سفر رئیس جمهوری ایران به قطر بعنوان ایستگاه اول سیاست همسایگی دولت سیزدهم در خلیج فارس از اهمیت دوچندانی در فضای تحولات کنونی برخوردار است. همزمانی برگزاری نشست سران مجمع صادرکنندگان گاز با تحولات اوکراین، مذاکرات احیای برجام، جایگاه قطر در راهبرد خاورمیانه ای دولت بایدن و سیاست خارجی مستقل و متوازن آن باعث شده تا این سفر از منظر ابعاد سیاسی و اقتصادی بسیار مهم باشد و بتواند نسبت به هدفگذاری های سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی ایران، دستاوردهایی را به دنبال داشته باشد.
ابعاد
سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری اسلامی ایران دوشنبه 2 اسفند- 21 فوریه در سفری رسمی دو روزه به دعوت شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر قطر برای حضور در ششمین نشست سران مجمع کشورهای صادرکننده گاز راهی دوحه پایتخت قطر می شود. روابط دوجانبه، تحولات منطقه ای و بین المللی از دیگر محورهای کلی این سفر اعلام شده است. این سفر اولین سفر یک رئیس جمهور ایران به قطر پس از نزدیک به 12 سال از آخرین سفر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق ایران در شهریور 1389 به شمار می رود.
استقبال رسمی از سوی امیر قطر در دیوان امیری، گفتگو با تمیم بن حمد و مذاکرات هیئت های عالی دو کشور و امضای چند قرارداد و تفاهمنامه از برنامه های روز نخست سفر رئیسی به قطر است. رئیس جمهور هم چنین در جمع ایرانیان مقیم قطر حضور می یابد و نشستی نیز با تجار قطری و ایرانی خواهد داشت. رئیسی در دومین روز سفر در ششمین اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز شرکت و سخنرانی خواهد کرد.
در همین ارتباط، وزیر راه و شهرسازی ایران از راه اندازی خطوط منظم کشتیرانی بین بنادر ایران و قطر و توافق برای استفاده بیشتر خطوط هوایی تجاری قطر از آسمان ایران خبر داده است. همزمان مدیرعامل سازمان بنادر ایران نیز اعلام کرد درحال مذاکره هستیم تا در حوزههای هوایی، دریایی، بندری و ساخت تونل دریایی با قطر به توافق برسیم. ساخت تونل زیردریا بین ایران و قطر یک پروژه بینظیر به شمارمیرود. این تونل بندر دیر بوشهر را به قطر وصل میکند. به گفته این مقامات قرار است این توافق نامه ها در این سفر به امضا برسد.
اهمیت
اهمیت این سفر در ابعاد اقتصاد سیاسی آن و در سطوح روابط دوجانبه، منطقه ای و بین المللی ناشی از چهار مولفه است:
مولفه اول؛ مجمع کشورهای صادرکننده گاز
حضور رئیس جمهور ایران در ششمین نشست سران مجمع کشورهای صادرکننده گاز (GECF) از چند جنبه حائز اهمیت است. اول؛ همزمانی این رویداد با بحران اوکراین و زمزمه های قطع گاز روسیه به اروپا و جایگزین سازی بخشی از آن توسط قطر است که باعث می شود توجه رسانه ها به این رویداد بین المللی بیش از هر زمان دیگر معطوف باشد. با این وجود ایران همچنان غایب بزرگ بازار صادرات گاز به شمار می رود و این سفر می تواند نوعی تلنگر نسبت به دورنمای این بازار در حال از دست رفتن باشد.
دوم؛ همکاری های گازی ایران و قطر به شکل سواپ گاز، توسعه همکاری ها و مطالعات در میدان پارس جنوبی در سمت ایران و گنبد شمالی در سمت قطر است که نیاز به جذب سرمایه گذاری برای توسعه زیرساخت ها را برای ایران دوچندان کرده است. پیشتر برخی اخبار از این حکایت داشت که بخشی از مسئله تضمین در احیای برجام و معافیت های تحریمی آمریکا می تواند با مشارکت قطر در سرمایه گذاری در زیرساخت های نفت و گاز ایران همراه باشد که طبیعتا این سفر می تواند افق های این همکاری ها را روشن کند.
مولفه دوم؛ مذاکرات احیای برجام
دومین مولفه اهمیت بخش به این سفر، در جریان بودن مذاکرات احیای برجام در وین اتریش است که نگاه ها را به سمت دوحه معطوف کرده است. نقش میانجیگرایانه غیررسمی قطر بین ایران و آمریکا در طول چند سال گذشته و سفرهای ناگهانی وزیرخارجه قطر به تهران و سپس واشنگتن باعث شده تا با توجه به پدیدار شدن افق های رسیدن طرف های مذاکره کننده به توافق احیای برجام، دوحه آخرین تلاش های خود را برای ارسال پیام ترتیب دهد. در همین خصوص خبرگزاری فرانسه روز یکشنبه به نقل از منابع دیپلماتیک تایید کرد که یک نماینده دولت قطر اخیرا بدون اطلاع قبلی به تهران سفر کرده است.
از سوی دیگر، نقشی که دوحه در پسابرجام یعنی فراهم کردن زمینه های جذب سرمایه گذاری خارجی و حضور در صنایع انرژی ایران می تواند ایفا کند، نیز قابل توجه است. دولت قطر طی سالهای اخیر از لزوم گفت وگو در این خصوص حمایت نموده و بارها اعلام آمادگی کرده است تا در این خصوص بطور ایجابی ورود کند. در آخرین موضع دولت قطر معاون نخست وزیر و وزیر خارجه قطر از تلاش کشورش برای تشویق حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات از طریق گفت و گو و دیپلماسی سخن گفته و با حمایت از دستیابی به تفاهم بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و جمهوری اسلامی ایران، تاکید کرد که توافق با ایران به سود همه طرف ها بویژه در منطقه است.
مولفه سوم؛ جایگاه قطر در استراتژی دولت بایدن
جایگاه یابی قطر در استراتژی خاورمیانه ای دولت بایدن که همزمان با به حاشیه رفتن نقش عربستان سعودی بعنوان متحد سنتی ایالات متحده همراه گردیده است، باعث شده تا نقش قطر در تحولات منطقه ای تا فرامنطقه ای یعنی از افغانستان تا صلح اعراب و اسرائیل و بحران اوکراین برجسته گردد.
از آنجا که ایالات متحده در تلاش است تا با کاهش حضور نظامی و واگذاری نقش به متحدان منطقه ای خود، تمرکز لازم را بر مهار چین بگذارد، طبیعتا نقش قطر در پساخروج ایالات متحده از منطقه برای جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت است. به این معنی که ایران درصدد است تا با عملیاتی سازی اخراج آمریکا از منطقه، زمینه را برای گفت وگوهای درونزای منطقه ای با مشارکت کلیه بازیگران فراهم کند.
از اینرو چگونگی رسیدن به یک مکانیسم حل اختلافات با همسایگان عرب خلیج فارس می تواند از مسیر دوحه عبور کند. بخصوص با توجه به ارتباطات درون بلوکی قطر با مجموعه شورای همکاری خلیج فارس و همزمان پروسه تنش زدایی ایران و عربستان از یکسو و ایران و امارات از سوی دیگر، می توان نسبت به تحقق این امر خوشبین بود.
مولفه چهارم؛ سیاست خارجی مستقل و متوازن قطر
از همین زاویه سیاست خارجی مستقل و متوازن قطر در نظام منطقه ای خاورمیانه چهارمین فاکتوری است که سفر رئیس جمهور ایران به دوحه را مهم و حائز اهمیت می کند. در واقع چگونگی تعریفی که ایران از سیاست همسایگی و اولویت همسایگان ارائه کرده و از آن مهمتر در ادراک مقامات تصمیم گیرنده ایرانی وجود دارد، پیشبرد این سیاست از سوی بازیگرانی است که ابتدا به ساکن ذهنیت و ادراک مبتنی بر تهدید وجودی از ایران نداشته باشند و در وهله دوم متمایل به گفت وگو و رسیدن به یک چارچوب امنیت منطقه ای برای رفع سوءتفاهمات و افزایش روابط سیاسی و اقتصادی باشند.
از اینرو قطر به دلیل طراحی و عملیاتی سازی چنین سیاست خارجیای شانس بسیار بالایی برای کمک به راهبرد جمهوری اسلامی برای همسایگان خود در خلیج فارس دارد. بخصوص با تجربه بحران محاصره قطر در سال 2017 و افزایش سطوح روابط ایران و قطر، دو کشور می توانند و می بایست نسبت به طراحی یک مکانیسم منطقه ای برای حل اختلافات اهتمام بیشتری صورت دهند و زمینه را برای تبدیل فرآیندهای تنش زدایی و منجمدسازی تنش ها به صورت مقطعی، به یک راهبرد پایدار در قالب امنیت دسته جمعی فراهم کنند.
توصیه سیاستی
پیشبرد سیاست همسایگی و عملیاتی سازی آن می بایست اصلی ترین دستورکار رئیس جمهور و هیئت همراه در این سفر باشد. در واقع نقش و جایگاه قطر و قرار گرفتن منطقه در فضای تنش زدایی بخصوص پس از احیای توافق هسته ای می تواند زمینه ای برای ترجمان عملی اولویت همسایگان بخصوص همسایگان عربی در دولت سیزدهم باشد. از اینرو ایران و قطر می بایست ابتکار شکل دهی به یک نشست منطقه ای با حضور شورای همکاری، ایران و عراق را ترتیب دهند. نشستی به میزبانی دوحه و در وهله اول در سطح معاونین وزرای خارجه و سپس در مراحل بعد با مشارکت وزرای خارجه 8 کشور ساحلی خلیج فارس که بتواند ایده ای که پیشتر تحت عنوان مجمع گفت وگوهای منطقه ای مطرح شد را با هدف رفع سوءتفاهمات اجرایی سازد.
توصیه دوم هم معطوف به توسعه روابط دوجانبه و هدفگذاری تجارت 1 میلیارد دلاری بین دو کشور و مهمتر از آن جذب سرمایهگذاری های قطر در ایران است. در واقع صادرات به یککشور کمتر از 3 میلیون نفری که ظرفیت صادرات مجدد هم ندارد، ارزش افزوده استراتژیکی در سبد تجاری ایران به دنبال نخواهد داشت، اما جذب سرمایه گذاری های قطر امری قابل توجه بخصوص در زیرساخت های در حال فرسایش نفت و گاز ایران به شمار می رود.
به تعبیر برخی از کارشناسان، توسعه مناسبات اقتصادی خارجی نیازمند رفع موانع بانکی و ثبات پارامترهای کلان اقتصادی و سهولت در مراودات ارزی بین دو کشور است و از این رو موانع رونق تجارت و توسعه مناسبات اقتصادی با کشورهای همسایه را نباید در این کشورها جستجو کنیم، پازل گم شده در دستان خودمان است.