حمایت کرده و در دوران حمله آمریکا نیز از سقوط طالبان پشتیبانی کردند. با این حال به واسطه اختلافات جدی میان ایران و آمریکا، تهران تمایلی برای توفیق پروژه آمریکایی در افغانستان ندارد. لذا از این نقطه نظر ایران و ترکیه دارای برخی اختلاف نظرات هستند. اما امنیت و ثبات در افغانستان و عدم شکل گیری وضعیت آنارشیک در این کشور از جمله منافع و اهداف مشترک ایران و ترکیه محسوب می شود. اگرچه امروزه نگاه برخی­ها در ایران نسبت به طالبان به دلیل وجود دشمن مشترکی مانند آمریکا تا حدودی ترمیم شده است، با این حال برقراری نظم طالبانی در کلیت افغانستان چندان به نفع ایران نخواهد بود. استقرار حکومت طالبانی در مرزهای ایران و یا بروز جنگ داخلی گسترده در افغانستان در نهایت به ضرر ایران تمام خواهد شد. نباید فراموش کرد که گسترش ناامنی در افغانستان در کنار تهدیدهای امنیتی برای کشورمان، می تواند موجی از ورود آوارگان افغانستانی به داخل ایران را دامن بزند که بدون تردید مطلوب مسئولان کشور نخواهد بود. ایران که اخیرا قراردادی 25 ساله با چین منعقد کرده تمایل به گسترش مناسبات تجاری با این قدرت اقتصادی دارد و بدون تردید پاکستان و افغانستان به­عنوان مسیرهای زمینی، نقش مهمی در برقراری این ارتباط ایفا خواهند کرد. لذا بی ثباتی در افغانستان می تواند به اهداف ایران در زمینه گسترش مناسبات تجاری با چین (از طریق جاده ابریشم) نیز آسیب وارد نماید.

بدون تردید خلاء قدرتی که پس از خروج آمریکا در افغانستان رخ خواهد داد می تواند فرصتی برای همکاری های ایران، پاکستان و ترکیه باشد. این سه کشور مسلمان اگر در مسیر همکاری و هم افزایی در افغانستان حرکت نمایند مانع از بروز بی ثباتی و نا امنی و گسیل شدن ترور به کشورهای منطقه خواهند شد. مقامات ترکیه بعید است که دچار این خیال خام شوند که این کشور به تنهایی قادر به پر کردن خلاء قدرت در افغانستان خواهد بود. لذا برای مقامات آنکارا آشکار است که هرگونه پیشرفت و کسب دستاورد در عرصه صلح و امنیت افغانستان بدون همکاری کشورهایی مانند ایران و پاکستان امکان پذیر نیست. برگزاری نشست اخیر میان وزرای خارجه ایران، ترکیه و افغانستان در آنتالیا نشان داد که ترکیه به دنبال یافتن زمینه­ هایی برای همکاری با ایران در موضوع افغانستان است. نام بردن از پاکستان به عنوان شریکی در پروسه صلح افغانستان نیز نشان از ادراک ترکیه در زمینه لزوم همکاری با همسایگان است. لذا چنین وضعیتی کشورهای مذکور را ناگزیر از ایجاد چارچوب مشترکی برای پیشبرد پروژه صلح و ثبات در افغانستان می سازد. پیش بینی می شود با خروج نیروهای ائتلاف، نقش پاکستان و ایران در افغانستان افزایش یابد و در صورتی که اجماعی میان همسایگان افغانستان و بازیگران منطقه ای در زمینه آینده آن شکل نگیرد احتمال بروز وضعیتی مشابه با پیش از سال 2001 وجود دارد. اگر هر کدام از کشورهای منطقه که توان تاثیرگذاری بر امور افغانستان را دارند به صورت منفرد و بدون همکاری و نقشه مشترک وارد عرصه افغانستان شوند ابهامات درباره آینده این کشور افزایش خواهد یافت. به عبارتی دیگر اگر هر کدام از کشورهای تاثیرگذار بر سرنوشت افغانستان دستور کار مستقل خود را در پیش گیرند ابهامات در زمینه ثبات و امنیت افغانستان افزایش خواهد یافت.

می توان ادعا کرد که آینده افغانستان بیش از آن که تصویری روشن را نوید دهد، ابهامات بسیاری با خود دارد و این که سیاست های ترکیه و پاکستان در این منطقه تا چه حد هم پوشانی داشته و تا چه حد دارای تضاد و اختلاف خواهد بود نیز مبهم است. مناسبت این دو کشور با ایران (در افغانستان) نیز با ابهامات بسیاری مواجه است. اما آن چه که واضح است این است که هر سه کشور در حال برنامه ریزی برای فردای بعد از آمریکا هستند.

 

 

 

 

 

منابع پژوهش در دفتر اندیشکده موجود است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟