پیامدها و سناریوهای آینده قطع روابط دوجانبه میان مغرب و الجزایر

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در تاریخ 24 اوت 2021 (2 شهریور 1400) وزارت امور خارجه الجزایر طی بیانیه ¬ای اعلام نمود که این کشور روابط خود با پادشاهی مغرب را به طور کامل قطع نموده¬ است
در تاریخ 24 اوت 2021 (2 شهریور 1400) وزارت امور خارجه الجزایر طی بیانیه ­ای اعلام نمود که این کشور روابط خود با پادشاهی مغرب را به طور کامل قطع نموده­ است. این بیانیه یک هفته پس از آن رخ داد که شورای عالی امنیت الجزایر طی جلسه خود خواهان تجدیدنظر در روابط میان دو کشور شده ­بود.

مقدمه

در تاریخ 24 اوت 2021 (2 شهریور 1400) وزارت امور خارجه الجزایر طی بیانیه ­ای اعلام نمود که این کشور روابط خود با پادشاهی مغرب را به طور کامل قطع نموده­ است. این بیانیه یک هفته پس از آن رخ داد که شورای عالی امنیت الجزایر طی جلسه خود خواهان تجدیدنظر در روابط میان دو کشور شده ­بود. پیش از این نیز و طی چندماه اخیر نیز، دو کشور به دلیل مواضع یکدیگر در زمینه پرونده صحرای غربی و همچنین پرونده اعتراضات استان قبائل، سفرای خود را متقابلا فرخوانده بودند. با قطع روابط میان دو کشور، مرحله دیگری از روابط پرفراز و نشیب دو کشور آغاز شده است و رباط-الجزیره وارد فاز جدیدی از رقابت ­های منطقه­ ای شده­ اند که احتمالا مناطق مهمی همچون شمال آفریقا، منطقه ساحل و صحرا، لیبی و .. را در برخواهدگرفت.

زمینه­ های رقابت و کشمکش میان مغرب و الجزایر

مغرب و الجزایر به عنوان دو کشور بسیار مهم در منطقه شمال آفریقا همواره سیاستی مبتنی بر بی ­اعتمادی و رقابت را در قبال یکدیگر داشتند که بیشتر ریشه در میراث فرانسه در الحاق سرزمین­ های پیرامون الجزایر از جمله بخشی از اراضی مغرب به آن بود چرا که الجزایر در دوران استعمار جزئی از خاک اصلی فرانسه محسوب می­ شد. پس از استقلال نیز، مغرب و الجزایر خیلی زود وارد جنگی بر سر هژمونی در منطقه شمال آفریقا شدند. مغرب، به دلیل جایگاه تاریخی و دینی خود به عنوان تنها دولت مستقل و تاریخی که دارای سنت پادشاهی مبتنی بر زعامت دینی بود خواهان این بود که شمال آفریقا را تحت لوای خاندان پادشاهی مغرب متحد نماید و از این رو پادشاهی مغرب علاوه بر حمایت از جنبش های استقلال طلبانه الجزایر و تونس، ادعاهایی ارضی را نیز بر صحرای باختری، موریتانی و مناطق دیگری از آفریقا مطرح نمود. از جانب دیگر اما الجزایر به دلیل وسعت، نیروی نظامی قوی، منابع، پیشینه انقلابی و همچنین سابقه حضور پررنگ فرانسه، خود را وارث نقش فرانسه در منطقه شمال آفریقا می­دانست. در دوران جنگ سرد نیز دو کشور با قرار گرفتن در دو قطب متفاوت، به رقابت با یکدیگر پرداختند که مهم­ ترین آن­ها را می ­توان مسئله صحرای باختری دانست. با اعلام یکجانبه جمهوری عربی صحرا در تبعید و شناسایی این جمهوری از جانب الجزایر، دو کشور در دهه 1970 و 1980 میلادی به مدت بیش از یک دهه روابط خود را با یکدیگر قطع نمودند. با وجود بازگشت روابط دوجانبه میان دو کشور در سال 1988، روابط میان رباط و الجزیره هیچ­گاه به سطح بسیار بالایی نرسید و دو کشور همواره از افزایش روابط دو کشور در جنبه­ های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اجتناب می ­نمودند. 

طی چندسال اخیر، با افزایش نقش منطقه­ ای الجزایر و مغرب، رقابت و کشمکش­ های میان دو کشور در حوزه­ ها و پرونده­ های متعددی رو به فزونی گرفت و این امر سبب افزایش تنش ­ها میان دو کشور شد که مهم ­ترین این پرونده ­های اختلافی میان دو کشور را می ­توان به شرح زیر عنوان نمود:

پرونده صحرای باختری: پرونده صحرای باختری یکی از مهم­ ترین و قدیمی ­ترین پرونده ­های اختلافی میان مغرب و الجزایر محسوب می ­گردد که از گذشته تاکنون منشأ اختلافات بسیاری میان دو کشور بوده است. با وجود این، در حال حاضر ماهیت اختلاف بر سر صحرای غربی بیش از آن که ایدئولوژیک باشد ناشی از تمایل هریک از اطراف برای رهایی از تنگناهای ژئوپلیتیکی است. مغرب از یک سو علاوه بر نیاز مبرم به منابع زیرزمینی و شیلاتی منطقه صحرای باختری، این منطقه را به منظور رهایی از محاصره مغرب و ارتباط مؤثر با قاره آفریقا حیاتی می­داند و حمله اخیر این کشور به مواضع پولیساریو در گذرگاه کرکرات در اوایل سال جاری میلادی به همین دلیل صورت گرفته بود. از جانب دیگر الجزایر خواهان دور زدن تنگه ­های جبل الطارق و کانال سوئز است و از این رو استقلال صحرای غربی را زمینه­ ساز دسترسی مستقیم خود به اقیانوس اطلس و همچنین محاصره کامل مغرب می ­داند. هم اکنون با وجود اعلام جنگ دوباره جبهه پولیساریو به دولت مغرب در پی حمله رباط به گذرگاه کرکرات، موازنه قوا در منطقه صحرای غربی بیشتر به نفع مغرب است.

پرونده حضور در قاره آفریقا و نقش منطقه­ ای: مغرب و الجزایر طی سال های اخیر تلاش­ های بسیاری را برای احیای نقش منطقه ­ای خود در قاره آفریقا و همچنین گسترش تجارت دوجانبه میان دو کشور انجام داده اند. در این میان مغرب توانسته است حضور اقتصادی و تجاری قدرتمندتری را در غرب آفریقا داشته باشد و از طریق حضور بانک­ ها، شرکت ­های فناوری ارتباطات و ساخت و ساز، افزایش میزان صادرات و افزایش حضور خطوط هوایی مغرب منافع اقتصادی عمده ­ای را به دست آورد. مغرب همچنین می کوشد از طریق کمک به نهادهای دینی کشورهای غرب آفریقا با تکیه بر پیشینه خاندان سلطنتی، قدرت نرم خود در قاره آفریقا را گسترش دهد. استفاده از این قدرت نرم در پرونده صحرای باختری از جمله مهم ­ترین دستاوردهای مغرب در این زمینه بود. در مقابل الجزایر نیز به دنبال افزایش حضور در محیط پیرامونی خود همچون لیبی، ساحل و صحرا و همچنین مناطق دیگر است ولی به دلیل نارسایی ­های اقتصاد داخلی، در حوزه ­های امنیتی و یا توزیع رانت در مناطق پیرامونی فعالیت دارد. تلاش الجزایر برای بازیابی جایگاه خود در آفریقا در برابر مغرب یکی از مهم ­ترین جنبه­ های رقابت میان دو کشور محسوب می­ گردد.

پرونده روابط با رژیم­ صهیونیستی: مغرب به طور سنتی ارتباطات امنیتی و اطلاعاتی بسیاری را با رژیم ­صهیونیستی داشته است و یهودیان مغربی ­تبار نیز همواره در لایه های حاکمیتی و اقتصادی این کشور حضور داشته ­اند. مغرب همواره از ارتباطات خود با تل ­آویو برای مقابله با رقبای منطقه­ ای و همچنین سرکوب و حذف مخالفان داخلی استفاده کرده ­است. به همین دلیل الجزایر، تحولات اخیر میان مغرب و رژیم­ صهیونیستی و افزایش تعاملات امنیتی میان این دو را تهدیدی مستقیم برای امنیت خود می­ داند. رسوایی استفاده مغرب از نرم افزار جاسوسی پگاسوس بر ضد مقامات الجزایری و  تهدیدات اخیر وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی بر ضد الجزایر که به طور بی ­سابقه ­ای برای اولین بار از خاک مغرب بیان شدند یکی از نمودهایی است که الجزایر را نسبت به تهدیدات ناشی از عادی سازی مغرب حساس­ تر نمود. پرونده روابط با رژیم صهیونیستی به دلیل ارتباط آن به پرونده شناسایی بین ­المللی حاکمیت مغرب بر صحرای باختری ارتباط نزدیکی با این پرونده دارد.

پرونده روابط بین ­المللی: مغرب به طور سنتی یکی از متحدان مهم آمریکا و فرانسه در منطقه شمال­ آفریقا محسوب می­ گردد. با افزایش رقابت میان فرانسه، روسیه، چین و آمریکا در قاره آفریقا، اهمیت مغرب به عنوان یک متحد محلی قابل اتکا در مناسبات غرب بیش از پیش اهمیت یافته­ است. از جانب دیگر، الجزایر نیز طی سال­ های اخیر، به خصوص پس از سال 2019 و کاهش نفوذ جناح نزدیک به فرانسه در ساختار سیاسی الجزایر، تلاش دارد تا با نزدیک شدن به چین و تا حدودی روسیه، زمینه را برای توسعه داخلی و نقش آفرینی منطقه ­ای خود هموار سازد. نمونه بارز این امر را می­ توان حضور پررنگ چین در پروژه­ های زیرساختی الجزایر در مقابل حضور پررنگ ­تر اتحادیه اروپا به خصوص فرانسه در پروژه های عمرانی و صنعتی مغرب دانست.

 با این حال زیرساخت­ های قوی ­تر صنعتی و فناورانه مغرب در مقایسه با الجزایر سبب شده­ است که چین نیز طی سال­ های اخیر خواهان حضور بیشتر در بازار مغرب باشد. در حوزه امنیتی نیز الجزایر افزایش نقش منطقه ­ای مغرب در قاره آفریقا را در راستای منافع ایالات متحده و فرانسه می­داند و از این رو این فعالیت ­ها را عامل تضعیف امنیت و ثبات این کشور قلمداد می­ کند. نمونه بارز این امر را شناسایی حاکمیت مغرب بر صحرای باختری از جانب آمریکا و برگزاری مانور نظامی مشترک با حضور ده کشور از جمله ایالات متحده موسوم به «شیر صحرا» در این منطقه دانست. از این رو می ­توان گفت افزایش نقش لجسیتکی، اطلاعاتی و حتی نظامی مغرب در قاره آفریقا به خصوص منطقه ساحل و صحرا با توجه به نزاع رو به رشد میان فرانسه، روسیه و چین در این ناحیه و احتمال وقوع عملیات های امنیتی گسترده و کودتاهای پرشمار تهدیدی جدی برای امنیت ملی و منافع الجزایر دانست.

پرونده هویتی: پرونده هویتی یکی از موضوعاتی است که مغرب طی چند سال اخیر توجه ویژه ­ای نسبت به آن دارد. مغرب طی چند سال اخیر تلاش نموده است تا به مرکزی منطقه ­ای برای جنبش­ های هویتی غرب ­گرا و سکولار آمازیغی در شمال آفریقا تبدیل گردد و از طریق ارتباط ­گیری با این جنبش­ ها جایگاه سیاسی خود در شمال آفریقا را تحکیم بخشد. نقطه کانونی این تلاش ­ها را می ­توان جمعیت­ های فرهنگی آمازیغ ­ها در مغرب، فرهنگستان سلطنتی فرهنگ آمازیغی و زیرساخت ­های فرهنگی آمازیغی دانست که در فرانسه پیش از این به وجود آمده­ بودند. دولت مغرب در پی آن است تا با تبدیل ­شدن به یکی از قطب ­های فرهنگ آمازیغی در شمال آفریقا و جذب روشنفکران این قوم، نفوذ خود را در مناطق مختلف شمال آفریقا به خصوص الجزایر گسترش دهد. حمایت مغرب از جنبش آمازیغی جدایی طلب موسوم به «جنبش تعیین سرنوشت قبائل» (ماک)و تلاش برای ابزارسازی از قبائل در برابر صحرای باختری از جمله مهم­ ترین مثال ­ها در زمینه اهداف مغرب در حمایت از جنبش­ های آمازیغی است. از این رو الجزایر ورود مغرب به پرونده آمازیغی را نه تنها تهدیدی علیه الجزایر بلکه تهدیدی علیه یکپارچگی ملی منطقه شمال آفریقا و در راستای منافع قدرت­ های غربی می ­داند.

جمهوری اسلامی ایران و افزایش همکاری با الجزایر

قطع روابط دوجانبه میان مغرب و الجزایر نشان ­دهنده تغییر ماهیت مناسبات دوجانبه میان مغرب و الجزایر از مناسبات رقابتی به مناسبات تقابلی است. علاوه بر این، تلاش ­های رباط برای گسترش نفوذ خود در قاره آفریقا از یک سو، و گسترش تعاملات امنیتی و اقتصادی با رژیم­ صهیونیستی، ایالات متحده آمریکا و دولت ­های عربی رقیب با جمهوری اسلامی ایران در حوزه آفریقا نشان ­دهنده این است که سیاست منطقه­ ای پادشاهی مغرب در تعارض با منافع بالقوه و بالفعل تهران در منطقه شمال آفریقا و منطقه ساحل و صحرا قرار دارد. از جانب دیگر، افزایش چالش های منطقه­ ای الجزایر در محیط پیرامونی، و تمایل این کشور به بازیابی نقش منطقه­ ای خود و حضور فعالانه در محیط پیرامونی خود می­ تواند فرصت­ هایی را برای حضور فعالانه جمهوری اسلامی در این منطقه از طریق گسترش روابط با الجزایر به همراه داشته­ باشد. گسترش روابط با الجزایر برای جمهوری اسلامی ایران می­ تواند سبب ایجاد جای پایی برای جمهوری اسلامی در منطقه شمال­آفریقا گردد و با تقویت الجزایر، عنصر موازنه ­بخشی در برابر دو کشور مصر و مغرب در شمال آفریقا ایجاد نماید. 

 

 

منابع پژوهش در دفتر اندیشکده موجود است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *