اندیشکده کارنگی نوشت: اینکه مسکو از سیه روزی دیگران لذت می برد را فراموش و به این موضوع فکر کنید که واقعاً کرملین در مورد افغانستان چه فکر می کند؟
آیا روسیه آماده پر کردن خلاء ناشی از خروج آشفته آمریکا از افغانستان و تقویت نفوذ خود در این کشور است؟ نباید خیلی زیاد درباره ی این موضوع با اطمینان صحبت کنیم. اگرچه مسکو علناً خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از منطقه را تشویق می کند اما مقامات روسی آنقدر هوشیار هستند که نکات منفی خروج آنان را درک کنند.
اکنون سوال کلیدی این است که آیا مسکو آمادگی لازم را برای بروز درگیری ها بر اثر پیروزی طالبان در افغانستان که بسیار سریعتر از آنچه تصور می شود، در حال شکل گیری است، دارد. در حالی که مقامات روسی به طور معمول تأکید می کنند که مسکو تامین کننده اصلی امنیت منطقه است، هنوز مشخص نیست که آیا روسیه این وظیفه را بر عهده دارد، چه برسد به اینکه مایل باشد این کار را به طور موثر انجام دهد.
میل روسیه به ثبات و نفوذ
بزرگترین دارایی روسیه و بزرگترین مزیت آن در افغانستان تحت سلطه طالبان این است که مسکو انتظارات زیادی از این کشور ندارد. هدف اصلی کرملین این است که اطمینان حاصل کند طالبان از بروز مشکلات بر اثر افراط گرایی در تاجیکستان و دیگر مناطق آسیای مرکزی جلوگیری می کند. مسکو آمادگی جذب چند مورد سرریز افراط گرایی را هنگامی که سیاستگذاران روسی آن را در جهت منافع خود می دانند، دارد. به طوری که مقامات مسکو تا کنون تمایل خود را برای ادعای اینکه حمله تروریستی یا اصلاً رخ نداده یا در چارچوب مرزهای آن کشور نبوده است، نشان داده اند.
پل استرونسکی یکی از اعضای ارشد برنامه کارنگی در روسیه و اوراسیا است، جایی که تحقیقات وی بر روابط بین روسیه و کشورهای همسایه در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی متمرکز است. وی می گوید: اگر داعش خودخوانده یا سایر گروه های افراطی سازمان دهی شده بار دیگر آسیای مرکزی یا خود روسیه را از افغانستان هدف قرار دهند، رهبران روسیه با چالشی سخت تر روبرو خواهند شد. این دقیقاً همان سناریویی است که سیاستگذاران روسی از سال ۲۰۰۱ نگران آن بوده و سعی کرده اند از آن اجتناب کنند. اساساً به همین دلیل است که تا سال ۲۰۱۵، روسیه در تامین ائتلاف تحت رهبری آمریکا در افغانستان نقشی ملایم اما قابل توجه ایفا کرد. روسیه در چارچوب طرحی با ناتو همکاری داشت که به این سازمان اجازه می داد تجهیزات را از طریق خاک روسیه حمل کند.
فراتر از اهداف تدافعی، روس ها از افغانستان خواسته و انتظارات کمی دارند. وظیفه بلند مدت طالبان در مقابل مسکو این خواهد بود که به حفظ نفوذ روسیه در آسیای مرکزی لطمه ای نزنند، زیرا ظهور مجدد طالبان و بنیادگرایی مذهبی در افغانستان به طور بالقوه توازن قدرت و پویایی امنیت منطقه را متزلزل می کند. به احتمال زیاد، روسیه تقاضاهایی در زمینه ی امنیتی از طالبان دارد. به طور کلی، روسیه در این منطقه دارای دغدغه های امنیتی مهمی است. در همین ارتباط، ارتش روسیه قبلاً مانورهای مشترکی را به صورت چندجانبه از طریق سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) به عنوان یک اتحاد نظامی تحت رهبری روسیه متشکل از کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق با همکاری قرقیزستان، تاجیکستان و حتی ازبکستان که همیشه تلاش دارد از این مسائل دور بماند، انجام داده است.
روسیه دوست چندان مفیدی نیست
روسیه به عنوان ارائه دهنده امنیت به متحدانش در پیمان امنیت جمعی و شرکای منطقه ای به طرز شگفت آوری کم کاری داشته است. بر خلاف ارتش ایالات متحده که طی دو دهه گذشته با همکاری شرکای خارجی در ماموریت های ضدتروریسم فعال بوده است، ارتش روسیه به شیوه ای کاملاً متفاوت عمل می کند. نحوه ی عملکرد مسکو از اوکراین تا آسیای میانه نشان می دهد که روسیه غالباً یک شریک غیرقابل اعتماد، غیرقابل پیش بینی یا ناکارآمد است. به طور مثال، روسیه در رویارویی مرزی بین آذربایجان و ارمنستان فعالانه عمل نکرد. هنگامی که دولت قرقیزستان در سال ۲۰۱۰ برای مهار شورش های قومی از مسکو درخواست کمک کرد، روسیه تمایلی به مداخله از خود نشان نداد. خشونت های مشابه در مرزهای قرقیزستان و تاجیکستان در بهار سال ۲۰۲۱ روزها ادامه داشت و حتی در حالی که وزیر دفاع روسیه برای دیدار با همتایان اعضای پیمان امنیت جمعی از پایتخت تاجیکستان دیدن کرد، اقدامی در این زمینه از سوی مسکو انجام نشد.
سایر بازیگران از جمله چین و ترکیه احتمالاً فعالتر و تأثیرگذارتر از روسیه در افغانستان و بخشهایی از آسیای مرکزی خواهند بود. از نظر مالی، روسیه نمی تواند با چین در بخشهایی از آسیای میانه که نیاز به توسعه اقتصادهای محلی و ایجاد شغل دارد، رقابت کند. در حالی که اقدام در این زمینه ها برای ثبات بلند مدت منطقه ضروری است. مسکو همچنین خواهان حفظ روابط خوب با پاکستان، حامی اصلی طالبان است، بدون اینکه به روابطش با هند خدشه ای وارد شود. مسکو تقریباً بر اساس تجربیات خود در سوریه و جاهای دیگر بر این باور است که چنین اقدامات متعادلی قابل مدیریت است. اما مسکو با سطح کنترلی که کرملین در آسیای مرکزی قبل از فروپاشی شوروی داشت، فاصله دارد.
روسیه برخلاف آنچه ظاهراً به نظر می رسد واقعاً نگران است
در سطح رسمی، مسکو هیچ توهمی در مورد تهدیدهای ناشی از سقوط اشرف غنی، رئیس جمهور پیشین افغانستان و دولتی که او رهبری می کرد، ندارد. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه، سرگئی شویگو، وزیر دفاع و دیگر مقامات مسکو این توقع را ندارند که طالبان از منافع روسیه در افغانستان حمایت به عمل آورد. در عوض، آنها به تهدید ناشی از انتقال بی رویه سلاح به طالبان، تهدید افراط گرایی در بین مهاجران افغان که به آسیای مرکزی می روند و نگرانی ها در مورد تجارت مواد مخدر اشاره می کنند. اکثریت تریاک و هروئین مصرفی در روسیه از افغانستان از طریق آسیای میانه تامین می شود که یک مشکل بزرگ بهداشت عمومی ایجاد می کند.
حداقل از یک نظر، کرملین و مبلغان رسانه ای آن پیامهای یکدیگر را تقویت و اعلام می کنند: اگر تهدیدهای امنیتی برای آسیای میانه یا روسیه از تسلط طالبان ناشی شود، مقصر این وضعیت ایالات متحده است. کرملین به این ترتیب تلاش دارد تا اگر لازم شد که در داخل افغانستان حملاتی صورت گیرد، بهانه ای برای خود داشته باشد.
همانطور که یکی از کارشناسان روس در کشورهای پس از اتحاد جماهیر شوروی پیشنهاد کرده است، انکار مکرر مقامات روسی مبنی بر اعزام نیرو به افغانستان یا توسل به زور در این کشور این شبهه را ایجاد می کند که آیا اساساً امکان انجام چنین کاری وجود دارد؟ به هر حال باید توجه داشته باشیم که حمله شوروی سابق به افغانستان در ذهن افغان ها به یادگار مانده و ذهن آنها را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. مسکو تاریخ غم انگیز و تحقیرآمیزی در افغانستان دارد و مردم روسیه نیز این موضوع را فراموش نکرده اند.
منبع:http://iras.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.