روابط مصر و حماس در سایه تحولات منطقه ­ای

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
یکی از ویژگی­ های منطقه خاورمیانه سرعت بالای تحولات است که بازیگران را وادار می کند برای ادامه بقا رویکردی پویا در قبال این تحولات داشته باشند.

 در چنین شرایطی اتخاذ سیاست خارجی و امنیتی منعطف و عمل گرا یکی از ملزومات بازیگری در عرصه منطقه ای است و بازیگرانی که از چنین امکانی بی بهره باشند، در کوران تحولات و دینامیک منطقه ­ای دچار کاهش عمق استراتژیک و ناکارآمدی سیاست خارجی می­ شوند.

حماس از زمان پیروزی در انتخابات سال 2006 و کنترل بر غزه و سپس وقوع جنگ 22 روزه، بهار عربی و تحولات پس از آن به عنوان یکی از بازیگران اصلی عرصه فلسطین نقش­آفرینی کرده و در طی 17 سال اخیر جایگاهش از بازیگری صرف در عرصه داخلی به بازیگری در سطح منطقه ارتقا یافته است.

اسامه حمدان به عنوان فردی که از وی به عنوان وزیر خارجه حماس یاد می شود در کتاب «المنهجیه الحرکه حماس فی العلاقات الخارجیه» با اشاره به تاریخ روابط خارجی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین در دو دهه اخیر و همین طور اصول سیاست خارجی حماس مبتنی بر مبانی اندیشه ­ای اخوان المسلمین تصریح می کند که بسیج کمک­ های خارجی برای کمک به ملت فلسطین اولین و اصلی ­ترین هدف سیاست خارجی حماس محسوب می شود.

با استناد به آنچه حمدان بیان می کند، می توانیم چنین ارزیابی کنیم که رسیدن به این هدف برای حماس در اتمسفر سیاسی خاورمیانه مستلزم حد زیادی از عملگرایی است و از همین روست که حماس طی سال­ های اخیر تلاش کرده روابط با همه بازیگران مهم از جمله عربستان، ایران، ترکیه، مصر و قطر را به طور همزمان مدنظر داشته باشد. حماس در کنار قدرت نظامی ­اش که در خلال جنگ ­های 2009، 2014 و 2021 به رخ کشیده شد، درعرصه سیاست خارجی هم توانسته دیپلماسی فعال مبتنی بر بی ­طرفی در رقابت ­ها با هدف جذب حداکثری منافع را درپیش بگیرد، اگرچه در برهه بهار عربی در نتیجه سرعت تحولات، فشار افکار عمومی و درخواست متحدان ایدئولوژیک اش، از این سیاست عدول کرد و تعادل در این عرصه را با نحوه عملکرد در سوریه برهم زد.

حماس در نتیجه تحولاتی از جمله سقوط محمد مرسی، تغییرات عمیق سیاسی در عربستان سعودی (بعد از عبدالله)، تشدید فشار معیشتی در باریکه غزه و تبعات عملکردشان در سوریه (روابط با تهران و دمشق) در سیاست خارجی اش نسبت به مصر پس از سال 2016 تغییراتی را در پیش­گرفت. درحالی که از زمان سرنگونی محمد مرسی دولت نظامی مصر فشار بر حماس به عنوان امتداد اخوان المسلمین در شمال مرزهایش را مدنظر داشت و قاهره ضمن مقابله با تونل های منطقه رفح و دستگیری برخی از حماسی ­ها کارزار رسانه ­ای گسترده ­ای را علیه آن­ها در داخل و خارج مصر هدایت می کرد لکن از 2016 نشانه ­هایی از تغییر هویدا شد.

مصر همزمان با تثبیت قدرت اش در داخل و سرکوب کامل اخوانی ­ها، در صحرای سینا برای مقابله با سلفی­ ها و داعش نیازمند همکاری با حماس شد و از همین برهه (نیمه دوم 2016) شاهد رفت و آمدهایی بودیم که در قالب مذاکرات امنیتی مصر با حماس در رسانه­ ها از آن یاد می ­شد و نقطه تحول این ترددها، سفر اسماعیل هنیه به مصر در 2017 بود.

در این برهه ما شاهد بودیم که حماس بیش از 200 سلفی را در غزه دستگیر و تحویل مصری­ ها داد و بخشی از نیروهایش نیز در رفح استقرار یافتند تا مانع از فرار داعشی ­ها و دیگر سلفی­ ها از سینا به غزه شوند. مصری­ ها نیز متقابلا در زمینه تامین نیازهای دارویی و غذایی باریکه به حماس کمک کردند تا از فشار اسرائیل بر غزه بکاهند که می­ توان این دوره را سرآغاز فصل جدید روابط دو طرف دانست.  

 

چشم انداز پیش روی مناسبات حماس و قاهره

طی دوره ترامپ 2016-2020 جایگاه مصر و همین طور اردن به عنوان بازیگران سنتی که کانال ارتباطی جهان عرب با رژیم محسوب می شدند، تزتزل یافته بود لکن قاهره همچنان نقش مسیر ارتباطی میان حماس و تل­آویو را ایفا می کرد اما دستورکار اصلی پرونده فلسطین دیگر مذاکرات صلح و میانجی­گری و… نبود، بلکه چارچوب آن معامله قرن بود که با تحرک داماد ترامپ و متحدانش در خلیج فارس دنبال می گردید.

پیروزی بایدن به طور ضمنی به معنای خارج شدن معامله قرن از دستورکار کاخ سفید بود و بار دیگر از سرگیری مذاکرات صلح فلسطینی- اسرائیلی مورد توجه قرار گرفت. آغاز دور جدید مذاکرات نیازمند برگزاری انتخابات و به تبع آن مذاکرات بیت فلسطینی برای هماهنگی­ های لازم بود که این امر بار دیگر موقعیت اردن و مصر را در پرونده فلسطین بر سر زبان انداخت و این درحالی بود که در برهه معامله قرن این جایگاه خدشه دار شده بود.

درچنین شرایطی قاهره تبدیل به کانال ارتباطی و میانجی حماس با تشکیلات خودگردان و اسرائیل شد. از منظر مصری­ ها حماس با توجه به تضعیف اخوانی ­ها دیگر خطر جدی محسوب نمی­ شد و همزمان می­ توانست با هدایت حماسی­ ها از این امر به مثابه ابزاری در روابط قاهره با واشنگتن و تل­آویو بهره برداری کند.

 

نتیجه گیری:

شرایط منطقه ای جدید (نتایج نبرد سیف القدس، تشدید اختلافات مصر با اتیوپی، مذاکرات قاهره- آنکارا و وضعیت اخوانی ­های تونس) مسیر تحولات را به سویی برده که مصر با عدول از سیاست مشت آهنین در قبال اخوانی­ ها در غزه موقتا چشم­پوشی کرده و در ازای تاثیرگذاری بر سیاست­ های حماس در راستای کنترل تنش­ ها در صحنه فلسطین همکاری ­ها با حماس را تعمیق بخشیده است. حماس نیز متقابلا در نتیجه فشار سعودی ­ها، محدودیت­ های ایران برای استمرار حمایت همه­ جانبه مانند برهه پیش از بهار عربی و شرایط ژئوپلتیک ترکیه، لزوم همکاری با مصر را اجتناب­ناپذیر می ­داند. اگرچه به نظر می ­رسد برخلاف اظهارات حماسی ­ها، قاهره در روند تصمیم­گیری های داخلی حماس نیز تاثیرگذار است و همین امر می ­تواند پاشنه آشیل این رابطه در آینده باشد.

از سوی دیگر نشانه ­های جدی وجود دارد که جایگاه سیاسی و امنیتی مصر در طی سال­ های اخیر روند صعودی پیدا کرده و قاهره می کوشد از بازیگری در حاشیه معادلات خاورمیانه به کانون تحولات بازگردد. موقعیت مصر در لیبی، تونس و اکنون غزه تجلی این حرکت آهسته اما مستمر است. البته مصر در مرحله اول توسعه سیاست منطقه­ ای، شمال آفریقا و فلسطین را به عنوان حیات خلوت سیاسی برگزیده اما در مراحل بعد در چارچوب پروژه شام نو در شامات (لبنان و سوریه) و عراق و حتی خلیج فارس هم منافع جدیدی برای خودش تعریف خواهد کرد.

 

 

منابع پژوهش در دفتر اندیشکده موجود است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟