چین یکی از مهمترین شرکای خارجی جمهوری اسلامی ایران در حوزه های مختلف به شمار می رود. با آغاز جنگ تحمیلی، پکن با عرضه تسلیحات (که البته همزمان به عراق نیز صورت میداد) به یکی از مهمترین شرکای تسلیحاتی و به تدریج با رشد اقتصادی و نیازمندی های انرژی آن، اقتصاد به محور تعاملات دو کشور تبدیل شد؛ به گونه ای که برای سالیان متمادی، این کشور بزرگترین شریک تجاری ایران بوده است. با این حال، یکی از موضوعات مهم که روابط دو کشور را تحت الشعاع قرار داده مسئله هسته ای جمهوری اسلامی ایران است.
رأی پکن برای ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل، همراهی در قطعنامه های ضد ایرانی این شورا که به تحریم های گسترده تهران انجامید و البته حمایت های گاه و بیگاه این کشور از مواضع ایران در موضوع هسته ای این پرسش را پیشروی هر محقق و سیاستمداری قرار می دهد که موضع دقیق پکن در ارتباط با برنامه هسته ای ایران چیست؟ آیا پکن آن طور که باید به دنبال تغییر روابط میان ایران و غرب نیست و در نتیجه تمایل جدی به حل برنامه هستهای ایران ندارد؟ پاسخ به پرسش های فوق می تواند راهگشای جدی برای روابط ایران و چین در سال های پیشرو و البته در مذاکرات کنونی ایران با قدرت های جهانی در موضوع هسته ای باشد.
این مقاله نیز بر مبنای همین ضرورت، و به منظور پاسخگویی به این پرسش ها، در گام اول به رویکرد تاریخی چین در ارتباط با برنامه هسته ای ایران می پردازد. در گام دوم، به ایستار پکن در مذاکرات هسته ای بین سالهای 2013 تا 2015 و در مذاکرات اخیر پرداخته خواهد شد. در گام سوم، موضع کلان چین در خصوص رژیم منع تکثیر(proliferation) بین المللی و تفاوت آن با رویکرد آمریکا در این خصوص و به تبع آن موضوع هسته ای ایران ارزیابی می شود. در گام نهایی رویکرد چین در مذاکرات کنونی و رفتار آینده چین در برابر جمهوری اسلامی ایران مواضع چین مورد ارزیابی قرار می گیرد.
چین یکی از کنشگران دخیل در برنامه هسته ای ایران از آغاز تاکنون قلمداد می شود. با این حال، نوع درگیری این کشور در این موضوع تحولاتی به خود دیده است. با توجه به این تغییرات می توان سه دوره زمانی را از یکدیگر تمییز داد.
دوره اول، که از اواسط دهه 1980 آغاز می شود دوره همکاری ها و کمک های هسته ای چین به ایران بود. بین سالهای 1984 تا 1996، چین در توسعه برنامه هسته ای ایران کنشگری کلیدی قلمداد می شد. این کشور در ساخت مرکز تحقیقات هسته ای اصفهان که در سال 1984 آغاز به کار کرد، به ایران کمک کرد. چین همچنین مهندسین ایرانی را آموزش و در استخراج اورانیوم نیز به تهران کمک کرد. در سال 1990 نیز دو کشور موافقت نامه همکاری هسته ای امضاء کردند.
یک سال بعد نیز چین یک متریک تن هگزافلوراید اورانیوم به ایران انتقال داد که بین سالهای 1998 تا 2002، ایران از آنها در آزمایش سانتریفیوژها مورد استفاده قرار داد. با وجود پیوند زدن همکاری هسته ای با ایران با فروش تسلیحات به تایوان، سرانجام در نتیجه مذاکرات چین و آمریکا در سال 1995 و 1996، پکن به منظور عادی سازی روابط با آمریکا، در سال 1997 تمام همکاری های هسته ای خود با جمهوری اسلامی ایران را متوقف کرد.
مرحله دوم، روابط به بعد از دهه 2000 باز می گردد که با تحریم های جدی آمریکا علیه ایران همراه بود. در این دوره، پکن به منظور دوری از مواجهه مستقیم با آمریکا بر سر پیشرفت تکنولوژی هسته ای ایران با کمک چین، به دنبال اعمال فشارهای آمریکا، مسیر اقتصادی را در پیش گرفت. بنابراین، از ابتدای دهه 2000، محور جدال چین و آمریکا از کمک چین به برنامه هسته ای ایران به همکاری های اقتصادی و تجارت انرژی تغییر جهت داد. با این حال، همکاری اقتصادی میان دو کشور نیز از سوی آمریکا به معنای همراهی چین با ایران علیه آمریکا به تصویر کشیده می شد. در نتیجه، واشنگتن فشارهای خود بر پکن را افزایش داد.
بر همین منطق و با توجه به اینکه سیاست سنتی توازن بخشی میان تهران و واشنگتن، روابط چین با هر دو طرف را تحلیل می برد پکن بر الزام ایفای نقش میانجی حرکت کرد. هوآ لیمینگ، سفیر سابق چین در ایران، در مقاله ای در سال 2007 خواستار ایفای نقش میانجیگرایانه توسط چین شد؛ چراکه در صورت موفقیت میانجیگری چین، ضمن قدرشناسی طرفین از پکن، به تصدیق جایگاه این کشور به عنوان یک قدرت مسئول و دوستدار صلح منجر می شد.
بر همین مبنا، دور سوم به تدریج همسو با فعال شدن چین در منازعه هسته ای ایران آغاز شد. این دوره در چین با به قدرت رسیدن شی جین پینگ نیز همراه بود. اگرچه، پیش از آن نیز برخی مقامات سطح میانی چینی به دنبال ایفای نقش میانجی به منظور حل این موضوع بودند. طبق اسناد ویکی لیکس چین در نزدیک کردن دو طرف ایران و آمریکا ایفای نقش کرده است. براساس اسناد مزبور، چین از طریق کانال های رسمی و غیررسمی به دنبال تشویق دولت اوباما و دولت ایران برای تعامل مستقیم با یکدیگر بوده است. ژو وی، یکی از دیپلمات های چینی در بخش ایران وزارت خارجه چین، در مارس 2009 به یک مقام سیاسی آمریکا گفته که پکن خواهان «شفافیت بیشتر از جانب ایالات متحده است.» ژو وی، امیدواری خود نسبت به اینکه ارزیابی دوباره سیاست واشنگتن در برابر ایران به گفتگوهای مستقیم میان این دو کشور بینجامد را اعلام کرد.
ژو همچنین پیشنهاد کمک دولت چین به ایجاد کانال ارتباطی میان واشنگتن و تهران را نیز مطرح کرد. در عین حال، ژو می گوید که چین، ایران را به تعامل با آمریکا تشویق و به دیپلمات های آمریکایی نیز هشدار می دهد گفتگو با ایران به صبر نیازمند است. لی گوفو از موسسه چینی مطالعات بین المللی و نزدیک به وزارت خارجه چین، به یک دیپلمات آمریکایی در همان سال میگوید شک و تردید ایران به آمریکا در خصوص امکان دستیابی به توافق هسته ای از فشارهای داخلی ناشی می شود اما دیداری از سوی یک مأمور عالی رتبه همچون هنری کیسینجر یا بیل کلینتون، رئیس جمهور سابق، ممکن است به آنها سیگنال درست را ارائه کند. به گفته وی نامه محمود احمدی نژاد به باراک اوباما در سال 2008، نشان دقیقی از تمایل رهبری ایران برای مذاکره به شمار می رود.
در فوریه 2010، نیز یکی از مدیران میانی وزارت خارجه چین (معاون مدیر بخش ایران در دپارتمان غرب آسیای وزارت خارجه چین) به یک مقام سفارت خانه ای آمریکا نحوه مدیریت مذاکرات با ایران را توضیح می دهد. وی از آمریکا می خواهد صبور باشد. به گفته این مقام چینی، تحریم ها فقط باعث می شوند ایران بیشتر به صورت منفی واکنش نشان دهد. به گفته وی، چین از ایران خواسته تا انعطاف بیشتری از خود نشان دهد. ایران نیز بیان داشته که می خواهد با ایده های پنج به اضافه یک در مورد غنی سازی اورانیوم خارج از ایران و همچنین پارامترهای غنی سازی اورانیوم به بحث بپردازد.
با توجه به ملاحظات فوق از زمان آغاز مذاکرات هسته ای میان ایران و پنج به اضافه یک این سوال به ذهن متبادر میشود که چین چه رویکردی را اتخاذ کرده و در آینده چه رویکردی را دنبال خواهد کرد. شاید پرسش مهمتر این باشد که آیا چین نگران نبوده که با به ثمر نشستن توافق، ایران از چین دور و به غرب نزدیک شود؟ در این بخش به مواضع مقامات چین در دو دوره مذاکراتی میان تهران و پنج به اضافه یک پرداخته می شود.
همان طور که در بالا توضیح داده شد چین به تدریج از سال 2010 شروع به ایفای نقشی فعالانه تر در موضوع هسته ای ایران کرد. به منظور توضیح رویکرد و مواضع چین در مذاکرات ایران بین سال های 2013 تا 2015 که در نهایت به امضای توافق منجر شد لازم است بنیان های حرکت چین به سمت ایفای نقش فعالانه دیپلماتیک توضیح داده شود.
در سال های 2011 و 2012 مقامات چینی به این ادراک رسیدند که شکست در دستیابی به راه حل دیپلماتیک در موضوع هسته ای ایران به حمله نظامی آمریکا و اسرائیل علیه ایران ختم خواهد شد. رهبران این کشور تشخیص دادند که جنگی دیگر در خاورمیانه برای اقتصاد چین، پروژه کمربند و راه و ثبات در سین کیانگ فاجعه بار خواهد بود. علاوه بر این، منازعه نظامی در نتیجه عدم دستیابی به توافق ممکن است به تسلط بی چالش آمریکا در خلیج فارس منجر شود؛ امری که نه به نفع ایران و نه به نفع چین خواهد بود. همین ادراک در هدایت چین به سمت اتخاذ رویکرد دیپلماتیک فعالانه تر نقشی تعیین کننده داشت.
به اعتقاد هوآ لیمینگ در این برهه چند فاکتور اساسی دیگر نیز در اتخاذ رویکرد فعالانه تر تأثیرگذار بوده است؛ ظهور افراط گرایان سنی مذهب مثل داعش در سوریه و عراق و همچنین امکان بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان به دنبال خروج احتمالی در سال 2014، دامنه منافع مشترک ایران و آمریکا را افزایش داد. در این دوره روابط دو طرف در نقطه عطفی قرار داشت: افزایش سطح منازعه میان دو کشور می توانست به جنگ ختم شود؛ چشماندازی که دو طرف از آن هراس داشتند. دو طرف مایل به گفتگو به امید یافتن راه غیرخشونت آمیز برای مواجهه خود بودند. به گفته هوآ لیمینگ:
«اگر آمریکا، اسرائیل و ایران بر سر موضوع هسته ای وارد جنگ شوند برای منطقه خاورمیانه فاجعه بار خواهد بود. نه تنها ایران با حمله ای مهلک مواجه می شود بلکه شعله های جنگ کل منطقه را در بر می گیرد چراکه ایران نیز مقابله به مثل خواهد کرد. در نتیجه؛ پایگاه های نظامی آمریکا و نیروهای آن در خلیج فارس، عراق، و افغانستان مقاصد حمله ایرانی ها خواهند بود. خاورمیانه تأمین کننده اصلی نفت به شمار میرود. 60 درصد کل نفت جهان از این منطقه تأمین می شود و خاورمیانه دارای مهم ترین خطوط انتقال نفت می باشد. در زمان وقوع جنگ در این منطقه، 60 درصد انرژی جهان متوقف خواهد شد. اقتصاد جهانی به شدت آسیب خواهد دید و چین اولین متضرر خواهد بود. در نتیجه چین خواهان شروع جنگ در این منطقه نیست.»
در ادامه اشاره به مواضع تصمیم گیران چین در چند مقطع زمانی می تواند رویکرد کلی این کشور نسبت به حل موضوع هستهای ایران را به نمایش بگذارد:
الف) تأکید بر فرایند گفتگوی پنج به اضافه یک با ایران (تأکید بر این مکانیسم گفتگو)؛
ب) جستجوی راه حل طولانی مدت، جامع و مناسب؛
ج) ایجاد فضایی مطلوب برای گفتگو و مذاکره؛
د) دنبال کردن فرایند گام به گام و مبتنی بر مقابله به مثل؛
ه) دنبال کردن رویکرد پکیجی (کل گرا) و در دستور کار قرار دادن پیامدها و علت ریشه ای موضوع.
علاوه بر این بیانیه ها، در دیدارهای سطح بالا نیز مقامات چین بر نقش میانجی گرایانه خود، تمایل برای به نتیجه رسیدن مذاکرات و حقوق هسته ای ایران تأکید می کردند. به عنوان مثال، شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، در دیدار با حسن روحانی در حاشیه اجلاس سازمان همکاری شانگهای از رویکرد مثبت دولت جدید ایران در مورد حل موضوع هسته ای ایران استقبال کرد. وی همچنین اظهار داشت حل موضوع هسته ای ایران برای منافع ایران و ثبات منطقه ای اهمیت دارد.
وانگ یی در دیدار با محمد جواد ظریف در فوریه 2015، بیان داشت «گفتگوها در مورد موضوع هسته ای ایران با فرصتی تاریخی مواجه است و رسیدن به یک توافق جامع طبق برنامه و روند زمان و مطلوب مردم ایران است.» وی همچنین بیان داشت «دستیابی به یک موافقتنامه جامع برای ایران سودمند است و حقوق قانونی آن از جمله حق استفاده صلح آمیز از قدرت هسته ای را حفظ و دشواری های تحریم را برای ایران هرچه زودتر رفع و به توسعه اقتصادی منجر می شود.» وی در این سفر همچنین اشاره کرد «چین مشتاق به تشویق بیشتر شرکت های چینی برای سرمایه گذاری در ایران و ساخت کارخانه هایی از طریق توسعه مشترک پارک های صنعتی همسو با نیازهای توسعه ای ایران و توانایی چین است.» وانگ در دیدار با حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی ایران، ضمن قدردانی از اظهارات حسن روحانی که ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست اظهار داشت مذاکرات در مورد موضوع هسته ای به مرحله ای تعیین کننده رسیده و چین امیدوار است ایران و شش قدرت بزرگ بتوانند از این فرصت ها استفاده کرده و بر مشکلات غالب آیند تا مذاکرات برای موافقتنامه جامع با منافع مشترک و نتایج برد- برد به محض امکان حاصل شود. وانگ یی در این دیدار اظهار داشت «چین آماده است همراه با ایران کمربند و راه را پیش ببرد و بین سیاست نگاه به شرق ایران و تسریع گشایش به سمت غرب چین پیوند ایجاد کند. با توسعه همکاری صنعتی و ترکیب ظرفیت مازاد چین و نیازهای صنعتی شدن ایران، دو طرف بتوانند مزیت های توسعه مشترک بر پایه حفظ همکاری ها در حوزه انرژی و حوزه های سنتی را کامل کنند.»
استفاده از هویج اقتصادی چین در این زمان را می توان در دیدار سفیر چین، پنگ سن، با انجمن دوستی ایران چین در تهران در مارس 2015 مشاهده کرد. وی پس از ترسیم تاریخ درخشان پارس و چین، مشترکات امروزی دو کشور، یک طرح کار برای همکاری بیشتر که مورد موافقت شی و روحانی در دیدار دو طرف در ماه می در پکن قرار گرفته را مرور کرد. پنگ اظهار داشت:
«اگر یک توافق جامع و زمانمند به دست آید، محیط خارجی آرام و فرصت های سرمایه گذاری بیشتری را خلق خواهد کرد. چین از آغاز تا پایان یک موضع روشن و عادلانه را در مورد موضوع هسته ای ایران در پیش گرفته است و اگر ایران و شش قدرت دیگر به توافق برسند خوشحال خواهد بود. چین نقش سازنده خود را ادامه خواهد داد و از همه طرف ها می خواهد تا به یکدیگر نزدیک شده و به توافقی زودهنگام و جامع دست یابند.»
با آغاز دور جدید مذاکرات میان ایران و دیگر کشورها پس از به قدرت رسیدن جو بایدن در آمریکا، به نظر می رسد چین همان موضعی را در پیش گرفته که در دور قبلی مذاکرات دنبال می کرد. همچنان حفظ ثبات در خاورمیانه و ممانعت از وقوع جنگ از جمله دستورکارهای مهم چین در منطقه به شمار می رود. این موضوع را می توان در پیشنهادهای وانگ یی در سفر محمد جواد ظریف به چین در اکتبر 2020 مشاهده کرد. در این دیدار، وانگ یی پیشنهاد تأسیس پلتفورم چندجانبه منطقه ای با حضور همه طرف ها را مطرح کرد تا شرایط برابر برای گفتگوها تسهیل و تفاهم تحت حفظ برجام ایجاد شود تا بدین وسیله مسائل امنیتی پیش رو در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه از طریق ابزارهای سیاسی و دیپلماتیک حل شود.»
در ادامه به برخی از مهم ترین مواضع دولتمردان چینی اشاره می شود:
شاید بتوان استفاده از هویج توسط چین در این زمان را در موضوع افزایش خریدهای نفتی از ایران در ماه های منتهی به آغاز مذاکرات (در دوره بایدن) و همزمان با مذاکرات دانست. در همین دوره، در جریان سفر وانگ یی به تهران، دو طرف چارچوب توافقی را امضاء کردند.
به طور کلی می توان رویکرد کلان چین به منع گسترش و به تبع آن به برنامه هسته ای ایران را به شرح زیر دانست:
این موارد تفاوت رویکرد چین با آمریکا در موضوع هسته ای ایران را به نمایش میگذارد. این تفاوت رویکرد دو کشور از استراتژی اصول محور و اقتصاد پایه چین در خلیج فارس ناشی می شود که در تضاد با رویکرد هژمونی محور و امنیت پایه آمریکا در منطقه قرار می گیرد. به این معنا معمای هسته ای ایران اگرچه چین را ملزم می کند تا منافع اقتصادی خود در خاورمیانه را تضمین کند در عین حال فرصتی را برای پکن فراهم میآورد تا نسخه حکمرانی بین المللی خود بر پایه هارمونی و احترام متقابل را ارائه کند. آمریکا حفظ رژیم منع تکثیر را از جمله منافع محوری خود قلمداد می کند که تضعیف آن، تحلیل برنده هژمونی این کشور خواهد بود.
اگرچه آمریکا با وجود عدم نیازمندی به نفت خاورمیانه بر مبنای ملاحظات ژئوپلیتیک حضور خود در خاورمیانه را استمرار بخشیده، چین به دلیل موقعیت جغرافیایی ایران و نیاز آن به حفظ ثبات در منطقه، در مواجهه با چرخه دشمنی میان ایران و آمریکا به دنبال راه هایی برای دوری از افتادن در این مبارزه قدرت و در عین حال مرتبط ماندن در اقتصاد و ژئوپلیتیک منطقه است. بنابراین، پکن موقعیت جغرافیایی ایران را دارایی مهمی برای خود برای موازنه در برابر آمریکا و تأمین انرژی و دیگر منافع اقتصادی می داند.
در مجموع در مورد ایستار چین نسبت به موضوع هسته ای ایران و مولفه های تأثیرگذار بر آن باید به چند نکته مهم به عنوان نتیجه توجه نمود :
بنابر گفته های فوق، چین دستیابی به توافق را موجد ثبات در منطقه خاورمیانه و زمینه ساز پیشبرد کمربند و راه قلمداد می کند. در گفتگوهای کنونی نیز مقامات این کشور به طور جدی تمایل خود برای احیای برجام را اعلام کرده اند. به نظر می رسد یکی از دلایل افزایش خریدهای نفتی پکن و یا امضای چارچوب توافقی 25 ساله، تشویق ایران برای امضای برجام باشد. بنابراین، همانطور که در گذشته نیز در رفتار پکن به خوبی نمایان شده استمرار تحریم ها مانع جدی در توسعه روابط دو طرف ایجاد خواهد کرد. با توجه به این ملاحظات، می توان در مورد آینده رویکرد پکن دو موضوع را مطرح کرد:
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.