گزارههای کلیدی:
برای تبیین و فهم بحران هستهای ایران ما باید به سه دیدگاه اشاره کنیم
دیدگاه نخست:
مربوط به ایران میباشد. ایران بر این نظر است که با وجود پای بندی به تعهدات برجامی بر اساس گزارشات آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ما شاهد این بودیم که دولت ترامپ از توافق هستهای خارج شد و تحریمهای اقتصادی گسترده را در قالب کارزار فشار حداکثری علیه ایران اعمال نمود. بر این اساس، جبران خسارتهای گذشته و تضمین اینکه دولت آیندهی آمریکا از توافق هستهای خارج نگردد، از جمله پیششرطهای ما در مذاکرات هستهای میباشد، امری که خود ایران میداند، غیرممکن است.
دیدگاه دوم:
مربوط به ایالاتمتحده، اتحادیه اروپا، فرانسه، انگلیس، اسرائیل و برخی از کشورهای عربی همسایه است. این گروه به درجات مختلف تائید میکنند که اگرچه ایالاتمتحده توافق هستهای را زیر پا گذاشته است، اما اساساً بر این نظر هستند که بهجای تأکید بر گذشته، باید روی مشکلات موجود تمرکز کنیم. از نظر آنها مشکل کنونی این است که ایران فراتر از محدودیتهای برجامی در زمینههای غنیسازی اورانیوم، تعداد و کیفیت سانترفیوژها و ذخایر اورانیوم عمل کرده است. علاوه بر این برخلاف مفاد برجام، ایران در بسیاری از جهات با آژانس بینالمللی همکاری نکرده است و پرسنل ایرانی دانش بسیار ارزشمندی را در مورد برنامه هستهای به دست آورده است؛ بنابراین آنها شک دارند که بازگشت صرف به توافق هستهای برای ممانعت ایران در دستیابی به سلاح اتمی کافی باشد و از نظر آنها، ایران باید محدودیتهای بیشتر و طولانیتری ازآنچه در برجام بود، بپذیرند.
دیدگاه سوم:
مربوط به جناحهای بزرگی در واشینگتن دی سی است که شامل بنیاد دفاع از دموکراسی، بنیامین نتانیاهو و شاید عربستان سعودی و امارات متحده عربی میباشد. آنها خواهان سرنگونی یا حداقل افزایش فشارهای فیزیکی، اقتصادی، سیاسی بیامان علیه ایران هستند. از نظر آنها توافق هستهای بدون تغییر سیاستهای منطقهای این کشور نامطلوب میباشد. این گروه بر بخش بزرگی از کنگره ایالاتمتحده تأثیر میگذارد بهگونهای که در صورت موافقت جو بایدن با یک ترتیبات هستهای از نوع موردنیاز ایران، هزینههای سیاسی قابلتوجهی را بر آن تحمیل میکنند.
نویسنده در بخش دیگر مقاله بر این نظر است که اگر ایران به برنامه هستهای خود همچنان ادامه دهد، ما شاهد سه سناریو برای بحران هستهای ایران هستیم:
سناریوی نخست: یکی از این سناریوها این است که رهبران و مقامات ایران درنهایت تصمیم میگیرند که سلاح هستهای تولید کنند. آنها میتوانند استدلال کنند که برای وادارسازی دیگران برای کاهش فشار علیه خود به اهرم تسلیحات اتمی نیاز دارند. بهاحتمالزیاد این اقدام با واکنش ایالاتمتحده و اسرائیل همراه خواهد شد. این واکنش میتواند در مقیاس و شدت فراتر از زمان جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰ باشد که چنین جنگی میتواند پیامدهای غیرقابل پیشبینی بر کل بازیگران منطقه داشته باشد.
سناریوی دوم: رهبران ایران باید تصمیم بگیرند که از مواد و قابلیتهای هستهای که به دست آوردهاند را کنار بگذارند و به سمت ایجاد یک روند پایدار کاهش و تثبیت تحریمها حرکت کنند. به تعبیر دیگر، ایران در ازای لغو فوری تحریمها، توافق برجام پلاس را خواهد پذیرفت. با توجه به پویاییهای تأثیرگذار بر خواستههای ایالاتمتحده و روانشناسی ظاهری آیتالله علی خامنهای و دولت جدید، تصور اینکه رهبران ایران مایل به قمار با این رویکرد باشند دشوار است.
سناریوی سوم: بهاحتمالزیاد به نظر میرسد که سناریوی سوم محتملتر باشد، زیرا نسبت به دو مورد فوق به شجاعت و ریسک پایینتری نیاز دارد. سناریوی سوم این است که آنها همچنان به رفتار چند سال گذشتهی خود ادامه دهند. ایالاتمتحده و شرکای آن به ایران کمتر از آنچه که رهبران ایران عادلانه میدانند رضایت خواهند داد و در مقابل خواستههای هستهای بیشتری طلب میکنند. در این راستا ایران فعالیتهای هستهای و منطقهای خود را به روشهای هشداردهنده ای افزایش خواهد داد. در این شرایط وضعیت بهطورکلی ناپایدار باقی خواهد ماند و اغلب بهصورت آستانه بحران یا جنگ، متغیر است.